به گزارش مشرق، سید عبدالله متولیان در سرمقاله امروز روزنامه جوان نوشت:
خلیج فارس در قلب منطقه غرب آسیا به دلیل موقعیت ژئوپلتیکی، سوقالجیشی، استراتژیکی و نئوژئواستراتژیکی ویژهای که دارد در طول قرنهای گذشته از حیث سیاسی، امنیتی، اقتصادی و... همواره مورد توجه اهالی سیاست و سردمداران نظام سلطه بوده تا جایی که یکی از علل ایجاد رژیم منحوس و کودککش صهیونیستی مشغول نمودن کشورهای مسلمان منطقه و تضعیف آنان و استمرار سلطه بر این منطقه و آبراه ویژه بودهاست و هر چه زمان به پیش رفته بر درجه اهمیت آن افزوده و ابعاد جدیدی از ضریب اهمیت آن برای جهانیان آشکار شدهاست.
سیلاک دریاسالار هخامنشی پایهگذار «استراتژی دریایی» معتقد بود هر کشوری که بر سه نقطه کلیدی و استراتژیک بحرین، عمان و یمن (تنگههای استراتژیک هرمز و بابالمندب) مسلط شود بر جهان حکومت خواهد کرد. در قرنهای بعد نیز نه تنها این نظریه منسوخ نشد بلکه بر قوت و استحکام آن افزوده شد و نظریهپردازانی نظیر «کارل هاوس هافر»، «نیکولاس اسپایکمن» و «آلفرد تیر ماهان» در تئوریهای «هارتلند» «ریملند» و «تئوری قدرت دریایی» از اهمیت منطقه خلیج فارس بر اساس عواملی همچون: «موقعیت جغرافیایی»، «ویژگیهای طبیعی»، «طول ساحل»، «جمعیت»، «خصوصیات ملی» و «خط مشی حکومت و رهبران سیاسی» سخن گفتهاند.
موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ذخایر عظیم انرژی، از مهمترین عواملی است که باعث اهمیت مضاعف این منطقه شده است. از این رو، هرکدام از بازیگران و سازمانهای بینالمللی، منطقهای و فرامنطقهای، برای توسعه نفوذ و حضور در غرب آسیا به رقابت پرداخته و در صدد دستیابی به منافع و اهداف خاص خود در منطقه هستند.
امریکا به عنوان مهمترین بازیگر فرامنطقهای دخیل در معادلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی، در راهبردهای خاورمیانهای خود اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدتی را دنبال میکند و توأمان از ابزارهای متنوع سخت و نرم برای تحقق این اهداف استفاده میکند. نظم جدید حاکم بر خاورمیانه مورد نظر امریکا، مبتنی بر ایجاد توازن قوا و جلوگیری از ایجاد یک ابرقدرت منطقهای است. به عبارت دیگر، امریکا در تلاش است با کمک قدرتهای منطقه به طور موازی از قدرت گرفتن بیش از حد یکی و تضعیف دیگری جلوگیری و از این طریق اهداف سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را در این منطقه دنبال کند.
انقلاب اسلامی ایران از همان آغاز پیدایش در نقطه مقابل اهداف نظام سلطه به رهبری شیطان بزرگ امریکا قرار گرفته و در جهت محو استعمار حرکت خود را آغاز نمود و طی چهار دهه گذشته با عبور از گردنههای صعبالعبور و غلبه بر انواع دسیسههای دشمنان در حوزههای جنگ سخت، نیمه سخت و نرم بر اساس گزارش پایگاه امریکن اینترست در سه سال گذشته به دلیل دارابودن اقتدار مسلط، مستقل و کاملاً بومی نظامی بهعنوان هفتمین قدرت برتر جهان معرفی شده است.
هم اینک جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین بازیگر قدرتمند منطقهای و دارای عمق استراتژیک مؤثر در منطقه غرب آسیا، بیشترین نقش را در ایجاد نظم منطقهای و شکلدهی به ساختارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی منطقه دارد و از این رو، شایسته است سیاستهای راهبردی خویش را متناسب با ساختارهای قدرت در این منطقه و سیاست خارجی دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به خصوص امریکا تنظیم و بازسازی شود تا از این طریق هم از فرصتهای به وجود آمده بهرهبرداری نماید و هم هزینههای احتمالی ناشی از قدرت بازیگری دیگر بازیگران را به حداقل ممکن برساند.
در شرایط کنونی هیئت حاکمه امریکا با همراهی شرکایاروپایی و آسیایی خود در صددند با ارائه نشانههای غلط و آدرسهای اشتباهی که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود مسئولان و دولتمردان ایران را متقاعد سازند که در شرایط بحرانی کنونی بهتر است بر خلاف چشمانداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران به جای حرکت در راستای تبدیل شدن به قدرت مسلط و درجه اول منطقه غرب آسیا، در جهت اهداف و امیال شیطان بزرگ و کمک به توازن قدرت کشورهای منطقه حرکت کنند:
۱ - تلاش برای ورود داعش به داخل ایران
۲ - کشتن ملوان ایرانی و گروگانگیری توسط رژیم سعودی حاکم بر حجاز
۳ - برگزاری کنگره گروهک منافقین در فرانسه
۴ - تشدید عملیاتهای تروریستی در مرزهای شرقی
۵ - افزایش تحرک گروهکهای تجزیه طلب در کردستان
۶ - تشدید حملات رژیم صهیونیستی به سوریه
۷ - تشدید عملیات روانی و منازعات لفظی رژیم سعودی حاکم بر حجاز با ایران
۸ - اعلام علنی تلاش برای اسقاط حکومت ایران
۹ - جلو انداختن پروژه ولایتعهدی محمد بن سلمان
۱۰ - تلاش برای ایجاد ناتوی عربی
واقعیت و حقیقت تلخ این است که محور شرارت «غربی، عبری، عربی» به شدت به مرگ و اسقاط نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تشنه و خواب راحت از آنان گرفته شده است و اما حقیقت بزرگتر و شیرینتر اینکه غرب و اذناب و همپیمانان منطقهای غرب به دلایل متعدد مطلقاً نه امکان حمله به ایران را دارند نه اراده چنین جسارتی را دارند.
امروز باید توجه داشته باشیم که:
۱ - هژمونی غرب با سرعت برقآسا در حال فروپاشی است.
۲ - امکان ترمیم هژمونی غربی وجود نداشته و کاستها به سرعت جایگزین هژمونی مذکور خواهد شد.
۳ - بر اساس قرائن و شواهد بسیار تنها هژمونی که امکان ظهور و بروز دارد، هژمونی انقلاب اسلامی مبتنی بر بیداری اسلامی ملتهای مسلمان است.
۴ - قدرت اقتصادی امریکا نیز به شدت در حال افول و فروپاشی بوده و کسری بودجه نظام امریکا را رنج میدهد.
۵ - حجم مشکلات داخلی امریکا در حوزههای مختلف آنقدر بالاست که به هیچ وجه امکان عرضاندام امریکا در قامت یک ایرقدرت وجود ندارد.
۶ - مبانی قدرت در جهان تغییر کرده و بر همین اساس امکان ایجاد اتحاد علیه یک کشور مثل سابق وجود ندارد.
۷ - ساختار سازمان ملل متحد نیز کارآمدی خود را از دست داده و نمیتواند کمک مؤثری به اهداف غرب بنماید.
۸ - عمق استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه امکان هرگونه تحرک نظامی را از غرب علیه ایران از بین برده است.
۹ - قدرت موشکی ایران بهعنوان سومین قدرت موشکی جهان امکان تحقق تهدید سخت را از دشمنان سلب نموده است.
۱۰ - کشورهای همسایه ایران در بدترین شرایط ممکن نسبت به ایران به سر میبرند و امکان همکاری مؤثر با غرب علیه ایران را از دست دادهاند.
با توجه به مباحث و مطالب گفته شده ضروری است دولتمردان و مسئولان جمهوری اسلامی ایران با درک صحیح از صحنه قدرت در منطقه غرب آسیا خود را برای جهش اقتدار و تفوق حوزه نفوذ و رفع موانع و ایجاد اتحاد بینالملل اسلامی (همانگونه که حضرت امام راحل پیشبینی کرده بودند) آماده سازند.