به گزارش مشرق، «سعدالله زارعی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
«ما زیربار هیچ مذاکرهای درباره توانایی موشکی و قدرت دفاعی و مسائل منطقهای نمیرویم اما حاضریم با هر طرف خارجی وارد «گفتوگو» شویم»! این خط حاکم بر بخشی از دستگاههای تصمیمگیر در حوزه سیاست خارجی و نشانه اتفاقات مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- فاصلهگذاری میان مذاکره و گفتوگو در عالم ادبیات معنا دارد و مثل هر دو نقطه دیگر دارای تفاوت و تشابه هستند ولی در عالم سیاست این دو وقتی در سطح مقامات رسمی دو یا چند کشور صورت میگیرد، مذاکره است ولو با نامهای دیگر خوانده شود.
در این خصوص کارشناسهای سیاست خارجی گفتهاند «در مذاکره، اهداف، راهبردها، سطح تماس، زمانبندی و دستاوردها مشخص است کما اینکه هیچ گفتوگویی، مقامات رسمی دو یا چند کشور در دو سوی یک میز نیز نمیتواند فاقد هدف، راهبرد، زمانبندی و دستاورد باشد». بر این اساس وقتی دستگاه سیاست خارجی میگوید من در حال گفتوگو با طرف خارجی هستم و نه مذاکره باید پرسید تفاوت این دو چیست در حالی که هر دو با یک هدف یعنی «توافق» در مسائل فیمابین صورت میگیرد.
۲- چرا این روزها عدهای از کسانی که در حال رفت و آمد به این محفل و آن محفل اروپایی هستند نام «مذاکرات» را گفتوگو گذاشته و بر تفاوت داشتن این دو اصرار دارند؟ واقعیت این است که پیش از توافق برجام، مبنای جمهوری اسلامی تکرار آن در مورد سایر پروندههای اختلافی با غرب نبود هر چند در یک عبارت کلی گفته شد ما در حال آزمودن اروپاییها هستیم اما بعد از بدعهدی آمریکاییها و اروپاییها در عمل به تعهدات برجامی خود، اندک دلیلی برای مذاکرات دوباره وجود ندارد کما اینکه اندک فایدهای از آن متصور نیست و این در حالی است که خطرات و خسارتهای آن بدون کمترین تردیدی بسیار بزرگ خواهد بود و از این رو رهبر معظم انقلاب اسلامی طی چند نوبت بر عدم امکان مذاکراتی شبیه آنچه درباره «توانمندی هستهای ایران» میان ایران و غرب واقع شد، تأکید کردند. الان همان خطی که امضای برجام را کلید حل همه مشکلات ایران میخواند از لزوم «گفتوگو» با طرف اروپایی درباره مسائل منطقهای و نظامی ایران سخن میگوید و البته در اینجا طرف ایرانی با صدای رسا از بیاعتمادی حرف میزند اما در همان حال دستش برای آغاز مذاکراتی تازه دراز است! خب این نشان میدهد چیزی مد نظر آقایان است و در عین حال از چیز دیگری سخن میگویند که با واقعیت میدانی نمیخواند. پس میتوان با صراحت گفت آقایان واقعاً در اروپا در حال مذاکره پیرامون مسائل منطقهای ایران و قدرت نظامی کشور هستند که تاکنون دو خط قرمز نظام به حساب میآمدند.
۳- از سوی دیگر اروپاییها به دلیلی دیگر، این مذاکرات را «گفتوگو» (talk) و نه مذاکره (Negotiation) میخوانند. کشورهای انگلیس، آلمان و فرانسه با بیانی آمرانه میگویند ایران باید در خصوص نفوذ خود در منطقه و نیز درباره قدرت تسلیحاتی خود، این و آن شرایط را بپذیرد و به نگرانیهای ما پایان دهد. یعنی اروپا از مذاکره سخن نمیگوید تا به شهروندان خود و کشورهای مخالف ایران در سطح منطقه اطمینان دهد از موضع بالا با ایران سخن میگوید. حتماً یادتان نرفته است که این نحوه سخن گفتن از سوی اروپاییها درباره ایران سابقه دارد. اروپاییها در ۲۰ آذر ۱۳۷۱ در پایان اجلاس دو روزه در شهر «ادینبورگ» انگلیس در بیانیه پایانی خود تئوری برگزاری «گفتوگوهای انتقادی» با ایران را مطرح کردند.
در این بیانیه آمده بود؛
«با توجه به اهمیت ایران در منطقه، شورای اروپایی اعتقاد خود را بر لزوم حفظ یک رشته گفتوگو با دولت ایران تاکید نمود. این گفتوگو باید «انتقادی» بوده و دربر دارنده نگرانیهای منبعث از رفتار ایران باشد در این گفتوگو ما باید خواستار بهبود برخی از مسائل، خصوصا مسائل مربوط به حقوقبشر، مجازات مرگ سلمانرشدی که به دنبال فتوای آیتالله خمینی صادر شده و خلاف حقوق بینالملل میباشد و همچنین مسائل مربوط به تروریسم باشیم».
این بیانیه در سوم آذر ۱۳۷۱ صادر شده و به خوبی بیانگر نیات سلطهطلبانه و متکبرانه آنان در مواجهه با جمهوری اسلامی است و طبعا باید با قدرت از سوی جمهوری اسلامی، مردود تلقی میشد. اما متاسفانه دولت آقای هاشمیرفسنجانی «گفتوگوهای انتقادی اروپا علیه ایران» را به عنوان «راهحل چالشهای منطقهای» در نظر گرفت و تعبیر کرد و در عمل وارد این نحوه از مذاکراتی که در واقع گفتوگوی آمرانه اروپا با ایران بود، شد. مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی دو ماه بعد یعنی در سوم اسفند ۱۳۷۱ در پیامی خطاب به اتحادیه اروپا نوشت:
«در قطعنامه اخیر اجلاس سران جامعه اروپا، علاقهمندی و اعتقاد شما بر ضرورت گفتوگوی صریح و انتقادی با جمهوری اسلامی ایران تاکید گردیده است ما نیز آمادگی و تمایل به بحث و تبادلنظر جدی و صریح و انتقادی با جامعه اروپا و اعضای آن داریم و بر این باوریم که مشکلات و چالشهایی که در جهان و به ویژه در منطقه شما و ما بروز مینماید، ضرورت چنین تماسها و رایزنیها را افزایش داده است» اگر به متن عبارات بیانیه اتحادیه اروپا و بیانیه دولت ایران توجه کنید میبینید که طرف اروپایی فهرستی از موضوعاتی مشخص که لزوما ایران باید به آنها پاسخ دهد را ذکر کرده است در حالی که در بیانیه دولت ایران ضمن استقبال از پاسخ دادن به اتهامات طرف اروپایی به عبارتی خیلی کلی که هیچ وضوحی نداشته بسنده کرده و در واقع با «تسلیم کامل» با طرف اروپایی وارد گفتوگویی اروپایی و مذاکرهای ایرانی شده است.
گفتوگوهای انتقادی و مذاکرات تسلیمی در نیمه فروردین ۱۳۷۲ با تسلیم نامه نخست وزیر دانمارک که در آن هنگام رئیس دورهای اتحادیه اروپا بود به مرحوم دکتر حسن حبیبی معاون اول رئیسجمهور آغاز شد و به مدت ۵ سال استمرار داشت و هر ششماه یک بار در پایتخت اتحادیه اروپا - بدون حتی یک بار برگزاری در تهران- برگزار گردید اما درست در آغاز این گفتوگوها و به عبارتی مذاکرات، مارتین ایندایک مشاور وقت امنیت ملی آمریکا در مواجهه با ایران سیاست «مهار دوجانبه» را مطرح کرد و بیل کلینتون رئیسجمهور وقت آمریکا بیست اردیبهشت ۱۳۷۲ در نامهای خطاب به اتحادیه اروپا بر لزوم تبعیت اروپا از سیاست مهار دوجانبه تاکید نمود و «وارن کریستوفر» وزیر خارجه آمریکا در اجلاس وزرای خارجه اتحادیه اروپا در لوکزامبورگ که در خرداد ۷۲ برگزار شد، بر لزوم تبعیت اتحادیه از نامه کلینتون یعنی اجرای سیاست مهار دوجانبه ایران پافشاری کرد.
اما علیرغم این تاکیدها گفتوگوهای انتقادی اروپا علیه ایران استمرار یافت و مقامات وزارت خارجه وقت ما با اشاره به مخالفت آمریکا با این مذاکرات، آن را دستاورد ایران به حساب میآوردند و به تبلیغ آن سرگرم بودند در حالی که اگر واقعا آمریکا میخواست گفتوگوهای انتقادی اروپا علیه ایران را متوقف کند، اروپا قادر به مخالفت با آمریکا نبود کما اینکه هماکنون نیز قادر به مخالفت نیست. آنچه بهطور سهو یا عمد از چشم مقامات وزارت خارجه ما پنهان میماند، دشمنی مشترک اروپا و آمریکا علیه انقلاب اسلامی بود کما اینکه هماکنون نیز این چشم پوشیدنها ادامه دارد.
۴- هم اینک و در حالی که چندین تیم وزارتخارجه ما سرگرم رفت و آمد به این جلسه و آن جلسه، به این دولت و آن دولت و به این اندیشکده و آن اندیشکده هستند و خبرهای تقریبا رسمی این مذاکرات نیز از سوی خبرگزاریهایی نظیر رویترز منتشر میشوند و حتی متعاقب این گفتوگوها بیانیههایی نیز از سوی بعضی از دولتهای اروپایی صادر میگردد، مقامات وزارت خارجه ما اصرار دارند ما باور کنیم که مذاکرهای در کار نیست و ما به هیچ کشور دنیا اجازه نمیدهیم درمورد مسائل خارج از برجام وارد مذاکره با ایران شود. به هرحال به نظر میآید وزارت خارجه ما باید برای مخاطب ایرانی روشن کند که دقیقا در اروپا سرگرم چه کاری است؟
۵- یک خبر بیانگر آن است که آمریکاییها یعنی همین تیم ترامپ به سه کشور اروپایی درواقع وکالت دادهاند که مذاکره با ایران پیرامون مسائل منطقهای را شروع کنند و خبر دیگر بیانگر آن است که مقامات سه کشور یاد شده اروپایی در مذاکره با یک مقام ایرانی به صراحت گفتهاند که مواضع ما سه کشور درباره هستهای همین است که در اینجا میشنوید یعنی عمل ما به تعهدات خود در برجام منوط به این است که شما آغاز مذاکره پیرامون مسائل منطقهای و بویژه دو پرونده سوریه و یمن را بپذیرید. با این وصف باید گفت آمریکا و اروپا یک موضع دارند و آنچه اروپا در پشت میز اتاقهای دربسته به وزارت خارجه ما میگوید یعنی لزوم تن دادن ایران به آغاز مذاکرات منطقهای خیلی جدی است.
باید پذیرفت که فشار بر ایران بعد از اجرای کامل برجام از سوی ایران نه تنها استمرار مییابد بلکه بر حجم آن افزوده میشود و این درحالی است که سازشکاران داخلی وعده بهبود شرایط میدادند. از این رو میتوان گفت اگر ایران در مباحث منطقهای تکرار نسخه برجام یعنی تن دادن یکجانبه به تعهدات ویرانگر را بپذیرد و درواقع کاملا منطقه مسلمانان را تسلیم آمریکای متجاوز کند، که چنین روزی پیش نمیآید، باز هم به معنای پایان فشار غرب بر ایران نیست.
۶- اگر وزارت خارجه ما نظری به واقعیت موجود در صحنه بیندازد درمییابد که برخلاف تصویر تحقیرآمیزی که طرف اروپایی در اتاقهای دربسته از ایران به مقامات ما نشان میدهد، ایران بسیار قدرتمند است و این درحالی است که طرف غربی که در این اتاقها به مقامات وزارت خارجه ما بازوی برآمده نشان میدهد در موقعیت ضعیف قرار دارد. بنابراین میتوان این بازی مسخره را به هم زده به آنان نشان داد که نه نیازی به شما داریم و نه اعتمادی که با شما به توافق برسیم.