
به گزارش مشرق، ماجرای پلاسکو، هر چند رویداد کوچکی نبود، ولی بیش از حد متعارف «عصبی» شد، و بخشی از این «عصبی» بودن نامتعارف، بهدلیل حضور گسترده شبکههای اجتماعی مبتنی بر تلفن همراه در این حادثه بود. بیش از هر چیز دیگر، دستاندرکاران و فعالان امداد، به مردم اصرار داشتند تا اخبار خود را از منابع غیر شبکهای اخذ کنند. این بر میگردد به یک واقعیت مهم در مورد شبکههای اجتماعی موبایلی؛ یکی از بزرگترین پژوهشها در زمینه شبکههای اجتماعی مبتنی بر تلفن همراه، که در ایتالیا انجام شده است، به نحو هشدار دهندهای نشان میدهد که گذران وقت در شبکههای اجتماعی، ارتباط مستقیمی با کاهش حس نیکبختی فردی و تقلیل اعتماد به جامعه دارد. (زومیت/ 147032) بر این اساس، محیط شبکه، فضایی را خلق میکند که در آن اخبار منفی و سیاه، بیش از جنبههای مثبت رویدادها بازتاب مییابد و حاصل آن افراد عصبی و اجتماع بیاعتماد خواهد بود.
در یک سطح تحلیل عمیقتر، ماجرای فروریختن ساختمان پلاسکو، بهویژه از جهت جریان جدیدی که در شبکههای اجتماعی به راه انداخت، متفاوت بود. این بار، در درون شبکه، کسانی که برای تأمین محتوای شبکه مزاحم عملیات امداد شده بودند، از سوی سایر کاربران هدف حملات تند و کوبنده قرار گرفتند. در واقع، بهرهبرداران محتوا، تأمین کنندگان محتوای شبکه را تخریب کردند.
گرافیستهای شبکه گوشیهای خونآلودی را ترسیم کردند که به خون آتشنشانان آغشته بود، و به دنبال این گرافها، انبوهی از جملات هولناک بود که علیه همه مردم ایران یا تهران به اشتراک گذاشته میشد. رفته رفته، در کل، کسانی که به سمت محل حادثه شتافته بودند، توسط کاربران شبکه با تعابیر بسیار تند و خشن، نواخته شدند. مردم ایران، یکجا به «بیفرهنگی» متهم شدند، یا از آن بیش، بالقوه «قاتل» لقب گرفتند.
بیگمان، بخشی از این انتقادات بجا بود. همیشه و در همه حوادث در همه جای دنیا، کسانی هستند که با غفلت از وظایف و مسؤولیتهای انسانی خود، از محنت دیگران بهانهای برای جولان خود در شبکه میسازند؛ خب؛ اینها زننده است. ولی واقع آن است که اکثر مردمی که آن روز صبح تا غروب در اطراف ساختمان پلاسکو جمع شدند، برازنده این اتهام نبودند.
شمار بسیاری از آنها کسبه آن محل و نگران همکاران و همقطاران و شرایط و اموال خود بودند. شماری هم، شامل خانوادههایی بودند که برای کسب خبر از وابستگان خود، سراسیمه به آن جا آمدند. و شماری هم کسانی بودند که برای کمک شتافتند؛ آمده بودند تا اگر کاری از دستشان بر میآید انجام دهند. فیالجمله کسانی بودند که نسبت به رویدادها بیتفاوت نبودند. این، واقعیت جمعیتی بود که در آن جا جمع شده بودند.
نقطه تمرکز من بر این پرسش است که این حجم از رفتار خصمانه شبکهای، علیه همقطاران و هموطنان که در سطوحی کهتر از ماجرای ساختمان پلاسکو، خود را در همه موضوعات نشان میدهد، نهایتاً ما را به کجا خواهد رساند؟ این حجم از «سیاهنمایی اجتماعی» سبب افزایش زنجیرهای و تصاعدی پرخاشگری در اجتماع برخط و نهایتاً محیط واقعی اجتماع ما نمیشود؟ آیا باعث نمیشود که ما به نحو مجازی گمان کنیم که در شرایط نامطلوبی زندگی میکنیم، در حالی که در یک افق وسیعتر، اصلاً چنین نیست؟
خب؛ در جهانی آکنده از ابهام و پیچیدگی زندگی میکنیم و برای مقابله با این ابهامات، بعضی از افراد برای آن که هیچگاه غافلگیر نشوند، فرض را بر این میگذارند که همهچیز خطرناک است و در وضعیت بد و نامطلوب یا هشدارآمیزی به سر میبرند. تجربه، به این دست افراد نشان داده است که همواره در وضعیت انتقادی و منفی بودن، لااقل این فایده را دارد که هیچگاه متهم به بیفکری و بیاحتیاطی نمیشوند. آنها میخواهند همیشه آماده بدترین شرایط باشند.
با این همه، بدبین بودن، مضرات مهمی دارد، هم برای خود فرد و هم برای اطرافیان. بدبینی و سیاهنمایی و نگاه انتقادی مفرط، نهایتاً به تنهایی و بیماریهای روانی و حتی روانتنی منجر میشود. ما در شبکههای اجتماعی، اغلب با افرادی مواجهیم که تقریباً در هیچ موضوعی با دیگران همراه نیستند. وانگهی، سیاهنمایی، مانعی جدی بر سر راه رشد محسوب میشود. افراد و محیطهای اجتماعی بدبین، نمیتوانند از وجوه مثبت محیط برای رشد خود و اطرافیان استفاده کنند.
وقتی مردم یک جامعه از زندگی در اجتماع خود، احساس نیکبختی نداشته باشند، یا گمان برند و این گمان را بر زبان آورند که در میان مردمی «بیفرهنگ» زندگی میکنند، در زندگی شخصی خود نیز کاری از پیش نخواهند برد. افراد مثبتنگر تأثیر مفیدی بر اطرافیان خود میگذارند و میتوانند پیوندهای نزدیکتری با دیگران برقرار کنند و این یعنی فعالیت اجتماعی بهتر، بهبود روابط، و این نیز به نوبه خود موجب هر چه بالاتر رفتن رضایتمندی از زندگی اجتماعی خواهد شد.
افراد مثبتنگر، خلاقتر هم هستند. در واقع میتوانند از وجوه مثبت محیط برای رفع وجوه منفی استفاده کنند. بهترین راه برای خلق ایدههای نو و بهبود و ارتقای شرایط، کشف نقاط قوت و وجوه مثبت است، و این مستلزم مثبتنگری است. افراد مثبتنگر به جای شکایت کردن درباره مشکلات، آنها را حل میکنند. در مقابل، افراد سیاهنما، همیشه از کاه کوه میسازند و بهجای تلاش برای حل مشکلات، از وجود آنها اظهار شکایت و نارضایتی میکنند. این جوی است که در شبکههای اجتماعی ما موج میزند، و این خوب نیست.
این را هم باید افزود که در یک محیط اجتماعی سیاهنما، افراد از بروز اشتباهات، بیش از حد میترسند. در فرهنگی که زیر سایه شبکههای اجتماعی مبتنی بر تلفن همراه قرار دارد، بیش از آن که نقاط مثبت بزرگ شوند، بر نکات منفی تمرکز میشود، و در این شرایط همه ترجیح خواهند داد که کاری نکنند تا سوژه شماتت دیگران واقع شوند.
بر عکس، در یک محیط اجتماعی مثبتنگر، افراد از احتمال بروز اشتباهات اتفاقی نمیهراسند و در صورت بروز چنین خطاهایی، به جای عصبی شدن میکوشند از آنها درس بگیرند و به جای مقصر شمردن دیگران به خاطر بروز اشتباهات، در پی حل مشکل و برطرف ساختن آن بر میآیند. چنین رویکردی موجب کاهش چشمگیر میزان اشتباهات و افزایش میل به آموختن و پند گرفتن در میان مردم خواهد شد.
یادداشت دکتر حامد حاجیحیدری
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
منبع: صبح نو