به گزارش مشرق، حاشیههای فرهنگی درباره شهر مشهد و اتفاقات در این شهر در یکی دو انتخابات گذشته دست مایه اظهار نظرهای کاندیداها بوده است، به طوری که «چهارشنبه فینال» در سال 92 و 96 روزهای سرنوشتسازی برای کاندیداها در مشهد بود. وقتی این حاشیهها را در گفتوگو با آیتالله علمالهدی مطرح کردیم به پاسخهای صریحی رسیدیم که ما را در طرح سوالات بعدی بیتعارف تر کرد. از نوع برخورد با بدحجابی تا مراکز تفریحی در مشهد و هرآنچه پیرامون آنها مطرح شده بود را سوال کردیم و امام جمعه مشهد نیز با سعه صدر به آنها پاسخ داد. آنچه در ادامه میخوانید حاصل این گفتوگو است.
از نظر شما توسعه شهر مشهد چه جهتی باید داشته باشد و در حال حاضر کدام رویکردها با توسعه حقیقی مشهدالرضا(علیه السلام) تعارض دارد؟
درباره مسئله توسعه مشهد از جهت شهری اینگونه باید گفت که مشهد بعد از تهران یا حتی قبل از تهران جزو توسعهیافتهترین شهرهای کشور بعد از پیروزی انقلاب است و هیچ شهری حتی خود تهران هم به اندازه مشهد در بازه زمانی پس از انقلاب توسعه پیدا نکرده است. پس از پیروزی انقلاب توسعه اقتصادی مشهد نیز خوب پیش رفت، بازارهای زیادی در تمام نقاط مشهد دیده می شود و در چند سال گذشته فروشگاههای بزرگی به وجود آمد که سبب شد توسعه اقتصادی افزایش پیدا کند، بنابراین مشهد هم درراستای توسعه تجاری و شهری جزو توسعه یافتهترین شهرهای کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
متاسفانه مشهد همچون مراکز استانهای دیگر کشور تنها به عنوان یک شهر در نظر گرفته شده و برای آن در توسعه شهری برنامهریزی شده است در حالی که واقعیت و ماهیت مشهد این نیست، نمیتوان ایاب و ذهاب 20 تا 30 میلیون جمعیت را در توسعه شهری مشهد نادیده گرفت و متاسفانه به هیچ وجه در برنامهریزیهای توسعه مشهد در توسعه شهری اقتصادی فرهنگی این مسئله در نظر گرفته نشده است. در سال گذشته مشهد ۲۷ میلیون زائر داشته است و در سال ۹۶ از ابتدای سال تا آخر شهریورماه 19 میلیون زائر وارد مشهد شده است؛ اگر ما این ملاحظه را بکنیم که تا پایان سال هم این روند دو برابر میشود(با توجه به اینکه پیک سفر زائران در آخر صفر در مشهد بیشتر است) نزدیک به ۳۷ میلیون زائر برای مشهد در سال 96 پیشبینی میشود. شهری که تا کنون پنج میلیون زائر خارجی در سال دارد باید توسعه و برنامهریزی دقیقتری داشته باشد.
در واقع مشهد در توسعه شهری، فرهنگی و اقتصادی نیازمند یک بینش جامع است که مشهد را با آن واقعیتی که دارد، در نظر بگیرد و برای توسعه آن برنامهریزی کند. تمام برنامهریزیهای انجام شده هیچ کدام مطابقت لازم و کافی را با این جایگاه نداشته است.
محور توسعه شهری مشهد باید معلوم باشد. اگر بخواهیم محور ایاب و ذهاب و رفت و آمد زائران در مشهد را در نظر بگیریم باید در ابتدا از نظر فرهنگی و اقتصادی موضوعیت را مشخص کنیم و محور تمامی این موارد حرم حضرت رضا(ع) است و ما با محوریت حرم باید این مسائل را برنامهریزی کنیم.
از نظر اعتقادی صاحب این شهر امام هشتم است و برنامهریزیهای شهر مشهد باید بر پایه محوریت حرم باشد، در تمام کشور مشهد دارای امتیاز و شرایطی نسبت به سایر شهرهاست که از آن جهت مورد توجه تمام جهانیان و مخصوصا شیعیان جهان است.
از گفتههای شما این نتیجه را گرفتهاند که شما موافق اینکه در مشهد تفریحات و شادی وجود داشته باشد، نیستید! این برداشت درست است؟
میگویند التزام به شیء التزام به لوازم آن است، این یک قاعده عقلایی است. اگر انسان به یک چیز ملتزم شد لوازمش را نیز باید قبول کند، ما اگر بخواهیم در یک روستا زندگی کنیم لوازم زندگی در روستا را باید بپذیریم. مشهد بر اثر موقعیتی که دارد لوازمی دارد و اگر در شهر مشهد بخواهیم تفریح و شادی داشته باشیم باید لوازم تفریح و شادی در این شهر را بپذیریم.
ما با اصل تفریح و شادی مخالف نیستیم و ما تفریحات و شادیهای مشروع زیادی داریم، اسلام هم دین غم و قصه نیست و دین شادی و در واقع دین کامل زندگی بشری است. علت اینکه ذات مقدس پروردگار در تبیین بهشت لذتهای جسمانی را مطرح میکند، میخواهد بگوید زندگی در آخرت، زندگی متکامل است و مسائل جسمی به بهترین شکل آن آماده است، از نظر روحی نیز مقام قرب پروردگار فراهم است. وقتی بنا شده است در تبیین بهشت ذات مقدس پروردگار زندگی کامل اخروی را با مسائل جسمی در نظر بگیرد و زندگی کامل بهشتی را با ارائه یک سلسله وسایل عیش و نوش و لذت تبیین کند، چطور می توانیم بگوییم که ما در یک جایی میخواهیم زندگی کنیم که از نظر امکانات جسمانی و شادی برای گذراندن روزمره وسایلی نداشته باشیم.
اما شما نمیتوانید در مشهد با محوریت حرم و امام رضا(ع) که عامل جذب همه جریانات به درون این شهر شده است زندگی خود را با محوریت دیگری پیش ببرید. یعنی نمی شود بازار تفریح شما بازار ترویج حرام باشد، یعنی ما تفریح و شادی را داشته باشیم چرا که لازمه زندگی در این شهر است، کسی با وجود پارکها و تفرجگاههای متعدد مخالف نیست اما با اینکه در درون این پارکها حرام اتفاق بیفتد، با این مخالفیم.
در این مدت که ما در مشهد بودیم مراکز تفریحی نه تنها کم نشده بلکه توسعه نیز پیدا کرده است. درصورتی که بخواهیم هویت مشهد به عنوان حرم امام رضا(ع) را به هم بزنیم و محوریت مشهد را تفریح قرار بدهیم، با این مخالفیم. اگر چهار تا پنج میلیون زائر خارجی برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد میآیند برای تفریح قصد سفر به این شهر را نکنند، برای تفریح میتوان به شمال کشور یا جایی دیگر رفت، همین طور که امروز کسی برای تفریح و گردش در عربستان سعودی به مکه و مدینه نمیرود، بلکه برای زیارت میروند.
اختلافی که اکنون با بعضی از دوستان وجود دارد بر سر این مسئله است. یعنی اینها بر سر این مسئله توجیه نیستند که محوریت مشهد و عامل جذب گردشگری این شهر معنویت حرم امام رضا(علیه السلام) است.
برخی از مسئولان معنای گردشگری و صنعت توریست را نمیفهمند و توریست را خلاصه می کنند در کسی که برای دیدن آثار باستانی به کشور می آید. هیچ کشوری در منطقه بعد از عربستان و عراق به اندازه ما گردشگر خارجی ندارد، عراق به عنوان زیارت سیدالشهدا و عربستان به عنوان زیارت پیغمبر و مسجدالحرام و سپس ایران با مناطق زیارتی توانسته زائران را جذب کند. شما در کدام کشور از کشورهای منطقه، غیر از کشورهای زیارتی نمونهای پیدا میکنید که همچنین صنعت گردشگری قوی داشته باشد.
چرا ما نمیآییم همین صنعت گردشگری که در آن دارای مزیت هستیم را توسعه دهیم؛ همین پنج میلیون بشود ۱۰ تا ۲۰ میلیون. مشکل این است که در توسعه گردشگری تمرکز لازم روی این موضوع نمیشود و دولتهایی که آمدهاند امکانات این مسئله را در صنعت گردشگری فراهم نکردهاند.
هنگامی که زائر وارد فرودگاه مشهد میشود در یک برنامهریزی زیارتی قرار نمیگیرد و رهاست، نه هتل، نه تفریح و نه گردش و نوع زیارت و برخورد معنوی او مشخص نیست. هنگامی که ما وارد عربستان و شهر مدینه میشویم، آنجا حق «مزور» و در مکه حق «مطوف» میگیرند، یعنی یک جریان مسئولیت این زائر خارجی را عهده دار میشود، یک جریان مسئولیت این آقا را برای طواف حرم و اعمال مناسک حج عهده دار میشود اما ما در اینجا هیچی نداریم، نه یک جریان حکومتی و نه یک جریان غیر حاکمیتی وجود ندارد. آژانسهایی در حال خدمات دادن هستند که هیچ گونه برنامهریزی از این حیث ندارند.
این اشکالات در برنامهریزی گردشگری کل کشور وجود دارد و ما نمیتوانیم برنامهریزی توسعه گردشگری مشهد را از برنامهریزی کل کشور جدا کنیم.
اکنون در آغاز یک دوره چهارساله در مدیریت شهر مشهد قرار داریم، در مدیریت شهری که آن را این چنین توصیف کردید باید چه اولویتهایی مدنظر مدیران قرار داشته باشد؟
مشکلی که نه تنها در این شورا بلکه در شوراهای شهر قبلی هم داشتیم این بود که منتخبان شورای شهر تنها به خواست ساکنین شهر توجه میکردند و رسالت خودشان را در برابر زائران و حتی شهر مشهد در نظر نمیگرفتند.
آنها باید بگویند ما شورای شهر این شهر هستیم و این شهر را با مجموعه هویت، ماهیت و خصوصیاتش باید برنامهریزی و اداره کنیم. دولت هم باید مشهد را در صدر برنامهریزیهای کلان کشوری ببیند، در دولت هم چنین رویکردی نیست.
در این برنامهریزیها معتقدید که باید پیوست فرهنگی داشت؛ در توسعه رستورانها، ییلاقات، هتل ها و غیره دقیقا خط قرمز کجاست که نباید از آن عبور کرد؟
ما ابتدا باید مسئله ماهیت فرهنگی شهر را مشخص کنیم، ماهیت فرهنگی که مشخص شد با این محوریت هر جریانی در این شهر رخ بدهد باید پیوست فرهنگی خود را مشخص کند. ما اگر ماهیت فرهنگی شهر را مشخص نکنیم به مشکل برمیخوریم.
ماهیت فرهنگی شهر نیز در تعبیر زیبایی که در اذن دخول حرم مطهر رضوی میخوانیم این طور تبیین شده است: « امام رضا(ع) صاحب این مشهد شریف است»، امام رضا(ع) اولین شهروند اینجا بوده و توسعه این شهر با محوریت امام رضا(ع) صورت گرفته است. نخستین کسی که در این شهر ملک خریده امام رضا(ع) بوده؛ حضرت از این جا عبور می کردند که به باغی در وسط دو روستای نوغان و سناباد بر می خورند. حضرت این باغ را خریداری می کنند. این باغ می شود مرکز این شهر و شهر ازاین باغ توسعه پیدا کرده است. نخستین مالک این شهر امام رضا(ع) هستند و اولین شهروند هم امام رضا(ع) هستند. اگر این محوریت را قبول داریم باید براساس این محور فرهنگی توسعه مشهد را برنامهریزی کنیم.
با این توصیف اگر قرار است پارکی ایجاد شود باید پیوست فرهنگی آن بر این اساس باشد. اگر میخواهیم قهوهخانه یا رستورانی داشته باشیم بر اساس این پیوست فرهنگی باید راهاندازی شوند. حضور تمامی اینها لازم است، ما نمیتوانیم در شهری زندگی کنیم که هیچی در آن نیست. تمام اینها ضرورت دارد منتها با این پیوست فرهنگی که «صاحب هذه المشهد شریف»؛ این کل حرف بنده است. در این میان افراد با بینشهای مختلف و زوایای گوناگون برداشتهای جزئی از حرف بنده میکنند و با همان برداشتهای جزئی مخالفت میکنند.
از نظر خودتان تا به حال عجیبترین برداشت یا هجمهای که به اظهارات شما شده، چه بوده است؟
در این شهر افراد با یک انگیزههای سیاسی خاص خود و یا تحریک شده توسط دیگران حرفهای من را تحریف و گاهی اوقات هم تجزیه میکنند. از وسط ۱۰ جمله یک جمله را میگیرند حتی این جمله را هم زیر و رو میکنند، پس و پیش جمله را میزنند و به نام من معرفی میکنند. حملاتی که به من میشود بیشتر تهاجمات سیاسی است. من به یک دلیل از این هجمهها ناراحت نیستم چون بسیاری میخواهند این هجمهها را با یک لبه تیز به نظام یا به رهبری نظام متوجه کنند، وقتی نمیتوانند این هجمه را متوجه دیگران میکنند. این عالیترین سعادت برای من است چون ما وقتی شهدای کربلا را بررسی میکنیم میگویند در شهدای کربلا بافضیلتترین آنها دونفری بودند که وقتی سیدالشهدا نماز میخواندند جلو ایستادند و تیرها را به جان خریدند و سپر بلای ایشان شدند. بنده به عنوان یک سرباز رهبری در این نظام بهترین موقعیت را برای خودم این میدانم که تیرهای هدف گرفته شده برای ایشان بر من وارد شود.
آنچه در این هجمهها من را رنج داد جایی بود که در یک سلسله مسائل مالی مورد هجمه قرار گرفتم. تهمتها و افتراهای این چنینی به بنده بسته شد که یک آقایی گفته این آقا هیأت مدیره فلان شرکت است و چقدر ماشین دارد و... من اصلا در همچنین شرکتی نبودم و دروغ گفته بودند.
من از روز اول در مقابل شهادت جوانان این کشور همیشه خودم را بدهکار میدیدم و بزرگترین جنایت را این میدانستنم که کسی در میان این جانفشانیها به فکر جمعآوری پول و ثروت و دارایی برای خودش باشد. کسی که در شعاع خون عزیزان مردم به فکر تامین قدرت یا ثروت برای خودش باشد از او عنصری بدتر وجود ندارد. مردم جان شان را برای اسلام داده اند که ما بیاییم در شعاع خون اینها برای خود قدرت و ثروت جمع کنیم؟!
در میان همه تهمتها و افتراها این یکی بنده را شدیدا ناراحت کرد. غیر از این بنده در مقابل هیچ هجمهای حساسیت ندارم، چون همین قدر که احساس کنم این تهاجم متوجه اصل نظام و دین و رهبری بوده و به بنده تهاجم کردهاند، این بزرگترین آرمان من است که از آن لذت نیز میبرم.
درباره شما این تلقی وجود دارد که به دلیل ارتباط نداشتن با نسل جوان برخی دیدگاهها را مطرح میکنید؛ به طور مثال از ابتدای امسال به دانشگاههای مشهد رفتهاید و با آنها ارتباط دارید؟
دادن این نسبت به بنده از این جهت غلط است که در راهاندازی ۲۱ دانشگاه در کشور فعالیت کردهام. این دانشگاهها قویترین مراکز علمی کشور هستند و اکنون نیز کشور از این دانشگاهها تغذیه میکند. من ۲۳سال با جوانها در دانشگاه محشور بودم و این نسبت به بنده نمیچسبد. میتوانم بگویم در دوران مسئولیتم در مشهد هیچ روحانی به اندازه من با جریان دانشگاهی و جوانان ارتباط نداشته است. بنده اخیرا هم در دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه آزاد واحد مشهد دو جلسه پرسش و پاسخ به سوالات داشتم که افراد از جناحهای مختلف آمدند و شدیدترین سوالات را در بازترین فضای ممکن از من پرسیدند. برخورد من در آن جا در صدا و سیما و بسیاری دیگر از رسانهها منتشر شد.
نماز جمعهای که در مشهد اقامه میشود از نظر حضور جوانان نسبت به سایر نماز جمعههای کشور کمنظیر است.
میگویند شما معتقد هستید که بیحجاب را باید دستگیر کرد تا جامعه درست شود، این درست است؟
در مسئله حجاب ما دو بحث داریم یکی بحث حجاب داشتن و یکی بحث بیحجاب بودن، حجاب یک جریان فرهنگی است، توسعه و رشد حجاب باید با فعالیت فرهنگی انجام شود و بدون فعالیت فرهنگی ما نمیتوانیم مسئله عفت و حجاب را در جامعه خود توسعه بدهیم اما ناهنجاری نیز برخورد لازم دارد. به همان میزان که با ناهنجاریهای دیگر باید برخورد کرد باید باید با بیحجاب هم که یکی از ناهنجاریهای جامعه است برخورد صورت گیرد.
در بینش فرهنگی، مبنای بنده این است که پدافند فرهنگی مقدم است بر سازندگی فرهنگی؛ شما اگر پدافند فرهنگی نداشته باشید نمیتوانید سازندگی فرهنگی داشته باشید. وقتی بنا شد یک عنصر از یک فضای باز جامعه در جهت ترویج ناهنجاری استفاده کند باید یک جریانی برخورد کند. دستگاههای قضایی، انتظامی و دستگاههای امنیتی موظف هستند با ناهنجاری برخورد کنند. یک عنصر بیحجاب نه تنها یک عنصر ناهنجار است بلکه یک منبع ناهنجاری در جامعه است و باید پدافند فرهنگی در برابر آن داشته باشیم.
وقتی یک نفر ندانسته آمده وسط خیابان و سر و صورتش باز است با یک کلمه امر به معروف و نهی از منکر قبول میکند و یا حداقل موقعیت اجتماعی را رعایت میکند اما وقتی یک آدمی اصرار بر ناهنجاری دارد این حداقل بایستی برخوردی از جنس پدافند فرهنگی با او انجام شود. فقط در مشهد این طور نیست در تهران هم من همین نظر را دارم، اما مشهد هویت و حریم را باید بیشتر رعایت کنیم؛ اینجا حریم امام رضا(ع) است. پدافند فرهنگی امر به معروف و نهی از منکر است. بعضی افراد در مقابل امربه معروف و نهی از منکر مقاومت می کنند که حتما باید دستگاههای قضایی امنیتی و انتظامی وارد شوند.
در پایان اگر ناگفتهای مانده است، بفرمایید؟
باید بیاییم زاویههای خود را با رهبری همسو و همجهت کنیم. کسی که با رهبری زاویه سیاسی دارد با امام زمان زاویه دارد، این جناح های سیاسی با هر بینش و سلیقهای که دارند باید در مسیر ولایت حرکت کنند. گاهی ممکن است بنده و بینش من را قبول نکنند؛ ما اصول دین که نیستیم که مردم ما را قبول کنند، اما رهبری را باید معیار بدانند چرا که رهبری وابسته به وجود اقدس امام زمان(عج) است. در مسائل فرهنگی هم افرادی که دنبال جریانات فرهنگی و اخلاقی هستند بدانند در فرهنگ ما اصل دین ماست. در دین و فرهنگ ما سکولاربودن معنا ندارد و کسی نمیتواند فرهنگ را از دین جدا کند.
در مسئله هنر هم، هنرمندان بدانند که هنر مظلوم است و از ابتدا این مظلومیت آشکار بوده و از دو هزار سال پیش تا زمان انقلاب هنر در استخدام ابتذال بوده است و قدرتها هنر را در استخدام ابتذال در آورده اند. اولین نقطه انقلابی ما انقلاب فرهنگی بود که قبل از انقلاب سیاسی و اقتصادی رخ داد، در انقلاب فرهنگی نجات دادن هنر جزئی از انقلاب ماست و ما باید هنر را از استخدام ابتذال بیرون بکشیم و تمام مسئله ما دفاع از هنر است. بحث ما در مسئله موسیقی و هنر این است که شما اگر مدافع هنر و هنرمند هستید، هنر را از استخدام ابتذال بیرون بکشید و آن را به عنوان در زمینه اخلاق، فضیلت، عفت و پاکدامنی قرار دهید؛ افرادی که با این رویکرد مخالفت میکنند، دشمن هنر هستند.