
سوژه داستان، سوژه جديدي نيست. مدتي است که رسانه ملي سريال هايي را با موضوع تهديدات امنيتي براي ايران و مبارزه با آن توليد و پخش مي کند و اگر چه اين حرکت اندکي ديرهنگام است، اما قابل توجه و تاثير گذار خواهد بود. اما آنچه سريال "يک روز قبل" ساخته "صادق کرميار" را با آثاري همانند آن متمايز مي کند، شباهت زياد اين سريال با سريال بلند و مشهور شبکه فاکس با نام" 24" بود. ساختار داستاني فيلم آنقدر به اين سريال شباهت داشت که برخي رسانه ها و خصوصا رسانه هاي اينترنتي لقب 24 ايراني را به سريال يک روز قبل اختصاص دادند.
اقتباس، تقليد لبه تيغ
در يک روز قبل روند حوادث به همان شيوه سريال 24 پيش مي رود. تهديد امنيتي ريشه بيروني و عواملي در درون دارد و از سوي ديگر برخي از اين عوامل دروني تا حدودي در سيستم هاي امنيتي نفوذ کرده اند. در اين فيلم نيز يک قهرمان وجود دارد که خانواده اش براي دراماتيزه شدن داستان سريال در ماجرا درگير مي شوند و جالب تر اينکه فرزند دختر قهرمان- دقيقا مانند 24- به گروگان گرفته شده و در قسمت هاي نهايي همسر قهرمان- باز هم مانند سريال آمريکايي- دزديده مي شود.
اين شباهت ها تا جايي ادامه مي يابد، يکي از عوامل اين سريال در گفت و گو با يک خبرگزاري از اين نسبت ها انتقاد مي کند و مي گويد چرا بايد کار خوب خودمان را با کار خوب ديگران مقايسه کنيم.
شباهت يا عدم شباهت به يک سريال خارجي خود موضوعي است که جاي بحث دارد، اما وجه شباهت گاه از خود شباهت اهميت بيشتري پيدا مي کند. اينکه يک سريال داستان و ساختار خود را از يک سريال ديگر چه داخلي و چه خارجي وام بگيرد مانند لبه تيغ است. کم نيستند مواردي که يک فيلم يا سريال تاريخ سينما که به واسطه جايگاه بالاي هنري بار ها و بارها مورد اقتباس و دوباره سازي قرار مي گيرد و گاهي نسخه هاي بعدي مي توانند موفقيت بيشتري حتي کسب کنند. اين شيوه اقتباس يک شيوه مشهور و معمول است. اما نه سريال 24 اثر هنري ماندگاري در اين حد و اندازه است و نه "يک روز قبل" چنين اقتباسي محسوب مي شود.
سريال 24 و چند ويژگي عمده
سريال 24 چند ويژگي عمده دارد که باعث شده است تا به صورت جدي مورد توجه مخاطبين و منتقدان قرار بگيرد. بخشي از اين ويژگي ها مربوط به داستان پردازي و شاخصه هاي فني روايي مي شود و بخش ديگر که اهميت بالايي را هم دارا است به نوع نگاه و تحليل ساختار سياسي و اجتماعي آمريکا از ديدگاه اين سريال است.
24 به واسطه طرح موضوعات روز يک اثر تاريخ دار است. اگر چه مي شود سال ها بعد براي مطالعه اوضاع اجتماعي اين دوره آمريکا دوباره اين سريال را مشاهده و بررسي کرد، اما نه بيش از اين.
اينکه يک سريال تنها به واسطه موضوع و به خاطر شهرتش مورد تقليد قرار بگيرد اتفاق خوبي نيست. چرا پس از سال ها هنوز سريال سازهاي ما نبايد به الگويي مناسب براي توليد سريال هايي که به نوعي با امنيت ملي ايران درگير هستند رسيده باشند؟ يکي از ويژگي هاي ممتاز سريال 24 ريتم تند مبتني بر حادثه است، حوادثي که به صورت لايه لايه با هم در ارتباط قرار مي گيرند و داستان اصلي از به هم پيوستن اين لايه ها خلق مي شوند. حال اينکه سريال هاي ايراني بيش از هر چيز از نظر ساختار روايت لايه اي فقير هستند. بيشتر اين آثار چند روايت متمرکز را با هم پيش مي برند و روايت ها در تکميل يکديگر نا توان هستند. نکته ديگر تکيه کردن 24 بر روايت تصويري از حوادث است در حالي که در سريال هاي ايراني به جاي تصوير هر حادثه اي ديالوگ نشسته است. گفت و گو ها کشدار هستند و بيشترين زمان کار را پر مي کنند. اطلاعات ارائه شده در آثار وطني محدود و ميزان آن کم است و اساسا قرار نيست تا اين سريال ها نقشي در تکميل ساختار ذهني مخاطب و افزايش اطلاعات او نقش چنداني ندارد.
چرا سريال هاي ما ماندگار نمي شوند؟
مجموعه اي مانند صبح روز قبل يک دستگاه امنيتي را به نمايش مي گذارد که مخاطب ارتباط چنداني با آن برقرار نمي کند و حس واقع پنداري مخاطب تحريک نمي شود. در حالي که مخاطب سريال 24 به صورت تمام عيار سي تي يو را قبول کرده و حتي با آن انس مي گيرد و کار به جايي مي رسد که ماجراهاي اين سريال محکي براي تحليل هاي روزانه مردم مي شود.
چنانکه در ماجراي بمب گذاري ميدان تايم نيويورک که چندي پيش رخ داد، رئيس پليس شهر نيويورک در اظهار نظري گفته بود:" جک باور[قهرمان 24] تروريست ها را در 24 ساعت دستگير مي کرد، ما اين کار را در يک هفته انجام مي دهيم" 24 آنقدر محتوا توليد کرده است که در ذهن ها بماند، اما با اندکي واقع گرايي تا چه ميزان محتوا به عنوان پشتوانه سريال هاي ايراني مورد استفاده قرار مي گيرد؟
محور ديگر قوت 24 به رويکرد آن نسبت به نظام حام باز مي گردد. سازندگان سريال 24 تا حدود زيادي براي به نقد کشيدن حتي ساختار حکومتي آمريکا و نه حتي افراد دستشان باز است. آنها مي توانند حضور فساد را در نهادهاي مختلف اجرائي به نمايش بگذارند که البته در نهايت اين فساد توسط قهرمان داستان پاک مي شود، اما نتيجه اين خواهد بود که خيال مخاطب از اصلاح حتمي نقايص نظام حاکم توسط يکي از نيروهاي دروني راحت مي کند. شايد وقت آن رسيده باشد که سياست گذران فرهنگي کشور به توانايي سريال ها و مديوم داستاني در تحليل شرايط و نقد وضعيت موجود با توجه به تجارب ديگران نگاهي دوباره داشته باشند.آنچه مسلم است، اين است که با تقليد از ظاهر کاري از پيش نخواهد رفت.