گروه جهاد و مقاومت مشرق - مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، با تأکید بر ضرورت ترجمه متون فارسی به زبانهای کشورهای دیگر جهت ارتباط فرهنگی با جهان گفت: هر آدمی در زندگی خود دو معلم دارد؛ اولی معلم مدرسه و دیگری کتابهایی است که میخواند. ما با ترجمه کتابهای خود و ارسال آن به سراسر دنیا این معلم خود را با دیگران شریک میشویم.
وی در ادامه گفت: هنگامی که کتابی ترجمه میشود و در دیگر کشورها به دست عموم مردم میرسد، صدای اطراف را که علیه ما میغرد، کم و خنثی میسازد؛ این در حالی ممکن است که مردم دنیا با ادبیات ما آشنا شوند. با فرهنگ، عشق و احساس ما آشنا شوند.
سرهنگی افزود: ادبیات جنگ در دنیا یکی از مردمیترین آثاری است که خوانده میشوند. دنیا حمایت عجیبی از ادبیات جنگ خود دارد. به عنوان مثال در آلمان گروهی به نام «47» راه اندازی شد. این گروه شامل سربازان بیکار و آسیب دیده جنگی است. کار گروه «47» نویسندگی در مورد وقایع جنگ است. مشکلات، درد و رنجهای آلمانها در جنگ تنها در نوشتههای ادبیات جنگ آن ها نمایان و آشکار میشود. با تمام این مشکلات در پایان نوشتههای ادبیات جنگ آن ها یک امید قرار دارد. همان امیدی که پس از جنگ دوباره آلمان را ساخت. جالب است که جنگها برای مرزها رخ میدهند، اما ادبیات جنگ بیمرز است.
وی افزود: مردم دنیا مشتاق تماشا و دانستن شرح حال افرادی همچون خود در شرایط جنگ هستند. مثلاً سربازی که 20ساله به جنگ میرود، اما 30ساله بازمیگردد. این سرباز در این سالها چه کردهاست. با چه رخدادهایی روبهرو شده است. پس از بازگشت به سرزمین خود، آیا آن سرزمین و خانه و خانواده به همان وضعیت قبل است. اینها جذاب است؛ چون مردم آن را از نزدیک حس کردهاند. ادبیات جنگ در کشورهایی که سایه هواپیماهای جنگی در آن میافتد متولد میشود اما ساخته نمیشود. این نوع ادبیات به وجود میآید. کسی آن را نمیسازد. نزدیکترین روایات جنگ به باطن جنگ، خاطرات آن است.
سرهنگی ادامه داد: در پس چهره خاطرات یک سرباز، سیمای یک ملت نمایان است. ادبیات جنگ و انقلاب خیلی شبیه به ما است. وقتی این ادبیات ترجمه و به نوعی سفیر فرهنگی ما به کشورها دیگر میشود، همه دنیا با رشادتها، سختیها و پیروزیهای ما آشنا میشوند. اینگونه بهتر در دنیا شناخته میشویم.
سرهنگی در ادامه با بیان خاطرهای از سفرش به اروپا گفت: پیشنهاد من به دفتر ترجمه و دفتر قصه و رمان حوزه هنری، کار روی مجموعه ادبیات جنگ ما است. تا دنیا واقعیتهای پنهان ما را بهتر شناسایی کند. در سفری که به همایش «دستاوردهای بوسنی و هرزگوین» با موضوع ادبیات جنگ داشتم، مقالهای با نام «سرباز من 20ساله بود» ارائه کردم. 20 ساله بودن سرباز من به آن جهت است که خاطراتش به حال تعلق ندارد و هرچه میگوبد به 20سالگی وی که در جنگ به سر میبرد متعلق است. برای مثال اگر بخواهیم در مورد کتاب «دا» سخن بگوییم، حرف از یک خانم 50ساله نیست. بلکه مربوط به شرح حال یک دختر 17ساله در جنگ است.
وی افزود: روسها هم در ادبیات جنگ خود بسیار موفق بوده و بر روی آن تاکید دارند. در سفری که به آنجا داشتم، آن ها معتقدند که روسیه بدون ادبیات جنگ خود تنها بک مشت خاک پهناور است. ما باید مجموعه داستان برای انقلاب و جنگ را ترجمه کرده و این معلم دوم خود را به کشورهای دنیا به خصوص شبهقاره هند بفرستیم.
کد خبر 736353
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۸
- ۱ نظر
- چاپ

با تمام این مشکلات در پایان نوشتههای ادبیات جنگ آن ها یک امید قرار دارد. همان امیدی که پس از جنگ دوباره آلمان را ساخت. جالب است که جنگها برای مرزها رخ میدهند، اما ادبیات جنگ بیمرز است.
منبع: دفاع پرس