
درس امام ، منظمترين دروس بود و تعطيلي بي جهت نداشت ؛ براي مثال رسم بود که بين التعطيلين درسها تعطيل مي شد . مثلاً اگر يکشنبه به مناسبت شهادت يکي از معصومين تعطيل بود ، شنبه نيز که بين آن روز و روز جمعه قرار داشت ، تعطيل مي شد ؛ اما حضرت امام "ره" اين سنت را برانداخت.
در يکي از همين روزها، حضرت امام "ره" مثل روزهاي درسي ديگر به مسجد شيخ انصاري آمدند . شبستان اين مسجد ، هم محل درس حضرت امام بود و هم ظهرها در آنجا نماز جماعت به امامت ايشان اقامه مي شد . وقت درس امام ساعت 10 صبح بود و امام همانند ساير برنامه هايش که با نظم و وقت شناسي دقيقي بود ، رأس موعد مقرر وارد مسجد مي شدند و معمولاً براي آنکه نفسي تازه کنند ، چند دقيقه اي را در کنار منبر مي نشستند و سپس براي شروع درس روي منبر مي رفتند.
در آن روز ِ بين التعطيلين ، جز چند نفر ، کسي از شاگردان نيامده بود ! امام حدود 20 دقيقه اي در انتظار نشستند . مکان منبر و جلوس امام به گونه اي بود که مدخل و در ِ ورودي مسجد ديده مي شد و امام ، چشم به راه ِ آمدن ِ شاگردان . تک تک ، افرادي آمدند و با سَرَک کشيدن از در ِ مسجد ، امام را ديدند که منتظر نشسته است و ناگزير به حلقه درس پيوستند و بالاخره حاضرين به چند ده نفر رسيدند و امام بالاي منبر قرار گرفتند ؛ اما به جاي طرح ادامه بحث ِ روزهاي گذشته ، به انتقاد شديد از سنت غلط اين نوع تعطيلي ها پرداختند با اين مضمون که ما بايد در برابر هر کاري در پيشگاه خداوند و در روز قيامت ، حجت داشته باشيم ؛ بايد حساب کنيم که در ازاي يک روز از عمر و فرصت از دست رفته ، چه به دست آورديم . سهم روزانه بودجه اي که از بيت المال و امام زمان "عج" صرف حوزه مي شود چقدر است و کدام دليل خداپسند را براي هدر دادن آن مي توانيم اقامه کنيم ؟! و ...
سخنان امام که مانند هميشه از سرچشمه زلال معارف اسلام و از اعماق دل بر مي خاست ، بر دلها نشست و طنين بيدارکننده اش ، غايبان را نيز هشيار کرد و ديگر تعطيلي بين التعطيلين تکرار نشد !
حضرت امام در ادامه همين جلسه با آنکه فقط حدود ِ يک دهم شاگردان حضور داشتند ، قول خود را با عمل قرين کرد و به ادامه بحث فقهي و درس پرداختند و به اين ترتيب حدوداً با 20 دقيقه انتظار ، 20 دقيقه تذکر و نصيحت و 20 دقيقه درس ، درسي فراتر از درسهاي ديگر به شاگردان آموختند !
* از : حجت الاسلام و المسلمين محمد حسن رحيميان ، حديث رويش ، ( چاپ اول : تهران ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي ، زمستان 1382 ) ، صفحات 161 و 162