کد خبر 708900
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۱
آیت الله بروجردی

به دنبال تشکیل دولت صهیونیست در زمستان 1326 و جنگ بین دولتهای عربی و دولت غاصب یهود، آیت الله بروجردی در حمایت از فلسطینیان اطلاعیه‌ای را صادر کردند.

به گزارش مشرق، اجرای سیاست‌های اسلام زدایی و سختگیری‌های ستمگرانه بر حوزه‌ها علمیه و روحانیت در دوران حکومت پهلوی اول، سبب شده بود تا آیت‌الله بروجردی از مراجع تقلید و با نفوذ، رصالت اصلی خود را در زمان پهلوی دوم بر بازسای حوزه‌ها علمیه و بازگرداندن شأن روحانیت قرار دهد.

به همین علت با وجود اعتقاد به غاصب و فاقد مشروعیت بودن دولت پهلوی به خاطر مصلحت عمومی، تا حد امکان اقدامات دولت را مورد نقد قرار نمی‌دادند. همین امر سبب شده بود تا بعضی از نویسندگان تاریخی در میزان ورود آیت الله بروجردی به عرصه سیاسی شک کنند و او را در ردیف عالمانی به حساب آورند که معتقد به جدایی سیاست از دین است و سعی بر این داشته تا در مسائل سیاسی مداخله‌ای نداشته باشد.

اما اصولاً در تشیع، سیاست جزو ماهیت دیانت و یک فرد شیعی قلمداد می‌شود و بر این اساس آیت‌الله بروجردی به عنوان یک فقیه و مرجع شیعه به دلیل آموزه‌های اسلامی و خصوصاً شیعی نمی‌توانست از لحاظ مبانی اندیشه، فردی غیرسیاسی باشد.

بدین ترتیب چنین ادعایی مبنی بر غیرسیاسی بودن در مورد آیت‌الله دور از واقعیت است و با نگاهی به زندگی ایشان، بارها عمل سیاسی را می‌توان در اعمال ایشان مشاهده کنیم، همچون اعلام موضع در برابر مجلس موسسان و ایدئولوژیهای ضد دین رژیم، حمایت از مبارزات مردم فلسطین، برخوردها با مقامات اجرایی شاه و مخالفت با اصلاحات ارضی، همه بیانگر رویکرد سیاسی آیت‌الله بروجردی است. در ادامه با بررسی تفصیلی موارد آمده، ماهیت سیاسی آیت الله روشن‌تر خواهد شد.

1- اعلام موضع در برابر مجلس موسسان در پاسداری از اصول مذهبی قانون اساسی

شاه پس از ترور در سال 1328 تصمیم گرفت قدرت خود را افزایش دهد، برای همین منظور دست به تاسیس مجلس موسسانی زد که قرار بود با تغییراتی در اصول قانون اساسی که مربوط به اختیارات شاه می‌شد، موجبات افزایش قدرت شخص اول مملکت را فراهم آورد. در واقع رژیم شاه تصمیم داشت با تاسیس مجلس موسسان در سال 1328، در پاره‌ای از اصول قانون اساسی من جمله اصول مربوط به مذهب جعفری، تصرفاتی به عمل آورد. منتشر شدن خبر تغییر اصول دینی، عکس العمل و مخالفت آیت الله بروجردی را در پی داشت و ایشان رسماً عدم حمایت خود را از تغییر قانون اساسی و در عین حال نگهبانی از اصول دینی آن اعلام نمودند. زمزمه مخالفت این مرجع تقلید بانفوذ، با تغییر قانون اساسی به گوش شخص شاه رسید و محمدرضا پهلوی که از نفوذ ایشان در بین جامعه آگاه بود، برای جلوگیری از شکست تاسیس مجلس موسسان و اهداف آن، بلافاصله اقبال وزیر کشور را برای جلب حمایت آیت الله بروجردی به قم فرستاد و به نمایندگی از شخص شاه قول داد اصول دیانتی قانون اساسی را تغییری ندهد.1

2- مبارزه با ایدئولوژی‌های غیر اسلامی رژیم پهلوی

حکومت پهلوی اول که از فقدان مشروعیت خود نزد مردم با خبر بود، برای ترمیم این نقطه ضعف به ایدئولوژی ملی‌گرایی و ایران باستان روی آورد و سعی داشت تا حد امکان برخی از سنتهای قبل از اسلام را احیا کند. حکومت پهلوی دوم نیز که عیناً از بحران مشروعیت رنج می‌برد، از این ترفند استفاده ‌کرد و سعی داشت تا جای ممکن این ایدئولوژی را استمرار دهد، تا بدین واسطه در میان افراد جامعه کسب مشروعیت کند. اما در این میان آیت‌الله بروجردی تا حد امکان جلوی این ایدئولوژی‌ رژیم می‌ایستاد و به صورت علنی با آن سنتهایی که با آیین اسلام در تضاد بود به مخالفت بر می‌خاست و مانع از اجرای آنها می‌شد. به عنوان نمونه در یک چهارشنبه سوری قرار شد لشکر آذربایجان به اعتبار آذرآبادگان -یعنی جایی که آتش آن را آباد کرده است- در کوه‌های اطراف، آتش روشن کنند و مردم با مشعلهای افروخته حرکت کنند. این خبر هنگامی که به آیت‌الله رسید با عکس العمل ایشان همراه بود و بلافاصله با نوشتن نامه‌ای انتقادی، شاه را از این حرکت منع کردند و در نتیجه مانع از اجرای آن شدند.2

3- حمایت از مردم فلسطین

حوزه فعالیتهای سیاسی آیت‌الله بروجردی تنها معطوف به سیاستهای داخلی نبود. ایشان حتی در جایی که منافع و کیان مسلمین غیر ایرانی نیز در خطر بود و امکان سلطه بیگانه بر بلاد اسلامی وجود داشت به صورت علنی در سیاست ورود می‌کردند و سعی در کمک و اصلاح امور داشتند. به عنوان نمونه به دنبال تشکیل دولت صهیونیست در زمستان 1326 و جنگ بین دولتهای عربی و دولت غاصب یهود، آیت الله بروجردی در حمایت از فلسطینیان اطلاعیه‌ای صادر کردند و ضمن محکوم کردن دولت غاصب اسرائیل، از مردم خواستند تا با اجتماع در خیابانها، حمایت خود را از مردم مظلوم فلسطین نمایان کنند. همچنین در این اطلاعیه، ضمن اشاره به رفتار انسانی مسلمین با یهودیان و رفتار ددمنشانه یهودیان در فلسطین با مردم، ازمردم ایران خواستند تا جهت دعا برای پیروزی مسلمانان فلسطین و شکست یهودیان اجتماع کنند.3

اهمیت موافقت یا مخالفت آیت‌الله بروجردی با اصلاحات ارضی به حدی بود که شاه با وجود تحت فشار بودن از سوی آمریکاییها، نمی‌توانست نظر آن مرجع را نادیده بگیرد و بدین صورت که تا زمان مرگ آیت‌الله نتوانست کاری از پیش ببرد. در این ارتباط شاه به احسان نراقی گفته بود که: «تا زمانی که او زنده بود، اصلاحات ارضی را به تاخیر انداختیم، چون می‌دانستیم که آن را تایید نخواهد کرد.»

4- گنجاندن تعلیمات دینی در سیاستهای فرهنگی رژیم

علاوه بر موارد بالا، آیت‌الله تا حد امکان تلاش داشت تا در برنامه‌ریزیها و سیاست‌گذاریهای دولت دخالت کند تا در راستای اصول شرعی و اسلامی باشد. در این زمینه به عنوان نمونه هنگامی که در سال 1325 قرار شد قانون و سیاست تعلیمات اجباری اجرا شود، آیت‌الله بروجردی علاوه بر اعزام آقای فلسفی به عنوان نماینده، نامه‌ای نیز به شخص شاه نوشت تا در ضمن تعلیمات اجباری، تعلیمات دینی نیز در آن گنجانده شود.  در ادامه این پافشاری، خواسته‌‌ی آیت‌الله به وزیر فرهنگ آقای دکتر شایگان ابلاغ شد و پس از برنامه ریزی، نخست وزیر طی نامه‌ای به آیت‌الله بروجردی اعلام کرد: «... در باب اجرای تعلیمات دینی در مدارس، نظر جناب عالی به وسیله دربار شاهنشاهی به دولت ابلاغ گردید و با توجه کاملی که دولت اینجانب همواره به این موضوع داشته و دارد به وزارت فرهنگ دستور اکید در انجام منظور داده شد. اینک به طوری که اطلاع داده‌اند، علاوه بر تدریس شرعیات در دبستانها، بنا به تصویب شورای عالی فرهنگ، برنامه خصوصی به منظور تدریس تعلیمات دینی و اخلاقی در دبیرستانها و دانش‌سرای مقدماتی به موقع اجرا گذارده شده است...» 4

5- برخورد با مقامات سیاسی متخلف رژیم

یکی از شیوه‌های رفتاری آیت‌الله بروجردی در سیاست، برخورد متقابل با مقامات دولتی بود که از خط سیر سنت و دین مردم به شکل فاحش تخطی می‌کردند. مثلاً هنگامی که مقامات دولتی به خواسته‌های آیت‌الله در مورد برخورد با بهائیان تهران بی‌اعتنایی کردند، شاهد رویارویی آیت‌الله با سرتیپ بختیار، فرماندار نظامی تهران و مسئول رسیدگی به آن امور بودیم. سرتیپ بختیار که در کارشکنی در مبارزه علیه بهائیان نقش وافری داشت، روز عید سعید غدیر با عده‌ای از نظامیان نزد آیت‌الله آمدند، اما با برخورد سرد و بی اعتنایی آیت الله روبه‌‎رو شدند. این خبر چون بمبی در شهر پیچید و نارضایتی آیت‌الله را از سیاستهای رژیم اعلام کرد5. همچنین آیت الله بروجردی در مقابل یکی از فرمانداران استان فارس که سعی می‌کرد چادر را ممنوع کند، به نخست وزیر وقت به شدت اعتراض می‌کند و می‌گوید: «این چه وضعی است به وجود آورده‌اید؟ چرا زن‌های مردم را مجبور به کشف حجاب می‌کنید؟ از یک طرف دعوی اسلام می‌کنید، از طرفی ضد اسلام عمل می‌کنید. اگر مسلمان هستید، چرا این اعمال را انجام می‌دهید؟»6 حتی این نوع برخورد با مقامات سیاسی در اواخر عمر ایشان به شخص شاه نیز سرایت کرد و آیت‌الله دیگر حاضر به پذیرش شاه به دلیل نارضایتی از عملکرد سیاسی رژیم  نشدند، و هرچه قائم مقام رفیع و صدرالاشراف و دیگر رجال معمر مملکت واسطه شدند سودی نبخشید.7

6- مخالفت با اصلاحات ارضی

آشکارترین نمونه نشان دهنده حساسیت آیت‌الله بروجردی به سیاست را می‌توان نوع برخورد ایشان با لایحه اصلاحات ارضی رژیم شاه دانست. ایشان مالکیت را به عنوان یک اصل ضروری اسلام به رسمیت می‌شناخت و حکومت شاه را ناشایسته‌تر از آن می‌دانست که با دست اندازی در این اصل به فکر اصلاح حال بیچارگان باشد؛ لذا هرگاه بحث از اصلاحات ارضی پیش می‌آمده آیت‌الله مخالفت خود را صراحتاً اعلام می‌کرد و حتی در اوایل سال 1339 کتباً نامه‌ای نوشتند و به مجلس تذکر دادند تا این لایحه تصویب نشود.8 به هرحال اهمیت موافقت یا مخالفت آیت‌الله بروجردی به حدی بود که شاه با وجود تحت فشار بودن از سوی آمریکاییها برای انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، نمی‌توانست نظر آن مرجع را نادیده بگیرد و بدین صورت که تا زمان مرگ آیت‌الله نتوانست کاری از پیش ببرد. در این ارتباط شاه به احسان نراقی گفته بود که: «تا زمانی که او زنده بود، اصلاحات ارضی را به تاخیر انداختیم، چون می‌دانستیم که آن را تایید نخواهد کرد.»9

فرجام

در مجموع می‌توان ذکر کرد با توجه به شرایط زمانی دوران زعامت‌ آیت الله بروجردی، همت اصلی ایشان در بازگرداندن اقتدار حوزه علمیه بود و کمتر از خود جلوه یک شخص انقلابی را نشان می‌دادند، اما همانطور که در موارد بالا ذکر شد، به وضوح روشن است که ایشان در مواقعی که احساس خطر می‌کردند که حفظ حوزه اسلام و کیان اسلامی یا یکی از اصول مهم آن در معرض هجوم نابودی قرار دارد و یا امکان سلطه بیگانه بر بلاد اسلامی محقق است، بلافاصله وارد مسائل سیاسی می‌شدند و با نشان دادن حساسیت لازم در برابر آن مورد سیاسی موضع‌گیری می‌کردند. بدین ترتیب با داشتن چنین مبانی فکری، اگر آیت‌الله بروجردی را نتوانیم در زمره افراد انقلابی به حساب بیاوریم اما قطعاً ایشان در ردیف عالمان سیاسی قرار می‌گیرد و برخلاف گفتار برخی از نویسندگان در حد امکان در برابر اقدامات شاه می‌ایستادند و نسبت به سیاست بی‌توجه نبودند.

منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

http://www.iichs.ir/s/4470

1.محمدحسن رجبی، زندگینامه‌ سیاسی امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 212.

2.روح الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلامی شیعی در ایران، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 481-482.

3.مجتبی احمدی، چشم و چراغ مرجعیت، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1379، ص 250.

4.روح الله حسینیان، همان، ص 484.

5.علی دوانی، مفاخر اسلام، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 246.

6.روح الله حسینیان، همان ، ص 483.

7.علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، جلد دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 565.

8.روح الله حسینیان، همان، ص 487.

9.احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، تهران، رسا، 1373، ص 27.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس