به گزارش مشرق، «سعدالله زارعی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
راهبردی کردن رابطه ایران با قدرتهای مهم آسیایی به عنوان «راهحل جامع» مسایل ایران و مهمترین گام در ارتقاء سطح قدرت کنونی ایران به حساب میآید. امروز قدرت منطقهای ایران در اندازهای هست که بشود از آن بهعنوان «بنیان» (Base) برقراری رابطه فعال با قدرتهایی نظیر چین، هند و روسیه استفاده کرد.
در این میان برخلاف آنچه بعضی در داخل ایران تصور و تبلیغ مینمایند این سه قدرت، از یک سو «استحکام ساخت داخلی» جمهوری اسلامی را باور دارند و از سوی دیگر در این موضوع متفقالقولاند که ایران نقش مهمی در مثلث «امنیت منطقه»، «توان همگرا ساختن تعداد زیادی از کشورهای منطقه» و «برخوردار بودن از زیرساختهای مستحکم انرژی» دارد و این ابعاد میتواند شکلدهنده به توافقی سرشار از سود برای همه باشد. این نگاه سه کشور هند، چین و روسیه به ایران است و مهمترین پیشنیاز ما برای رسیدن به رابطهای راهبردی با قدرتهای آسیا میباشد.
دقیقاً به همین دلیل، تحلیلگران برجسته بینالمللی، سفر دکتر علیاکبر ولایتی به مسکو را «راهبردی» و دارای اهمیت تاریخی ارزیابی کردند. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- غرب با نگاه به ساخت فکری ایران که طی دهها سال و بلکه طی دو قرن شکل گرفته است، مطمئن بود که ایران به غیر از حل مسایل خود با غرب گزینه دیگری ندارد این نوع قضاوت نسبت به ایران البته گاهی وجهی افراطی بهخود میگرفت تا جایی که بعضی ادعا میکردند که اساساً وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک پروژه است و در کانتکس غرب قرار دارد.
تردیدی در این نیست که غرب در این نگاه دچار خطاست ولی واقعاً پر بیراه هم نیست که غرب وقتی به روند فکری و سابقه بعضی از دستگاههای جمهوری اسلامی نگاه میکند به این جمعبندی برسد که ایران به راهحل دیگری به جز غرب نمیاندیشد بر این اساس اتحادیه اروپا بدون آنکه هیچ نگرانی از واکنش ایران داشته باشد بعد از دو ماه وقتگذرانی، بستهای پیشنهاد کرد که در واقع دهنکجی به ایران بود.
وقتی غرب بعضی تحلیلهای داخلیها و بهخصوص وضع بعضی از رسانههای ما را نگاه میکند، خیالش از بابت مقاومت ایران تا حد زیادی راحت میشود. به منصب رسیدن بعضی از افراد «بسیار ضعیف» برای غربیها شوقبرانگیز است و این را بهعنوان دلیلی مهم بر استمرار سیطره فرهنگی بر ایران تلقی مینماید. بر این اساس باید گفت اقداماتی از نوع در پیش گرفتن استراتژی «نگاه به شرق»، یک تهدید استراتژیک برای غرب تلقی میگردد و اگر از آن بوی استمرار استشمام کند یک بحران واقعی به حساب خواهد آورد.
۲- سفر «فرستاده ویژه» رهبر معظم انقلاب اسلامی به مسکو بعد از شکست مذاکرات دوماهه ایران و اروپا بیانگر آن است که برخلاف تصور پیشین اروپاییها، ایران نه تنها در بنبست قرار ندارد بلکه گزینهای مهمتر از اروپا نیز در دسترس دارد. این موضوع نه فقط میتواند مسایل ایران را حل کند بلکه بهعنوان یک الگو در حل مسایل با غرب مورد استفاده سایر ملتها و دولتها قرار گیرد.
اگر الگوی انتقال از اروپا به آسیا برآمده از یک «تجربه موفق» باشد، آنگاه غرب دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت و اثر واقعی مهمترین برگ برنده آمریکا که «عملیات روانی» است تا حد بسیار زیادی از بین میرود. این در حالی است که اگر با دقت به صحنه تحولات بنگریم، از مناظر دیگر نیز اروپا و آمریکا قدرت پیشین خود را از دست دادهاند. هماینک به دلیل اختلافات کانادا با آمریکا از یک سو و مکزیک با آمریکا از سوی دیگر پیمان «نفتا» فرو پاشیده و از هر آنچه به عنوان ائتلاف آمریکا و اروپا یاد میشد نیز چیزی باقی نمانده است متأسفانه در سالهای اخیر به دلیل ضعفهایی که از سوی بعضی دولتمردان ایرانی بروز کرد، «ایران» تنها کار مشترک آمریکا و اروپا بود. سفر دکتر ولایتی در بحبوحه شکست مذاکرات ایران و اروپا نشان داد که در این بازی، اروپا برگهای کمتری دارد.
۳- برخلاف آنچه در بعضی از رسانههای خارجی بهطور حسابشده و در بسیاری از رسانههای داخلی بهطور عمدی یا سهوی منعکس شد، سفر دکتر ولایتی به مسکو به عنوان «نماینده عالی» رهبر معظم انقلاب و حامل پیام رئیسجمهور روی موضوع اقتصاد و توافقات بزرگ اقتصادی تمرکز داشت و به نقطههای درخشانی هم رسید. اما از آنجا که در طول سالهای اخیر شاهکلید تحریمهای آمریکا و اروپا علیه ایران «اعمال فشار شدید اقتصادی» به توده مردم و ناامید کردن آنان از بهبود اوضاع کشور بود، تلاش شد تا وانمود شود هدف سفر دکتر ولایتی حل و فصل اختلافات روسیه با ایران در خصوص ادامه حضور نظامی ایران در سوریه بوده است در حالی که از یک سو روسیه مانعی بر سر راه ادامه حضور ایران- در صورتی که ایران آن را ضروری بداند - نیست و نمیتواند هم باشد چه اینکه خود روسیه به دعوت ایران به سوریه آمده است و هماینک تداوم حضور آن در چارچوب یک پروتکل خاص که مورد توافق دولتهای ایران و سوریه است، انجام میشود. با این وصف اگر این سؤال معکوس شود، معقولتر خواهد بود.
البته ایران و روسیه هر دو بر تداوم حضور نظامی یکدیگر در سوریه تا زمانی که ریشههای بحران امنیتی سوریه کاملا خشک نشده است، تاکید دارند و این حضور مورد تایید دولت سوریه نیز میباشد و از نظر بشار اسد این نیاز لااقل ۱۰ سال به درازا میکشد. ایران و روسیه به طور متناوب و حداقل هفتهای یک بار در مورد سوریه و در قالب دو هیئت جداگانه سیاسی و امنیتی با یکدیگر گفتوگو کرده و جزئیات را برای رسیدن به «وحدت رویه» به بحث میگذارند بنابراین برای بحث پیرامون مسایل امنیتی سوریه نیازی به این سفر نبوده است.
مخالفان بهبود شرایط اقتصادی در ایران که متاسفانه فقط دشمنان شناخته شده خارجی ایران نیستند و بعضی جریانات سیاسی که اساسا نمیخواهند برکات «خط انقلاب» به جامعه سایهافکن شود و بطلان نظریات بدیل آشکار گردد، تلاش کردند تا مانع جلوه این سفر راهبردی به مثابه یک «راهحل» مسایل مبتلابه مردم شوند از این رو به حاشیهسازی پرداخته و موضوع اصلی را به سمت چیزی که از نظر آنان کمتر مورد عنایت مردم است هل دادند. در اینجاهاست که میتوانیم رابطه نهفته در شعارهای آشوبگران با مقالهنویسان بعضی از رسانههای داخلی را نشان دهیم.
۴- ابعاد اقتصادی سفر به خصوص در حوزه انرژی و ساخت نیروگاهها و راههای برقی و خطوط ترانزیت خیلی برجسته بود. روسیه در این دیدار متعهد شد که تا سقف ۵۰ میلیارد دلار در حوزه نفت و گاز ایران به میدان آورده و به سرمایهگذاری عظیم در این حوزه و به خصوص در تاسیس نیروگاههای بزرگ و کوچک جدید در طول سواحل شمالی خلیجفارس و دریای عمان بپردازد. اگر این توافقات اجرایی شوند در واقع میتوان گفت اقتصاد ایران یک جهش بزرگ و افزایش درآمد در یک دوره کوتاه پیدا میکند این جهش میتواند درآمد ارزی ما را تا دو برابر در یک دوره کوتاه افزایش دهد.
سرمایهگذاری روسیه در حوزه ساخت نیروگاههای جدید بهخصوص ساخت دهها نیروگاه کوچک ۳۵ مگاواتی در حاشیه سواحل جنوبی ایران میتواند اشتغال عظیمی در پی بیاورد چرا که احداث هر نیروگاه میتواند حجم عظیمی از «آب شیرین» را وارد چرخه کشاورزی مناطق کمتر برخوردار جنوب کند و به اشتغال صدها هزار جوان بیکار در این مناطق محروم بینجامد. علاوه بر آن تقویت خطوط انتقال برق از ایران به کشورهای آسیای میانه و ایجاد خط ترانزیت ایران با حوزه اوراسیا- شامل روسیه، روسیه سفید، قزاقستان، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان - میتواند یک موقعیت بیبدیل را در اختیار ایران قرار داده و قفلهای روابط خارجی و ترانزیت ایران را که فعلا به دو- سه کشور محدود است، بشکند.
۵- یکی از جنبههای مهم سفر ولایتی، کاهش سیطره دلار و یورو در مراودات اقتصادی ایران بود اگر مصوبات این سفر اجرایی شود که به نظر میآید دو کشور در اجرای آنها تردید ندارند، ایران میتواند روی بازاری به وسعت ۱۲۰ تا ۱۵۰ میلیارد دلار در سال حساب کند و کالاهای خود را با «روبل» و کالاهای مورد نیاز خود را با «ریال» و ... وارد کند. امتداد این خط- یعنی نگاه به شرق- انعقاد قراردادهای مشابه با چین و هند و وارد شدن ریال ایرانی در حوزه یوان و روپیه است.