گروه جهاد و مقاومت مشرق - انتظار در پشت تلفن و یا در سالن مصاحبه برای خبرنگاران بارها و بارها اتفاق افتاده است. به مناسبت روز پزشک تماسی تلفنی با «محمد کریم شهرزاد» برقرار کردیم. انتظار داشتیم با وجود تجربههایی که از این قبیل داشتیم، مدتی را در انتظار بمانیم؛ اما برخلاف انتظارمان به سرعت پاسخ دادند و با روی باز از انجام گفتوگو استقبال کردند.
دکتر محمدکریم شهرزاد جانباز 70 درصد دوران دفاع مقدس؛ متولد 1328 تویسرکان، متخصص داخلی از دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و فوق تخصص غدد از انگلستان است. وی روز هشتم اسفندماه سال 63 که بیمارستان صحرایی فاطمه زهرا(س) به شدت بمباران شد از نواحی ریه و پوست شیمیایی شد.
از سوابق خدمتی دکتر شهرزاد میتوان به سه دوره نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی، عضو هیئت رئیسه مجلس به مدت پنج سال، مشاور وزیر امور خارجه، خدمت در بیمارستان شهدای تجریش، رئیس بخش داخلی بیمارستان شهدای تجریش، عضو هیئت امنای دانشگاه بهمدت پنج سال، رییس بیمارستان صحرایی خاتم الانبیا در عملیات خیبر، رئیس بیمارستان صحرایی فاطمه زهرا در والفجر هشت اشاره کرد.
دکتر شهرزاد اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است. وی در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس از نقض حقوق بشر در جنگ ایران و عراق، دغدغههای خود از آینده ایران و پیشرفتهای شگرف کشور در تمامی عرصهها پس از اتمام جنگ اشاره کرد که در ادامه میخوانید:
از حضورتان در جبهه برایمان بگویید.
شهرزاد: در آغاز دوران دفاع مقدس ستادی در اصفهان تشکیل شد. من آن زمان عضو هیئت علوم پزشکی اصفهان و متخصص داخلی بودم. در واقع نیروها بهطور داوطلب اعزام میشدند و من هم جزو داوطلبان بودم. بعدها بهداری رزمی در سپاه شکل گرفت و در مجموعه استانها تیمهایی به اسم تیمهای اضطراری تشکیل شد. این تیمها جزو اولین گروههایی بودند که هنگام عملیات یا حملات دشمن به جبهه اعزام میشدند و بیماستان صحرایی را اداره میکردند. از سال 59 به همراه دوستان برای نخستین بار اعزام شدم.
بیمارستانهای صحرایی نقش بسیار تعیینکنندهای در کاهش تلفات داشت. کمکهای اولیه در اکثر مواقع میتواند مصدومان را از مرگ نجات دهد. بیمارستان خاتم الانبیاء و فاطمه الزهرا (س) در آن زمان جزو بیمارستانهای مجهز بودند که عملهای جراحی بزرگ در آن انجام میشد.
بیمارستان خاتم الانبیاء، عملیات خیبر را پشتیبانی میکرد. در این عملیات رئیس بیمارستان به شهادت رسید و من مسئولیت بیمارستان را بر عهده گرفتم. در این دوران یک بار مجروح شدم که خوشبختانه خیلی جدی نبود و بعد از مدتی دوباره به مرکز برگشتم.
در سال 64 نیز مسئولیت بیمارستان صحرایی فاطمه الزهرا (س) را برعهده داشتم که در 8 اسفند ماه همان سال، بمباران شیمیایی صورت گرفت. در طی این بمباران شیمیایی، نیروها به شدت آسیب دیدند. در این بمباران به شدت از ناحیه چشم، پوست و تنفس آسیب دیدم. دوستان اصرار داشتند که با بالگرد به پشت جبهه اعزام شوم؛ اما مایل بودم که مدیریت بیمارستان را ادامه دهم. به همراه آخرین بیمار از بیمارستان خارج شدم. بیمارستان حدود ساعت 9 صبح بمباران شده بود و من مغرب همان روز به بیمارستان بقایی اهواز رفتم و تحت مداوا قرار گرفتم. بمباران شیمیایی بیمارستان فاطمه الزهرا (س)، روز بسیج جامعه پزشکی نامگذاری شد. به احتمال بسیار زیاد یک فروند میراژ فرانسوی بیمارستان فاطمه الزهرا (س) را بمباران کرد.
از بمباران شیمیایی بیمارستان خاتم الانبیاء بیشتر برایمان بگویید.
شهرزاد: از سازمانهای بینالمللی که ادعای دفاع از حقوق بشر را دارند، خاطره تلخی دارم. نزدیکهای غروب بود که بیمارستان خاتم الانبیاء بمباران شیمیایی شد. ماموران سازمان ملل در همان روز حضور داشتند و از نزدیک شاهد بمباران بودند؛ اما تا مدتها حاضر نبودند که اقرار کنند، صدام به ایران حمله شیمیایی کرده است. آن گروه را به محلهای گوناگون بردیم تا از مجروحان ملاقات و نمونه برداری کنند. متاسفانه ماموران سازمان ملل این مسأله را سانسور کردند و اعلام نکردند که صدام از سلاح کشتار جمعی استفاده میکند. سالها بعد اسناد حمله شیمیایی منتشر و پرده از کمکهای کشورهای اروپایی و آمریکایی به کشور عراق برداشته شد.
تعدادی از مصدومان، از جمله خودم به بیمارستانهای اروپایی جهت درمان اعزام شدیم؛ اما همچنان سکوت مرگباری را انتخاب کرده بودند. در بیمارستان لندن نمیدانستند که من یک پزشک هستم. آنها سوالات نظامی را در قالب درمان میپرسیدند. وجدان پزشکی را زیرپا میگذاشتند و اهداف دیگری را دنبال میکردند.
هشت سال ایران با کل دنیا جنگید. دیگر کشورها از جمله اتحادیه جماهیر شوروی، آمریکا، آلمان، فرانسه و ... به طور مستقیم یا غیرمستقیم کمکهای اطلاعاتی، نیروی انسانی، سلاح و ... به عراق میکردند. آنها قصد سرنگونی نظام نوپای جمهوری اسلامی را داشتند. زیرا نظام جمهوری اسلامی تمام معادلات جهانی را بر زده و زلزلهای در اندام استکبار انداخهت بود.
صدام یک جنگ کاملا نابرابر را در برابر ایران به راه انداخت. با وجود کمبود امکانات و تحریمها، ملت ایران با ایمان، ابتکار و خلاقیت ایستادگی کردند. کادر پزشکی و درمانی نیز از مردم هستند و نمیتوانستند نسبت به شرایط موجود بیتفاوت باشند.
رژیم بعث در عمل شکست خورد. ای کاش جهانیان از گذشته نه چندان دور ایران، عبرت بگیرند و محاسبات خود را اصلاح کنند. همچنین به حماقت دست نزنند. البته این روش در سوریه، عراق، بحرین، یمن و ... هم تکرار شد و قطعا دشمنان اسلام بار دیگر شکست خواهند خورد و تاریخ تکرار خواهد شد.
نقش بانوان در بیمارستانهای صحرایی چه میزان مفید بود؟
شهرزاد: خانمها از ابتدای آغاز انقلاب اسلامی، دوران دفاع مقدس و تا به امروز نقش تعیین کنندهای به لحاظ تربیتی و فرهنگی ایفا کردند. پزشکی کار تیمی است. پزشک وظیفه درمان و ویزیت بیمار را بر عهده دارد؛ اما کار اصلی را یک پرستار انجام میدهد که تا بهبودی باید مراقب وی باشد.
در دورانی که رژیم بعث برای برهم زدن آرایش نظامی یا افزایش مصدومان، دست به بمباران شیمیایی میزد، خانمها بودند که بیشترین نقش را برای نجات رزمندگان ایفا میکردند. خانمها علاوه بر معالجه سعی در افزایش روحیه داشتند.
با کمبود امکانات پزشکی در جنگ چه طور کنار میآمدید؟
شهرزاد: همانطور که در میدان نبرد از نظر جنگافزار مظلومانه میجنگیدیم، در عرصه درمان هم همینگونه بود. آمبولانسهای زرهی نداشتیم. امکانات محدودی داشتیم و در چنین شرایطی بیمارستانها بمباران هم میشدند. کمبودها با صبر و ایستادگی جبران میشد.
خیلی از مصدومان را برای معالجه به پشت جبهه اعزام میکردیم؛ اما متاسفانه در مسیر بمباران و شهید میشدند. ماسکهایی که در اوایل جنگ برای مقابله با سلاحهای شیمیایی توزیع میشد، کیفیت پایینی داشتند و این خود یک ضعف عمده بود. تختهای بیمارستان به میزان پوشش بیماران نبود و در بروز عملیات گاهی بیماران را کنار هم برروی میخواباندیم. در کنار تمام این خاطرات تلخ و شیرین آن روزها باید بگویم که یک فضای معنوی در بیمارستانها و جبههها حاکم بود که این امر تمام کمبودها را جبران میکرد.
به جرأت میتوانم بگویم که امروز به مراتب قدرت ایران در عرصههای مختلف از جمله نیروهای انسانی، لجستیک، موشکی، علمی و ... افزایش یافته است.
چه توصیهای به قشر پزشکان برای حفظ ارزشهای دفاع مقدس دارید؟
شهرزاد: در دنیای امروز درگیرهای ما با نظامهای سلطه، یک درگیری ارزشی و اصولی است. مساله اساسی این است که آنها با قدرت زر، زور و اهرمهایی همچون سازمان ملل و شورای امنیت که خودشان به وجود آوردهاند، قصد دارند کشورهای اسلامی که ذخایر و منابع بسیاری دارند را تحت پوشش قرار دهند.
ما به دنبال ماجراجویی، جنگ و درگیری نبودیم و نیستیم؛ اما براساس آموزههای اسلامی ما نه ظلم میکنیم و نه زیر بار ظلم میرویم. در دنیای امروز اگر بخواهیم استقلال و هویت خودمان را حفظ کنیم، باید قدرتمند باشیم. این قدرتمندی تنها نظامی نیست، بلکه قدرت سیاسی، اقتصادی، علمی و تکنولوژی را هم در برمیگیرد.
دفاع مقدس درسهای بزرگی به ما داده است که مهمترین آنها این است که خودمان را باور کنیم. مشاهده کردیم که میتوانیم در مقابل سلطهگران بایستیم. در دوران دفاع مقدس چند موشک از یک کشور تهیه کردیم. آنها شرط کرده بودند که پیش از شلیک باید به آنها اطلاع دهیم. این در حالی است که امروزه با تمام فشارها به جهت عدم پیشرفت کشور، صنایع دفاعی ما به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است. در علم پزشکی نیز اینگونه است. با تجربیاتی به دست آمده، امروز به لحاظ بهداری رزمی هم یک قدرت محسوب میشویم. برای رسیدن به تجربیات، قیمت سنگینی پرداخت کردیم.
امروزه هزینه سازش کردن و عقبنشینی بسیار سنگین تر از هزینه مقاومت است. اگر مقاومت کنیم خداوند متعال هم امدادهای غیبی خود را میرساند. نبرد دفاع مقدس امروز در عرصه بسیار گستردهتری ادامه دارد. اگر آن روز در شلمچه و هویزه میجنگیدیم، امروز خاکریزها جلوتر رفته و در عرصههای مختلف میجنگیم. هدف استکبار جهانی مقابله با انقلاب اسلامی است؛ زیرا طبق اعترافهایشان ایران را مانع رسیدن به اهدافشان میدانند.
امروز باید به این خودباوری برسیم و ایمان بیاوریم کشوری که توانست یک نبرد جهانی هشت ساله را پشت سر بگذارد، چطور نمیتواند اقتصاد خودش را درست کند؟ مگر صنایع دفاعی ما تحریم نبود؟ دستگاههای دفاعی کشور در طی 39 سال تحریم بود؛ اما پیشرفتهای زیادی داشتند تا آنجایی که به یک قدرت تبدیل شده است. با وجود این قدرت و خلاقیت باید با فساد، بیکاری، اقتصاد و ... مقابله کنیم.