به گزارش مشرق، مجموعه سخنان اعتراضی یک دانشجوی دختر در حضور رهبری، که هم منتقدان وضع موجود و هم مخالفان نظام از آن استقبال فراوان کردهاند، یک قضیه و رخداد خوب است، به شرط اینکه متن چنین بیانیههایی با ورود به مصداقها و جزئیات، هم منطقیتر و غیراحساسیتر شود و هم بتواند با تعیین مصادیق واقعی نقدهای کلی، از شائبه پیروی و کپیبرداری از کلیگوییهای مخالفان سنتی فاصله بگیرد، در غیر این صورت این پرسش مطرح میشود که چنین بیانیههایی که محصول فکر مشترک افرادی با تخصصها و اطلاعات گوناگون و جمعآوری آن زمانبر است و مبلغ اینچنین بیانیههایی شاید خود با بسیاری از مفاهیم آن بیگانه باشد، در کجا و به دست چه کسانی تهیه شده که با برخی کلیگوییها، همان اتهامات بدون مصداق مخالفان سنتی را برجسته میکند؟!
بیشتر بخوانید:
قرآن، جایزه آقا به دانشجوی منتقد
متن کامل سخنرانی جنجالی سحر مهرابی در دیدار با رهبری
روحانی اجازه نداد؛ رهبری اجازه داد! +عکس
بسیاری از آنچه درباره گسترش فقر و بیعدالتی و تبعیض در جامعه در این بیانیه دانشجویی میبینیم، اساساً محصول مدیریت دولتی است و جزو مطالبات همیشگی رهبری از دولتها بوده است. در واقع حرفهای درستی است که دانشجویان باید آنها را از مسئولان دولتهای بیست، سی سال گذشته مطالبه کنند.
برخی از مفاد بیانیه هم به واقع مبهم و غیرقابلدرک است. مثلاً آن بند از بیانیه که درباره خصوصیسازی است، یک ادعای غلط دارد که خصوصیسازی را امری انجام شده در ایران میپندارد، در حالی که خصوصیسازی در ایران به کلی پیش نرفته است و یک مقایسه غلط دارد، آنجا که خصوصیسازی به بهانه اجرای سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی را، کار اقتصادهای نئولیبرال میداند و به همین خاطر نتیجه غلطی هم گرفته است: «از مهمترین دلایل به وجود آمدن این وضعیت (بیعدالتی و تبعیض)، سه دهه اجماع بر خصوصیسازی افسارگسیخته به بهانه اجرای سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی بوده که در کنار نبود ساز و کارهای حمایتی و رفاهی و بازتولید فساد سیستماتیک، نتیجهای جز تعمیق شکاف طبقاتی نداشته است. ساختارهای معیوب و فسادزا در نبود قوای نظارتی سالم و مستقل و جامعه مدنی قدرتمند و پرسشگر، کارآمدی نظام را نشانه رفته است. تجمیع گسترده سرمایه در دست نیروهای برخوردار از رانت و قدرت، طبقه جدیدی را به وجود آورده. گویی که جای سرداران دیروز در میدانهای جنگ را، برجسازان و زمینخواران و مفسدان اقتصادی امروز تنگ کردهاند.
حال سؤال اینجاست که با وجود محوریت سیاستهای خصوصیسازی در اقتصاد نئولیبرال، چرا جنابعالی سه دهه از اجرای این سیاستها حمایت کردهاید؟»
بخشهای دیگری از این بیانیه نیز به واقع بیانصافی و حتی غیرواقعی است و بیشتر تکرار ادعاهای اصلاحطلبان در سالهای اخیر است، مثلاً درباره تبعیض در تحصیل دختران و تعیین معیارهای یکسان برای تحصیل آنان، آن هم درحالی که هم کنکوریهای دختر از پسر بیشتر است و هم دانشجویان و هم چیز دندانگیری به عنوان معیار غیر یکسان نمیتوان سراغ گرفت: «زنان به عنوان نیمی از جامعه در موقعیتی برابر با مردان قرار ندارند؛ راهکار ایجاد فرصتهای برابر از جمله تعیین شرایط و معیارهای یکسان برای تحصیل، استخدام و اشتغال زنان به ویژه در مناصب دولتی و فراهم کردن امکان مشارکت در قدرت و ایجاد فضایی امن و برابر، برای حضور و فعالیت اجتماعی زنان است.»
اگرچه دور از انتظار نیست که چنین بیانیههایی سرشار از واژههای برابری و رفع تبعیض و شعارهایی از جنس آرمانهای نهضتهای چپ مارکسیست باشد و به یکباره همه آرزوهای بشری برای رفع بیعدالتی و رانت و تبعیض و استقرار کامل آزادی را در خود بگنجاند اما فرق بیانیهای که با همفکری نوشته میشود با بیانیههای احساسی دانشجویی باید در همین واقعگرایی آرمانگرایانه با هیجانگرایی آرمانپندارانه باشد.
مثلاً ایکاش آن خانم دانشجوی گرامی توضیح بیشتری میداد که وقتی میگوید «مداخلات غیرقانونی نیروهای نظامی - امنیتی در وظایف نهادهای منتخب ملت»، دقیقاً منظورش چیست و از کدام مداخلات صحبت میکند؟ لطفاً مصادیق آن را بگویید تا ببینیم آیا امر بر شما واضح است، یا این گزاره کلی مبهم که یک قضیه ثابت بیانیههای مخالفان سنتی جمهوری اسلامی است، به شکل کپیوار به بیانیه دانشجویان وارد شده است؟! خوب این ادعا را از برخی افراد دولت هم میشنویم اما آنها هر روز یک جور حرف میزنند و گاهی از این جور مداخلات به صورت سربسته چیزهایی میگویند و فردای آن روز در نقض حرف خود تعریف و تمجیدهایی هم میکنند. باید دید یک دانشجوی جوان چه تجربهای از این مداخلات در مشاهدات و مطالعات و تعمقات زندگی کوتاه دانشجویی خود داشته که آن را در بیانیه خود برجسته میکند؟!
همچنین وقتی گفته میشود: «تضییع حق انتخاب مردم با ردصلاحیتهای سلیقهای و دخالتهای فراقانونی قوه قضائیه در وظایف دیگر قوا» میتوان پرسید لطفاً «سلیقه» را در این جا دقیقاً از منظر یک دانشگاهی تفسیر و معنی کنید و بگویید چگونه تشخیص دادید که مثلاً فلان رد صلاحیت، قانونی نبوده و بر اساس سلیقه بوده است؟ آیا با متن قانون انطباق دادید یا صرفاً چون این رد صلاحیت با «سلیقه» شما جور نبود، به آن معترضید؟!
بخش دیگری از سخنان این دانشجوی عزیز، صرف بیان آن نقیض خود است! کسی با گروهی از همصنفیها در حضور رهبری «تجمع» کرده و در حال «بیان» شدیدترین انتقادات است و احتمالاً خبر از اعتصابات و تجمعات مختلف حال حاضر کشور و تریبونهای مختلف که هیچ حرفی را برای گفتن باقی نگذاشتهاند، دارد اما میگوید آزادی بیان و تجمعات نداریم: «نقض حق برگزاری اجتماعات، تعرض مکرر به حق آزادی بیان، محدودسازی روزافزون حق دسترسی آزاد به اطلاعات با اعمال فیلترینگ غیرقانونی و برخورد با مطبوعات، همه و همه فضایی را به وجود آورده که اعتراض مدنی و قانونی به عنوان انتخابی ساده و ممکن، از دسترس شهروندان خارج شده است.»
یعنی آیا به واقع اعتراض مدنی از دسترس خارج شده است اما شما در حضور رهبری، اعتراض مدنی میکنید؟! پس آن قدرها هم از دسترس خارج نشده است! شاید منصفانهتر آن است که از معترضان مدنی بخواهید چارچوب یک اعتراض قانونی را رعایت کنند و در واقع رعایت قانون که چکیده بیانیه شماست از متن دانشگاه شروع شود. این برای باور به ادعای شما مقبولتر است.
به هر حال بیشتر بخشهای آن بیانیه، قابل قبول و قابل تأمل است و راهکاریی هم که ارائه داده شده مورد پذیرش همگان است یعنی «تعمیق دموکراسی». به شرط آنکه دانسته شود که «تعمیق» کار یک روز و دو روز نیست و البته بهترین پاسخ را هم رهبری به آن دادند: «فردای کشور به دست شمایی که امروز انتقاد میکنید، فردای روشنی خواهد بود.» یعنی اگر شما دانشجوی عزیز از امروز پشیمان شدهاید، تلاش کنید تا فردا را برای خود بسازید. امروز را مدیرانی ساختهاند که در ۴۰ سال پیش در حضور شخص اول مملکت امکان انتقاد نداشتند، پس شما که چنین امکانی یافتهاید، حتماً از مدیران فعلی مملکت، مدیر بهتری برای فردای ایران زمین خواهید بود. پس به انتقاد معقول ادامه دهید که این انتظار رهبری از شماست: «بسیاری از اعتراضهایی که شما میکنید وارد است، اما فرق است بین شمای جوان پُرشور با ما که روزگاران را گذراندهایم. تفاوت این است که شما آرزوها را خیلی راحت بیان میکنید اما بنده فاصله آرزو را بهتجربه میبینم و لمس میکنم. برای رسیدن به این آرزوها خیلی چیزها لازم است که یکیاش همین گفتنهای شماست.»
منبع: روزنامه جوان