کد خبر 717664
تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۷
امام حسین(ع)

معصومان(ع) و بسیاری از بزرگان دینی درباره امام حسین(ع) و فضائل ایشان به موارد بسیاری اشاره کرده‌اند که در متن زیر به آن‌ها می‌پردازیم.

به گزارش مشرق، امام حسین (علیه السلام) ، دومین ثمره پیوند آسمانی علی (علیه السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه دیده به جهان گشود. امام حسین (علیه السلام) در شریف ترین و اصیل ترین خانواده ها به دنیا آمد. مادرش، فاطمه زهرا علیهاالسلام در پاک دامنی و تقوا یگانه بود و پدرش، علی علیه السلام ، نماد فضیلت، شهامت و مردانگی به شمار می آمد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، حسین علیه السلام را بر شانه خود گذاشت و در برابر مردم فرمود: «این حسین بن علی، بهترین مردان امت من است. جدّش، محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله ، بزرگ پیامبران است و جدّ مادری اش، خدیجه دختر خُوَیلد، پیشی گیرنده زنان جهان به سوی ایمان به خدا و رسول خداست و مادر او فاطمه زهرا علیهاالسلام ، دختر محمد صلی الله علیه و آله وسلم بهترین و سرور زنان جهان است.» امام حسین علیه السلام نیز می فرمود: «در میان همگان کیست که جدی مانند من یا معلمی همچون علی داشته باشد؟ من فرزند دو ماه تابناکم. مادرم، فاطمه زهرا علیهاالسلام و پدرم، درهم کوبنده کفر در بدر و حُنین بود».

حسین علیه السلام در زمان پیامبر

امام حسین علیه السلام تا هفت سالگی در مهد نبوت تربیت شد. پیامبراسلام، او را در آغوش خویش با آموزه های آسمانی اسلام پرورش داد و زیرنظر خود تربیت کرد. میزان علاقه پیامبر به حسین علیه السلام به اندازه ای بود که کوچک ترین ناراحتی او را تحمل نمی کرد. روزی از در خانه فاطمه علیهاالسلام می گذشت. وقتی صدای گریه حسین علیه السلام را شنید، وارد خانه شد و به دخترش فرمود: «مگر نمی دانی که گریه حسین علیه السلام مرا اندوهگین می سازد.» سپس نوزاد را بوسید و گفت: «خدایا! من این نوزاد را دوست دارم. تو نیز او را دوست بدار».

محبوب رسول خدا (صلی الله علیه و آله)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نه تنها به وجود امام حسین (علیه السلام) به شدّت عشق می ورزید؛ بلکه به کودکانی هم که با آن حضرت بازی می کردند و مهر و علاقه به امام حسین (علیه السلام) نشان می دادند، محبّت می کرد و آنها را نیز گرامی می داشت.
آن حضرت، روزی با گروهی از یاران خود از مسیری عبور می کرد، عده ای از کودکان در آن مسیر با همدیگر بازی می کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزدِ یکی از آنان رفت و او را نوازش کرد و پیشانی اش را بوسید، کودک را در بغل گرفت و بسیار با وی مهربانی کرد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سؤال شد: «ای رسول خدا! چرا این قدر به این کودک در میان سایر کودکان علاقه نشان می دهید؟» پیامبر فرمود: «این کودک با حسین من هم بازی است. روزی دیدم با حسین بازی می کند و خاک قدم حسین را توتیای چشمش می کند. من او را به علت دوست داشتن حسین، دوست می دارم. جبرئیل به من خبر داد که در واقعه کربلا این کودک، یکی از یاران وفادار حسینم خواهد بود.»

دلبند پیامبر (صلی الله علیه و آله)، فدای اسلام
یکی از ویژگیهای امام حسین (علیه السلام) این است که آن حضرت، ذخیرۀ آخرت و مایۀ شفاعت گنهکاران امت اسلام است. روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) وارد منزل شد و حسن و حسین (علیهما السلام) نیز در پی آن حضرت به خانه آمدند و در کنار پیامبر نشستند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حسن (علیه السلام) را بر زانوی راست خود و حسین (علیه السلام) را بر زانوی چپ نشانید. پیامبر، آن دو فرزندش را پیوسته نوازش و به آنها عشق و علاقه ابراز می کرد. روی حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) را می بوسید. در آن حال جبرئیل آمد و گفت: «ای رسول خدا! آیا حسن و حسین را دوست می داری؟!» فرمود: «کَیْفَ لَا اُحِبُّهُمَا وَهُمَا رَیْحَانَتَایَ مِنْ الدُّنْیَا وَقُرَّتَا عَیْنِی؛ چگونه آنان را دوست نداشته باشم [و به آ نان ابراز عشق و علاقه نکنم؟] و حال که آن دو، دو گل خوشبوی من در دنیا و روشنی چشمانم هستند!»
جبرئیل گفت: «خداوند متعال بر این دو کودک، سرنوشتی مقدر کرده است که باید در مقابل آن شکیبا باشی.» حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «برادرم جبرئیل! چه سرنوشتی؟!» گفت: «خداوند مقدر کرده است که فرزندت حسن با مسمومیت به شهادت برسد و این فرزند حسین با شمشیر کشته و به ملاقات معبود نایل شود؛ امّا هر پیامبری دعای مستجاب دارد. اگر دوست داری درباره این دو فرزندی که این همه به آنان عشق می ورزی دعا کن که از مسمومیت و ضربات شمشیر در امان بمانند و اگر می خواهی به مصائب و گرفتاریهای آنان صبر کن و پاداش آن را ذخیره آخرت و باعث شفاعت برای گناهکاران امت اسلام تا روز قیامت قرار ده.»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با آن همه عشق و علاقه به حسن و حسین (علیه السلام)، شهادت آنان را وسیله سعادت انسانها و نجات گنهکاران قرار داد و فرمود: «ای جبرئیل! من به تقدیر الهی راضی ام و هیچ خواسته ای غیر از خواسته او ندارم. دلم می خواهد، خداوند متعال، آنچه را که درباره این دو فرزندم مقدر کرده است، به انجام برساند و پاداش آن را ذخیره آخرت و شفاعت درباره گناهکاران امّتم قرار دهد.»

خاطره ای از دوران کودکی
روزی ابو الحوراء سعدی از امام حسین (علیه السلام) خواست تا خاطره ای را از دوران کودکی خود، در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیان کند. آن حضرت فرمود که روزی در حضور جدّ بزرگوارم بودم. برای آن حضرت مقداری خرما آوردند. من که کودک بودم دست دراز کردم تا یکی از آنان را بردارم و میل کنم؛ اما پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را به سرعت از دست من گرفت و به جای خود نهاد و به من فرمود: «عزیزم! صدقه بر خاندان محمد حلال نیست!»

در دوران جوانی
بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) امام حسین (علیه السلام) دوران کودکی را تمام کرد و به نوجوانی گام نهاد. رحلت جانسوز پیامبر (صلی الله علیه و آله) در 28 صفر سال 11 هجری رخ داد. این ماجرا برای عده ای فرصتی مناسب بود که به دنبال مطامع دنیوی بودند تا رهبری جهان اسلام را از محور اصلی آن (امامت اهل بیت (علیهم السلام)) خارج کنند و به دست ابو بکر بن ابی قحافه بسپارند. او نیز در واپسین لحظات عمر خود، در سال 13 ق عمر بن خطاب را جانشین خود قرار داد. (12) عمر بن خطاب نیز بعد از 10 سال حکومت در سال 23 هجری به دست ابولؤلؤ کشته شد و عثمان بن عفان در مسند خلافت نشست و او نیز در سال 35 هجری با شورش دسته جمعی مسلمانان از خلافت برکنار شد و به قتل رسید.
به این ترتیب، دوران نوجوانی امام حسین (علیه السلام) در زمان خلافت ابوبکر و اوایل حکومت عمر بن خطاب سپری شد. حسین بن علی (علیه السلام) در دوران نوجوانی به وظایف خود به صورت شایسته ای عمل کردند و در نشر معارف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و دفاع و پاسداری از اهداف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نهایت تلاش خود را به عمل آورد. در یکی از خاطرات دوران نوجوانی امام حسین (علیه السلام) آمده است:
روزی خلیفۀ دوم در اوایل خلافت خویش در بالای منبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بود و درباره این آیۀ شریفه سخنرانی می کرد: (( النَّبِیُّ اُوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ ))؛(13) «پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.» امام حسین (علیه السلام) که در گوشه مسجد نشسته بود و به حرفهای او گوش می داد با شنیدن سخنان متناقض خلیفه از جایش بلند شد و با کمال شهامت فرمود: «اِنْزِلْ عَنْ مِنْبَرِ اَبِی رَسُولُ اللهِ لَا مِنْبَرِ اَبِیکَ؛ از منبر پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پایین بیا! این منبر پدر تو نیست.»
عمر بن خطاب گفت: «راست می گویی! بلی، این منبر پدر توست، نه منبر پدر من! بگو ببینم، چه کسی این سخن را به تو آموخت؟ آیا پدرت علی بن ابی طالب؟!» امام حسین (علیه السلام) فرمود: «به جانم سوگند! اگر در این باره از پدرم هم اطاعت کرده باشم بیراهه نرفته ام؛ چرا که او هدایتگر و من ره یافته اویم. او از عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر عهدۀ همۀ مردم، بیعت و پیمان ولایت دارد. آن را جبرئیل از طرف خداوند آورد و جز منکران کتاب خدا، کسی آن را انکار نمی کند. مردم، آن پیمان را با دلهای خود شناختند؛ ولی در زبان منکر شدند. وای به احوال کسانی که حق ما اهل بیت (علیهم السلام) را انکار کنند. چگونه محمد (صلی الله علیه و آله) فرستاده خداوند، آنان را با خشم شدید و عذاب دردناکی که در انتظار آنهاست ملاقات خواهد کرد.»
عمر گفت: «ای حسین! بر منکر حقّ پدر شما لعنت! این مردم بودند که ما را به امیری برگزیدند و ما هم پذیرفتیم. اگر پدر تو را انتخاب کرده بودند ما نیز می پذیرفتیم.» امام حسین (علیه السلام) فرمود: «ای پسر خطاب! پیش از آنکه تو ابوبکر را بر خود امیر کنی تا او نیز تو را امیر پس از خود کند چه کسانی تو را امیر خود کردند؟! آیا رضایت شما رضایت محمد (صلی الله علیه و آله) بود؟! آگاه باش اگر زبانی پا برجا، مقاوم و استوار در تصدیق و کرداری که مورد یاری و کمک مؤمنان باشد، بود (یعنی اگر ما با زبان و یاری مؤمنان پشتیبانی می شدیم) تو نمی توانستی بر آل محمد (صلی الله علیه و آله) مسلّط شوی و بر منبرشان بنشینی و بر آنان حاکم شوی؛ آن هم حکومت با کتابی که در خاندان محمد (صلی الله علیه و آله) فرود آمده است و تو از نکات عالی و سربسته آن جز با شنیدن، چیزی نمی دانی، شخص درستکار و نادرست نزد تو برابر است، پس خدا به آن گونه که سزاواری، سزایت دهد و از بدعتی که پدید آوردی به سختی بازجویی کند.»
بعد از این سخنان، عمر با خشم و ناراحتی از منبر پایین آمد و با گروهی از هوادارانش به منزل امیرمؤمنان علی (علیه السلام) رفت و خطاب به آن حضرت گفت: «ای ابا الحسن! امروز از فرزندت حسین چه چیزها که ندیدم! او در مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله) با صدای بلند با ما سخن می گوید و اوباش و اهل مدینه را بر من می شوراند!»

پیشوای سوم در دوران خلافت پدر

در دوران خلافت پنج ساله امیرمؤمنان علی علیه السلام ، امام حسین علیه السلام در صحنه های سیاسی و نظامی مهم زمان در کنار آن حضرت قرار داشت. ایشان در جنگ جمل، فرماندهی جناح چپ سپاه علوی را عهده دار بود و در جنگ صفین نیز افزون بر حضور در میدان نبرد، با سخنرانی های پرشور، در تشویق یاران حضرت علی علیه السلام برای شرکت در جنگ نقشی فعال داشت.

حسین علیه السلام در دوران امامت برادر

امام حسین علیه السلام ، پس از شهادت پدر بزرگوارش، ده سال در کنار برادر و رهبرش، امام حسن مجتبی علیه السلام قرار گرفت. در زمان حرکت نیروهای امام حسن علیه السلام به سمت شام برای نبرد با معاویه، همراه آن حضرت در صحنه های نظامی حضور داشت و زمانی که معاویه به امام حسن علیه السلام پیشنهاد صلح کرد، ایشان با امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر درباره این پیشنهاد به گفت وگو پرداخت.

امام حسین علیه السلام در دوران حکومت معاویه

امام حسین علیه السلام در دوران ده ساله امامت خویش، به دنبال هر جنایت معاویه، او را با نامه های متعدد یا سخنرانی های کوبنده مورد انتقاد قرار می داد. یکی از مهم ترین موارد مخالفت امام با معاویه، موضوع ولی عهدی یزید بود. امام با آگاهی از فعالیت های دامنه دار معاویه در این زمینه، در برابر او موضع گیری تندی کرد.

در اواخر دوران حکومت معاویه که فشار بر شیعیان به اوج رسیده بود، آن حضرت به حج رفت و در سرزمین مِنی، در سخنرانی افشاگرانه ای فرمود: «دیدید که این مرد زورگو و ستمگر با ما و شیعیان ما چه کرد؟ من در اینجا مطالبی را با شما در میان می گذارم ... وقتی به شهرها و میان قبایل خود برگشتید، با افراد مورد اعتماد در میان بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید؛ زیرا می ترسم این موضوع به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود گردد.» سپس به بیان فضیلت ها و پیشینه درخشان پدرش و خاندان امامت پرداخت و جنایت های معاویه را برشمرد.

درودی برتر

روزی کنیز امام حسین علیه السلام بر آن حضرت وارد شد و شاخه گلی به عنوان شادباش به آن حضرت تقدیم کرد. حسین بن علی علیه السلام به او فرمود: «در راه خدا آزاد هستی.» از حضرت پرسیدند: شاخه گلی بی قدر و قیمت تقدیم شما کرد و در برابر، آزادش کردید؟ حضرت فرمود: «خداوند ما را این گونه ادب کرده است آنجا که فرمود: و هنگامی که به شما درود گویند، شما درودی نیکوتر از آن یا همانندش را پاسخ دهید. شادباش نیکوتر از شادباش او، آزاد کردن او از بندِ کنیزی بود».

سیمای حسین علیه السلام در کلام معصومان علیهم السلام و بزرگان

سیمای حسین علیه السلام در کلام رسول مهر

امام حسین فرمود: من بر رسول خدا وارد شدم. حضرت فرمود: «آفرین بر تو ای اباعبداللّه! ای زینت آسمان ها و زمین.» شخصی که آنجا حضور داشت، عرض کرد: یارسول اللّه! چگونه کسی جز شما می تواند زینت آسمان ها و زمین باشد؟ پیامبر فرمود: «سوگند به آن کسی که مرا نبّی به حق مبعوث کرد، مقام حسین بن علی علیه السلام در آسمان، والاتر از مقام او در زمین است. به درستی که بر عرش الهی نوشته شده است: حسین علیه السلام ، چراغ هدایت و کشتی نجات است».

سیمای حسین علیه السلام در کلام امام باقر علیه السلام

حضرت امام محمدباقر علیه السلام فرمود: «شیعیان ما را امر کنید به زیارت قبر حسین علیه السلام بروند؛ زیرا زیارت قبر امام حسین علیه السلام ، روزی را فزونی می بخشد، عمر را افزایش می دهد و از رویدادهای خطرناک جلوگیری می کند. زیارت قبر امام حسین علیه السلام بر هر مؤمنی که به امامت حسین علیه السلام اقرار دارد، لازم است».

سیمای حسین علیه السلام در کلام امام زمان علیه السلام

در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه که انتساب آن به امام زمان علیه السلام مشهور است، می خوانیم: «تو ای حسین! برای رسول خدا6، فرزند؛ برای قرآن، سند و برای امت، بازو و توان بودی. در طاعت خدا، سپاس گزار و در مورد عهد و پیمان، حافظ و مراقب بودی. رکوع و سجودت، طولانی بود و در دنیا، زاهد و پارسا بودی».

شخصیت حسین علیه السلام از نگاه گاندی

از گاندی، مصلح بزرگ هند نقل شده است که: «من برای مردم هند چیز تازه ای نیاوردم. فقط نتیجه ای که از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی علیه السلام پیمود».

معرفی کتاب

فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، محمد دشتی، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 751 صفحه.

در کتاب فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، 440 حدیث از آن حضرت گردآوری شده است. مجموعه این احادیث، موضوع بندی مناسبی دارد که بر اساس نظام الفبایی، فهرست ابتدایی کتاب را تشکیل داده است و از واژه «آب» آغاز می شود و به «یاری طلبیدن» پایان می گیرد. البته هر موضوع اصلی دارای موضوع های فرعی است که با شماره های جداگانه مشخص شده اند.

از ویژگی های مهم این کتاب آن است که پیش از ذکر حدیث، به اختصار، به علت، مکان و زمان صدور حدیث و هدف امام از بیان سخن، اشاره شده است. ویژگی مهم دیگر کتاب، آوردن سلسله راویان هر حدیث در پاورقی است که در تشخیص قوّت و ضعف سند حدیث کمک شایانی خواهد بود. گفتنی است این کتاب ششمین جلد از مجموعه پانزده جلدی نهج الحیاة است که جلد اول آن به سخنان پیامبران الهی و جلدهای بعد به سخنان معصومان اختصاص یافته است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس