
به گزارش مشرق، روزنامه نیویورکتایمز در تحلیلی روز چهارشنبه به تشریح وضعیت اقتصادی آمریکا در قرن بیست و یکم پرداخته است.
این روزنامه مینویسد بین سالهای 1948 تا 2000 رشد اقتصادی آمریکا نرخ سرانهای برابر با 2.3 درصد در سال داشت. اما این روند، از سال 2000 تغییر کرد. از آن زمان، رشد سرانه به طور متوسط کمتر از یک درصد در سال بوده و حتی از سال 2009 تنها 1.1 درصد در سال بوده است.
به نوشته نیویورکتایمز، در صورتی که آمریکا توانسته بود نرخ رشد پس از دوران جنگ جهانی دوم را تا قرن فعلی حفظ کند، سرانه تولید ناخالص داخلیاش 20 درصد بالاتر از رقم فعلی بود.
رشد اقتصادی آهسته، بر بسیاری از دیگر شاخصها اثر میگذارد و به معنی فرصتهای کمتر، امیدواری اندک و رواج بیشتر تفکری است که افراد را به تفکر 'هر چه میتوانی بیشتر بقاپ' - تفکری که ترامپ در آن تخصص دارد - ترغیب میکند.
نیویورکتایمز مینویسد: «بین سالهای 1985 تا 2000، تعداد کل ساعتهای کار با حقوق افزایشی 35 درصدی داشت. در طول 15 سال بعدی، این رقم تنها 4 درصد افزایش پیدا کرد.»
رسانه آمریکایی میافزاید برای هر مرد آمریکایی بین 25 تا 35 ساله که در جستجوی کار است، سه نفر هستند که از جمعیت نیروی کار فعال، خارج شدهاند. در صورتی که آمریکایی با همان نرخ آغاز قرن کار میکردند اکنون بیش از 10 میلیون نفر دیگر در آمریکا شغل داشتند.
«واقعیت ساده این است که آمریکای قرن 21 شاهد افول رعبآور کار بوده است.»
آمارهای وزارت کار آمریکا نشان میدهد که نیروهای کاری که مشاغلشان را ترک کردهاند به طور متوسط 2000 ساعت در سال را صرف تماشای برنامههای تلویزیونی میکنند. این رقم، برابر با تعداد ساعاتی است که برای یک شغل تمام وقت صرف میشود.»
نیویورکتایمز نوشته برای بسیاری از شهروندان آمریکایی مسئله محوری این نیست که در برابر دونالد ترامپ مقاومت کنند، بلکه وظیفهشان این است که درک کنند که او را چگونه جایگزین کنند و چگونه با رشد آهستهای که باعث به قدرت رسیدن او شد مقابله کنند.
در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: «نشانههایی وجود دارند که آمریکاییها کمتر نوآور شدهاند. با در نظر گرفتن رشد جمعیت، آمریکاییها اکنون 25 درصد نسبت به سال 1999، سندهای اختراع بینالمللی ثبت میکنند.
نیویورکتایمز نوشته که در کل وضعیت ترسیم شده از آمریکا در قرن بیست و یک، کشوری است که در حال از دست دادن امید و غمگینتر شدن است.
«کاهش رشد اقتصادی، نارضایتی اجتماعی و خطرگریزی، همگی یکدیگر را تقویت میکنند.»