سرمقاله

بخش عمده ای از تلاش ها برای حمایت از کالای ایرانی را باید به ارتقای فرهنگی و تقویت اعتماد به نفس ملی اختصاص داد.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*****************

تبدیل عربده‌ ترامپ به التماس با خروج ما از برجام



حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:

١- حمایت از کالای ایرانی، اگر همراه با پیوست‌های آن که رهبر معظم انقلاب به برخی از آنها ‌اشاره داشتند، صورت پذیرد به یقین می‌تواند بسیاری از مشکلات اقتصادی پیش‌روی را از میان بردارد، پیوست‌هایی نظیر بهره‌گیری از ظرفیت‌های دست نخورده داخلی‌، مقابله جدی با واردات بی‌رویه کالا، مبارزه با قاچاق کالا از مرزها تا مراکز فروش- و نه فقط در مرزها- تغییر ساختار سازمان استاندارد از یک« ناظر خنثی و بی‌طرف» به یک سازمان سخت‌گیر در پیشگیری از تولید کالای بنجل و بی‌کیفیت‌، خروج دستگاه قضایی از کم‌تحرکی در برخورد با مفاسد اقتصادی و آغاز مبارزه سخت با رشوه‌خواری‌های کلان‌، برداشتن موانع پر پیچ و خم اداری از پیش‌پای کارآفرینان و تولیدکنندگان‌، کاهش سود سپرده بانکی و هدایت نقدینگی بیش از یک تریلیون و چهارصد هزار میلیارد تومانی به سمت تولید، باید گفت که بسیاری از بانک‌ها با این نقدینگی کلان به کار فاجعه‌آفرین بنگاهداری مشغولند و همه روزه بر تعداد بانک‌ها و شعبه‌های جدید آنها نیز اضافه می‌شود! گفتنی است که بر اساس آمار بانک جهانی‌، سرانه شعب بانکی در ایران از کشورهایی نظیر آلمان‌، انگلیس‌، نروژ، اتریش و... هم بیشتر است!


بدیهی است که اگر این پیوست‌ها و ده‌ها پیوست ضروری دیگر عملیاتی نشود، شعار گره‌گشای حمایت از کالای ایرانی که قرار است نتیجه و برآیند این پیوست‌ها باشد، بر زمین می‌ماند، اما در این میان عامل دیگری نیز در میدان حضور دارد که می‌تواند و تاکنون نیز توانسته است در مقابل گشایش اقتصادی نقش بازدارنده و تخریب‌کننده داشته باشد. بخوانید!


٢- شاید در نگاه اول‌، این برداشت تعجب‌آور تلقی شود که «برجام» یکی از اصلی‌ترین موانع گشایش اقتصادی است ولی شواهد فراوانی را می‌توان آدرس داد که نشان می‌دهند موضوع برجام بر خلاف ظاهر آن‌، هسته‌ای نیست بلکه این معاهده با هدف فلج اقتصادی جمهوری اسلامی ایران تهیه و به مردم و نظام تحمیل شده است و مادام که برجام به عنوان یک اهرم- بخوانید جنگ‌افزار اقتصادی- در اختیار حریف است‌، گشایش اقتصادی با دشواری‌های فراوان روبرو خواهد بود. از این روی برای عبور از مشکلات اقتصادی و تحقق شعاری که رهبر معظم انقلاب با هوشمندی بر تابلوی سال ١٣٩٧ نوشته‌اند، باید این جنگ‌افزار خطرساز را از دست دشمن خارج کرد. و اکنون که آمریکا بر عهد خود باقی نمانده و بارها این معاهده را نقض کرده است‌، مناسب‌ترین زمان و بهترین فرصت برای خروج از برجام و پایان دادن به فاجعه خسارت‌آفرینی است که از این رهگذر به ایران اسلامی و مردم این مرز و بوم تحمیل شده است.


برجام برای آمریکا یک سند طلایی است که آمریکایی‌ها حتی احتمال تن دادن ایران به این سند فاجعه‌بار را در خواب هم نمی‌دیدند، این سند برخلاف ادعاهای اغراق‌آمیز برخی از دولتمردان‌، برای کشورمان غیر از خسارت و فاجعه، تقریبا هیچ دستاوردی نداشته است‌، بنابراین محال است که آمریکایی‌ها از برجام خارج شوند و امتیازات فراوانی را که مفت و مجانی به دست آورده‌اند، از دست بدهند.


کاش رئیس‌جمهور محترم و برخی دیگر از دست‌اندرکاران توافق هسته‌ای به‌جای آنهمه تعریف و تمجید اغراق‌آمیز از برجام، در چند کلمه توضیح می‌دادند در مقابل امتیازات نقدی که سخاوتمندانه! به حریف داده‌اند، غیر از یک مشت وعده نسیه چه گرفته‌اند؟! و برجام غیر از خسارت محض، کدام دستاورد قابل ‌اشاره‌ای را برای کشور به ارمغان آورده است؟! اگر دستاوردی سراغ دارند! بسم‌الله، بفرمایند معرفی کنند! و چنانچه حاصل هزینه کردن امکانات و ظرفیت‌های ۴ ساله کشور، «‌تقریبا- و یا تحقیقا هیچ» بوده است که چنین است، چه اصراری دارند که کماکان روی همان ریل حرکت کنند؟! شاید کسی انتظار عذرخواهی آنان از ملت را نداشته باشد ولی تغییر مسیر و بازگشت از راه خطا و خسارت‌باری که تاکنون پیموده‌اند نه تنها انتظار منطقی مردم، بلکه حق قانونی آنهاست.


۳- تهدید پی در پی ترامپ به خروج از برجام لاف گزافی است که برای کسب امتیازات بیشتر مطرح می‌کند وگرنه این دیوانه‌نما به خوبی می‌داند در مقابل امتیازات نقد فراوانی که گرفته‌اند، نه فقط هیچ امتیازی نداده‌اند بلکه به جای لغو تحریم‌ها که هدف اصلی مذاکرات هسته‌ای بود و انجام نداده‌اند، ده‌ها تحریم جدید نیز به تحریم‌های قبلی افزوده‌اند! و مزید بر آن، هر از چند گاه نیز ماجرای تازه‌ای پیش می‌کشند و امتیاز جدیدی مطالبه می‌کنند.


در این خصوص گفتنی است مکانیزم ماشه (SNAPBACK) که آمریکایی‌ها با تردستی در برجام گنجانده‌اند و به عنوان پاشنه آشیل علیه ایران اسلامی کارسازی کرده‌اند تنها به مواد ۳۶ و ۳۷ برجام که موضوع آن «حل و فصل اختلافات» است منحصر نمی‌شود، بلکه دوستان تیم هسته‌ای کشورمان قانونی را پذیرفته‌اند -INARA- که به موجب آن باید «تعلیق تحریم‌ها» هر چهار ماه از سوی رئیس‌جمهور آمریکا تمدید شود و در غیر این‌صورت تحریم‌های تعلیق شده قابل بازگشت خواهد بود! ممکن است دوستان ما بگویند که قانون«اینارا» مصوبه کنگره آمریکاست و به برجام ربطی ندارد! که باید گفت موضوع این قانون، تحریم‌های ایران است و تیم هسته‌ای کشورمان می‌توانست و بایستی لغو این قانون را به عنوان یکی از شروط توافق هسته‌ای مطالبه می‌کرد که متاسفانه نکرده است!


آمریکا علاوه بر امتیازات طلایی که از برجام به دست آورده است، از قانون جنگلی اینارا نیز برای فشار اقتصادی بر ایران بهره فراوانی گرفته و می‌گیرد. چگونه؟! بخوانید!


۴- ترامپ، تقریبا از یک یا دو ماه قبل از سررسید چهار ماهه تهدید می‌کند اگر ایران شرایطی را که او خواستار آن است نپذیرد از تمدید تعلیق‌ها خودداری خواهد کرد! درپی آن؛


الف- بازار ارز به هم می‌ریزد و قیمت دلار با این احتمال که ترامپ تعلیق تحریم‌ها را تمدید نکند به صورت جهشی بالا می‌رود و بعد از تمدید تعلیق‌ها- که همواره با توجه به نفع فراوان برجام برای آمریکا تمدید شده و می‌شود- قیمت دلار به همان‌اندازه که افزایش یافته بود کاهش نمی‌یابد و از آنجا که متاسفانه قیمت دلار به یک شاخص اصلی قیمت کالا و خدمات تبدیل شده است، هر از چهار ماه شاهد یک موج گرانی و نارضایتی مردمی هستیم.


ب- از آنجا که ادامه تعلیق تحریم‌ها به تصمیم هر از چهار ماه ترامپ بستگی دارد، بدیهی است هیچ سرمایه‌گذار خارجی حاضر نخواهد بود که ریسک ناشی از احتمال تمدید نشدن تعلیق‌ها را بپذیرد.


 ج- مقامات اروپایی در نقش «پلیس خوب»! به صحنه می‌آیند و به مسئولان کشورمان توصیه می‌کنند برای حفظ برجام به شرایط مورد نظر آمریکا تن بدهند، از جمله آنکه فعالیت موشکی خود را متوقف کنند! ( یعنی به لقمه راحتی برای بلعیده‌ شدن از سوی مثلث غربی و عبری و عربی تبدیل شویم)! و یا از حمایت جبهه مقاومت دست بکشیم (یعنی به تروریست‌های تکفیری اجازه حضور در ایران و قتل‌عام مردممان را بدهیم)! و مضحک آنکه اتحادیه اروپا اعلام می‌کند برای راضی کردن ترامپ به حفظ برجام، دست به تحریم ایران می‌زند تا شرایط ترامپ را بپذیرد!


د- لیبرال‌های داخلی که شماری از آنها ننگ وطن‌فروشی در فتنه آمریکایی-اسرائیلی ۸۸ را بر پیشانی دارند در برخی از روزنامه‌های زنجیره‌ای تقصیر خروج احتمالی آمریکا از برجام را به حساب صنایع موشکی ایران و حمایت کشورمان از جبهه مقاومت می‌نویسند! و به روی نامبارک خود هم نمی‌آورند که اگر موشک‌های ایران و حمایت از مقاومت نبود باید پوتین داعش را واکس می‌زدند!


۵- و کوتاه سخن آنکه؛ وقتی برجام برای ما یک فاجعه و برای آمریکا یک سند طلایی است‌، کدام عقل سلیمی باور می‌کند که ترامپ قصد خروج از برجام را داشته باشد؟! از این روی و با توجه به شواهد مستند و غیر قابل تردیدی که به آن ‌اشاره شد و امروزه مورد اعتراف بسیاری از دولتمردان نیز هست‌، به آسانی می‌توان نتیجه گرفت که خروج از برجام برای آمریکا یک فاجعه و برای ما یک فرصت طلایی خواهد بود و یکی از موانع اصلی پیش‌روی تحقق شعار سال و پیوست‌های آن را از میان برمی دارد. خروج ما از برجام عربده‌های ترامپ را به التماس تبدیل می‌کند.

ایرانی تَر شویم

مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

 رهبر انقلاب در ادامه نام گذاری سال ها در چارچوبی که هدف آن ارتقای توان اقتصاد ملی است، سال 1397 را به عنوان سال «حمایت از کالای ایرانی» نام گذاری کردند. در نگاه نخست، این نام گذاری حاوی دو ویژگی خاص نسبت به سال های گذشته است. یک ویژگی نقش پررنگ تر مردم راجع به وظایف تعیین شده براساس نام گذاری سال های قبل است. پیش از این در نام گذاری سال های قبل، نقش ارکان مختلف حاکمیت از جمله دولت، در تقویت تولید ملی و اجرای اقتصاد مقاومتی بیشتر از مردم بود و مشخص بود که مخاطب اصلی شعار سال مسئولان در قوای مختلف، به ویژه دولت هستند، اما برای حمایت از کالای ایرانی، نقش مردم به عنوان خریداران، کمتر از مسئولان نیست.

ویژگی دیگر به مصداقی بودن نام گذاری امسال بر می گردد. سال های گذشته، نام گذاری ها عموما به یک موضوع اقتصادی کلان و ابعاد متنوع اختصاص داشت، اما امسال تکلیفی مشخص مدنظر قرار گرفته است. اگرچه برای حمایت از کالای ایرانی، باید تولید ملی در ابعاد مختلف آن تقویت شود و موانعی که در بخش های مختلف به ویژه نظام بانکی، فضای کسب و کار، قوانین مالیاتی و سخت گیری های بیمه ای وجود دارد، رفع شود، اما آن چه محوریت دارد، این است که تصمیمات کلان برای حمایت از تولید ملی باید با محوریت فروش هر چه بیشتر کالای ایرانی صورت گیرد. به ویژه این که بحران اصلی رکود که اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار داده و بحران بیکاری را به اَبَربحران تبدیل کرده  به واسطه رکود تقاضا تشدید شده است و اگر تقاضا برای خرید کالای ایرانی افزایش یابد هم از رکود عبور می کنیم و هم بحران اشتغال کم رنگ تر می شود.

حمایت، کورکورانه یا هدفمند؟!

در تحلیل حمایت از کالای ایرانی، نخستین پرسش درباره مفهوم حمایت است. حمایت به معنای تقویت یک پدیده برای استحکام، رشد بیشتر و محافظت در برابر آسیب هاست. بر این اساس هرگونه حمایتی برای رسیدن به نتیجه مطلوب باید هدفمند باشد. شاید بتوان برای تقریب به ذهن، حمایت والدین از فرزندان را مثال زد. این حمایت اگر کورکورانه، بدون قید و شرط و دایمی باشد، نتیجه ای جز لوس شدن فرزندان و ناتوان شدن آنان در برابر آسیب ها ندارد. در حقیقت فرزند تا زمانی که تحت حمایت والدین است، موفق است، اما پس از رفتن والدین اش هیچ گونه دفاعی در برابر آسیب ها، حملات و فشارهای مختلف زندگی نخواهد داشت.

اگر موضوع خودرو را از منظر مفهوم حمایت که در بالا گفته شد، بررسی کنیم، مشخص می شود که حتی همین صنعت به ظاهر کاملا تحت حمایت دولت، در عمل مورد حمایت قرار نگرفته است، چرا که حمایت کورکورانه و بی قید و شرط دولت از طریق تعرفه بالا برای واردات، بدون این که زمان بندی برای خروج از چتر حمایتی و شرط عینی مشخصی برای ارتقای کیفیت مشخص شده باشد، عملا مانند رفتار پدری بوده که به فرزند خود گفته است، تا هر زمان که بخواهی می توانی از من پول تو جیبی بگیری! بدون این که این پول تو جیبی به رفتار مثبت فرزند یا یادگیری کسب و کار و درآمدزا شدن وی مشروط شده باشد! قطعا چنین حمایتی به توانمندی و مستقل شدن فرزند نمی انجامد.

بختک خودرو بر سر کالای ایرانی

بخشی از بازتاب های نام گذاری امسال در فضای مجازی، به کیفیت پایین خودروهای تولید داخل و حمایت غلط از این تولیدات اختصاص داشت. در حقیقت برای برخی از ما، مهم ترین مصداق کالای داخلی، خودروست. علاقه خاصی که طبقه متوسط شهری در ایران و همه کشورهای جهان به خودروی شخصی دارد و قابلیت مقایسه این محصول با دیگر محصولات خارجی، باعث شده است، خودروی داخلی همواره در تیررس مقایسه با مشابه خارجی باشد. با این حال واقعیت این است که خودرو به خصوص برای بسیاری از طبقات متوسط و پایین، در مقایسه با بسیاری از دیگر کالاها نظیر پوشاک و لوازم خانگی، سهم چندان زیادی در سبد خرید خانوار ندارد. از این رو با فرض این که خودروی داخلی را به دلیل ایرادهایش از چتر حمایت از کالای ایرانی خارج کنیم (هرچند این فرض منطقی نیست و به جای آن باید نحوه حمایت از صنعت خودرو را از حمایت کورکورانه به حمایت هدفمند و مشروط تغییر داد)، بحث را باید به انبوهی از کالاها کشاند که با وجود محصول گاهی عالی و گاهی نسبتا خوب داخلی، باز هم شاهد واردات کالای مشابه خارجی هستیم. از لوازم التحریر و نوشت افزار تا انواع پوشاک، از لوازم خانگی گاهی صادراتی ایرانی تا کیف و کفش داخلی، همه و همه کالاهایی هستند که مانند کالاهای خارجی موجود در بازار، هم محصول با کیفیت دارند و هم بی کیفیت. این جا جایی است که دیگر مانند خودرو دست ما بسته نیست و می توانیم محصول داخلی با کیفیت را جایگزین محصول خارجی کنیم.

هویت ایرانی از فرهنگ و هنر تا کالا و اقتصاد

بخش عمده ای از تلاش ها برای حمایت از کالای ایرانی را باید به ارتقای فرهنگی و تقویت اعتماد به نفس ملی اختصاص داد. شاید بتوان دلیل اصلی این را که با وجود برخی محصولات با کیفیت داخلی، بخشی از مردم، خرید محصول خارجی را ترجیح می دهند، بی اعتمادی به تولید داخل دانست. این فقدان اعتماد به نفس ملی، پدیده ای فرهنگی است و به نگرشی باز می گردد که طی قرن های اخیر در برابر پیشرفت های خیره کننده مغرب زمین، شاهد عقب ماندگی مشرق زمین بوده است. قطعا تغییر نگرش در این زمینه نیاز به بازخوانی ریشه های این عقب ماندگی دارد، اما فارغ از این بحث نظری، باید توجه داشت که این عقب ماندگی مطلق نبوده و نیست و پیشرفت هایی که طی سال های اخیر در برخی دانش ها در کشور به وقوع پیوسته نشان می دهد که نباید ایران را یک کشور عقب مانده و ناتوان از رسیدن به پیشرفت دانست. از این رو اگر توان مهندسی ایرانی توانسته است آثاری نظیر تخت جمشید، میدان نقش جهان اصفهان و مسجد گوهرشاد مشهد را خلق کند، همین توان می تواند، امروز کالایی با کیفیت خلق کند. با این حال باید توجه داشت که افتخار به هویت ایرانی و برای برخی هویت آریایی صرفا به افتخار کردن به داشته های فرهنگی و هنری دیروز نیست، بلکه به حمایت از دسترنج هموطنانی که هویت ایرانی را در اقتصاد کشور ظهور و بروز داده اند، نیز بر می گردد. بنابراین اگر به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم، باید با حمایت از کالای ایرانی و ایجاد اشتغال برای هموطن خود، نشان دهیم که ایرانی تَر از همیشه ایم.

برای 40 سالگی انقلاب اسلامی

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:

قرار ما افتاد در روز مظلوم «جمهوری اسلامی» که متأسفانه میان دید و بازدیدهای عید گم شده است! در راه بهشت‌زهرا داشتم به خاطرات مکتوب جبهه و جنگ گلعلی بابایی و حمید حسام فکر می‌کردم؛ به روزها و شب‌های فراوانی که احتمال پرکشیدن این ۲ عزیز، بسی بیش از زنده ماندن‌شان بود! به مصائب مجنون و مسائل فاو! به زخم‌های خیبر و رنج‌های ام‌القصر! به چفیه‌های خونی و قمقمه‌های خالی! به «همپای صاعقه» و «آب هرگز نمی‌میرد»! و به همه آن مقاطعی که منبعث از نتیجه واضح نبرد تن و تانک، قطعی به نظر می‌رسید شکست اما برای رزمندگانی که به یاری الهی، باور قلبی داشتند، خدا بزرگ‌تر از نقشه‌های دشمن بود! عقل حسابگر می‌گفت: «با این اوضاعی که الان داری می‌خوانی، حتما چند صفحه بعد، هم بابایی را از دست داده‌ای، هم حسام را و چه می‌گویم؛ هم خط مقدم را، هم خود انقلاب را.» اما اعجاز ‌الله، پاسدار حرمت خون شهیدان را ببین که ۴۰ سال بعد از بهمن ۵۷ و قریب همین حدود بعد از «الی بیت‌المقدس» و «والفجر ۸» قرار تو در گلزار شهدا با ۲ تن از همان رزمندگانی است که بارها و بارها مرگ را به چشم خود دیدند لیکن هنوز زنده مانده‌اند؛ مثل شهدا! مثل شهید محسن وزوایی که در وصیتنامه معنی‌دار خود نوشت: «ما کربلا را برای خودمان نمی‌خواهیم، برای نسل‌های آینده می‌خواهیم»! شاید این جمله، در روزگار جنگ، شعاری به نظر می‌رسید اما مگر نه آنکه «نسل‌های آینده» مدنظر «فاتح بازی‌دراز» از ورای زیارت کربلا، حماسه عظیم اربعین را آفریدند؟! و مگر نه آنکه پرچم محسن وزوایی به محسن حججی رسید؟! و مگر نه آنکه رزمندگان دیروز ما، نویسندگان امروز ما شده‌اند؟!


و مگر نه آنکه به یمن قلم بابایی و حسام، هر از چندی با شهیدی دیگر و جانبازی دیگر و سرداری دیگر و قهرمانی دیگر آشنا می‌شویم؟! و مگر نه آنکه بعد از مطالعه «ضربت متقابل» بیش از پیش به وجود شهدای جمهوری اسلامی افتخار می‌کنیم؟! پس جمهوری اسلامی آنقدرها هم غریب نیست که بعضی‌ها توهم زده‌اند! این نظام شهدایی، متکی به حمایت همان خدایی است که موسی را درون جعبه‌ای بر نیل حفظ کرد! که در کاخ فرعون، بزرگش کرد! که عبورش داد از دریا! اینک ۴۰ سال از عمر انقلابی می‌گذرد که قرار بود هفته‌ای بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ سقوط کند! ترورها، غائله‌ها، فتنه‌ها، تحریک قومیت‌ها، جنگ، بنی‌صدر، رجوی، منافقین، شیطان بزرگ و ده‌ها نقطه‌چین دیگر، مگر چه عددی حساب می‌شوند برای خداوند منان؟! شگفتا! سقوط‌کرده‌های از اخلاق و شرافت، هنوز هم روی سقوط جمهوری اسلامی شرط می‌بندند! و گاه، خط و نشان برای نظامی می‌کشند که رهبرش مدام اشاره به خدا دارد و قدرت لایزال حضرت احدیت! سقوط را خودشان کرده‌اند اما آژیر خطرش را برای نظام می‌کشند! گویی ما تجربه بنی‌صدر را ندیده‌ایم! گویی ما «نوگل بهار» هستیم!

بهار ما «فتح‌المبین» بود و اینک از شکوفه‌ای کوچک، بدل به درخت تنومند ۴۰ ساله شده! «بهاراولی‌ها» توهم زده‌اند ما اعتلای نام «مهدی فاطمه» را بدهکار اذکار- بخوانید ادا و اطوار- ایشان هستیم اما این همان توهم آشنایی است که به نوعی دیگر، بنی‌صدر داشت و به نوعی دیگر، آن متوهم بدبخت که وسط رأی‌گیری، اعلام پیروزی کرد! واقعا بددردی است توهم! بله که «ظهور» نزدیک است، لیکن نزدیکی ظهور را ما از انقلاب و امام و بشارت‌های حضرت آقا و خون سرخ شهیدان می‌فهمیم! «یاور مهدی» یعنی شهید شام! یعنی حاج‌قاسم! یعنی رزمنده مدافع حرم که با خون سرخ خود، مشغول بازگشایی راه رهایی ابنای آدم است! بعضی‌ها یاور دلقک‌های پیرامون‌شان هستند، نه یاریگر ظهور! اینان دجال نشوند؛ یاور مهدی فاطمه شدن، پیشکش! «یاور مهدی» و تذکردهنده به نزدیکی سحر، برق نگاه نافذ شهید سرجدای جوان است، نه ناکسانی که حرف دروغ و سخن شلوغ، کسب و کارشان است! صدالبته کسانی که در مواجهه با دروغ تقلب، مرز خود را روشن نکردند، اینک لیاقت هیچ ادعایی را ندارند! نه! امروزِ جریان انحراف، دیروزِ جریان فتنه را پاک نمی‌کند! والله ما هرگز از جنگ ۸۸ با ابوجهل‌های فتنه، ابراز ندامت نمی‌کنیم! ما آن سال با توهم و منیت و قانون‌شکنی و تخریب ساختار، مبارزه کردیم و امروز هم! و هر که می‌خواهد ما را بشناسد، اصول و عقاید ما را بخواند! دعاوی ما، نه سیاسی، بلکه اعتقادی است! ما به «مردمسالاری» اعتقاد داریم؛ چه انتخابات را ببریم، چه ببازیم! ما به «عدالت» اعتقاد داریم؛ چه رأی به نفع ما باشد، چه به ضرر ما! اولی، مبین فرق ما با فتنه‌گران است و دومی، ممیز مرز ما با منحرفان! ما بر مبنای اصول و عقایدمان، به وقتش از هاشمی دفاع و انتقاد کردیم! درباره دیگران هم قصه همین است! آن روز که عالیجناب، علیه انتخابات «نامه سرگشاده» نوشت، حمایت‌های مبنادار پیشین ما را ضایع نکرد؛ خودش را ضایع کرد!

امروز هم جریان انحرافی مشغول ضایع کردن خودش است! همچنان که در جنگ جمل، ناکثین خودشان را ضایع کردند، نه تعریف پیامبر را! اگر قرار باشد ما از رفتار و گفتار خود در سال ۸۸ پشیمان شویم، ابتدا باید از دفاعیات منبعث از اصول و عقایدمان درباره گذشته مرحوم هاشمی پشیمان شویم! از قضا باید گفت: بدا به حال عناصری که تا آدم‌ها خوب هستند، علیه‌شان موضع می‌گیرند و تا آدم‌ها بد می‌شوند، علم «دیدید گفتیم» بلند می‌کنند! طرفه حکایت اینجاست؛ با وجود این همه دیدن و گفتن و ادعا و باد و بروت، این را یادشان رفت ببینند و بگویند نپذیرفتن نتیجه انتخابات و حرکت علیه قانون، مصداق قطعی «بربریت سیاسی» است! بحث اصلی ۸۸ بحث ادعای دروغ تقلب است و الا به گواهی دلار بالاتر از ۵ هزار تومان و دستاورد تحقیقا هیچ برجام، بیشتر باید بصیرت(!) آقای هاشمی در دفاع از آقای روحانی ثابت شود! حقا که وقاحت حامیان فتنه، تنه به وقاحت حامیان انحراف می‌زند و بالعکس! آنی فرض کنید ما هم در ورای شکست در ۹۲ یا ۹۶ همان می‌کردیم که فتنه‌گران در ۸۸ کردند! بعد اما در هر مواجهه‌ای یا مناظره‌ای، به جای اندکی عذرخواهی از قانون‌شکنی و فتنه‌آفرینی، مستند به کار و کارنامه تقریبا خالی دولت موسوم به اعتدال، پرچمدار «دیدید گفتیم» می‌شدیم که دیدید گفتیم وعده‌های کذا توخالی است؟! الغرض! در هر انتخاباتی، له و علیه نامزدها سخن گفته می‌شود و هر رئیس‌جمهوری هم‌ به وعده‌هایی عمل می‌کند و به وعده‌هایی نه! بگذریم که رأی‌دهندگان به کاندیداها، با علم به نواقص کاندیدای مورد نظر، به او رأی می‌دهند و تنها در قیاس نسبی با سایر نامزدها! بنابراین ما وقتی علیه انحراف جریان انحرافی موضع می‌گیریم، از همان منظر مواضع‌مان در سال 88 علیه فتنه‌گران است. ما معتقدیم هر حرکتی در ضدیت با قانون، زشت است.

همچنان که هنجارشکنی به بهانه اعتراض و نقد، زشت است. ما از همان زاویه، منتقد شارلاتان‌بازی علیه احکام دستگاه قضا توسط جریان انحرافی هستیم که شانتاژ کارگزاران و آقازاده‌ها ضد قوه‌قضائیه را به نقد نشستیم. ما هرگز نمی‌گوییم چون روزی به شخصی رأی داده‌ایم یا حمایتی از چند خدمت او کرده‌ایم، پس هر چه تَکرار کرد، درست است. ما قبیله‌گرا نیستیم. نگاه ما به شهدایی است که زندگی خود را وقف انقلاب اسلامی کردند، نه سیاسیونی که جمهوری اسلامی را فقط به شرط حمایت از خود می‌خواهند. نگاه ما و محل قرار ما و میعادگاه ما «زیارتگه عشاق» است؛ مزار محسن وزوایی که حتی کربلا را هم برای خودش نمی‌خواست! بنازم به این نگاه! یک نگاه هم البته این است که توهم بزنیم برنده انتخابات یعنی من، ولو هنوز رأی‌گیری تمام نشده باشد!

یا توهم بزنیم هر حکمی جز آنچه ما می‌پسندیم، ضد عدالت است! یا توهم بزنیم به مشتی لفاظی بسته است، یاور رهبر شدن! یا توهم ارتقای مقام بزنیم و خود را «یاور مهدی» بدانیم! نه! بنی‌صدر اگر چه در این کشور، رئیس‌جمهور هم شد اما آدم نظام ما نبود! و اصلا و اساسا هیچ متوهمی، آدم نظام ما نیست! بزرگ‌شده مکتب خمینی و خامنه‌ای و آدم تراز انقلاب اسلامی و مرد همتراز جمهوری اسلامی یعنی شهید والامقام علی چیت‌سازیان که وسط جنگ با دشمن، معتقد بود «ابتدا باید از سیم‌خاردار نفس، رد شد!» زنده‌باد گلعلی بابایی بابت کتاب «ققنوس فاتح»! زنده‌باد حمید حسام بابت کتاب «وقتی مهتاب گم شد»! مع‌الاسف، سیاسیونی داریم که خود، سقوط کرده‌اند، لیکن مرتب به زمین و زمان، هشدار می‌دهند! اگر قرار بود با سقوط رجالگان، جمهوری اسلامی سقوط کند، زمان بنی‌صدر، وقت مناسب‌تری بود که تازه! جنگ هم بود! بعضی‌ها خوب است دقت کنند! قاسم سلیمانی وزیر اقتصاد نیست که فحش برخی نابسامانی‌ها را به انقلاب می‌دهند!

طبق قاعده مردمسالاری، تعیین  تکلیف امور کشور، من‌جمله امور اقتصادی به دست رأی مردم است، نه لزوما نظر نظام! رئیس کل بانک مرکزی را نظام معین نمی‌کند، بلکه منصوب رئیس‌جمهور منتخب مردم است! کم مانده بابت نرخ دلار هم گریبان ایتام شهید محمد بلباسی را بچسبند، از بس وقیح هستند بعضی‌ها! ‌ای که چقدر دلم تربت پاک و مطهر شهدا را می‌خواست در یوم‌الله مظلوم جمهوری اسلامی! اینکه در قطعه 26 بهشت زهرا، بنشینی پای خاطرات حسام و بابایی از شهیدان خوش‌لفظ و وزوایی! هان ‌ای نظام مظلوم! ‌ای جمهوری اسلامی! ما در شناخت مردان و مدیران تو، هرگز به خطا نمی‌رویم! برای ما «ظریف» وزیری از وزرای حسن روحانی است اما فرق می‌کند قصه این همه شهید آرمیده در بهشت! ما خون پاک شهیدان را به حساب تو می‌نویسیم!

ما شهید ابراهیم هادی را برآمده از تو می‌دانیم! و آن شهید بولدوزرچی جاده ام‌القصر که به مدد پروردگار، آمد و با چه مجاهدتی، خاکریز زد برای بچه‌ها! اگر احسن‌الحال دولت اعتدال، شب توافق تقریبا هیچ بود، احسن‌الحال جمهوری اسلامی، همان لیالی عملیات بود: «سپیده‌دم خونین عشق، فرارسید دوستان!» آری! تا وصیتنامه شهدا هست، ما از آسمانی‌ها می‌گیریم بشارت سپیده‌دم را و نوید صبح و سحر و ظفر را! و نور را! و قریبی ظهور را! بی‌خود خدا زنده نگه نداشته بابایی و حسام را! بی‌خود 40 سال نگذشته از عمر انقلاب اسلامی! بی‌خود «الی بیت‌المقدس» نبود اسم معنی‌دار آن فتح بزرگ! و «انقلاب اسلامی» عملیات ادامه‌دار خداوند است برای آخرین شب‌شکنی! و خدا اینگونه مقدر کرده است که با خون سرخ شهیدان ما گرامی بدارد مقدم بقیه..‌الله را...

سپاه‌ستیزی ناشیانه ترامپ به بهانه پیام نوروزی

عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:

سپاه ستیزی وجه بارز متنی است که صدای امریکا به عنوان پیام نوروزی ترامپ خطاب به مردم ایران منتشر کرده است . ترامپ که برخلاف رؤسای جمهور قبلی امریکا نتوانسته است ظاهر منافقانه پیام نوروزی آنها را حفظ کند ، از همان آغاز محور پیام خود را حمله به سپاه قرار داده و می نویسد: سپاه پاسداران نه در نام و نه در عملکرد، ایرانی نیست. سپاهی متخاصم است که مردم ایران را سرکوب کرده و از آنها سرقت می‌کند تا فرای مرزها از تروریسم حمایت کند.


نویسندگان پیام ترامپ با ادعای اینکه، متوسط خانواده‌های ایرانی ۱۵ درصد از 10 سال پیش فقیرتر هستند و نزدیک به ۳۰ درصد از جوانان ایرانی بیکارند. سعی کرده است سپاه را عامل فقر مردم ایران معرفی و در بخش دیگری از پیام، سپاه را به عنوان عامل خشکسالی و بحران محیط زیست کشور دانسته ودر اتهامی دیگر مدعی می‌شود که سپاه پاسداران از تبلیغات و سانسور استفاده می‌کند تا این حقیقت را که رژیم ایران ثروت ایران را غارت کرده و با مردم آن بدرفتاری می‌کند، مخفی کند. ترامپ آنگاه با ادعای اینکه حاکمان ایران برای کتمان حقیقت، حقوق شهروندان خود را در آزادی تجمعات، دسترسی به اطلاعات و فرصت‌های برابر سرکوب می‌کنند، مدعی می‌شود: مردم ایران، ‌به‌رغم سرکوبی که با آن روبه‌رو هستند، برای باز پس گرفتن حقوقشان مبارزه می‌کنند، آنها منتظر بهار امید هستند. او سپس بدون اشاره به تحریم‌های فلج کننده‌ای که امریکا در سال‌های اخیر بر مردم ایران تحمیل کرده، می‌افزاید؛ ایالات متحده در کنار مردم ایران و آرمان‌هایشان برای ارتباط با دنیای بزرگ‌تر و داشتن حکومتی مسئول و پاسخگو که حقیقتاً درخدمت منافع کشور باشد، می‌ایستد. هجمه کاخ سفید علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پدیده جدیدی نیست و طی سال‌های اخیر و به ویژه در سال 96 به دلیل شکست‌هایی که امریکا ومتحدان منطقه‌ای‌اش از نیروهای جبهه مقاومت متحمل شده‌اند ، سناریوهای متعددی را نظیر دامن زدن به امواج ایران هراسی و وضع قوانین علیه سپاه و تشدید تحریم‌ها علیه مسئولین وشرکت‌های وابسته به سپاه و نیروهای جبهه مقاومت به اجرا درآورده اند، اما این فضاسازی اگرچه به معنی ورود به فاز جدید در مقابله با سپاه است، اما به نوبه خود بیانگر شکست روش‌های گذشته است.


وجه بارز این تعارض جدید، رونویسی از ادبیات منافقین در برخورد با نیروهای جبهه انقلاب است و به نظر می‌آید که جان بولتون، مشاور جدید امنیت ملی ترامپ، قبل از ورود به کاخ سفید مزدوری منافقین را تکمیل و با این ادبیات تلاش دارد به زعم خود طرفدارانی را در داخل برای صف بندی در مقابل سپاه پیدا کند. مرور اجمالی برروند حرکت انقلاب اسلامی در 40 سال گذشته، چرایی این کینه ورزی جبهه مشترک منافقین وکاخ سفید ، سعودی‌ها وصهیونیست‌ها را روشن می‌کند . نقش بارز سپاه در خنثی سازی توطئه تجزیه قومی امریکا وسلطنت طلبان در سال‌های اولیه پیروزی انقلاب، مقابله و خنثی سازی تروریسم کور منافقین که به شهادت بیش از 16 هزار نفر از مردم و مسئولین کشور انجامید، نقش بارز سپاه در هشت سال دفاع مقدس که شکست پروژه مشترک دوابرقدرت حاکم برجهان علیه ایران اسلامی را به دنبال داشت، تنها گوشه‌ای از ایفای وظیفه دفاعی وامنیتی سپاه در دهه اول بعد از پیروزی انقلاب بود.

نقش سپاه در سازندگی کشور در سال‌های پس از جنگ تحمیلی و به ویژه در اوج دوران تحریم اقتصادی دشمنان که باعث خنثی شدن سناریوی کشورهای غربی در سال‌های دهه 80 و90گردید که نماد روشن آن را می‌توان در طراحی واجرای فازهای متعدد پارس جنوبی دید . تجربه طولانی سپاه در فعالیت‌های عمرانی باعث شده تا مهم‌ترین طرح‌های سازندگی کشور را بر عهده داشته باشد. طرح و ساخت سد کرخه (به عنوان بزرگ‌ترین سد خاورمیانه) و سد گتوند، اجرای 55 کیلومتر تونل، احداث 1400 کیلومتر اتوبان و راه‌های فرعی، احداث 900 هزار مترمربع ابنیه، ساخت دهها پل بزرگ، انجام 75 هزار هکتار شبکه آبیاری و زهکشی، اجرای طرح بزرگ‌ترین بندر پتروشیمی جهان از جمله فعالیت‌های عمرانی مهم سپاه است که حاکی از پیشرفت فنی و تکنولوژیکی در این زمینه می‌باشد.

این در حالی است که بخش عمده‌ای از درآمدهای قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا صرف رسیدگی به مناطق محروم و خدمات عمرانی در این مناطق می‌شود. محور دیگر عصبانیت کاخ سفید ، نقش سپاه در ارتقای توان علمی ودفاعی کشور است که زمینه‌ساز خودکفایی کشور در عرصه دفاعی و موشکی است. این تلاش‌ها که از روزهای اولیه جنگ تحمیلی با ساختن خمپاره اندازهای اولیه وابتدایی آغاز شد، اکنون به توان ساخت پیچیده ترین موشک‌ها تبدیل و سبب شده است که کشور اکنون به توان بازدارندگی در برابر هرگونه تهدید نظامی برسد. اما فراتر از این قابلیت‌ها، دو ویژگی وکارکرد سپاه، منشأ اصلی عصبانیت ائتلاف شوم امریکایی منافقین ، صهیونیست‌ها وسعودی‌ها شده است، اول نقش سپاه پاسدان انقلاب اسلامی در پاسداری و حفظ انقلاب است ، که آن وظیفه ذاتی سپاه و بر اساس اصل 150 قانون اساسی به سپاه واگذار شده است وهمین ماندگاری وثبات انقلاب بر اصول و آرمان‌ها نشان از توفیق سپاه در کنار دیگر نهادها در این عرصه دارد ودیگری ایفای وظیفه در حمایت از مبارزات حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین است . براساس اصل 154 قانون اساسی«جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم می‌شناسد، بنابر این در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملّت‌های دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند. ». کارنامه موفق سپاه در این عرصه نیز سبب شکست زنجیره وار راهبردهای مختلف امریکا در منطقه شده است.

اما به رغم ناکامی‌های گذشته کاخ سفید در مقابله با سپاه و نظام اسلامی، نوع ادبیات و سناریوی پیش رو نشان از برنامه ریزی متفاوت از گذشته دارد ، این تلاش جدید، متأثر از اغتشاشات اخیر ومتناسب با مواضع برخی رسانه‌ها و مسئولین در کشور و با هدف تحریک افکار عمومی طراحی و بنا دارد که ظرفیت‌های داخلی را در مقابله با سپاه قرار دهد. گزاره‌های پیام نوروزی ترامپ نیز با همین هدف ومبتنی بر دور جدیدی از عملیات روانی وجنگ نرم انتخاب شده است. مقابله با این سناریو در عین تأکید بر مؤلفه‌های اقتدار دفاعی، مستلزم انسجام وهماهنگی ملی ، تلاش مردم ومسئولین برای تحقق شعارسال و رفع مشکلات معیشتی مردم و پرهیز از حاشیه سازی هاست . هوشیاری نسبت به خط دشمن در ایجاد شکاف میان نیروهای مسلح برای خدشه بر وحدت و یکپارچگی آنها وپرهیز از بیان هر موضعی که به تضعیف ویا شبهه سازی علیه نیروهای مسلح بینجامد، می تواند در خنثی سازی تلاش‌های دشمن نقش اصلی را ایفاکند.

مفهوم حمایت از کالای ایرانی

محمد فاضلی در ایران نوشت:

مفهوم «حمایت از کالای ایرانی» و ضرورت چنین حمایتی بسیار روشن است و به هیچ تحلیل و تفسیری نیاز ندارد. هیچ‌کس نمی‌تواند مدعی شود که منظور را نفهمیده است. آنچه برای تحقق این هدف لازم است تدوین عاجل و فوری یک «برنامه راهبردی»، «طراحی راهکارهای عملیاتی» و «الزام به اجرای وظایف و مسئولیت‌های متولیان اجرای طرح» است. بدون هیچ شک و تردیدی هم باید پذیرفت شرط لازم برای موفقیت طرح مذکور تقویت این باور است که مفهوم حمایت از کالای ایرانی یک مفهوم صرفاً اقتصادی نیست بلکه مفهومی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی است و عوامل تأثیرگذار در این طرح هم تولیدکننده، سرمایه‌گذار و مصرف‌کننده و نهادهای حاکمیتی هستند که هریک شرح وظایفی دارند. برای تبیین این شرح وظایف ابتدا لازم است به این پرسش ها پاسخ داده شود:


1- آیا می‌توان از کالای ایرانی حمایت کرد بدون آنکه بسترسازی فرهنگی مناسب در جامعه انجام شود و ذهن مصرف‌کننده را برای استفاده از کالای داخلی آماده کرد؟
2- آیا می‌توان مصرف‌کننده را به استفاده از کالای ایرانی ترغیب کرد بدون آنکه تولیدکننده کالای با کیفیت و رقابت پذیر با کالای خارجی با قیمت مناسب تولید کند یا خدمات پس از فروش را نادیده بگیرد؟
3- آیا می‌توان سرمایه‌گذار را تشویق به سرمایه‌گذاری در بخش تولید کرد بدون آنکه به او اطمینان داد که امنیت سرمایه‌اش تضمین خواهد شد؟
4- مقامات مسئول جهت حمایت از تولید داخلی چه تسهیلات و چه مشوق‌هایی را مهیا خواهند کرد؟ آیا قوانین کنونی راهگشای افزایش کمیت و کیفیت کالای ایرانی است؟ آیا رویه فعلی برای اعطای تسهیلات بانکی به تولیدکنندگان منجر به تقویت بنیه مالی او می‌شود؟ آیا قوانین کار موجود موجب ترغیب سرمایه‌گذار و تولیدکننده به تولید و پرهیز او از گرایش به امور واسطه گری و غیر تولیدی می‌شود؟ آیا در شرایط خاص از سرمایه داخلی حمایتی خواهد شد؟


در پاسخ به پرسش مربوط به مسائلی که مربوط به مصرف‌کننده است باید اعتراف کرد متأسفانه جامعه امروز ایران بشدت گرفتار تجمل‌گرایی است و ایرانی از کودکی می‌آموزد که استفاده از کالای خارجی و برند مایه فخر اوست. از اسباب بازی و مداد و دفتر و کیف در دوران کودکی تا لوازم منزل و پوشاک و خودرو و..... در بزرگسالی اگر مارک خارجی داشته باشد یعنی مصرف‌کننده آن جزو طبقه متمایز جامعه است. بنابراین اگر قرار است طرح استفاده از کالای ایرانی موفق شود لازم است با تبلیغات مفید و مؤثر مصرف‌کننده را از نظر فکری و رفتاری آماده کرد و به مرور الگوی مصرف او را تغییر داد.


درمورد تولیدکننده نیز می‌بایستی بستر کار به شکلی فراهم شود که او فقط دغدغه تولید با کیفیت را داشته باشد و اسیر قوانین دست و پا گیر نشود. از طرح او پشتیبانی شود و نظارت بر کیفیت کالای او به سدی در مقابل تولید منجر نشود. تولیدکننده به‌عنوان یک فرد متخصص انتظار دارد از طرح او و خود او حمایت شود. اگر چنین نشود اگر سرمایه داشته باشد به سمت کار واسطه‌ای یا غیر تولیدی می‌رود و اگر سرمایه نداشته باشد می‌کوشد به جایی برود که برای تخصص او ارزش قائل باشند و این یعنی فرار مغزها.


پاسخ به پرسش سوم یعنی سرمایه‌گذاری در بخش تولید نیز معلوم است. سرمایه امنیت می‌خواهد. سرمایه‌گذار سود می‌خواهد و آسان ترین و کم خطرترین راه را برای کسب سود انتخاب می‌کند. وقتی ببیند هم زمان زیادی را باید تا کسب سود صبر کند و هم بی‌ثباتی‌ها چه در قوانین و چه تنش‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی سرمایه‌گذاری را پر خطر می‌کند؛ یا در امور کم خطر و زود بازده ورود می‌کند یا سرمایه‌اش را کوچ می‌دهد.
و اما آنچه مسئولان باید انجام دهند تا انتظار داشته باشند مصرف‌کننده به کالای ایرانی تمایل پیدا کند، تولیدکننده پر انگیزه تولید کند و سرمایه‌گذار مشتاقانه در بخش تولید سرمایه‌گذاری کند، چیست؟
ابتدا باید متذکر شد منظور از مسئولان فقط تعدادی از مقامات ذیربط نیست. منظور همه نهادها هستند. قوای مجریه، قضائیه و مقننه و نهادهای نظامی و انتظامی و...

وقتی فرهنگ‌سازی شود، الگوی مصرف تغییر کند، قوانین در خدمت حمایت از تولید داخلی باشد، نظام مالیاتی اصلاح شود، قوانین کار بازنگری شود، نرخ سود تسهیلات بانکی در بخش تولید معقول شود، مشوق های مطلوب لحاظ شود، از کار و سرمایه ایرانی حمایت شود، با قاچاق کالا که کمر تولید و اساساً کمر اقتصادرا شکسته و نقش عمده‌ای در افزایش بیکاری دارد بدون هر ملاحظه‌ای برخورد قاطع شود، با دور زدن قانون به هر شکل مقابله شود و... آن وقت می‌توان انتظار داشت که تولیدکننده کالا تولید کند، سرمایه‌گذار در بخش تولید سرمایه‌گذاری کند، سرمایه‌های سرگردان در جامعه به جای گرایش به سمت بخش‌های غیر تولیدی به بخش تولید هدایت شود و حتی تولیدکننده را از سرمایه متکی به وام با بهره بانکی و در بسیاری مواقع از وام‌های با بهره کمر شکن بازار آزاد بی‌نیاز کند،آن وقت است که می‌توان متوقع بود کالای با کیفیت و با قیمت رقابت پذیر و خدمات پس از فروش مناسب تولید شود. آن وقت می‌توان از مصرف‌کننده انتظار داشت که کالای با کیفیت ایرانی را به کالای مشابه خارجی ترجیح دهد.


البته رسیدن به نقطه مطلوب زمان بر است و توقع نیست که کالای ایرانی از روز اول قابل رقابت با مشابه خارجی باشد. اما اگر مشاهده شود عزمی همگانی برای تولید با کیفیت وجود دارد و حمایت فقط یک شعار نیست و براساس همین عزم خیلی جدی و فوری مقررات مورد نیاز تدوین و مقررات موجود اصلاح شود و پس از آن نظارت بر کیفیت بسیار کارشناسانه و محکم اعمال و با هر کارشکنی قاطعانه برخورد شود، در این صورت به مرور رضایت و بعد از آن اعتماد مشتری جلب خواهد شد وبه کالای ایرانی رغبت نشان خواهد داد و مهمتر آنکه به ادامه مصرف آن کالا وفادار خواهد ماند.


از نظر من موفقیت این طرح در سه واژه یا اصطلاح خلاصه شده و می‌تواند حما یت از کالای ایرانی را از شعار به واقعیت تبدیل کند:
1- هیچ سرمایه‌گذار و هیچ تولیدکننده‌ای نباید نورچشمی باشد بلکه باید ملاک و معیار تولید با کیفیت با قیمت مناسب و نفع جامعه مقدم بر نفع هر کس و نهادی باشد و این میسر نیست مگر آنکه قوانین حمایتی و تشویقی به دقت کارشناسانه در حمایت از کالای ایرانی تدوین شود و همه مسئولان کاملاً ملزم به اجرای دقیق این قوانین باشند یعنی «قانونمندی».


2- تولیدکننده و سرمایه‌گذار «متعهد» به تولید با کیفیت و قیمت رقابت پذیر و خدمات مفید در قبال استفاده از تسهیلات مادی و قانونی حمایت‌کننده از تولید داخلی باشند. و این یعنی «تعهد»
3- مصرف‌کننده در ابتدای کار به منظور حمایت از تولید داخلی با گذشت از کالای وطنی استفاده کند اما باید به او حق داد که متوقع باشد هرچه زودتر کالای مورد استفاده به کیفیت استاندارد برسد. یعنی «گذشت متوقعانه»

سمت و سوی تغییرات کابینه ترامپ

حمیدرضا آصفی در شرق نوشت:

برجام و سرنوشت آن، مهم‌ترین موضوع سیاست خارجی ایران است که با آغاز سال جدید و تغییرات در دو پست مهم کابینه ترامپ، گمانه‌زنی‌ها درباره آن آغاز شده است. دونالد ترامپ به عنوان یکی از پیش‌بینی‌ناپذیرترین رؤسای جمهوری آمریکا و نیز منفورترین آنها، از ابتدای کار خود در کاخ سفید با هر آنچه میراث اوباما بود، به ستیزه پرداخت. برجام یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های مدنظر اوست. رئیس‌جمهور جدید آمریکا از این توافق به عنوان بدترین توافق تاریخ ایالات متحده یاد کرده است اما همچنان با رویکرد مذبذب خود، در این توافق بین‌المللی که قطع‌نامه شورای امنیت سازمان ملل را به عنوان پشتوانه خود دارد، باقی مانده است. تغییرات هفته‌های آخر سال گذشته در کابینه و استفاده از دو مهره بسیار تندرو، تحلیل‌هایی درباره زمینه‌چینی ترامپ برای خروج از برجام در پی داشت.

اگرچه هنوز مایک پمپئو باید برای تصدی وزارت خارجه آمریکا از سنا رأی اعتماد بگیرد اما شاید ترامپ در حال چیدن موزاییکی است که خروج آمریکا از برجام، خروجی آن است. تنها چهره میانه‌رو در تیم سیاست خارجه، وزیر دفاع، جیمز متیس است که از آن به عنوان تنها حامی برجام برای نجات این توافق یاد می‌شود. فارغ از انتصابات و انتخاب‌های ترامپ، او نشان داده است که نه مشورت‌پذیر است و نه تاب نظرات مخالف را دارد؛ حتی اگر این نظرات، کارشناسی باشد. وقتی وزیر خارجه سابق، رکس تیلرسون، برای پست وزارت خارجه معرفی شد، روشن بود که آمدن او برای رفتن است. مشاور امنیت ملی نیز از این قاعده مستثنا نبود. اگرچه جان بولتون به عنوان حقوق‌بگیر سازمان منافقین و چهره‌ای جنگ‌طلب، همواره با توافق هسته‌ای ایران و شش کشور مخالفت کرده اما روزنامه‌های آمریکایی با انتقاد از این انتخاب، او را کفتاری که فقط زوزه می‌کشد، معرفی کرده‌اند. به جز بولتون، مایک پمپئو نیز به عنوان رئیس سابق سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) می‌داند هزینه افروختن آتش جنگی دیگر برای آمریکا چه تبعاتی خواهد داشت.

ترامپ سودجو به خوبی می‌داند سرشاخ‌شدن با کشوری مانند ایران بدون محاسبه دقیق هزینه‌های آن، چه مشکلاتی برای آمریکا ایجاد می‌کند. واشنگتن‌پست در شماره اخیر خود اعلام کرد ترامپ برای خروج از سوریه، درخواست چهار میلیارد دلار از دولت عربستان کرده است! این یعنی تصمیمات ترامپ را باید ناظر بر دوشیدن حاکمان بی‌سواد سعودی ارزیابی کرد. از سوی دیگر تحولات ماه‌های اخیر نشان داده است شخص تصمیم‌گیر در آمریکا دونالد ترامپ است، نه سایرین و افراد دیر یا زود با این رویکرد رئیس‌جمهور به مشکل خواهند خورد. اگرچه تغییرات کابینه می‌تواند در رابطه ایران و آمریکا بی‌تأثیر نباشد اما هنوز برای قضاوت راجع به اینکه تغییرات اخیر یک جنگ روانی یا مقدمه خروج از برجام است، زود خواهد بود. به‌ویژه اینکه در ٢٤ آوریل، ترامپ پذیرای مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه در کاخ سفید است. برخی رسانه‌ها اعلام کرده‌اند قدرت مکرون در ایجاد اجماع در اتحادیه اروپا و همچنین روابط شخصی او با ترامپ که به طور مستمر در ارتباط تلفنی با همتای آمریکایی خود است، می‌تواند رئیس‌جمهور آمریکا را برای باقی‌ماندن در برجام ترغیب کند. 

آنچه در اتحادیه اروپا پیرامون برجام و برای همراهی با آمریکا در سایر زمینه‌ها در حال وقوع است، عامل دیگری است که در تصمیم‌گیری رئیس‌جمهور کم‌تجربه آمریکا مؤثر خواهد بود. به نظر می‌رسد او با ایجاد یک جنگ روانی درصدد امتیازگیری از اروپا، دوشیدن سعودی‌ها و ایجاد تزلزل در جمهوری اسلامی ایران است. همدلی و یکپارچگی جناح‌های سیاسی داخلی، تقویت و حمایت از تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای و دستگاه دیپلماسی، در کنار اجتناب از هر اقدام تحریک‌آمیز در عین ابراز مواضع قاطع و محکم در مواجهه با سیاست‌مداران تازه‌کار آمریکا در هفته‌های آینده، باید در دستور کار مسئولان قرار گیرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس