کد خبر 858783
تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۴
تئاتر

اینکه گفته شود «هنرمندان را مرزبندی و خط‌کشی نمی‌کنیم» فقط در مقام حرف باقی می‌ماند چون همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، نتیجه عملکرد بنیادها و نهادهای گوناگون غیر دولتی در این زمینه ابدا قابل دفاع نیست.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - دبیر شانزدهمین جشنواره تئاتر مقاومت، چندی پیش در گفت‌وگویی درباره وضعیت این روزهای جریان تئاتر انقلاب و دفاع مقدس به اظهارنظر پرداخت و طی آن به نوعی، جریان مدیریت دولتی را به داشتنِ نگاه سلیقه‌ای در این حوزه متهم کرد. فارغ از هر نکته‌ای در همین بدو امر جا دارد یک مساله به صراحت بیان شود. اینکه هنگام صحبت درباره مسائل مرتبط با منافع ملی همه زیر چتر یک نام، (ایران) جمع خواهیم شد و در آن نباید کوچک‌ترین تردیدی وجود داشته باشد. اگر همچنان هستند جریان‌ها، گروه‌ها و حتی مدیرانی که خواسته یا ناخواسته به افتراق و مرزبندی دامن می‌زنند، قطعا گام در مسیری سنگلاخ گذشته‌اند.

بنابراین مقصود از نگارش این یادداشت دفاع یا انتقاد صرف از آنچه دولت تاکنون انجام داده، نیست. رسالت قلم نیز برنمی‌تابد اهل رسانه دور از نگاه دقیق و مستند، قلم بر رد یا تایید عمل مدیران و برنامه‌ریزان یا جریان‌های متعدد متولی امر براند. حالا اگر پای مباحث مرتبط با غرور و عزت ملی در میان باشد که بی‌شک حساب کار جدا است.

از یاد نمی‌بریم روزنامه «لوموند» چاپ فرانسه فردای حملات یازده سپتامبر تیتر زد: «ما همه امریکایی هستیم». بنابراین جا دارد تاکید کنم آن زمان که پای دفاع از کشور در مقابل تجاوز بیگانه در میان باشد، «ما همه یک تن هستیم»، «ما یک سر، ایرانیم.» چهارشنبه گذشته خبر رسید نمایش «دریادلان» دوم تا بیستم خردادماه همزمان با سومین سالگرد تفحص ۱۷۵ شهید غواص در محوطه تئاتر شهر اجرا می‌شود. نمایشی محیطی که سال ٩٤ به‌واسطه علاقه و دغدغه یک گروه جوان و خلاق، اتفاقا از نسل‌ دوم و سوم انقلاب که بعضی از آنها حتی به سختی از جامعه ایرانی در دوران دفاع مقدس خاطره‌ای در ذهن داشتند، تولید و اجرا شد. «دریادلان» در چند دوره اجرایی که تا امروز و در مقاطع مختلف داشته بیش از ٣٥ هزار مخاطب را گرد خود جمع کرده است و این استقبال نشان می‌دهد آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.

به بهانه همین‌ خبر نقبی خواهم زد به آثار دیگری که حقیقتا به صورت خودجوش توسط هنرمندان تئاتر- حداقل آنچه ما در پایتخت شاهد بودیم- ظرف چند سال اخیر نوشته و کارگردانی شده‌اند؛ آثاری که هر بار به بهانه‌ای از حمایت‌ نهادهای متولی بی‌نصیب مانده‌اند. حمایت‌هایی که در موارد خاص مشابه آنچه چند سال پیش در نمایش «فصل شیدایی» اتفاق افتاد همچون مائده‌ای‌ آسمانی بر سر کارگردان و عوامل یک نمایش روانه می‌شوند.

٢٦ آذر ١٣٩١ نیما دهقان، کارگردان نمایش «ترن» درباره دلایل توقف اجرای این نمایش از سوی بنیاد روایت فتح (متولی جدی آثار نمایشی حوزه دفاع مقدس) می‌گوید: «بنیاد روایت فتح برای اجرای «ترن» به من سفارش نداد، بلکه من به آنها سفارش دادم. طرح را ارایه کردم و بخشی از قصه نوشته شد. اما به نقطه‌ای رسیدیم که مشکل از همین جا شروع شد. چرا که این نقطه با سیاست‌های کلی بنیاد هماهنگ نبود. در حالی که وقتی طرح را پذیرفتم ما باید بر مبنای آن جلو برویم. نه اینکه وسط کار، حمایت‌شان را عوض کنند.» نام نیما دهقان اصولا با آثار مرتبط با دفاع مقدس پیوند خورده است ولی مگر می‌شود مثلا به نمایش «خنکای ختم خاطره» (١٣٨٨) با بازی درخشان امیر جعفری اشاره کنیم و نامی از نویسنده‌اش حمیدرضا آذرنگ، خالق «روزی روزگاری آبادان»، «دو لیتر در دو لیتر صلح» (۱۳۹۰) و «خیال روی خطوط موازی» (۱۳۸۵) و غیره به میان نیاید؟ مدیران گلایه‌مند آیا ایفای نقش درخشان آذرنگ در نمایش «خون رقصه» به کارگردانی رضا صابری درباره عشق زنی به همسر جانبازش را به خاطر دارند؟‌ ( جانباز قطع نخاعی، مهدی سورچی بازی می کرد که چند سال پیش بر اثر جراحات باقی مانده از جنگ به شهادت رسید) اصلا این نمایش را دیده‌اند؟ اصلا چیزی درباره ایفای نقش‌ چشمنوازش در نمایش «چهار حکایت از چندین حکایت رحمان» (۱۳۸۳) به یاد دارند؟

پیش از آنکه به دیگر نمونه‌های ماندگار تئاتر ایران در زمینه دفاع مقدس بپردازم یک بار دیگر به جمله کلیدی مستتر در اظهارات دهقان - چرا که این نقطه با سیاست‌های کلی بنیاد هماهنگ نبود- که بارها از سوی هنرمندان تئاتر نیز مطرح شده بازمی‌گردم و این پرسش را مطرح می‌کنم که آیا زمان تجدیدنظر در مورد پاره‌ای سیاست‌ها فرا نرسیده است؟ همچنان قرار است بر مدار مرزبندی «خودی و غیر خودی» گام‌برداریم؟

به واسطه اینکه تقدم و تاخر زمانی و تاریخی در نمایشنامه‌های مهم رعایت نشد یک راست به سراغ یکی از شاه‌بیت‌های نوشته شده با محوریت جنگ و دفاع مقدس و نویسنده‌اش می‌روم. «پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد» (١٣٧٤) به قلم علیرضا نادری که خاطرات آتش بس رمضان سال ٦١ و پیاده‌هایی از پایگاه‌های اجتماعی و ادیان متفاوت را روایت می‌کند. (در نمایشنامه او یک لاییک و یک ارمنی هم برای دفاع از کشور تن به خاک زده‌اند) نمایشی که وقتی روی صحنه رفت با استقبال مواجه شد اما همان زمان نیز نه تنها مورد حمایت قرار نگرفت، بلکه انواع بداندیشی‌ها را سد راه اجرا دید. آیا رسانه‌ها و مدیرانی که ٢٣ سال قبل و البته در مقاطع بعد (انتشار نمایشنامه‌هایش و البته فیلمنامه «صدام») علیه نادری و آثارش قلم زدند اصلا می‌دانستند او نیز از جمله کسانی است که هنوز تکه‌ای، یادگاری! از دوران دفاع را بر جان خویش حمل می‌کند؟

کمتر کسی انتظار داشت ٢٣ سال بعد هنرمندان جوانی از نسلی متفاوت با علیرضا نادری نمایشنامه «پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد» را روی صحنه ببرند و استقبال خیره‌کننده تماشاگران را به همراه بیاورند. البته که اشکان خیل‌نژاد، کارگردان جوانِ «پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد» این نمایش را سال گذشته نیز برای دومین بار در میان استقبال تماشاگران روی صحنه برد. اینها همه باید یک پیام باشد. پیامی که شنیده نمی‌شود.

به این سیاهه می‌توان اسامی هنرمندان و آثار متعددی از جمله نمایشنامه «سرود سرخ برادری» به قلم محمد رحمانیان (در ١٩ سالگی نوشت و سال ٦١ در سالن قشقایی مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفت) ‌یا نمایشنامه «سردار» نوشته نادر برهانی مرند، سه‌گانه ایوب آقاخانی مانند «کابوس شب نیمه آذر» درباره شهید احمد کشوری، «تکه‌های سنگین سرب» با محوریت زندگی شهید مصطفی چمران و نمایشنامه‌ای درباره شهید جهان‌آرا یا «اروند خون» مرتبط با ١٧٥ شهید غواص را افزود. اکثر این آثار در تمام سال‌های گذشته با حمایت مرکز هنرهای نمایشی و دولت روی صحنه رفته‌اند و از اتفاق ٩٩ درصد این آثار با بی‌توجهی بنیاد روایت مواجه شده‌اند. در مقابل، این بنیاد نیز با برگزاری جشنواره‌ها و حمایت از بعضی نویسندگان و کارگردانان جوان قطعا تلاش کرده به رسالت خود وفادار بماند اما واقعا چند نمایشنامه ماندگار و اجرای حک شده در ذهن تماشاگر حاصل عملکرد یک دهه اخیر این بنیاد است؟ آیا در کارنامه‌اش نمایش‌نامه یا نمایشی مشابه «هم‌ هوایی» به کارگردانی افسانه ماهیان که پاره‌ای از آن به زنده‌یاد «شهید عباس دوران» از نگاه همسرش اختصاص داشت وجود دارد؟ هیچ‌یک از مدیران این مراکز غیر دولتیِ مملو از بودجه، اشک‌های شوق همسر شهید را در میان تشویق پرشور تماشاگران سالن حافظ دیده‌اند؟ پاسخ خیر است. چرا؟ شاید به همان یک دلیل ساده «عدم هماهنگی با سیاست‌های کلی.»

امروز با گذشت چند دهه از پذیرش قطعنامه ٥٩٨ دیگر نه تنها با نسلی متفاوت که اصولا با شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوتی مواجه هستیم. رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی چنان جایگاهی در حیات فردی و اجتماعی مردم پیدا کرده‌اند که قادر به قلب و جعل واقعیت هستند. «فرا واقعیت‌سازی» سال‌ها است به یک واقعیت تبدیل شده و فضای مجازی بی‌آنکه مطلع باشیم با دسته‌بندی علایق‌مان آن بخش از اطلاعات را به ما پیشنهاد می‌دهد که بیشتر به شنیدن‌ آنها علاقه داریم. جریان امور به سویی پیش می‌رود که گویی باید پایان دوران حماسه را اعلام کنیم، اما آیا واقعا چنین است؟ آیا به خون نشستن مردم در صدرا و شتیلا یک توهم بود؟ یا باید تصمیم جوانانی که برای مقابله با دشمن بعث زندگی شیرین کف دست گرفتند را خیال و رویا تلقی کنیم؟

عملکرد ما در چنین زمانه‌ای چیست؟ بودجه دریافت می‌کنیم تا با مرزبندی در برابر خلق و اجرای آثار جدی حوزه جنگ و دفاع مقدس بایستیم؟ اینکه گفته شود «هنرمندان را مرزبندی و خط‌کشی نمی‌کنیم» فقط در مقام حرف باقی می‌ماند چون همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، نتیجه عملکرد بنیادها و نهادهای گوناگون غیر دولتی در این زمینه ابدا قابل دفاع نبوده و نیست. بنابراین جا دارد یک بار دیگر توصیه کنم که بیایید جای خط افتراق (سیاست‌های کلی)، با اعتماد دست دوستی به سوی هنرمندان با دانش، صاحب قلم و اندیشه تئاتر دراز کنید! هنرمندان و نویسندگانی که مثل علیرضا نادری همواره به وقت لزوم برای دفاع از کیان کشور سینه سپر کرده‌اند. رویکرد تشکیلاتی مانند بنیاد روایت در توجه به حمایت از نمایشنامه‌نویسان جوان بسیار پسندیده است اما چطور امکان دارد استخوان خردکرده‌های نمایشنامه‌نویسی را به کل نادیده گرفت و از جوانانی که جنگ را به درستی درک نکرده‌اند انتظار شق‌القمر داشت. مگر می‌شود خون دل و دود چراغ نخورد و یک شبه نویسنده شد؟ از یاد نبریم تا وقتی به زبان گفت‌وگو با این هنرمندان داخلی نرسیم، رسیدن به زبان جهانی با نمایش‌های سفارشی سرابی بیش نیست.

*روزنامه اعتماد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس