سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*****************
تحلیل احمقانه!
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
۱- نا آرامیهای دوشنبه شب تهران در خیابان پاسداران که شهادت ۵تن از نیروهای انتظامی و بسیجی و مجروح شدن تعداد زیادی از مردم را در پی داشت و با تخریب خانهها، خودروها و مغازهها، زیرگرفتن وحشیانه مردم با اتوبوس، حمله با قمه و شمشیر و چاقو به رهگذران و دهها نمونه دیگر از وحشیگری همراه بود را نمیتوان در بستر اعتراض جماعتی که تحت پوشش دراویش به میدان آمده و جنایت آفریده بودند تعریف کرد. این برداشت نه فقط سادهلوحانه، که بسیار احمقانه است اگر چه بعید نیست که دامنزدن به این برداشت احمقانه برای رد گم کردن نیز باشد. جنایاتی که این گروه در پوشش دراویش مرتکب شدهاند فقط با جنایات وحشیانه داعش قابل مقایسه است و کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که بخشی از تفالههای داعش هستند که این بار از آستین یکی از فرقههای به شدت بدنام دراویش بیرون کشیده شدهاند. گفتنی است بعد از شروع غائله خیابان پاسداران، بسیاری از فریبخوردگان این فرقه همراه با برخی دیگر از فرقههای دراویش ضمن برائت از تفالههای داعشی فرقه یاد شده و رهبر -یا به اصطلاح قطب- بیگانهپرست و بدسابقه آن، خواستار برخورد قاطع نظام با آنان و معرفی هویت داعشی آنها به مردم شدهاند. روابط پنهان و آشکار رهبران درویشهای گنابادی با مقامات اسرائیل و بهائیان داستان پنهانی نیست، به عنوان نمونه -و فقط نمونه- میتوان به تصاویر منتشر شده از نشست مشترک مصطفی آزمایش یکی از رهبران فرقه گنابادی با دیان علایی نماینده بهائیان حیفای اسرائیل و یا تصویری از ملاقات وی با رضا پهلوی در آمریکا اشاره کرد. آزمایش انکار نمیکند که به نمایندگی از سوی قطب دراویش گنابادی و برای تبادل نظر! در این نشستها شرکت کرده بود که تصاویر آن در کیهان امروز چاپ شده است.
۲- ماجرا به بهانه یکی از همین قماش که به جرم سرقت و با شکایت شاکی خصوصی بازداشت شده بود آغاز شد و دهها تن از مزدوران داعشی با آمادگی قبلی و حمل پنهانی سلاح گرم و در حالی که سلاح سرد خود نظیر قمه، شمشیر، چاقو، شیلنگهای میخکوبی شده و... را آشکارا حمل میکردند به کلانتری محل بازداشت همپالکی خود مراجعه میکنند و یکی از آنها با گستاخی به افسر نیروی انتظامی که برای دعوت آنان به آرامش آمده بود میگوید فقط نیم ساعت فرصت دارید تا برادر ما - سارق بازداشت شده- را بدون شرط و شروط آزاد کنید! و...
شرح این ماجرا و دنباله وحشیگری تفالههای داعش در گزارش امروز کیهان آمده است که به تکرار آن نیازی نیست. اما، آنچه تاسفآور بوده و غیرت هر مسلمان ایرانی را جریحهدار میکند لحن آمرانه این تفاله داعش با نیروهای نظامی و انتظامی کشوری است که انبوه داعشیها و سایر تکفیریهای مورد حمایت مستقیم آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه و شیوخ عرب منطقه را قلع و قمع کرده و پوزه کثیف قدرتهای بزرگ جهانی حامی آنان را به خاک مالیده است. ملت و کشوری با این ویژگی و اقتدار مثالزدنی چگونه میتواند رجزخوانی یک جرثومه دستچندم تکفیریها را تحمل کند؟!... گفتنی است بر اساس فیلمی که منتشر شده است، همین پهلوان پنبه بعد از دستگیری ، ناگهان به موش آبکشیده تبدیل میشود! موضوع این وجیزه اما، نکته دیگری است. بخوانید!
۳- بیشترین گلایه مردم که در گفتوگو با خبرنگاران، از جمله خبرنگاران صدا و سیما مطرح کردهاند اعتراض شدید آنان به تساهل و خودداری غیرقابل توجیه نظام در برخورد با این جرثومههای فساد و تفالههای جنایتکار داعش است که بدون کمترین تردید، اعتراضی بجا و صد البته قابل پیگیری نیز هست. چرا باید به این مزدوران اجازه میدادند که ساعتها با خیال راحت و اطمینان از انفعال نیروهای حاضر در صحنه به جنایات وحشیانه خود ادامه دهند؟! دستکم ۵ نفر از نیروهای انتظامی و بسیج را به شهادت برسانند، دهها تن از مردم کوچه و خیابان را به سختی مجروح کنند، با اتوبوس و سپس با یکدستگاه خودروی سواری به میان جمعیت رفته و آنان را با قساوت تمام زیر بگیرند، به زور وارد خانههای مردم شده و از پشت بام خانهها بر سر مردم سنگ، آجر و آتش بریزند، ماشینها و مغازهها و خانههای ملت را ویران کنند، با قمه و شمشیر و چاقو و کوکتلمولوتف و بمب دستساز به جان مردم بیفتند و...؟! در فاصله این چند ساعت نیروهای نظامی و انتظامی که باید در این مواقع به حمایت از مردم وارد صحنه شده و تفالههای «داعش - درویش» را سر جای خود بنشانند کجا بودهاند؟! و چرا با وجود حضور در صحنه از برخورد قاطع و پشیمانکننده با این جرثومههای تباهی خودداری کردهاند؟!
پلیس میگوید تا چند ساعت بعد از شروع واقعه و اقدامات جنایتبار داعش - درویشها به ما اجازه برخورد نداده بودند! چه کسی اجازه نداده بود؟ فرمانده نیروی انتظامی؟! پاسخ منفی است، مقامات بالاتر اجازه نداده بودند! چرا؟!
۴- در این ماجرا نقش وزارت اطلاعات که رصد اقدامات خائنانه و پیشگیری از خیانت آنها وظیفه ذاتی و قانونی آن است دیده نمیشود و معلوم نیست که چرا از تصمیم درویش - داعشیها برای اغتشاش بیخبر بوده است و چنانچه خبر داشته، چرا قبل از وقوع ماجرا در پی پیشگیری از آن بر نیامده است؟!
پرسنل وزارت اطلاعات بارها نشان دادهاند که همواره در نقش سربازان گمنام امام زمان (عج) و با هوشیاری و دقت مثالزدنی پای کار بوده و به یقین هنوز هم هستند ولی جای گلایه از مدیریت این وزارتخانه است که پیش از این هم نمونههایی داشته است. به عنوان نمونه، کمیسیون امنیت ملی مجلس اعلام کرده بود که حداقل ۱۰۰ مدیر دو تابعیتی در میان مسئولان حضور دارند ولی وزیر محترم تاکید کرد که هیچ مدیر دو تابعیتی نداریم و حال آنکه میدانیم پرسنل خدوم وزارت اطلاعات با نظر وزیر موافق نبودهاند.
گفتنی است یکی از این دو تابعیتیها چند روز بعد با سرقت ۱۰۰ میلیارد تومان از بیتالمال به کانادا گریخت. و در جریان بازداشت جاسوسان موشکی اخیر هم معلوم شد که دستکم دو تن از آنان دارای تابعیت دوگانه و سه گانه هستند. آیا وزیر محترم در ماجرای اخیر نیز تعلل نکرده است؟!
۵- روز سهشنبه ۲۴ بهمن ماه - یعنی ۶ روز قبل - آقای رئیسجمهور در نشست مشترک وزیران و استانداران با رؤسای سازمانهای اقتصادی میگوید:
« از روز اول به پلیس دستور دادیم بدون اسلحه وارد صحنه شود»! و بعد با افتخار میفرمایند: «در تماس تلفنی که با یکی از مقامات فرانسوی داشتم، وقتی که گفتم پلیس بدون اسلحه حضور دارد، تعجب کرد که چرا این موضوع اعلام نمیشود و پلیس بدون اسلحه به خیابان آمد و آرامش را برقرار کرد»!
باید به جناب روحانی گفت؛ در کجای دنیا برای مقابله با آشوبگران و متجاوزان به جان و مال مردم، پلیس را بدون اسلحه به میدان میفرستند؟! آیا تصور نمیکنید اگر توماس جفرسون -از واضعان دموکراسی آمریکا- سر از خاک بیرون میکرد، به جنابعالی پرخاش کرده و میگفت؛ این روش که شما دنبال میکنید آنارشیسم است، نه دموکراسی! و با عرض پوزش باید از رئیسجمهور محترم پرسید چرا نسخه بدون اسلحه را در حفاظت از خود به کار نمیگیرید؟! و خلع سلاح را از تیم حفاظت خود شروع نمیفرمائید؟! البته آن مقام فرانسوی حق دارد از اینکه پلیس را در مقابل تروریستهای مورد حمایت غرب و از جمله فرانسه بیاسلحه به میدان فرستادهاید حیرتزده شود! و خوشحالی خود را در پوشش تعجب ابراز دارد!
۶- فیلمی از نشست سردار رحیمی، رئیسپلیس محترم تهران با چند تن از دراویش داعشی آشوبگر منتشر شده است که در آن، درویش داعشی تهدیدکننده پلیس به آزاد کردن نیم ساعته سارق بازداشتی نیز حضور دارد! و سردار رحیمی را در حال مذاکره با آنان نشان میدهد!! ایشان به توصیه کدام مسئول با آنان به گفتوگو نشسته است؟! و آیا نشست و مذاکره با کسی که پلیس را به آزادی نیم ساعته سارق بازداشت شده تهدید کرده و برای نظام خط و نشان کشیده است در شأن پلیس است؟! ظاهرا سردار رحیمی بعداً متوجه شده که چه کسی در مذاکره مورد اشاره حضور داشته است و به همین علت فیلم و کلیپ یاد شده در فاصله کوتاهی پس از انتشار از سایت باشگاه خبرنگاران جوان حذف گردیده است. این اقدام نشان میدهد سردار رحیمی از هویت آن شخص بیخبر بوده است که در این حالت باید دید چه کسانی ورود او را به نشست مزبور توصیه کردهاند؟!
پلیس در جریان اغتشاشات چند هفته گذشته نشان داده است که وقتی پای منافع ملی و حفظ جان و مال و نوامیس مردم در میان باشد، اهل مماشات با متجاوزان و آشوبگران اجاره شده از سوی دشمنان نیست و از این روی سردار رحیمی که سابقهای درخشان در برخورد با اغتشاشگران دارد و نشان داده است که بعد از دعوت آنان به آرامش و تفکیک فریبخوردگان از عوامل اجیر شده دشمن اهل قاطعیت است باید ماجرای مورد اشاره را به دقت بررسی کرده و چنانچه عمدی از سوی برخی در میان بوده است از پیگیری ماجرا دریغ نکند.
۷- این واقعیت نیز گفتنی است که اقدام تروریستی تفالههای داعش را نمیتوان با حماسه تماشایی مردم در ۲۲ بهمن و حضور دهها میلیونی آنان که به مراتب، عظیمتر و پرشمارتر از سالهای قبل بود بیارتباط دانست. شروع ماجرا نیز به وضوح نشان میدهد که آزادی سارق بازداشت شده فقط یک بهانه بوده است و درویش - داعشها از قبل برای آشوب و اغتشاش با هدف بیثبات نشان دادن ایران اسلامی و انتقام از حضور حماسی مردم در ۲۲ بهمن مأموریت یافته بودند.
اتکا به نسخه عبور به جای سم مهلک
امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
درحالی که بیش از یک ماه از ضرب الاجل ترامپ برای اروپا درباره برجام گذشته و در این مدت، دست کم در حوزه مراودات دیپلماتیک تحولات جدیدی رقم خورده و حتی اروپایی ها قرابت بیشتری با آمریکا داشته اند ،به تازگی رویترز با اشاره به یک سند محرمانه از وزارت خارجه آمریکا مدعی شده که خواسته های برجامی واشنگتن از شرکای اروپایی اش کاهش یافته و نرم تر شده است. براساس این گزارش درحالی که ترامپ در سخنرانی 12 ژانویه (22 دی) خود، از اروپا خواستار «توافق برای رفع نقص های وحشتناک» در توافق هسته ای شده بود، در نامه جدید که رویترز به آن دست یافته است، آمریکا خواستار «تعهد» برای «همکاری مشترک» به منظور «پیدا کردن» یک پیمان (accord) مکمل که به نقص های برجام «اشاره دارد» و نه یک توافق جدید، شده است. این خبر رویترز از ۵ منظر دارای اهمیت است:
1- تلاش ترامپ برای کاهش سطح خواسته هایش از اروپا نشان میدهد که کشورهای اروپایی فعلا پای خواسته ترامپ برای تغییر برجام که در دی ماه مطرح کرده بود، نیامده و حداقل تاکنون با آن موافق نبوده اند.
2- تلاش آمریکا برای کاهش تغییر الزام اروپا از اصلاح آن چه ترامپ آن را «معایب وحشتناک» برجام نامیده بود به «تعهد» گرفتن از اروپا برای همکاری مشترک باهدف دستیابی یک پیمان مکمل که صرفا به نقص های برجام اشاره داشته باشد، یعنی گرچه اروپا با تغییر برجام مخالفت کرده است اما همچنان آمریکا و اروپا درحال رایزنی بر سر 3 موضوع هستند و ممکن است به نتیجه مشترک هم برسند: الف - برنامه موشکی ایران، ب - تغییر شرایط بازرسی از سایت های ایران، ج - تغییر بند انقضای توافق هسته ای موسوم به بند «sunset».
3- آمریکا به دنبال آن است که درباره مسائل مربوط به ایران با اروپایی ها تفاهم کند و فعلا به دنبال تبدیل این تفاهم ها به یک توافق رسمی نیست اما سناریوی آمریکا این خواهد بود که با پیمان مکملی که تدوین می کند، با اعمال محدودیت های جدید در حوزه منطقه ای و موشکی برای ایران، برجام را نه به صورت حقوقی بلکه به صورت عملی کان لم یکن کند. در این زمینه هرچند همچنان باید به نقش روسیه به عنوان متحد ایران توجه کرد اما نباید احتمال تلاش آمریکا برای دستیابی به یک قطعنامه شورای امنیت را که به نوعی ایران را در آن محدودتر می کند، منتفی دانست.
4- ظاهر امر نشان می دهد که اروپایی ها برسر اصل توافق هسته ای ایستاده و زیربار تغییر آن نرفته اند و این صراحت اروپا، ترامپ را وادار به عقب نشینی و کاهش سطح خواسته ها کرده است. اما عرصه رویارویی با ایران از سوی تروئیکای اروپایی نشان می دهد که همزمان برخی کشورهای اروپایی نظیر فرانسه به طور مستمر پیگیر برنامه موشکی ایران و اعمال محدودیت های جدی بر آن و انگلیس به دنبال فشار بر ایران در مباحث منطقه ای (نظیر سوریه و یمن) و تبدیل این دو مسئله به موضوعی برای مذاکره و اعمال محدودیت به ایران هستند.
5- ترامپ اصلا قابل پیش بینی نیست و تا ۱۲ می (۲۲ اردیبهشت ۹۷) باید منتظر هر اتفاقی بود از تلاش آمریکا برای ایجاد اغتشاش در ایران با هدف تحت فشار قرار دادن کشورمان و گرفتن امتیاز تا همراهی «یکی به نعل یکی به میخ» اروپا با آمریکا. درمقابل این شرایط نیز باید:
اول: با خباثتهای آمریکا و سیاست های دوگانه اروپا قاطعانه برخورد کرد و مقابل آن ایستاد. هرگونه زمزمه برای سازش یا عقب نشینی در مسائلی که مستقیما به توان دفاعی و قدرت ایران بستگی دارد، عملا ایران را منفعل و دست بسته خواهد کرد.
دوم: دیپلماسی دوجانبه و چند جانبه ایران با همسایگان و کشورهای منطقه و متحدان باید بیش از پیش جدی گرفته شود و حتی باید به فکر ائتلافهای جدید در منطقه بود تا قدرت چانه زنی و تاثیرگذاری ایران بر معادلات را بیشتر کند و ابتکار عمل را در مسائل مختلف که نیاز به مشارکت کشورهای مختلف دارد از غرب بگیرد.
سوم: تاکید رهبر انقلاب در بیانات اخیرشان بر این که «در سیاست خارجی، ترجیح شرق بر غرب، ترجیح همسایه بر دور، ترجیح ملّت ها و کشورهایی که با ما وجه مشترکی دارند بر دیگران، یکی از اولویّت های امروز ماست» به خوبی نشان می دهد که حتی اروپایی ها نیز حداقل در شرایط فعلی نتوانسته اند انتظارات را برای آن که کشورهای هدف مراوده جدی ایران باشند برآورده کنند و دست کم چشم انداز این موضوع مثبت نیست. بنابراین گرایش به کشورهایی که در جریان غربی قرار ندارند و تحت سیطره تصمیم های آمریکا و تروئیکای اروپایی نیستند باید اولویت اصلی مسئولان کشور باشد. در این مسیر به توجه به شرق به جای غرب و توجه به اروپای دوم به جای تروئیکای اروپایی (فرانسه، انگلیس، آلمان) که در زمره کشورهای غربی قرار دارند باید اصلی ترین راهبرد در سیاست خارجی باشد. اروپای دوم شامل کشورهای مطرحی همچون ایتالیا، لهستان، هلند، اتریش و ...می شود که اتفاقا کشورهای توسعه یافته هستند و سطح بالایی از رفاه و رونق اقتصادی در آنها وجود دارد و تجربه تاریخی نیز نشانمی دهد دنباله رو چشم و گوش بسته غرب نیستند.
درحالی که حدود دو ماه از مهلت ترامپ به اروپا باقی مانده، تغییر در سطح انتظارات واشنگتن نشان می دهد که در این دو ماه تاثیرگذار، سناریوهایی که در حوزه سیاست خارجی و رفع مشکلات داخلی از سوی مسئولان طراحی و اجرا می شود می تواند بر عقب نشینی غرب تاثیر جدی بگذارد و ابتکار عمل ایران را نیز در عرصه های مختلف بیشتر کند. دل بستن بیش از اندازه به برجام یا همراهی اروپایی ها یا توجه به کشورهای غرب گرا و زمزمه های سازش و عقب نشینی در این سناریوها می تواند چونان سم مهلک باشد و در مقابل تقویت «عزت ملی» و «تکیه نکردن به بیگانه» و «توجه به توان داخلی» در کنار دیپلماسی هوشمندانه با دیگر کشورها نسخه عبور از شرایط کنونی است.
پروژه تخریب ایران و زمان تصمیم بزرگ
مهدی محمدی در وطن امروز نوشت:
پس از ناآرامیهای دی 96 در ایران، یک درک عمومی ایجاد شد که اعتراضی زیرپوست جامعه ایرانی وجود دارد و باید آن را چاره کرد. از روزی که این اعتراضها پایان یافته، ناظران و بازیگران، آشکارا و نهان، 2 دسته شدهاند؛ دسته نخست آنها که تلاش کردند علت اصلی نارضایتیها را درک کنند و بدون نفی اصل اعتراضات، برای جلوگیری از تبدیل اعتراض به آشوب از یک سو و چاره کردن مشکلاتی که بخشهایی از مردم را معترض کرده از سوی دیگر، تلاش کنند.
نتیجه این رویکرد که رهبر معظم انقلاب اسلامی آن را هدایت کردهاند، این بود که ایشان بابت معضلی که خود هیچ نقشی در ایجاد آن نداشتهاند –یعنی وجود بیعدالتی در جامعه- و اساسا شکلگیری آن محصول بیتوجهی سیستماتیک به دستورات، توصیهها و تذکرات ایشان است، از مردم عذر خواستند و همزمان تلاشهایی برای انجام نوعی «اصلاحات فراقوهای» در کشور آغاز شد که بازگشت پرداخت یارانه به بودجه 97 و جلوگیری از افزایش قیمت حاملهای انرژی تنها بخشهای رویین آن بوده است. در سوی مقابل اما کسانی که در روزهای آشوب کاملا منفعل و غافلگیر بودند، بویژه بخشهایی از دولت و تندروهای جریان غربگرای دوم خردادی، سعی کردند یک بازی چندلایه با هدف «تصاحب اعتراضات» را کلید بزنند.
1- هم دولت و هم غربگرایان دوم خردادی بخوبی میدانند – و پیمایشهای مختلف مراکز متعدد این مساله را تایید کرده است- که ریشه ناآرامیهای دیماه، عملکرد دولت در حوزه اقتصادی و ناامیدی فزاینده مردم از حل مشکلاتی مانند بیکاری و رکود در آینده بوده است. در هیچکدام از مطالعات متنوع انجام شده، مردم یک «مساله حاکمیتی» را به عنوان ریشه اعتراضات برجسته نکردهاند. حتی در نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان که دادههای آن در جلسه مرکز بررسیهای استراتژیک به نحو مضحکی دستمایه تحلیلهایی قرار گرفت که سعی میکرد به ضرب و زور بگوید اعتراض مردم اقتصادی نیست، این حقیقت قابل پوشاندن نبود که اکثر مردم بیش از هر چیز از وضع معیشت خود ناراضی هستند و ناتوانی و بیعملی دولت در حل مشکلات، این نارضایتی را بدل به نوعی ناامیدی کرده که میتواند اعتراض را هم به آشوب مبدل کند.
2- دولت و شرکای تندرو آن در جریان دوم خرداد عمدا و در حالی که میدانستند مشکل مستقیما مربوط به خودشان است سعی کردند موضوع اعتراض را تحریف کرده و آن را سمت اصل نظام سوق دهند. هم رئیسجمهور و هم برخی تندروها که جزو سردمداران کودتای 88 بودند، تقریبا بلافاصله پس از خارج شدن از شوک اعتراضات، به تکرار مکانیکی این جمله پرداختند که «اعتراض مردم فقط اقتصادی نیست» با این هدف که هم اتهام را از خود دور کنند و هم بتوانند بلافاصله مجموعهای از باجها و امتیازها را که مدتهاست در پی گرفتن آن از مردم و نظام هستند ولی موفق نمیشوند، به عنوان مطالبه مردم مطرح کنند.
بویژه جریان اصلاحطلب که دچار نوعی بنبست فکری شده بود و میدید جامعه از آنها عبور کرده و خواهان نوعی اقتدار در اداره کشور است، سعی کرد همگام با ضد انقلاب، اصل نظام را مخاطب اعتراضها معرفی و تلویحا تهدید کند در صورتی که امتیازهای مدنظر آنها تامین نشود، اعتراضهای بعدی در راه خواهد بود. در واقع اصلاحطلبان که هیچ تصمیمی برای مواجه شدن با مسائل اصلی معیشت مردم ندارند، با ورود به این فاز که اصلا معیشت مساله مردم نیست، موضوع را دور زدند و تحریک برای ناآرامیهای بیشتر را با هدف به دست گرفتن رهبری آن و فشار بیشتر بر حاکمیت در دستور کار قرار دادند.
3- دولت با تمام توان سعی کرد از نمایندگی مطالبات و اعتراضات واقعی مردم توسط نهادهای غیردولتی بویژه صداوسیما و مطبوعات نیز جلوگیری کند. دولت صدای مردم را که میگفتند بیکار و گرفتاریم نشنید اما همزمان تلاش کرد دوربین صداوسیما که صدای رنج مردم از بیکاری را روی آنتن برده بود، یا فلان نویسنده را که گفته بود اعتراض مشروع را باید به رسمیت شناخت و نمایندگی کرد، منشأ و ریشه ناآرامیها جلوه دهد!
در واقع دولت و تندروهای دوم خردادی نه فقط صدای رنج اقتصادی مردم را نشنیدند و آن را انکار و تحریف کردند، بلکه حتی تلاش کردند مانع از آن شوند که دیگران هم صدای اعتراض واقعی مردم را نمایندگی کنند مبادا که توجه جامعه به سمت ریشه اصلی موضوع یعنی ورشکستگی جریان غربگرا در اداره کشور جلب شود.
4- در کنار همه اینها، یعنی انکار و تحریف مطالبه واقعی مردم و جلوگیری از شنیده شدن صدای اعتراض واقعی مردم، تلاشی سازمانیافته و هماهنگ برای انکار نقش طرف خارجی و ضد انقلاب در به خشونت کشاندن اعتراضها نیز آغاز شد. بعضی چهرههای شناخته شده فعال در کودتای 88 گویی نگران کشف چیزی درباره خود باشند، کف و صابون برداشتند و با جدیت تمام به پاک کردن رد طرف خارجی از ناآرامیها مشغول شدند. همزمان، بخشهای اقتصادی نظرسنجیها را ندیدند ولی شعار فلان فریب خورده منافقین در بهمان شهرستان علیه نظام را شاهدی مستحکم از این گرفتند که پس اعتراضات نه به دولت، بلکه به اصل نظام و نه اقتصادی، بلکه مثلا به نبود آزادی بیان و عدم برگزاری رفراندوم در ایران بوده است!
این روند مضحک عملا این جمعبندی را برای دشمن ایجاد کرده است – چنانکه آمریکاییها و صهیونیستها به صراحت و بدون پردهپوشی گفتهاند - که:
اولا- در دولت ارادهای برای شنیدن صدای اعتراض واقعی مردم و حرکت به سمت حل مشکلاتی مانند بیکاری نیست.
ثانیا- دولت و اصلاحطلبان با تحریف اعتراضات واقعی مردم و نشنیدن صدای آنها در واقع اعتراضات را تشدید هم میکنند.
ثالثا- جریان انقلابی هم با این ملاحظه درست که نباید جامعه را از اینکه هست ناامیدتر کند مراعات دولت را خواهد کرد.
از این رو این بهترین فرصت است برای اینکه بر فشارهای خود بیفزاید و به اسطوره «ایران آرام» پایان دهد. این نکته بسیار حیاتی است که توجه کنیم دشمن با میدانداری گروههایی مانند منافقین – که صهیونیستها صریحا در کنفرانس موسسه مطالعات امنیت ملی تلآویو گفتهاند ابزار آنها برای ناآرام کردن ایران هستند- درصدد وارد کردن ایران به دورانی از خشونت بیپایان است. میتوان پیشبینی کرد وقتی یک دولت بیعمل در کشور وجود دارد که حتی حاضر نیست صدای اعتراض مردم را بشنود، دشمن حس خواهد کرد فرصتی بیسابقه برای سوءاستفاده از اعتراضهای موجود، تشدید تحریمها و بسیج کردن جمعیت آلوده در کشور برای به خشونت کشیدن کشور دارد. دوباره همانند سال 88 نان تحریم در تنور فتنه پخته خواهد شد. مهمتر اینکه یک جریان سیاسی هم در کشور وجود دارد که همواره طرف آشوبگران و خشونتطلبان غش میکند و نهتنها خشونت را توجیه کرده و همواره حاکمیت را مقصر معرفی میکند، بلکه اساسا آن را فرصتی برای خود میداند تا بتواند مردم و نظام را تهدید کرده و از آنها امتیاز بخواهد.
این صرفا یک پیشبینی نیست. انبوهی از اطلاعات نشاندهنده این است که غربگرایان داخلی و خشونتطلبان خارجی به اجماعی تاریخی رسیدهاند که هدف نهایی آن تخریب اقلیم ایران به امید براندازی نظام اسلامی است.
ناآرامیهای چند شب گذشته در تهران را باید در همین راستا ارزیابی کرد. دشمن بستری از نارضایتی را در داخل آماده میبیند، یک شبکه همکار پای کار هم دارد که بدون هزینه در حال ترویج خشونت و سوق دادن اعتراض به سمت براندازی است.
مطالبه قاطعیت اکنون یک مطالبه ملی است. مردم میخواهند مشکلاتشان حل شود و آرامش به زندگی آنها بازگردد و این، با وجود ملاحظهکاری با اوباش، یا رها کردن اصلاحطلبانی که اکنون به ایدئولوگهای خشونت تبدیل شدهاند و روزها را میشمارند تا کی دوباره مملکت به هم بریزد، شدنی نخواهد بود. همانطور که حل مشکلات اقتصادی و مبارزه با فساد جز با قاطعیت و اقتدار میسر نیست، پایان دادن به خشونتی که دشمن تلاش میکند آن را در داخل کشور مزمن کند نیز با کمتر از آن ممکن نیست.
چگونه میتوان از منازعات سیاسی گرهگشایی کرد؟
یدالله جوانی در روزنامه جوان نوشت:
پدیدایی اختلافات و نزاعهای سیاسی در جوامع بشری و در درون نظامهای سیاسی به دلایل گوناگون امری طبیعی و اجتنابناپذیر است. جامعه ایرانی و جمهوری اسلامی از این قاعده طبیعی استثنا نمیباشد. با پذیرش این پیشفرض به طور قطع میتوان گفت، جوامع و نظامهای موفق، آنهایی هستند که به درستی و با ساز و کارهای قانونی و مشروع، این اختلافات و منازعات را مدیریت و هدایت کنند.
واگرایی میان قوا، اختلافات و کشمکشها میان مسئولان، تنشهای حاد میان جریانها، احزاب و گروههای سیاسی فعال در عرصه سیاستورزی، روی وحدت ملی و انسجام اجتماعی آثار منفی گذاشته و دستیابی به آرمانها و اهداف را دشوار میسازد. انسجام در هیئت حاکمه، شرط لازم برای تأمین منافع ملی و شتاب بخشی به حرکتها در مسیر پیشرفت است. بر همین اساس، دشمنان ملت ایران که با پیشرفت ایرانیها و تحقق آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی، به شدت دشمنی دارند و مخالفت میکنند، روی راهبرد و سیاست ایجاد تفرقه در میان جریانهای سیاسی و مسئولان به طرق مختلف، تمرکز خاص دارند. بدیهی است که در چنین شرایطی، حل اختلافات و کاهش تنشها و پایانبخشی به کشمکشها، اولویت اول و رویکرد اصلی کسانی خواهد بود که خردمندانه به سیاستورزی روی آوردهاند.
خردمندان اهل سیاست، چه از جایگاه حزبی و چه از جایگاه مسئولیتی که در نظام جمهوری اسلامی بر عهده دارند، تقدم و رجحان منافع ملی بر منافع حزبی و فردی را، یک اصل حاکم دانسته و در عمل به آن پایبند هستند. در جمهوری اسلامی قانون اساسی به عنوان میثاق ملی، مهمترین و اصلیترین سند راهبردی بالادستی، برای تأمین منافع ملی است. به طور قطع اگر همگان در هر سطح و جایگاهی، اعم از مردم، مسئولان و فعالان عرصه سیاست و رسانه، همگی در نظر و عمل پایبند به این میثاق ملی باشند، حرکت در مسیر پیشرفت و اعتلای کشور و حل مشکلات، شتاب خواهد گرفت. قانون اساسی جمهوری اسلامی، از پیشرفتهترین قوانین اساسی موجود در جهان است. تمامی ساز و کارهای لازم، برای بهترین سبک مدیریت کشور و تحقق آرمانها و اهداف انقلابی و ملی، در قانون اساسی آمده است.
از جمله سازوکارهای کارآمد و معقول در قانون اساسی، سازوکار حل منازعات و اختلافات سیاسی در کشور است. اگر اکنون در کشور، منازعات سیاسی پررنگ شده و برای دلسوزان اهل دقت، به یک دغدغه جدی تبدیل گشته، دلیل اصلی آن، نه در نداشتن سازوکار حل منازعات، بلکه در پایبند نبودن به سازوکارهای قانونی است. وضعیت امروز ما، شبیه آن بیماری است که دکتر و طبیب حاذق، بهترین و درستترین تشخیص را از وضعیت بیمار داشته، نسخه مناسب و درمانکننده دردها را هم به بیمار داده،لکن بیمار در عمل طبق تجویز پزشک عمل نمیکند.
در چنین صورتی، نه به پزشک خرده باید گرفت و نه برای بهبود وضع بیمار، به دنبال راههای دیگر رفت. راه درست همان عمل به دستورهای پزشک است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی، ولایت فقیه دارای نقش محوری و کلیدی در مدیریت و هدایت کشور و حل منازعات و اختلافات است. در اصل 57 قانون اساسی آمده است: «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.»
منظور کردن چنین جایگاهی برای ولایت فقیه در قانون اساسی، دارای مبانی اعتقادی و عقلی بوده، از اهداف راهبردی آن، وحدت بخشی و همسو کردن قوای سهگانه و تمامی ظرفیتها برای پیشرفت و برداشتن موانع از سر راه اعتلای ایران اسلامی است. البته باید توجه داشت، جایگاه ولایت برای کسی است که طبق اصل یکصد و نهم دارای شرایط زیر باشد:
1- صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه.
2- عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3- بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.
در دوره قریب به چهل سال انقلاب، ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی، از نعمت ولایت و رهبری با صفات و شرایط مندرج در قانون اساسی، به اعتراف دوست و دشمن برخوردار بوده است. از جمله وظایف و اختیارات برشمرده برای رهبری در اصل 110 قانون اساسی، وظایف مربوط به حوزههای وحدت بخشی و حل منازعات و اختلافات سیاسی است. سیاستهای کلی و جهتگیریهای اساسی در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، روابط خارجی و سیاسی، معمولاً در هر کشوری میتواند موجب پذیرایی اختلافات و کشمکشها بین جریانها، احزاب سیاسی و مسئولان آن کشور باشد. این اختلافات در برخی از کشورها، حتی میتواند وحدت ملی و تمامیت ارضی را به خطر انداخته، منتهی به بروز جنگهای داخلی و تجزیه کشور گردد. در جمهوری اسلامی برای دور بودن از آفات چنین اختلافاتی، تعیین سیاستهای کلی بر عهده رهبری به عنوان رکن رکین وحدت بخش و همسوکننده قوای سهگانه و تمامی ظرفیتهای کشور است. در اصل 110 قانون اساسی (اولین وظیفه و اختیار رهبری) آمده است: «تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام.»
در بندهای هفتم و هشتم اصل 110 آمده: «حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه» و «حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام.» فصلالخطاب دانستن رهبری در همه امور بر مبنای نظریه ولایت مطلقه فقیه، ریشه در قانون اساسی دارد. باید بدانیم تنها راه اساسی و معقول برای برونرفت از فضای منازعات سیاسی دغدغهآور، عمل بر مبنای قانون اساسی است.
… نه این است، آیین درویشی
غلامعلی دهقان در روزنامه ایران نوشت:
شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی میگفت «عرفان، نه دکان. آن عرفان خانقاهش «بازی دراز» است. خانقاهش یتیمخانههاست.» شهید بهشتی این جمله را در هنگامه جنگ میگفت. بازی دراز اما کوهی است در غرب ایران که نیروهای سپاه، بسیج، ارتش و به طور کلی رزمندههای ایرانی در آتش ارتش بعثی میجنگیدند. واقعیت این است که عرفان اگر با مردمداری، انصاف، گذشت و احترام به همنوع نباشد، به تعبیر شهید بهشتی عرفان دکانی بیش نیست.
آنچه که دوشنبه شب در گلستان هفتم رخ داد و دیده شد، هیچ نشانی از عرفان واقعی در آن دیده نمیشد. تاریخ عرفان و تصوف در ایران نشان داده است که این افراد دارای نحلههای گوناگون بودهاند و برخی به دنبال نور بوده و برخی دیگر به دنبال جمال و زیبایی. اما آنچه مشترک بین عرفای واقعی و اصیل بوده است، دو نکته میباشد؛ اول اینکه آنها جوانمرد بوده و این نکته را میتوان در سلوک شخصی و اجتماعی این افراد دید.
نشانه این افراد هم نشانههای جوانمردی است. اهل گذشت، مدارا و مصداقی از این بیت حافظ که میفرماید «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» دومین ویژگی اهل طریقت واقعی و دراویش اصیل، دارا بودن رویه فتوت بوده است. برای همین بوده که این جماعت به «فتیان» معروف شدند. فتیان همیشه در کنار مردم ضعیف و آسیبپذیر بودند.
آنچه در گلستان هفتم دیده شد، هیچ مناسبتی با روحیه واقعی دراویش، صوفیها و عرفا نداشت. حمله به اموال شخصی مردم، تعرض به بیگناهان آن هم مأموران قانون، زیر پا گذاشتن قانون کشور و بالاتر از همه اینکه این افراد هیچ مدارایی از خود نشان ندادند و بازداشت یک نفر تبدیل به محملی برای اجتماع غیر قانونی، به آشوب کشیدن یک منطقه بزرگ و در آخر به خطر افتادن جان عدهای شد. اگر هم حس تضییع حقی وجود دارد، راهکار احقاق آن، پیگیری از مجاری قانونی و مدنی است و نه توسل به خشونت.
واقعیت این است که اگر بزرگان عرفان و تصوف سر از قبر بردارند و فیلمهای اتفاقات گلستان هفتم و مدعیان درویشی را ببینند، کاری جز خجالت و شرمندگی نخواهند داشت. امیدواریم و انتظار میرود همه کسانی که به عرفان واقعی و تصوف اصیل اعتقاد دارند، اتفاقات دوشنبه شب را محکوم کنند. خوشبختانه ساعاتی پس از رویدادهای دردناک گلستان هفتم بخشی از دراویش نگرانی خود را از اتفاقات رخ داده ابراز کردند و از مرتکبین جنایات شب دوشنبه اعلام برائت کردند. با وجود این آنچه در دوشنبه شب گذشته رخ داد، تجربه ای است برای همه جریانهای فکری که نیاز امروز کشور بیش از گذشته حفظ انسجام و وحدت ملی است.
کدامین گناه؟
صالح نیکبخت در شرق نوشت:
ارتش ترکیه از ٣٤ روز پیش همراه با نیروهای مورد حمایت خود از زمین و هوا با دهها هواپیمای بمبافکن اف-١٦ و تانکهای ام-٦٠ آمریکایی و لئوپارد آلمانی به کانتون (منطقه) عفرین سوریه حمله کرده است. این حمله توسط دومین ارتش ناتو با بیش از ١٥ هزار نفر از شبهنظامیان گروههای نزدیک به القاعده مانند جبهه الشام، جبهه النصره و گردان ترکمنهای سوریه انجام شده است. افزون بر این ترکیه با آزادی بیش از هزار نفر از تروریستهای داعش و القاعده که در شهرهای مختلف ترکیه بازداشت بودند و تعهد آنان به جنگ با کردها، نیروهای خود را تقویت کرده است.
گزارشهای رسانههای مستقل حکایت از آن دارد که ارتش ترکیه و شبهنظامیان حامی آن حقوق مخاصمات مسلحانه را نقض کردهاند. مقامات اداری عفرین و گریلاهای عضو شورای دموکراتیک شمال سوریه مرکب از مبارزان زن و مرد کرد، عرب و مسیحی که از سرزمین خود دفاع میکنند، با انتشار اسناد، فیلم و عکس، ارتش ترکیه و حامیانش را به ارتکاب اعمال غیرانسانی متهم میکنند. مثلهکردن جسد دختر جنگجوی کرد، «بارین کوبانی» که پس از اسارت توسط ارتش ترکیه و حامیان آن، در فضای مجازی به صورت گسترده تصاویرش منتشر شده، تنها جنایتی نیست که گزارش شده است.
حمله یک کشور به خاک کشوری دیگر و اشغال آن، نقض منشور ملل متحد و مخالف اصل تعرضنکردن کشورها به خاک کشوری دیگر است. ترکیه با حمله هوایی و زمینی به سوریه و کشتار غیرنظامیان، این واقعیت را عیان کرد که به موازین حقوقی و تعهدات بینالمللی که قبلا آن را پذیرفته و باید ملتزم به اجرای آن باشد، پایبند نیست. اردوغان با بهانه حفظ امنیت کشورش، وعده تصرف عفرین در مدت سه ساعت و حرکت ارتش به سوی غرب عراق و شمال آن کشور و تصرف کوه قندیل به عنوان مقر اصلی «پکک» را در مدت سه روز داده بود.
ناکامی ارتش و شبهنظامیان حامی آن در اجرای وعده اردوغان نهتنها اعتبار ترکیه را در جهان مورد تردید قرار داد، بلکه عملا ثابت کرد اقدام ارتش صرفا برای تثبیت وضعیت سیاسی اردوغان و حزب حاکم ترکیه (عدالت و توسعه) بوده است. ارتش ترکیه که سپر شرقی کشورهای عضو ناتو به شمار میرود، در باتلاقی افتاده که اعلام شده بود عبور از آن فقط سه ساعت طول میکشد! در ٣٤ روز گذشته، نهتنها ارتش ترکیه به شمال و غرب عراق نرسیده، بلکه حتی نتوانسته روستاهای عفرین هممرز با ترکیه را اشغال کند. بیانیههای نظامی ارتش که مدعی هدفقراردادن مواضع نظامی «یپگ» است با تمسخر رسانههای جهان روبهرو شده است زیرا نیروهای «یپگ» به جنگ چریکی روی آوردهاند و پایگاه ثابتی ندارند. اردوغان دولت خود را ادامه حکومت خلافت عثمانی اعلام کرده است.
تاریخ خاورمیانه، شمال آفریقا، شرق اروپا و جنگهای ایران و عثمانی، میراث شومی از خلافت عثمانی و رفتار نظامیان آن با مردم مناطق اشغالشده به ثبت رسانده و جهانیان از تکرار تاریخ میترسند. مردم عفرین ارتش ترکیه و شبهنظامیان مورد حمایت آن را که با تصرف هر روستا در روز، اموال روستاییان، لوازم خانه، احشام، مرغ و طیور و روغنزیتونهای انبارشده را غارت میکنند، «مرغ دزدان» روز مینامند.
زیرا حملات ارتش و شبهنظامیان در روز با حمایت بمبافکنهای ترکیه انجام میشود و گریلاها با حملات شبانه، بیشتر روستاهای اشغالشده را آزاد کرده و مهاجمان با دادن تلفات فراوان انسانی و سلاح و مهمات عقبنشینی میکنند. برای اردوغان که در ١٠ سال اخیر با سرکوب مخالفان خود و محدودکردن آزادیهای دموکراتیک و بازداشت و اخراج هزاران نفر از نیروهای نظامی، پلیس، قضات و کارمندان، خود را حاکم بیرقیب ترکیه معرفی کرده است، سخت بود که شرمسارانه در برابر ملت ترکیه عنوان کند: «جنگ ممکن است ماهها به طول انجامد». شکستهای نظامی و سیاسی نهتنها دیکتاتورها را به تأمل و تدبیر برای پیداکردن رهیافتی جدید رهنمون نمیکند، بلکه چون بر توهم خود پافشاری میکنند، همیشه به پیروزی با زور و قدرت نظامی چشم دوختهاند. اردوغان همزمان با ناکامی در جنگ تجاوزکارانه و حمله به سوریه، در داخل کشور نیز اقدام به سرکوب و بازداشت گسترده روزنامهنگاران، استادان دانشگاه و روشنفکران به اتهام مخالفان جنگ کرده و برخی از روزنامهنگاران سرشناس هم به اتهام حمایت از کردها به حبس ابد محکوم شدهاند.
در این میان با وجود سکوت دولتهای شرقی و غربی در مورد حمله تجاوزکارانه به خاک سوریه و کشتار مردم بیگناه، افکار عمومی جهان روزبهروز از مردم عفرین و مدافعان آن حمایت میکنند. در مورد سیاست دولتها نسبت به جنگ عفرین، گرچه مواضع آنان در هالهای از ابهام و سکوت مانده و این سکوت به مجوزی برای ادامه کشتار غیرنظامیان در عفرین تبدیل شده ولی اعضای ناتو هم به این نتیجه رسیدهاند که برخلاف ادعای اردوغان، جنگ عفرین برای تثبیت موقعیت متزلزل وی در داخل کشور و پیروزی این حزب در انتخابات سال آینده است. چون نیروهای شورای دموکراتیک سوریه پیش از جنگ هرگز به خاک ترکیه حمله نکرده بودند. روشن است که توهم اردوغان در مورد بهخطرافتادن امنیت کشور توسط کردها از پایه بیاساس است. دولت AKP با مطرحکردن مسئله امنیت کشور و خطری که از جانب کردها تهدیدش میکند با هر کردی صرفا به «گناه کردبودن» در هر کجای جهان مبارزه میکند. یکی از نمایندگان ترکیه در صحن پارلمان با طنزی گزنده گفت: «با کردی که در مریخ باشد چه کار کنیم؟!».
پیامد شکستهای نظامی ترکیه در جنگ عفرین، تشدید حملات هوایی و زمینیای است که غیر از مناطق مسکونی شهرها و روستاهای منطقه، اماکن عمومی نیز با شدت هرچه بیشتر بمباران میشوند. به گفته سخنگویان ارتش، تاکنون ٦٧٤ حمله هوایی به کانتون عفرین صورت گرفته است. ادامه جنگ نابرابر بزرگترین ارتش اروپا با گروهی که به دفاع از میهن خویش برخاستهاند، موجب شده بیش از ٢٠٠ غیرنظامی کشته و صدها نفر زخمی و هزاران نفر نیز آواره شوند. کودکان و زنان بیش از دوسوم قربانیان این جنگ هستند.
پس از تشدید حملات هوایی و زمینی به اماکن عمومی، ٢٨ دبستان و دبیرستان و مرکز آموزشی و هشت بیمارستان و مرکز درمانی و بهداشتی و دو تلمبهخانه آب شهر عفرین و چند مسجد و کلیسا و آثار تاریخی عفرین مانند معبد رومیان تخریب کامل شده که طبق کنوانسیونهای چهارگانه ژنو و سایر اسناد بینالمللی، حمله به این مناطق در زمان جنگ ممنوع است. این یورش یادآور گفته سیدرضا درسیمی، رهبر کُردهای علوی ترکیه، خطاب به آتاتورک (بعد از کشتار علویان و دستگیری او در ١٩٢٤) است که گفت: «کربلای جدیدی آغاز شده است». ترکیه در جنگ کنونی ابتدا از بمبهای خوشهای و ناپالم در مناطقی که به زعم آنان محل تمرکز گریلاها بود استفاده کرد و در اواخر هفته قبل استفاده از بمبهای شیمیایی با گاز کلر را در برخی مناطق مسکونی آغاز کرده است.
البته مسئولان ترکیه هم مانند صدام حسین، استفاده از سلاح شیمیایی را تکذیب میکنند، ولی سازمان دیدهبان حقوق بشر سوریه و بیمارستانهای عفرین و شورای پزشکان، مصدومیت گروهی از غیرنظامیان را بر اثر انتشار گاز کلر تأیید کردهاند. با وجود سکوت دولتها و سازمان ملل متحد، حمله ترکیه به عفرین و کشتار مردم غیرنظامی با عکسالعمل مردم در جهان مواجه شده است.
احزاب دموکراتیک و عدالتخواه جهان و استادان دانشگاه، نویسندگان و هنرمندان، آزادیخواهان و نیروهای ترقیخواه در سراسر جهان، ترکیه را بهخاطر تجاوز و کشتار مردم سرزنش و محکوم میکنند. مانند جنگهای داخلی اسپانیا علیه فاشیستها، صدها نفر از آزادیخواهان به یاری نیروهای مدافع عفرین رفتهاند که تاکنون حداقل سه نفر از آنان (تبعه اسپانیا، فرانسه و هلند) کشته شدهاند.
دفاع جنگجویان شورای دموکراتیک سوریه منحصر به دفاع و حمله نظامی نیست، بلکه گروه سایبری آنان تاکنون به چند سایت ارتش و دانشگاه استانبول و مراکز دولتی و نظامی حمله کرده و در حمله به سایت دانشگاه استانبول با برافراشتن پرچم امپراتوری ماد در بیانیهای خطاب به اشغالگران آسیای صغیر و آناتولی درخواست کردهاند به وطن اصلی خود، مغولستان بازگردند.
کیمیای عدالت
سیدمحمد حسینی در «جام جم» نوشت:
رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با مردم قهرمان تبریز ضمن بیان دستاوردهای ارزنده جمهوری اسلامی در چهار دهه اخیر، با کمال صداقت و برخلاف رویه سردمداران کشورها، بدون ملاحظات معمول از کاستی و ضعف در اجرای عدالت سخن گفتند و کمکاری دستاندرکاران را متواضعانه به دوش کشیدند و همگان را متوجه این آرمان بزرگ بشری کردند که از اهداف اصلی نظام اسلامی است و گذشت زمان نباید موجب فراموشی و کمرنگ شدن تلاشها برای تحقق این اصل اساسی و بنیادین گردد.
درخصوص پیشرفت کشور در 39 سال گذشته در حوزههای مختلف علم و فناوری از جمله: پزشکی، هسته ای، نانو، سلولهای بنیادین، هوافضا و ماهواره، بیوتکنولوژی و صنایع دفاعی تردیدی وجود ندارد. اما در حوزه تحقق عدالت و کاهش فاصله طبقاتی هر چند مقایسه با اوضاع قبل از انقلاب «قیاس معالفارق» است زیرا با اقدامات صورت گرفته تحولات چشمگیری را شاهد هستیم،
به هر حال با نگاه به اهداف والای انقلاب، تا نیل به مقصد فاصله قابل توجهی داریم. البته توصیف عدالت ساده و اجرای آن بسیار دشوار است. آرزوی انبیاء و اولیاء و اندیشمندان دلسوز بشری همواره تحقق عدالت بوده است ولی مخالفتهای جدی زراندوزان و قدرتطلبان مانع این خواسته شده است. یک نمونه از این کارشکنیها و منازعات را در دوران خلافت کمتر از پنج ساله امیرالمومنین علی(ع) میبینیم که هر سه جنگ حضرت با قاسطین، مارقین و ناکثین به خاطر پافشاری امام بر عدالت بود و این جمله مشهور است که «قتل فی محراب عبادته لشده عدله.»
در جمهوری اسلامی هم با وجود تاکید امام و اهتمام رهبری به دلایل مختلف از جمله نگاه لیبرالی حاکم بر برخی کارگزاران نظام که قبله آمالشان نظام سرمایهداری غرب است و عزم و ارادهای برای کاهش فاصله طبقاتی، حمایت از محرومان و دستیابی به عدالت اجتماعی نداشتهاند، این مهم تحقق نیافته است. بعضی دستاندرکاران در پارادوکس منافع فردی و مصالح ملی معالاسف گزینه اول را انتخاب کردهاند و این نگرش مانع از عملیاتی شدن خواسته تودههای مردم و رهبری شده است که امیدواریم با مطالبه عمومی و بصیرت مردم در نظام مردمسالار و تلاش تبیینی و روشنگرانه اندیشمندان دلسوز شاهد تغییرات مثبت در این زمینه باشیم و در کشوری که آرمان مردم شریفش رسیدن به مدینه فاضله و عدل مهدوی است آثار و برکات عدالت نمایان گردد.