فكر می‌كنید ما هر 200 سال یك كسی مثل احمد را می‌توانیم داشته باشیم؟ امكان ندارد كه شما فكر كنید دانشگاه‌های ما، دانشكده‌های ما بتوانند چنین افرادی را تحویل جامعه بدهند، نه! احمد عصاره یك شخص بود و آن شخص هم هر چند قرن یك بار می‌آید، او آمد و یك چنین دستاوردی داشت، تمام شد و رفت.

سلیمانی:
بسم‌الله ‌الرحمن الرحیم.اولا كه آقا رشید استاد ماست و حرف زدن جلوی ایشان سخت است چون كاشف من و احمد و حسین و همه اینها آقا رشید هستند. هیچ وقت تصور نمی‌كردم كه در مورد احمد بخواهم حرفی بزنم. با آن كه چهل روز گذشته من باورم نمی‌شود كه احمد شهید شده.خیلی به هم نزدیك بودیم، خصوصا بعد از جنگ ما بیشتر به هم نزدیك شدیم.
علتش هم غربتی بود كه ما بعد از جنگ پیدا كردیم یعنی همین احساس یتیمی، یتیمی نه از این باب كه همه می‌گویند بلكه از باب اینكه انسان از یك راهی باز می‌ماند، احساسی مثل اینكه جا مانده و باز مانده است به او دست می‌دهد. لذا همیشه چیزی هم می‌گفتیم و شوخی كه می‌كردیم می‌گفتیم كه جزیره‌ای باشد و ما را ببرند آنجا كه همیشه تداعی آن دوران را بكند و این باعث شده بود كه بیشتر به هم نزدیك بشویم. یكی از علت‌هایی كه ما دور هم جمع شدیم این بود كه ما مثل یك جمعی هستیم كه در یك طوفان و یك رودخانه‌ایم و باید دستمان به هم باشد و حامی هم باشیم تا آب ما را نبرد.
 


اما اینكه این چنین اتفاقی می‌افتد ما اصلا تصور نمی‌كردیم. هر چند احمد به آرزویش رسید اما واقعا حیف شد و حیف شدن را هم نه در شهادت احمد بلكه در این می‌دانیم كه احمد خیلی خوب می‌توانست آن چهره‌ای را نمایان كند كه یك بخش كوچكش بر نزدیك‌ترین آدم‌ها به احمد نمایان شد، نه بر جامعه، كه جامعه خیلی چیزها را نمی‌داند و مخفی ماند. او می‌توانست یك جنگ بزرگ را فرماندهی كند، مدیریت كند و شهید بشود. البته تقدیر الهی و به نظر من اصرار خودش باعث شد كه زودتر از آن چیزی كه ما تصور می‌كردیم، احمد را گرفت. شاید هم مصلحت احمد همین بود، شاید مصلحت الهی همین بود و همین درست بود. این را ما نمی‌دانیم ولی آنچه كه می‌دانیم این است كه احمد می‌توانست خیلی كارهای بزرگی بكند.
در این مطلبی كه آقا رشید فرمودند من دو نكته در مقدمه بگویم بعد می‌پردازم به مشخصات احمد. همین‌طور كه در دین اسلام یك خلاصه‌هایی وجود دارد، یعنی وقتی ما می‌خواهیم بگوییم كه دین در امیرالمومنین (ع) خلاصه شده است یا امیرالمومنین (ع) دین مطلق است معنایش این نیست كه دیگران از دین بهره‌ای نبردند. دیگران هم در ركاب پیغمبر بودند و دیگران نیز هر كدام یك بخشی از خلاصه‌های دین در آنها بود، یكی در تقوا بود، یكی در شجاعت بود ولی اینكه همه، همه موجودی دین را بگیرند، كمتر بود.

* تبلور شخصیت وجودی امام راحل در احمد كاظمی
امام راحل هم در تربیتی كه در جامعه ما انجام داد مثل آن سلول‌های بنیادی بود كه تحول ایجاد كرد و این تحول هم در جاهایی كه تاثیر گذاشت به عنوان آدم‌هایی كه به نحوی خلاصه امام بودند ظاهر شد. البته كسانی كه به معنای واقعی در ابعاد مختلف رفتار امام، معنویت امام، شخصیت امام، خلاصه امام راحل باشند كمتر پیدا می‌شود. در جنگ هم امام راحل تاثیراتی گذاشتند و یك خلاصه‌هایی به وجود آورد. احمد یكی از آن خلاصه‌ها بود كه این هم به این دلیل نبود كه احمد با امام مراوده داشت بلكه به دلیل عشق وافر به امام بود. حالا من می‌گویم خصوصیاتش را كه تاثیر احمد در زیرمجموعه در جنگ چگونه بود كه باعث می‌شود بگوییم كه بخشی از شخصیت وجودی امام راحل در فردی مثل احمد كاظمی متبلور بود.
احمد چند مشخصه اصلی داشت كه همه اینها را از امام گرفت واین درست است كه همه اینها از مكتب اسلام است اما امام به عنوان یك الگوی مجسم بود و ما وقتی در جنگ نگاه می‌كردیم، احمد هم در این چیزهایی كه من ذكر می‌كنم از همه ما برجسته‌تر بود. احمد پنج مشخصه مهم داشت كه اینها در دوره جنگ در لشكر نجف دیده می‌شد كه ما وقتی به لشكر نجف نگاه می‌كنیم هیچ چیز در ذهن ما غیر از احمد نمی‌آید. شما وقتی مثلا می‌گویید فلان لشكر، یك عقبه‌ای هم در ذهنتان می‌آید ولی به لشكر نجف كه نگاه می‌كنید غیر از احمد هیچ چیز در ذهنتان نمی‌آید.
این خیلی هنر بود كه یك فرد بیاید از درون یك شهرستان یك لشكر درست كند كه آن لشكر با لشكرهایی كه عقبه‌های طولانی داشتند با امكانات وسیع خصوصا در كادر، نه تنها برابری می‌كند بلكه شاه كلید جنگ بشود. اینجا در واقع این را می‌رساند كه نقش احمد محوری بوده، لذا همه چیز در او خلاصه شده بود یعنی همه ابتكارات و موضوعات گوناگون، نه اینكه احمد پایش روی شانه دیگری بود و از شانه دیگران داشت حرف آنها را می‌زد و ابتكارات و طرح آنها را می‌گفت، نه، بلكه هر چیز بود از او دمیده می‌شد. البته حسین هم همین بود ولی حالا بحث احمد است.
 

*زیرکی و تدبیرهای جنگی احمد
یكی از مشخصه‌های بارز احمد زیركی بود. حالا به معنای درست آن تدبیر بود. منتظر نبود كه در قرارگاه بگویند خط حد لشكرت چه می‌شود. همیشه وقتی درباه منطقه عملیاتی بحث می‌شد او به خیلی از زوایای پشت این هم نگاه می‌كرد لذا موافقت‌هایش معنا داشت و مخالفت‌هایش هم معنا داشت.
دوم اینكه وقتی می‌خواست خط حدی انتخاب كند مخالف یا موافقت او در كل عملیات برای نحوه عمل لشكر 8 نجف تاثیر داشت. مثلا شما به همه خط حدهایی كه لشكر نجف گرفته نگاه كنید، احمد خط حدی را برایش اصرار می‌كرد كه پیروزی و شكستش كمتر به گردن كسی بیفتد.
اصلا اتكاء لشكر نجف و احمد در محورهایی كه عمل می‌كرد كمتر به جناحین آن بود. همیشه یا انتخابی را انجام می‌داد كه این جناح طبیعی باشد یا به نحوی انتخاب می‌كرد كه این جناح تاثیر بر كل عملیات بگذارد. مثل والفجر 4. در والفجر 4 حسین[خرازی] زیر ارتفاع سنگ معدن متوقف شد، من بالای سر پنجوین متوقف شدم، حاج همت روی ارتفاع خلوذه متوقف شد، باكری روی ارتفاع كنگرك متوقف شد، او كه آمد با عملش، خلوذه و پنجوین و غیره را، همه را بی‌خاصیت كرد و مسلط شد. هدف احمد تصرف ارتفاع لری بود، عملیات احمد، عملیات سختی بود. در والفجر 4 فشار روی احمد از همه ما بیشتر بود چون از دشت شیلر می‌خواست بیاید از میدان مین، جناحش باز بود تا می‌رسد به لری، قله تك بود اما اوانتخاب كرد، نقطه‌ای را كه می‌گرفت تمام منطقه را آزاد می‌كرد و این را عمل كرد.
در فتح‌المبین هم در واقع احمد جناح جلویش كسی نبود، آمد از زلیجان وسط كوه میشداغ رفت رقابیه. این طرف هم مرتضی[قربانی] بود، رئوفی[فرمانده لشكر 7 ولیعصر] بود، متوسلیان بود، بعد این طرف‌تر من بودم، خرازی بود؛ او آمد تا خط مرز من و خرازی و با عملی كه انجام داد همه را سقوط داد.
مانور احمد در بیت‌المقدس نیز قابل ذكر است كه رفت از كنار نهر خین، دشمن را از پهلو دور زد، حتی در مرحله اول هم تاكتیكی كه از بالای دارخوئین آمد و كمر دشمن را نصف كرد، مهم بود.
در كربلای 5 آمد پیش من و مرتضی (قربانی) با حسین (خرازی) و زاهدی، آمد غرب كانال ماهیگیری در روز اول یك نگاه به جبهه كرد، ظاهرا در روز اول به هم ریخته بود، من احساس كردم كه اصلا فكر می‌كند یك تكیه گاهی كه بخواهد این كار را انجام بدهد، ندارد. هر چه من و مرتضی آنجا اصرار كردیم، چون ما در صحنه درگیری جنگ بودیم، به ما نگفت نه، اما معلوم بود كه جواب نه است، آمد این گوشه‌ای از شمشیری پنج ضلعی را گرفت و منطقه مقابل آن و جاده شلمچه را ساقط كرد.
به این دلایل است كه می‌گوییم احمد در طراحی و در فرماندهی زیركی و تدبیر فوق العادی داشت. مثلا در عملیات رمضان، شما نگاه كنید احمد رو به كجا حمله می‌كند، همین طور مستقیم حركت می‌كند به سمت نوك شمالی كانال ماهیگری. این حركت، یعنی هرچه تا شلمچه هست بی‌خاصیت می‌شود لذا تا شلمچه هر چه بود بی‌خاصیت شد، لشكر 6 از بالا آمد كمر این را شكست، احمد زیر مثلثی‌ها عمل كرد. در آبادان نیز جایی را انتخاب كرد كه بتواند بقیه جاها را بی‌خاصیت كند.
مهدی كیانی تعریف می کرد:در سپاه آبادان نشسته بودم، مهدی آمد به من گفت كه یك كسی از اصفهان آمده با شما كار دارد. ایشان آمد و گفت من احمد كاظمی هستم، تعدادی نیرو آورده‌ام اینجا، خطی به ما بدهید دفاع كنیم. گفتم كه بعداز ظهر بیا تا با هم صحبت كنیم.
بعدازظهر آمد و یك محلی بود كنار بهمن‌شیر كه عراقی‌ها می‌آمدند از این چولان‌ها عبور می‌كردند و حمله می‌كردند یا كار اطلاعاتی می‌كردند كه آنجا را به احمد نشان دادم و گفتم كه شما بروید آنجا.او رفت و بعد از مدتی برگشت و گفت اینجا كار ما نیست، یك جایی را بدهید دست من كه به درد بخورد. در سال 59، نه احمد سال 84، می‌گفت یك جایی به من بده به درد بخورد و بتوانم استفاده كنم.
رفتم پیش كلهر در فیاضیه و گفتم بیا اینجا. یك جایی هم بود نزدیك به عراقی‌ها، گفت همین جا برای من خوب است. بعد از این كلهر آمد و گفت: احمد به ما گفته شما بروید آن طرف‌تر و احمد آنجا ایستاد تا نتیجه گرفت. "
همین فاصله محدود بین عراقی‌ها و ما كه خیلی وسیع هم نبود، نقطه شكننده عراقی‌ها شد كه هم در جلوگیری از سقوط آبادان و هم در شكست حصر آبادان موثر بود. گویی این زیركی و تدبیر از روز اول در احمد پیوسته نهفته بود.در منطقه آبادان هر جا می‌شد خط گرفت اما چرا احمد، فیاضیه را انتخاب كرد؟ چون می‌دانست اگر فشار بیاورد می‌تواند پل عراقی‌ها را ببندد و تمام جبهه را بی‌خاصیت كند. این یك نكته از خصوصیات احمد در جبهه بود، حالا بحث در این موضوع خیلی زیاد است كه اگر بخواهیم بگوییم همه اینها موضوعات متنوع و گوناگونی دارد.

*تدابیر احمد در نیروی هوایی سپاه
نكته دیگر دوراندیشی احمد بود، این دوراندیشی در اواخر جنگ و بعد از جنگ بیشتر آشكار شد. شما ببینید مدیریت الان احمد هم دقیقا مثل زمان جنگ بود. زمان جنگ آقا محسن و شورای فرماندهی می‌نشستند منطقه عملیات را انتخاب می‌كردند اما طراحی عملیات كه چگونه از منطقه استفاده شود دیگر كار احمد و بقیه بود .احمد از مدیریت بهره‌گیری می‌كرد و برای این موضوع دوراندیشی می‌كرد. یعنی وقتی كه در نیروی هوایی بود، احساس می‌كرد كه ما حتما روزی درگیر چنین وضعیتی می‌شویم، با یك جایی درگیر یك جنگی می‌شویم فراتر از جنگ ایران و عراق.
شما وقتی نیروی هوایی می‌روید، می‌بینید كه احمد نوع توجه‌اش به سیستم موشكی سپاه است. نقش آقای شمخانی را نمی‌خواهم كم كنم اما كسی كه سیستم قدرت دفاعی را تكان داد احمد بود. آقا رشید می‌دانند، برای موشك شهاب 3 با بردهای گوناگون شبانه‌روز وقت گذاشت و در موضوعات دیگر، جلوی ایشان را گرفتند و گرنه در موارد دیگر مثلا در هلی‌كوپتری، احمد اصرار می‌كرد كه یك سیستم هلی‌كوپتری جدیدی را وارد كند كه بن‌بست‌های آن زمان را بشكند، اصرار می‌كرد روی یك هواپیمای كم پرواز با برد كم اما موثر برای جبهه، یعنی در آن زمان هم دوراندیشی داشت.
یك وقتی آقا محسن، من و احمد و مرتضی را خواست در قرارگاه شهید بروجردی برای عملیات نصر 4 در منطقه شمال غرب، ما در فاو بودیم كه قرار بود عملیات كربلای 10 را اجرا كنیم و برویم خط 2000 را از عراقی‌ها بگیریم و این جبهه را یك مقدار توسعه بدهیم همه كارها را آماده كردیم. شب آقارحیم آمد در فاو به ما گفت كه عملیات در اینجا لو رفته . اصرار كردیم كه لو نرفته، اما از تركیب ارتش عراق به این نتیجه رسیده بودند كه عملیات لو رفته است لذا عملیات متوقف شد. من و احمد و مرتضی با هم رفتیم قرارگاه شهید بروجردی نزد آقا محسن، احوالپرسی كردیم و آقا محسن به شوخی گفت: آنجا خوش می‌گذرد! بعد گفت بروید پیش آقای عزیزجعفری و بازدیدی از جبهه بكنید بیاید اینجا من كار دارم. ما سه نفری رفتیم در ارتفاعات قمیش والاغلو و… كه لشكر عاشورا هم زیر ارتفاعات الاغلو گیر كرده بود، با خود گفتیم اگر شده سینه خیز در جنوب عملیات كنیم زیر بار نرویم، آنجا وقتی صحنه را از نزدیك دیدیم، برای ما یقین شد كه نباید زیر بار این عملیات برویم.
برگشتیم نزد آقا محسن، گفت دیدید؟ گفتیم بله. آقا محسن گفت یا می‌روید آنجا عملیات می‌كنید یا می‌روید پیش آقای دانش یار در مریوان. هرچه گفتیم آقا محسن گفت: نه.
یكی از آن چیزهایی كه در مورد احمد می‌گفتم همین والفجر 10 بود، فلش عملیاتی احمد را نگاه كنید (اشاره به نقشه منطقه)‌كنار "دریاچه سد دربندیخان " آمد حلبچه را دور زد، تمام منطقه مقابل احمد، ارتفاعات ریشن، همه‌ اینها سقوط كرد. ما هم مقابل همه‌ یگان داشتیم، همه‌ اینها سقوط كرد. لذا در بحث‌های میدانی و بحث‌های بعدی، احمد دوراندیشی فوق‌العاده‌ای داشت.
 
 


*استفاده احمد از فرصت ها در تاکتیک و استراتژی
یكی دیگر از خصوصیات احمد استفاده از فرصت در بعد تاكتیكی و در بعد استراتژی بود. در بعد تاكتیكی وقتی كه به دشمن می‌زد متوقف نمی‌شد تا نقطه‌ای كه باید نتیجه می‌گرفت.همه‌ عملیات‌هایش را نگاه كنید همین را می‌بینید مگر جایی بالاجبار متوقف شده، هر جا راه باز بوده فشار آورده تا نقطه‌ای كه نقطه‌ اتكاء عمل بوده برسد. تمام عملیاتهایش همین است. شما سراغ ندارید كه مثلا زیر ارتفاعات لری متوقف بشود، مرحله‌ دوم برود وسطش، یكسره رفته دور زده و لری را گرفته و كار را در یك مرحله تمام كرده است. یعنی ما كمتر عملیاتی داریم كه احمد مرحله‌ای رفته باشد به جز عملیات‌های بزرگ كه احمد آن مرحله‌ای را كه برایش پیش‌بینی شده و با یك حركت گرفته است، تمام عملیات‌ها بدین گونه بود.
شما ببنید حتی عملیات بدر همین طور كه می‌رود، مستقیم حركت می‌كند تا می‌رسد به رودخانه دجله، از دجله عبور می‌كند می‌رود كنار جاده عماره بصره آنجا می‌ایستد، تمام منطقه روطه را دور می‌زند تا كانال سوئیب.
استفاده از فرصتش در تاكتیك و استراتژی همین بود. احمد وقتی آمد در نیروی زمینی به وقت خودش شلاق می‌زد. من همیشه می‌گفتم احمد تو چقدر كار می‌كنی؟ وقتی نیروی هوایی بود شما مقطع عمر احمد را نیروی هوایی جمع بزنید،‌ نمی‌خواهم خدای نكرده دیگران را تضعیف كنم، ولی تمام دوره‌های دیگر منهای دوره‌ آقای قالیباف را جمع بزنید می‌بینید یك جهش داده است. در نیروی زمینی در همان مقطع می‌دوید مثل كسی كه فرصت ندارد و باید آن را به یك نقطه برساند و نتیجه استراتژیك بگیرد. احمد در این موارد واقعا منحصر به فرد بود. این نكته را هم بگویم كه احمد فرصت‌ها را محدود می‌دانست از نظر زمانی، چه در تاكتیك و چه در استراتژی، همیشه محدود می‌دانست، مثل كسی كه وقت ندارد، این طوری به موضوع نگاه می‌كرد.
* احمد برای همه چیز انضباط درست کرده بود
خصوصیت دیگر، انضباط احمد بود، این انضباط را در كلان كه مقررات بود، شماه نگاه كنید به زمانی كه احمد در نیروی هوایی بود می‌بینید برای همه چیز انضباط را تعریف كرده است. هر جا كه می‌روی آرایش دارد. شما در نیروی هوایی یك جای مخروبه پیدا نمی‌كنید. در پادگانی كه حضور می‌یافت به آن انضباط می‌داد ولو اینكه یك ساختمان قدیمی و تخریبی بود اما به آن ساختار و سازمان می‌داد و این كار را می‌كرد.
میدان صبحگاهش بهترین میدان صبحگاه است، مقبره‌ای كه برای شهدا درست كرده، زیباترین مقبره است. هر كاری كه انجام می‌دهد و به هر پایگاه‌اش كه می‌روید همین طور است. پایگاه نیروی هوایی ما چند سال از آن می‌گذرد؟ 50 سال می‌گذرد، بروید نگاه كنید، این هم از پایگاه درست كردن احمد، بهترین پایگاه با همین امكاناتی كه داشته است. در زمان جنگ، خط احمد كاظمی تمیزترین خط بود خاكریز آن بیشترین ارتفاع را داشت، غذای آن بهترین غذا بود، انضباط در همه جا به چشم می‌خورد، در آرایش سنگرها، در چیدن سلاح‌ها، و …شما در خاطرات آقا نگاه می‌كنید، می‌گویند وقتی كه از لشكر نجف بازدید كردم، اولین لشكری كه برای تانك‌ها چك لیست نوشته بود احمد كاظمی بود. برای همه كس و همه چیز برنامه داشت و یك انضباط خاصی در تمام كارهایش حاكم بود، نه اینكه انضباط خشك داشت، نه. همه چیز دقیق سرجای خودش بود و هزینه‌ای كه انجام می‌داد هزینه درستی بود.

*ادب و راز نگه داری احمد
خصوصیت بعدی احمد شجاعت و جسارت او بود كه هر چند در جنگ عمومیت داشت، لكن احمد در حد اعلای آن قرار داشت. اما بعد از جنگ دو تا مشخصه احمد كه به نظر من اینها خیلی از مشخصه‌های معنوی احمد را رشد، دادند، یكی ادب احمد بود و دیگری راز نگهداری او بود. من خیلی كم در جمع‌ها می‌دیدم كه كسی چنین خصلت‌هایی داشته باشد. برای فرمانده نظامی چنین خصلتی سخت است و اینكه می‌گویم احمد خلاصه‌ای از امام بود واقعا این طوری بود. حالا به آقا رشید هم عرض كردم، فرماندهان ما در جنگ به ویژه‌ آنها كه شهید شدند، نفوذشان خیلی زیاد بود، درجه هم نداشتند، هیچ كس هم نیامد بگوید كه من از احمد كاظمی یا از فلانی حمایت می‌كنم.
شما نگاه بكنید اگر حسین خرازی پیراهنش روی شلوار بود، 99 درصد از لشكر امام حسین(ع) پیراهنشان روی شلوارشان بود.تن صدای حسین، ذكر حسین، راه رفتن حسین را تقلید می‌كردند، احمد هم همین طور. از اینها تقلید می‌كردند. واقعا الگو و نمونه بودند و تاثیر زیادی بر دیگران داشتند.
ادب احمد فوق‌العاده بود، این ادب احمد به نظر من شاه كلید همه چیز بود و به خیلی چیزها رشد داد. نمونه‌ای از تواضع احمد این بود كه در مراسم‌های مختلف مثلا در هفته‌ جنگ كه فرماندهان را دعوت می‌كنند یا یك روز ستاد كل دعوت می‌كند. به جلسه‌ای، ترتیب چیدن صندلی‌ها به نسبت درجه و رتبه و جایگاه است و هر كس جای مشخصی دارد. یكی از علت‌هایی كه من امنتناع داشتم از شركت در مراسم ها به خاطر اخلاق و برخورد متواضعانه‌ی احمد بود، یك معركه‌ای داشتیم در جایگاه، احمد همه را به هم می‌ریخت و جابه جا می‌كرد تا خودش آخر بایستند، امكان نداشت كه این جوری نباشد. یك روز به آقا رحیم گفتم كه شما فكر می‌كنید كه ما به احمد خط می‌دهیم؟ احمد را ما نمی‌شناسیم؟ احمدی كه در جنگ وقتی تصمیم می‌گرفت كه بگوید نه، همه می‌گفتند حریف احمد نمی‌شویم آن وقت این ادب احمد است؛مسافرت می‌خواستیم برویم اگر سه تا ماشین بودیم، اینقدر می‌ایستاد تا ماشین‌ها جلو بروند و او آخرین ماشین باشد. حتی در تردد، ادب او فوق‌العاده بود، شما بگردید در بین دوستان احمد، كسی را پیدا نمی‌كنید كه احمد بدگویی او را بگوید و غیبت كسی را بكند.اگر مخالفت داشت كوتاه یك چیزی می‌گفت و زیاد به این موضوع نمی‌پرداخت. همه را بر خودش ترجیح می‌داد.البته ممكن است كسی احمد كاظمی را در جنگ دیده باشد و از نزدیك با او آشنا نباشد و بگوید احمد یك آدم لجبازی است، اما او اینجوری نبود و این قضاوت صحیحی نیست.
و اما درباره راز نگهداری احمد. چند نفر ما می‌دانیم كه در لشكر نجف كه بینانگذارش احمد كاظمی بود آمدند سخنرانی كردند، گفتند احمد كاظمی این است، احمد كاظمی آن است، چند نفرمان اینها را می‌دانیم، چند نفرمان می‌دانیم احمد به خاطر دفاع از ولایت همه سرمایه‌هایش را دچار مشكل كرد.چند نفرمان این را می‌دانیم؟ چند جا این را گفت؟ و خیلی اتفاق‌های دیگر.
 


*احمد یک قله بود
ما تا این روزی كه احمد شهید شد، نمی‌دانستیم كه احمد این‌قدر مجروح شده، والله یك بار احمد نگفت كه تركش به سرم خورده، به صورتم خورده، یك بار نیامد بگوید كه مجروح شدم. من كه نزدیك‌ترین فرد به احمد بودم، نمی‌دانستم احمد این‌قدر زخمی شده، هیچ وقت نگفت، خدا شاهد است هیچ وقت بر زبان جاری نكرد. احمد خیلی خصلت‌ها داشت، همیشه از بریدگی از دنیا می‌گفت واقعا انسان عجیبی بود یعنی هر چه آدم از او فاصله می‌گیرد، احساس می‌كند كه احمد یك قله‌ای بود، واقعا یك قله‌ای بود، متفاوت بود،‌ خیلی فضیلت داشت، برای همین می‌گویم احمد واقعا خلاصه‌ای از شخصیت امام خمینی (ره) بود در ابعاد مختلفی.
احمد درهمه‌ی عملیات‌ها واقعا یك نقشی داشت كه روی تمام محورهای دیگر تاثیر مثبت می‌گذاشت و این لطف خداست كه شامل بعضی‌ها می‌شود.
به هر حال عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر تاریخی است كه در ذهن مردم تا ابد می‌ماند. ممكن است فتح‌المبین از ذهنشان برود، شكست حصر آبادان برود، حتی فتح فاو، حتی والفجر 10 ولی خرمشهر فراموش شدنی نیست. اما این چطور بود كه ما قرعه هم نزدیم بین این بیست نفر فرمانده لشكر، ولی اوضاع كل عملیات در آخر این طور رقم خورد كه حسین و احمد رفتند در شهر، یعنی در حقیقت كلید فتح این شهر را خدا به احمد و حسین داد و این دو فاتح خرمشهر بودند. یعنی ما دو نفر فرمانده لشكر داشتیم كه رفتند در خرمشهر و آن هم همین دو نفر بودند. حالا چطور شد این وضعیت عملیات كه در پایان عملیات این دو تا فرمانده باید بروند در این شهر تا ابد خواهند ماند كه این دو بزگوار فاتح خرمشهر بودند یكی احمد یكی حسین. تا زمانی كه حسین زنده بود هرگز نگفت و تا زمانی كه احمد هم زنده بود هرگز بیان نكرد. هیچ وقت دیگران كه از او تعریف كردند ما نشنیدیم و خودش هم هیچ وقت چیزی از خودش نگفت. مثلا بگوید در خرمشهر من بودم كه این كار را كردم! هرگز!

*احمد عصاره امام راحل بود
محمد باقری می‌گوید كه در سریلانكا در سال 1370 یك هیاتی بودیم كه احمد هم بود.(محمد رئیس هیات بوده)،می‌گوید كه من به فرماندهان و مسولین سریلانكا ایشان را معرفی كردم و گفتم، احمد، فاتح خرمشهر بوده است. می‌گفت تمام شد، در این چهار پنج روز تمام كاروان دور احمد جمع بودند و احمد برایشان یك فرمانده مقتدری بود كه فاتح خرمشهر است و هرچه می‌گفت تند تند می‌نوشتند.
فكر می‌كنید ما هر 200 سال یك كسی مثل احمد را می‌توانیم داشته باشیم؟ امكان ندارد كه شما فكر كنید دانشگاه‌های ما، دانشكده‌های ما بتوانند چنین افرادی را تحویل جامعه بدهند، نه! احمد عصاره یك شخص بود و آن شخص هم هر چند قرن یك بار می‌آید، او آمد و یك چنین دستاوردی داشت، تمام شد و رفت.
مثلا همین عنوان حاجی! كه باب شده، من واقعا می‌گویم كه یك تحریفی دارد انجام می‌شود نسبت به جنگ ما و ما هم خودمان خوشمان می‌آید می‌نشینیم نگاه می‌كنیم. گوش می‌دهیم حاجی نبود كه، من و احمد و حسین بودیم و اصلا و ابدا حاجی نمی‌گفتند. برادر حسین،‌ برادر قاسم، اصلا این چیزها نبود اصلا برادر هم كم كار برد داشت و فقط اسم گفته می‌شد. من وقتی این فیلم‌ها را نگاه می‌كنم، فكر می‌كنم كه آنجا یك دكانی است. روزنامه‌ها را می‌خوانیم می‌بینیم پر از خاطرات دروغ، دروغ محض نسبت به شهید؛ من با شهید رفتم آنجا، من با شهید چه و چه، همه‌اش دروغ، چیزهایی را كه آدم می‌داند كه واقعیت ندارد. لذا آن فرمانده گردان را درست كردند كه با عراقی‌ها در تماس بود. اصلا یك سناریوی عجیب و غریبی! این همه ما در جنگمان سناریو داریم، قهرمان داریم، آن وقت این طوری!
بیایند مثل فیلم امام علی (ع) سرمایه‌گذاری كنند، مثلا فرض كنید حسن باقری را ؛ من در كنگره همین كار را كردم. كتاب‌های حسن باقری را بخوانید، حسن این نیست، حسن واقعا مثل بهشتی بود برای جنگ و هیچ وقت هم خلا حسن پر نشد. /

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 14
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • Behnam ۰۸:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    خدا همه شهیدان رو رحمت کنه
  • مهدی ۱۱:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    خدا فرماندده کل را نگهدارد که فرمانده پرور است تو دل ما را خالی نکن سردار یاران امام کاظمی و قاسمی و سلیمانی و صدها فرمانده درجه یک داریم که هرکدام گمنامان نامدار هستند
  • aziz jafari ۱۱:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    باید دنیا به این باور برسد که فرماندهان نظامی ما و سرداران سپاه که دوران دفاع را مدیریت کردند در دنیا همتا ندارند و این یک ادعا خالی نیست بلکه در عصر حاضر کجا یک جنگ همه جانبه قدرت های زورگو بر علیه یک کشور توانسته 8 سال دوام بیاورد بدون آنکه منجر به شکست طرف تنهای جنگ شود. این بچه ها همه نقشه شرق و غرب را برای کشتن طفل نوپای انقلاب اسلامی نقش بر آب کردند. آفرین بر آنها باد و درود بر روح پاک همت ها و باکری ها و کاظمی ها و شوشتری ها و خرازی ها و زنده باد یاد جاوید الاثرحاج احمد متوسلیان و سه همراه دلیرش. کیست همت سربداری بی سر است او که یک لشکر بسیجی را سر است یاد سرداران بی سر زنده باد یاد همت یاد احمد زنده باد
  • ۱۳:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    خداوند به حضرت امام (ره) بزرگترین نیروساز انقلاب رحمت واسعه عنایت گرداند و به مقام معظم رهبری طول عمر بابرکت و عزت. انشاءاله از این سخنان بجای برداشت احساسی از نکات کلیدی آن در مورد ویژگی یک انقلابی و مرد جنگ و جهاد را درک کنیم تا بتوانیم ادای تکلیف درهر جایگاهی را داشته باشیم.
  • علی ۱۳:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    سلام خدا برشهیدان، که این همه حماسه وشور را آفریدند. القلب حرم الله. هرکه از غیربیشتر برید، نزد خداقرار یافت. نمود اجتماعی آن نیز، قرارگرفتن در دل مومنان است. از غیر او بریده باید.
  • ۱۴:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    شهیدان که مورد رحمت اند، خدا ما رو به حق شهیدان رحمت کنه
  • عمار ۱۵:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    ای کاش برسد روزی که بشود بدون هیچ ترسی از دشمن موفقیت های همه سردارن گمنام این انقلاب را به مردم بیان کرد
  • ۱۶:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    شهیدان را شهیدان می‌شناسند
  • delfani ۱۷:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    haj ghasem khake patim
  • ۲۱:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    www.haj-ghasem.blogfa.com
  • رحمان ۲۲:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۸
    0 0
    بسمه تعالی خدایا تو شاهد ی که در این سرزمین چه مردان بی ادعایی در رکاب رهبر زمان خود به چه مراحله ای از ایمان ایثار رسیدند وبا خون خود حقانیت این نظام مقدس را به جهان ثابت کردند خدایا مرا شرمنده این شهداء قرار مده و توفیق بده که در حیات و ممات این شهداء همچون حاج قاسمها نقش داشته باشیم خدایا به حق این شهداء بی ادعا وباصلابت نظام کفرجهانی را به سر کردگی امریکا و اسرائیل نابود بفرما انشالله
  • za......n ۰۱:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۹
    0 0
    مردان بی ادعا همه رفتند و ما را تنها گذاشتند در این جهنم دنیا ولی دیر نیست پیوستن به انها بگذار دنیویان در تکاپو قدرت غرق شوند حرف اصلی ما با انها در دنیای دیگری است ولی در این دنیا هم از ما وحشت دارند چون می دانند که ما ............
  • ایمان مجلسی ۱۶:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۳
    0 0
    درود بر ژنرال سلیمانی ...
  • عباس ۲۱:۵۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۸
    0 0
    سلام خدا بر شهید احمد کاظمی و سردار قاسم سلیمانی

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس