استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران گفت: اخیرا عده ای از جوانان بر سر قبر کوروش رفتند و شعارهایی دادند. فاشیسم همیشه همین طور مشروع می شود.

به گزارش مشرق، همایش «عقلانیت و اعتدال در جهان معاصر» عصر روز گذشته به مناسبت روز جهانی فلسفه در مؤسسه پژوهشی حکمت و ‌فلسفه ایران برگزار شد.

در این همایش اساتیدی چون مصطفی محقق داماد، غلامحسین ابراهیمی دینانی، عبدالحسین خسروپناه و یوسف اباذری حضور داشتند.

سخنرانی یوسف اباذری با موضوع «عقلانیت، اعتدال، جنبش های فاشیستی، جنبش های مذهبی افراطی» در این همایش به بحث و جنجال انجامید و به دلیل کمبود وقت وی موفق به ارائه کامل سخنرانی خود نشد.

در ادامه متن کامل سخنرانی یوسف اباذری، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران از نظر می گذرد؛

از بزرگان فلسفه تشکر می کنم که به معلم ساده جامعه شناسی اجازه دادند تا در روز فلسفه درباره مقولاتی که پیشنهاد خود آنان بود سخنانی بگویم. روز فلسفه را به فلاسفه تبریک می گویم و امیدوارم سخنانی که می گویم کمکی هرچند ناچیز در حل مسائلی بکند که فلسفه و جامعه شناسی و سایر علوم انسانی در زمانه حاضر با آن روبرو هستند.

زمان موجود برای بحث درباره مقولات فوق (محورهای همایش) کافی نیست از این رو کوشیده ام تا گفته هایم را هر چند خلاصه تر در عباراتی کوتاه بیان کنم. عبارات من بیشتر طرح مسأله اند؛

۱- من در طرح خود نیازی ندارم که از مقوله ای شروع کنم و سپس مقولات بعدی را از آن استنتاج کنم. از نظر من مقولات فوق دوری را تشکیل داده اند که به من اجازه می دهند از هر جا شروع کنم و از هر مقوله ای سخن بگویم به شرط آنکه ربط آنها را به یکدیگر نشان دهم.

۲- از آخرین اتفاقی که دنیا را به تعجب واداشت شروع می کنم؛ انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا. کسی که آشکارا گرایشات فاشیستی دارد و مهم تر از آن جنبشی که به راه انداخته، جنبشی نژادپرستانه و طالب تبعیضات دینی است که به شکلی اغراق آمیز خواهان عظمت آمریکاست. بسیاری از آماردانان و متخصصان افکار عمومی و متخصصان انتخابات به طور عمده با تکیه بر روانشناسی رای دهندگان این انتخابات را تحلیل کردند، اما مهمترین تحلیل، تحلیل ساختاری است و کسانی بر آن انگشت گذاشتند که از قبل در مورد ظهور پدیده ترامپ هشدار داده بودند.

چامسکی ظهور ترامپ را پیش بینی کرده بود

۳- کریس هجز در مقاله «بدتر از آن چیزی است که فکرش را می کنید» نوشته شده در تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶ می نویسد: چامسکی، شش سال پیش به من گفت وضعیت بسیار شبیه وضعیت دوره وایمار آلمان است. مردم از نظام پارلمانی نومید شده اند. مساله بر سر آن نیست که فاشیست ها، سوسیال دموکرات ها را شکست دادند، مردم از احزاب لیبرال و محافظه کار نیز نفرت داشتند. نفرت از آنها بود که فاشیست ها را پیروز کرد... مردم آمریکا تا به حال خوشبخت بوده اند که رهبر کار سیستماتیکی مثل جوزف مک کارتی یا ریچارد نیکسون یا واعظان اوانجلیست ظهور نکرده اند. اگر چنین کسی بیاید و صادقانه مردم را خطاب کند خواهد توانست به سبب استیصال و نومیدی و خشم مشروع مردم آمریکا و غیاب هر نوع پاسخ موجه رای آنان را به خود جلب کند.

او به جای یهودیان در دوره نازی ها، سیاهان و کارگران مهاجر را سبب بدبختی مردم معرفی خواهد کرد و به ما خواهد گفت که اکنون سفیدهای مذکرند که طردشدگان جامعه اند. او خواهد گفت که ما باید از خود و شرافتمان دفاع کنیم. می بایست قدرت نظامیان را تقویت کنیم وگرنه رهبری جهان را از دست خواهیم داد. ایالات متحده قدرتی جهانی است. مثل آلمان قدرتی منطقه ای نیست، ظهور چنین کسی برای جهان مخاطره آمیز است.

من گمان می کنم که چنین کسی نه از میان جمهوری خواهان دست راستی بلکه از میان جمهوری خواهان دیوانه برخواهد خواست و انتخابات را خواهد برد. سرکوب ناراضیان شبیه سرکوب در رژیم های توتالیتر خواهد شد و امنیت دولت در درجه نخست قرار خواهد گرفت.

جهانی شدن یعنی نئولیبرالی شدن

چامسکی مثل بقیه روشنفکران مسئول آمریکا، ظهور ترامپ را پیش بینی کرده بود و  علت آن را فرمانروایی نئولیبرال ها از زمان ریگان به بعد می دانست. نئولیبرال هایی که چه در قالب جمهوری خواه چه در قالب دمکرات با توسل به سیاست های داخلی یکسان و سیاست های خارجی تهاجم آمیز بر آمریکا حکومت کردند. ناقدان، این نئولیبرال ها را اعم از آنکه از حزب جمهوری خواه باشند یا دمکرات، به سبب همانندی سیاست هایشان «مرکز افراطی» Extreme center» یا به عبارت بهتر اعتدال افراطی نام گذاشته اند.

۴- چرا مرکز یا اعتدال و چرا افراطی؟ اولین بار پینوشه در شیلی سیاست های اقتصادی نئولیبرال ها را اجرا کرد؛ سیاست هایی که به ظاهر اقتصادی اند اما، در باطن به دین ماننده اند. آزادید هر کار که خواستید بکنید اما به اصول من دست درازی نکنید یا با من اید یا جز من اید و دشمن اید. آنان برای کافران دین شان صفت هایی هم داده اند. پوپولیسم چپ یا راست، بعدها تاچر در انگلستان و ریگان در آمریکا و سپس سوسیالیست های فرانسه به رهبری میتران این سیاست ها را اجرا کردند و سپس به کشورهای جهان سوم تحمیل کردند و سپس آن را جهانی کردند. جهانی شدن یعنی نئولیبرالی شدن.

۵- چرا چنین شد، حکایتی مفصل دارد. اما مقوله مرکز یا اعتدال بدین ترتیب برساخته شد. اگر نئولیبرال می شدید دیگر گذشته تان به کارتان نمی آمد. فرقی نمی کرد از چپ هستید یا از راست. نئولیبرالیسم اصول بسیار ساده ای دارد که هر کس که چند دقیقه ای صرف دانستن آن کند به رمز و راز آن پی خواهد برد و گرنه در میان دریایی از حرف های بی ربط غوطه خواهد خورد.

مهمترین اصل نئولیبرالیسم؛ بازار حقیقت را می گوید

۶- مهمترین اصل بازار آزاد یا نئولیبرالیسم این است: بازار حقیقت را می گوید. مهمترین مشغله فلسفه یافتن حقیقت است. هر مسلک و مکتب و برنامه پژوهشی «حقیقت» را به گونه ای تعریف می کند، از زمان باستان تاکنون فیلسوفان و متألهان در مورد حقیقت و شرایط امکان آن حرف گفته اند. از نظر نئولیبرال ها بازار حقیقت را می گوید، فیلسوفان اگر به این امر اعتراف کنند و طبق قراردادهای بازار بازی حقیقتشان را بکنند مزاحم نیستند.

از نظر نئولیبرال ها مناقشه فیلسوفان و متألهان همچون بازی کودکان است، آنان تا زمانی که این بازی مخل حقیقتشان نشود اعتنایی به آن نمی کنند. اما زمانی که نگاهی انتقادی به آن کنند، دشمن محسوب می شوند. اما چرا بازار حقیقت را می گوید نه کسی یا چیزی دیگر، حکایتی فلسفی است که هایک و بقیه آن را بازگفته اند. اما نئولیبرال ها همین حقیقت ساده خود را هر جا به زمانی می گویند.

فیلسوفان ایرانی گمان می کنند اقتصاد ربطی به آنها ندارد

در ایران آن را در مقام «علم» اقتصاد و فقط اقتصاد عرضه کردند وگرنه نگاهی اجمالی به آثار هایک کافی است تا نشان دهد که از نظر او بازار مهمترین پاسخ معرفت شناسانه تمامی فلسفه ها را داده است نه فقط علم اقتصاد را. یکی از دلایلی که در روز فلسفه توجه فیلسوفان را به این نکته ساده جلب می کنم، این ادعاست، به رغم آنکه معرفت شناسی نئولیبرالی راهنمای تمامی دولت های بعد از جنگ تحمیلی اعم از اعتدالی و اصولگرا و اصلاح طلب بوده است، فیلسوفان ایرانی التفاتی به این نکته کوچک نکرده اند، زیرا گمان برده اند که این ها مسائلی اقتصادی است و اقتصاد ربطی به آنها ندارد.

نئولیبرال های وطنی به دولت ها یاد دادند که هرگونه دخالت در بازار را سرکوب کنند

۷- فیلسوفان و متألهانی که معتقدند خداوند ضامن حقیقت، یا فراهم کننده شرایط ظهور آن است، روش ساده ای در برابر غیرخود دارند، اگر طالب حقیقت اید در کار خدا دخالت نکنید. نئولیبرال ها نیز از این سیاق اند، معتقدند اگر طالب حقیقت هستید در کار بازار دخالت نکنید. مداخله در بازار از دو طریق صورت می گیرد؛ دولت و مردم. بازار آزادی های ایرانی به سبب اهداف تبلیغاتی تاکنون گفته اند که دولت نباید در کار مردم دخالت کند و به همین سبب عده کثیری از مردم از آن خوششان می آید، اما منظور ایشان این است که دولت نباید در کار بازار دخالت کند. منظور از مردم همان بازار است. اما نئولیبرال های وطنی چندان برملا نکرده اند که مردم هم نباید در کار بازار دخالت کنند مگر زمانی که مجبور شده اند، اما در این مورد به تمامی دولت های پس از جنگ فرمول های خود را یاد داده اند که چگونه هر نوع جمعی را که طالب «دخالت در بازار» است، سرکوب کنند.

آقای دکتر روغنی زنجانی گفته اند: «من در مجلس این استدلال را کردم که اگر شما به دنبال اجرای یک سیاست مشخص هستید باید منتظر یک سری عواقب اجتماعی- سیاسی قادر به پرداخت هزینه های تصمیم های خود نیز باشید. مثلا دولت کره سیاست های خود را به صورت علنی اعلام می کند و به شدت نیز آن را پیگیری می کند، وقتی هم با واکنش کارگران و دانشجویان روبرو می شود، پلیس را برای سرکوب آنها به خیابان ها می فرستد. اگر قرار باشد بخواهیم چنین واکنش هایی را شاهد نباشیم، هرگز سیاست ها و تصمیم‌هایی را که مدنظر داریم، اجرا نخواهیم کرد... من برای نمایندگان مجلس توضیح دادم برای اجرای سیاست های برنامه اول و برنامه دوم باید در سیاست های خارجی کشور اصلاحاتی را به وجود آورد. ما نمی توانیم در چندین جبهه بجنگیم»   (روغنی زنجانی، ۱۳۸۵: ۲۲۶).

زمان انتخابات غیبشان می زند و بعد انتخابات برای مشاوره اقتصادی سروکله شان پیدا می شود

آنان در آغاز هر انتخاباتی غیبشان می زند. از هیچ کس علناً طرفداری نمی کنند زیرا متاع خود را باید به همه دولت ها بفروشند، اما بعد از انتخابات سر و کله شان برای ارائه «اقتصاد علمی» پیدا می شود و به همه دولت ها مشورت می دهند. اساسا از نظر آنها دولت باید از خود خلع ید کند، یعنی تمام دارائی های دولتی را خصوصی کند. آنان عمدا می گویند دارائی های دولتی و فراموش می کنند که این دارائی ها متعلق به همه مردم است و دولت فقط وکیل آنها برای اداره کردن است.

می گویند دولت تاجر خوبی نیست و باید خصوصی سازی شود. آنان بعد از جنگ دولت ها را ترغیب به خصوصی سازی کرده اند و به همین سبب حتی قانون و قانون اساسی را نیز تغییر داده اند. مردم از بعضی خصوصی سازی ها خوششان نمی آید، آنها هم زیرلبی به مردم باج می دهند می گویند خصولتی شده است؛ لفظی من درآوردی وگرنه از حیث ساختاری چه فرقی می کند که اموال خصوصی شده نصیب X شود یا Y؟ آنها هم این را می دانند و به همین سبب راه فرار خصولتی را برای خود باز می گذارند وگرنه خود آنها در فرصت های گوناگون اعتراف کرده اند که بخش خصوصی در ایران وجود نداشته است.

فرشاد مومنی در گزارش طرح ساماندهی شرکت های دولتی که در مهر ماه سال ۷۷ توسط دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه منتشر شده است، تصریح می کند که بخش خصوصی ایران در شرایط فعلی هنوز انگیزه و توان اقتصادی کافی و نیز اطمینان لازم را برای خرید امکانات تولید عمده دارا نیست. پایان؟ حاصل کار دولتی که بخش خصوصی نوپا ایجاد کند چیزی به جز خصولتی خواهد بود که بازار آزادی ها اکنون در ظاهر به آن حمله می کنند اما در باطن از آن خرسندند زیرا که نتیجه تلاش آنها است؟!

عقلانیت نئولیبرالی، عقلانیت ابزاری است

مسئله آن است که بخش خصوصی یا کسی که چنین عملکردی دارد عقلانی عمل می کند. این جاست که به مفهوم عقلانیت آنان باز می گردم، منظور آنان از عقلانیت رسیدن به سود در کوتاه ترین زمان است یعنی همان عقلانیت معطوف به هدف یا عقلانیت ابزاری ماکس وبر. آنان به کنش عقلانی معطوف به ارزش یعنی فلسفه ورزیدن و امثالهم اهمیت نمی دهند الا زمانی که این عقلانیت دست تعدی به عقلانیت ابزاری دراز کند. آن وقت است که دادشان در می آید که علم اقتصاد به باد فنا رفت، جامعه نابود شد!

خلاصه کنم؛ به اعتقاد آنان دولت باید پاسدار حقیقت بازار یعنی فراهم کردن قوانین مورد علاقه آنها و جهانی شدن سرمایه و سرکوب کننده کسی باشد که می خواهد به بازار تجاوز کند. اکنون دیگر باید مشخص شده باشد که چرا به آنها مرکز center یا مرکزگرا centrist می گویند. هر کسی که نئولیبرال شد و دولت را در دست گرفت باید همین وظایف را انجام دهد و لاغیر. به همین سبب است که رفتن کلینتون دمکرات و آمدن بوش محافظه کار یا سارکوزی محافظه کار و اولاند سوسیالیست کوچکترین فرقی ندارد. دولت ها می بایست آموزش و بهداشت را به حقیقت بازار واگذارند.

مهمترین دلیلی که انتخابات بی معنا شده است خلع ید دولت ها از خود است

گذشت زمانی که سوسیالیست ها طرفدار بیمه همگانی و آموزش همگانی بودند. مهمترین دلیلی که انتخابات بی معنا شده است خلع ید دولت ها از خود است. سارکوزی می رود اولاند می آید سارکوزی می آید اولاند می رود فرقی نمی کند. مرکز پابرجاست. اعتدال پابرجاست.

نئولیبرالیسم به سلطه ۱ درصد بر ۹۹ درصد انجامیده است

اما چرا اعتدال افراطی؟ به این سبب که نئولیبرالیسم به سلطه یک درصد از مردم به ۹۹ درصد از مردم در همه جای جهان انجامیده است. این اعتدال به این سبب افراطی است که بیش از هر رژیم سیاسی از مردم خلع ید کرده است. مردم دیگر درباره سرنوشت خود نمی توانند تصمیم بگیرند. رابطه دولت و مردم گسسته است. افراطی تر از این سراغ دارید؟ همین جاست که مردم بنا به دلایلی که چامسکی گفت به فاشیستی مثل ترامپ رای می دهند. نئولیبرالیسم یا گونه ای قدیمی آن همواره جاده صاف کن فاشیسم بوده است چه در وایمار آفر، چه در آمریکا چه در انگلستان که فاشیست هایش انتخابات خروج را بردند. هر چند ورود به اروپای بازار آزادی نیز چنگی به دل نمی زند. سیاست بی معنا شده است.

شعارهای فاشیستی ضد عرب بر سر مقبره کوروش

۸- اخیرا عده ای از جوانان بر سر قبر کوروش رفتند و شعارهایی دادند. آنچه مرا وحشت زده کرد شعارهایی ضد عرب و ابراز نفرت به اعراب بود. فاشیسم همیشه همین طور مشروع می شود. شاید کسانی که در آن جمع بودند خود نمی دانند که چه عمل فاشیستی مرتکب شده اند، شاید خود آنان هم اکنون از منتقدان ترامپ باشند نئولیبرالیسم و فاشیسم تا به خود ببالید بر سر شما هوار می شوند.

چرا نئولیبرالیسم با فاشیسم گره خورده است؟

۹- چرا جنبش های فاشیستی بعد از چهار دهه فرمانروائی نئولیبرال ها سربلند کرده است و اکنون نئولیبرالیسم با فاشیسم گره خورده است؟ جواب را باید در جهانی شدن سرمایه جستجو کرد. جهانی شدن سرمایه نیازمند قوانینی است که در سطح جهانی رعایت شود. قانون تجارت آزاد که کلینتون دموکرات، سردمدار حقنه کردن آن بود و بوش محافظه کار آن را ادامه داد، یکی از همین قوانین و معاهده ها و پیمان هایی است که حاصل آن خلع ید دولت- ملت ها از قدرت های خود است. بدین سان راه گشوده می شود تا سرمایه X با ضمانت لازم در جای Y فعال باشد.

یکی از دلائل ظهور ترامپ به فنا رفتن بنیان صنعتی خود آمریکاست. کارگر آمریکائی بیکار است چون کارگر در جای دیگر دستمزد کمتری می گیرد. دولت- ملت در عصر جهانی شدن ناگریز سست خواهد شد و نئولیبرال ها زوال آن را نیز پیش بینی می کنند و جشن می گیرند. میزس یکی از متفکران اینها گفته است که دولت- ملت آشفته بازاری است که قدرت محور آن است. اجتماع طبیعی اجتماع زبانی و می توان گفت قومی و مذهبی است و بنابراین چیزی مصنوعی مثل دولت- ملت باید جای خود را به چیزی طبیعی بدهد. اما آنچه بر این نظریه پردازی جامه عمل پوشانده است ساخته شدن بازار جهانی است. هر واحدی می تواند از دولت- ملت جدا شود و بازار جهانی را ضامن وجود خود بداند.

چنین است که حتی بنیان بریتانیای کبیر نیز در حال سست شدن است. اسکاتلند به سبب وجود بازار اروپا و جهان مترصد است که از بریتانیا جدا شود. بنابراین جدایی اقوام از یکدیگر هم اکنون به لحاظ عینی ممکن شده است و دستکاری بازار جهانی برای خلاص شدن از شر دولت های به قول خودشان عاصی بر شدت ماجرا می افزاید. بعد از ماجرای صربستان هم اکنون در خود اروپا و خاورمیانه چنین زمزمه هایی وجود دارد. البته این جدایی ها مثل جدایی چک از اسلواکی مهربانانه نخواهد بود. سیل خون جاری خواهد شد.

ایران شهری ها فاشیسم قوم فارس را تشویق می کنند

ایران شهری ها در ایران در همین تنور می دمند و فاشیسم قوم فارس را تشویق می کنند. سایر اقوام نیز چیزهایی زیر لب زمزمه می کنند. فعلا نئولیبرال ها و فاشیست ها دست در آغوش یکدیگر دارند، منتهی بی خبرند که مدینه فاضله یکی جهنم دیگری است. مثلا آنها سرمستانه به روشنفکرانی ناسزا می گویند که نه حاضرند تن به این بدهند نه به آن.

آنان به نظر خودشان خاک را به نظر کیمیا کنند بهتر است. نگاهی به رفیق گرمابه و گلستانشان بکنند. اخیرا آقای دکتر آخوندی چکامه ای در مورد ایران شهری بازار آزادی نوشته اند و سعی کرده اند این دو را با یکدیگر آشتی دهند. اگر چنین کاری شدنی باشد دیگر ادعای بازار آزادی ها مبنی بر دشمنی شان با فاشیسم محلی از اعراب نخواهد داشت.

حجم عظیم هجو و استهزا و متلک در رسانه های اجتماعی تعجب آور است

۱۰- پیر بوردیو جامعه شناس فرانسوی می گوید زمانی که در خلاقیت بسته می شود دروازه هجو باز می شود. تعجب آور است حجم عظیم هجو و استهزا و شوخی و متلک پرانی در رسانه های اجتماعی. درست زمانی که دست های بازار آزاد قدرتمندترین و ثروتمندترین کشور جهان را به زانو درآورده اند و احتضار طولانی آن، این دهشت را در همه جای خواهد پراکند و درست زمانی که فاشیسم در همه جای جهان در حال ظهور است و مشکلات اقتصادی- فلسفی بازار آزادی ایران را آزار می دهد، پیر و جوان این مملکت مشغول پراندن هجواند. البته نمی خواهم و نباید یک طرفه به قاضی بروم.

داعش فرآورده همان جهانی است که ترامپ رئیس جمهور آمریکایش

۱۱- داعش فرآورده همان جهانی است که ترامپ رئیس جمهور آمریکایش. نتایج انتخابات آمریکا اعلام می شود و نخبگان وحشت زده می پرسند چه کسی به ترامپ رای داد؟ انگار کسی باورش نمی شود همسایه اش، همکارش همکلاسی اش به ترامپ رای داده باشد. اما آیا این حیرت و استیصال برای ما آشنا نیست؟ آیا همین رسانه ها نبودند که با انزجار می پرسیدند چه کسی می تواند به داعش بپیوندد؟

در میان همین پرسش ها بود که موج انفجارهای پاریس از راه رسید. بازار رسانه کالای محبوب خود را می طلبید و دست آخر آن را یافت. انتحاری های اروپا زاده. نام و نشان هر یک از آنها که فاش می شد رسانه ها می رفتند تا زوایای زندگی او را بکاوند و غالبا همه همان متاع مورد علاقه، یعنی حیرت، را می یافتند. مثلا معلوم می شد دختر اهل عیش و عشرتی که اتفاقا به کلاه های کابویی هم علاقه دارد به واسطه آشنایی با برخی اعضای گروه داعش یکباره متحول و در اندک زمانی آماده عملیات انتخاری می شود.

اما این روایت ها که از یک سو پایه و اساس اقبال به داعش را نوعی دلزدگی غربی، پوچ انگاری و گاه هویت طلبی می دانند و از سوی دیگر مرجع خشونت را در ذات اسلام می جویند چه حقیقتی را از ما پنهان می کنند؟

بهتر است این سوال را مطرح کنیم که آیا موصل را همین جوانان نوآموز اروپایی فتح کردند و اگر آری چرا و چگونه؟ داستان فتح موصل دوسویه دارد که یکی از دیگری جدا نیست. برای فهم هر دو سویه باید به سال ۲۰۰۳ بازگشت؛ هنگامی که آمریکا دست به یکی از آن تخریب های خلاقش زد. آمریکا با بمباران پیاپی زیرساخت ها را ویران کرد تا بار دیگر بر این ویرانه ها عراقی از نو ساخته شود. اما بازسازی نهادی عراق چیزی جز اجرای همان نسخه همیشگی نبود؛ خصوصی سازی به نیروهای نظامی و امنیتی که رسید از ارتش جز نامی به جا نماند. نام صدها نفر به عنوان محافظ شهر لیست می شد اما در پست های نگهبانی دریغ از نیرویی و اینگونه ارتش در برابر نیروهای خلیفه  خودخوانده حتی دمی هم نایستاد و پابه فرار گذاشت.

از سوی دیگر، در پیروزی های داعش نباید نقش فرماندهان بعثی را نادیده انگاشت؛ بعثی ها به صحنه مبارزه بازگشته بودند و این بار به قصد انتقامی سخت. به واقع، زمانی که آمریکا با پروژه بعثی زدایی سازمان های و نهادها را یکی پس از دیگری نابود می کرد کسی نپرسید که با این همه «انسان زاید» چه خواهیم کرد. انسان زائدی که ناآونت می گوید افراد پایان جنگ جهانی اول و سقوط امپراتوری ها اروپا؟ همین انسان زائد بود که به فاشیسم اروپایی پیوست.

افول دولت_ملت ها در خاورمیانه

داستان خاورمیانه همان داستان افول دولت- ملت ها است؛ واحدهای سیاسی خرد و خردتر که هر یک سودای استقلال در سر دارند. امروز هر کوی و برزن، هر شهر و روستایی که آزاد می شود، به جای هلهله زنان و کودکان بانگ رهبرانی بلند می شود که داعیه استقلال دارند، به محض آزادسازی فلوجه طرح هایی به پارلمان عراق می رود که هر یک خواهان نوعی خودمختاری هستند. مرزهای ملی در خاورمیانه در حال نابود شدن اند. انسان های زائد در خاورمیانه مرزها را هم شکسته اند.

۱۲- ریشه مشکلات ما کجاست؟ اگر بعد از جنگ همه جناح های سیاسی ایران صرف نظر از اینکه بدانند یا ندانند، مجری بازار آزادی بودند، پس اختلافات سیاسی ناشی از چیست؟ ساده ترین پاسخ آن است که هر گروهی که دولت را در دست گیرد سیاست های خصوصی سازی را به نفع خود پیش خواهد برد، اما این پاسخ دردی را از ما دوا نمی کند زیرا به کنه مساله راه نمی برد.

لیبرال های راست افراطی مخالف دموکراسی و طرفدار آزادی اند

نئولیبرال ها خود را لیبرتار یا به قول خودشان آزادی خواه می خوانند. لیبرتارین ها که اساسا مخالف قدرت گیری دولت هستند چند جناح دارند از چپ گرفته تا راست افراطی، خود چامسکی که از او نقل کردم لیبرتارین چپ است. نئولیبرال های طرفدار اتریش یا شیکاگو هر چند با یکدیگر اختلافاتی دارند، اما در مورد نقش دولت و حقیقت گویی بازار هم عقیده اند. لیبرتارین های راست افراطی. لیبرتارین های ایران از این نوع اند. آزادی که آنها می خواهند از چه نوع است؟ آنها طالب هر نوع آزادی هستند منهای آزادی سیاسی.

از نظر آنها ضعیف ترین حلقه دموکراسی رای دهندگان هستند، زیرا می توانند به پوپولیست های راست یا چپ رای بدهند و کار آنها را زار کنند. ترامپ یکی از آنهاست. البته هنوز جای چند و چون دارد که ترامپ به رغم حمله به برخی آزادی ها بخواهد با بازار آزاد دربیافتد. هم اکنون لابی های وال استریت مشغول جمع و جور کردن کابینه او هستند. لیبرتارین های راست مخالف دموکراسی و طرفدار آزادی هستند چون در دموکراسی مردم خاصه طبقات پایین حق دارند در سرنوشت خود شریک باشند. محق اند درباره مسائلی همچون دستمزد، آموزش و بهداشت خود فعالانه شرکت کنند. همان کاری که لیبرتارین ها مخالف آن اند و آن را مداخله در بازار می دانند.

داستان آزادی و لیبرتارین های راست، داستان درازی است اما آنها زمانی که فهمیدند آنترپرونورهایشان از انواع و اقسام آزادی می توانند سود ببرند، دست از مخالفت با برخی آزادی ها شستند و آنها را غنیمت شمردند. نکته در ایران این است که جناحی با دادن برخی آزادی ها مخالف اند و جناحی دیگر که خود می دانند قادر نیستند آن آزادی ها را بدهند در مورد آن سکوت می کنند.

در جریان این بده بستان دولت ها گاهی عقب نشسته اند. مثلا بعد از موفقیت موسیقی لس آنجلسی موافقت کردند که همان نوع موسیقی با اشعاری شسته رفته تر در ایران تولید شود. بدین ترتیب نوعی موسیقی پاپ ایرانی به وجود آمد که از حیث هنری اسفبار بود اما مردم را جلب کرد، اکنون اختلاف بر سر کنسرت این گروه ها است هر چه از آن طرف فشار می آید از این طرف دامنه هجو بالاتر می رود و این اختلافات بر سر آزادی های شخصی و مدنی نمی تواند در روندی مصالحه جویانه حل شود، زیرا هیچ یک از طرفین حاضر نیست کوتاه بیاید.

بازار آزادی ها هر چند خود را طرفدار آزادی نشان می دهند اما از کشیدن پای بحث آزادی ها به حیطه سیاسی وحشت دارند زیرا می ترسند که مردم خاصه طبقات پایین تقاضاهایی را مطرح کنند که مداخله گرایانه باشد در نتیجه هر چه زمان بیشتری می گذرد، قوانین بازار آزادی بیشتری تصویب و اجرا می شود مردم فقیرتر می شوند و مردم فقیر از گفتگو درباره سرنوشت خود منع می شوند.

هر چه فشار بیشتر می شود، آزادی های پنهان بیشتر می شود و این دور بسته تر می شود. نئولیبرال ها برنده این بازی اند. اقتصاد آنها چیزی به جز همین وضعیت که می بینید برای مردم ایران به بار نیاورده است، اما درگیری اصلی در جایی رخ می دهد که گشودن گره زندگی مردم ربطی به آن ندارد. در سطح جهانی صنعت فرهنگ سازی نئولیبرالی تا بخواهید برای این نوع آزادی ها نقشه چیده و تدارک دیده است، اما سخن گفتن از فجایع این فرهنگ سازی جهانی را برخی از مردم و خاصه جوانان نمی پسندد و آن را تجاوز به حقوق خود می دانند.

فساد، نیهیلیسم و فقر نتیجه منطقی سیاست های لیبرالی است

نه فقط فرهنگ با این موسیقی بنجل و رمان های بنجل و فیلم های بنجل به بست رسیده بلکه نقد فرهنگ نیز نامیسر شده است. حاصل این وضعیت نهیلیسمی است که جوانان را فراگرفته و فقری است که نئولیبرال ها در سطح جهانی و داخلی مردم را به آن دچار کرده است. فقری که در حال بلعیدن طبقه متوسط جهانی و داخلی است. آنچه اغلب مردم فساد می خوانند نتیجه منطقی سیاست های لیبرالی است، اگر به این نکته واقف نشویم، از گشودن گره آن ناتوان خواهیم بود. اما باز به نظر من مساله اصلی این نیست.

۱۳- تناقضی که اساس مشکل ما است در هم بافته شدن ناخودآگاه دو نظام است. دو نظامی که نسبتی با یکدیگر ندارند. نظام بازار آزاد که حقیقت را می گوید و نظامی که معتقد است خداوند حقیقت را می گوید. این مسئله را میشل فوکو در کتاب «تولد زیست سیاست» به تفصیل کاویده است. از فیلسوفان محترم خواهش می کنم این کتاب را بخوانند و درباره حکومت مندی لیبرالی و حکومت مندی حاکمانه دقت کنند. فوکو این کتاب را به قول خود در بی طرفی کامل نوشته است. اما به نظر من لطفی به اردولیبرالیسم آلمانی دارد. من از شرح این کتاب خودداری می کنم. به نقل قولی بسنده می کنم: «اقتصاد، نظامی بی خداست؛ اقتصاد نظامی فاقد کلیت است، اقتصاد نظامی است که نه فقط بیهودگی بلکه ناممکن بودن بینش حاکمانه را نشان می دهد.» (ص ۲۸۲ نسخه انگلیسی) مشکل اساسی ادغام این دو نظام در همدیگر به دست دولت هایی است که گاهی از این گاهی از آن می گویند.

۱۴- آقای بیژن عبدالکریمی زمانی به بنده تذکر داده بودند که «متافیزیک» را فراموش نکنم. توجه ایشان را به دو مقوله از هایدگر جلب می کنم که اولی در «وجود و زمان» و دیگری در کتابی کامل به نام «مقوله های بنیادی متافیزیک» آمده است؛ اضطراب و ملال.

هایدگر این دو مقوله را انتولوژیک و از ساختارهای دازاین می داند که نه ذهنی اند و نه عینی. آنها mood هستند. Basic moods مودهای اساسی. مودها همچون پس زمینه بنیاد هر واقعه ای هستند که بر ما تاثیر می گذارند. اضطراب، بی ساحتی جهان و در جهان بودن را آشکار می سازد. هایدگر از رابطه اضطراب و زمان خودداری کرده است، اما در کتاب «مقوله های بنیادی متافیزیک» به طور مفصل رابطه میان ملال و زمان را کاویده است. زمان در ملال کند می شود و کش می آید و دست آخر ما را به حال خود رها می کند. می توان رابطه ای عکس میان اضطراب و زمان یافت. زمان از ما پیشی می گیرد و ما از پی زمان روان می شویم. هایدگر در کتاب «مقوله های بنیادی» برای نشان دادن ملال دو مثال می زند؛ انتظار در ایستگاه قطار و مهمانی بعد از ظهر.

می توان به جای آنها وضعیت بیکاری را مثال زد که اضطراب و ملال پی در پی هم می آیند که برای غلبه بر آن از جمله می توان به مواد مخدر پناه برد؛ موادی که اگر مخدر باشد زمان را کند می کند و اضطراب را فرو می پوشاند و اگر مواد محرک باشد زمان را مشدد می کند و فردی را که از زمان عقب افتاده است سعی می کند به زمان برساند. تجاربی ناموفق که بر اضطراب و ملال بی پایان می افزایند.

آیا اهالی فلسفه به این سوی متافیزیک سر زده اند؟

می توان کسانی را مثال زد که در جریان انقلاب جنسی از تجربه ای به تجربه دیگر می روند تا ملال و اضطراب خود را بپوشانند و نمی توانند. ما جامعه شناسان چون درباره آسیب های اجتماعی یا همان نتایج منطقی سیاست و اقتصاد نئولیبرال تحقیق می کنیم با این پدیده ها و ربط آن با متافیزیک آشنائیم. شما هم به این سوی متافیزیک سر زده اید؟

امیدوارم فلسفه به ما امید دهد که بر این زمانه ظلمانی جهانی فائق آئیم.

منبع: مهر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 36
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 58
  • ۱۱:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 1
    خاک بر سر اون عده ی نادان کنند که از قبر کوروس سواستفاده میکنند. این نادان ها نمیدانند همون آمریکایی که اینها رو تحریک میکنه به نژاد پرستی خودش از هفتاد و هفت ملت تشکیل شده
  • ۱۲:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 1
    شما با فیلم ها و سریال هاتون بین ترک و فارس و لر اختلاف نندازین کوروش اختلاف نمیندازه!
  • محمد ۱۳:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    1 0
    ناشناس 12:16 مثل اینکه بدجور سوختی!! معلومه خودتم نژادپرستی
  • ۱۳:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 0
    امیدوارم فلسفه به ما امید دهد که بر این زمانه ظلمانی جهانی فائق آئیم.
  • امیررضا ۱۳:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 0
    چه تحلیل هوشمندانه ای بازم خدا رو شکر در جرگه اساتید جامعه شناس که بیشترشون واله و شیدای " هر آنچه غربیست " هستند یک نفر منصف که درک درستی از جامعه ایران داشته باشد و برایش ارزشهای اجتماعی بومی مهم باشد وجود دارد.
  • ۱۳:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 3
    کدوم قبر کوروش؟!!! کو سندش؟؟؟ کو مدرک یا کتیبه ای که ثابت کنه این مکان قبر کورشه؟ تو قرن 19 مستشرقین و باستان شناسانی اروپایی که باستان شناس به معنی علمی امروز نبودند و به دنبال شهرها و مکانهای ذکر شده در عهدین بودند، بدون هیچ مدرکی از این مکان با نام قبر کوروش یاد کردند. در حالی که پیش از این تاریخ مردم محلی این مکان رو به عنوان قبر مادر سلیمان نبی زیارت میکردند(که البته اون هم بدون پشتوانه و مدرک تاریخی بوده)،پیش از اون تاریخ هم به عنوان بخشی از یک مسجد در دوره ال مظفر بوده و خود بنا با توجه به سقف شیروانی احتمالا مربوط به دوره تسلط یونانیها و دوره سلوکی بوده بیش از این هیچگونه سند ومدرک تاریخی که اثبات کننده این مطلب که محل دفن کوروش اینجاست وجود ندارد.
  • ناشناس ۱۳:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 0
    اصلاحات همان معده لیبرالیسم برای هضم انقلاب هاست .
  • ۱۴:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 1
    آرامگاه مادر سلیمان تبدیل به مقبره کوروش شد
  • ۱۵:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 1
    مقبره مادر سلیمان به دستور یک جاسوس بریتانیایی بی سواد می شود قبر کوروش!! و کوروش خونخوار می شود پیغمبر!!!!
  • سجاد ۱۷:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 0
    اقای ناشناس و بقیه دوستانی که راجع به این موضوع کوروش و ... اینجا کامنت گذاشتید دست شما درد نکنه ولی بالا غیرتا موضوع سخن در این مقاله اصلا چیز دیگه ای بود/ بله به این هم اشاره شده بود ... چون باید این سایت سواد رسانه ای هم بالا ببره جسارت کردم. خواهش میکنم راجع به نظریاتی که این استاد دادند بحث بفرمایید. کجاش مخالفید کجاش موافقید؟ به نظر من بحثشون انسجام نداشت شاید چون شفاهی بوده - دلالتهایی هم که ذکر کرده بودند روایی لازم را برای اثبات دعاویشون نداشت تشکر
  • ۱۸:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 1
    کوروش ساحته و پرداخته استعمار گران در زمان شاه مزدور شخصیتی تخیلی و افسانه ای هست و در وجود ان شک وجود دارد
  • ۲۰:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 1
    میدونستید توی اسراییل یه خیابون به اسم کوروش هست؟واقعا این موجود خیالی شده علم یزید توی دست دشمن. باید مقبره شو با خاک یکسان کنید تا قضیه یه بار برای همیشه تموم شه
  • تهرانی ۲۰:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 0
    فاشیسم قوم فارس؟ این چرت و پرت ها چیه تو سایتتون گذاشتید؟ این چه توهینیه که می کنید؟ واقعا تعجب می کنم دقیقا دارید ادبیات تجزیه طلب هارو به کار می برید. کدوم فاشیسم؟ خداوند حقتان را بدهد. 8 سال کل اعراب روی سر ایران ریختند و هزاران جوان ما را به خاک و خون کشیدند هیچ نگفتیم و حرف از برادری اسلامی زدیم حالا می گویید فاشیسم فارس؟ ما کی به اعراب حمله کردیم؟ کی زیانی به جان و مالشون رسوندیم؟ ما فقط می خوایم فرهنگ خودمون رو نگهداری کنیم همین. این چه ادبیاتیه؟ چرا دارید به ادبیات تجزیه طلب ها رسمیت و وجهه ی دانشگاهی میدید؟ برایم تعجب آور است که در یک جلسه رسمی در دانشگاهی در شهر من به من توهین کنند و سایتی که ادعای دینی و ملی دارد مثل مشرق آن را بدون تحلیل منتشر کند. به شدت بهت بدبین شدم مشرق. به خصوص اینکه در مجلس طرح تفکیک زبانی و تجزیه رسمی ایران را با ایجاد فراکسیون زبان و قبیله ای اجرا می کنند و شما صدایتان در نمی آید. کدامش فاشیسم است؟ به جای اینکه این استاد نما را بازخواست کنید که چرا ادبیات تجزیه طلبان را در تهران و قلب مملکت ایران و در تریبون دانشگاهی استفاده می کند آن را به عنوان تحلیل منتشر می کنید و به خورد ملت می دهید. ما مسلمانیم و مقید، ولی خدا شاهده که دیگه این مذهبی نماییتان و پرچم امام حسین چسباندن سردر سایت هم برایم بی رنگ شده است و به نیاتتان شک دارم. اصلا خودتان متوجه شدید که این آقای یوسف اباذری دارد تئوری تجزیه طلبی می دهد؟ این بند را یک بار دیگر بخوانید: ««اجتماع طبیعی اجتماع زبانی و می توان گفت قومی و مذهبی است و بنابراین چیزی مصنوعی مثل دولت- ملت باید جای خود را به چیزی طبیعی بدهد.»» اصلا فهمیدید این آقا چه گفت؟ می گوید دولت -ملت وجود ندارد، قوم ها وجود دارند که اجتماع طبیعی هستند! مثلا آذری ها یا ترک ها یک اجتماع طبیعی زبانی قومی هستند که اصلا نیازی به دولت- ملت ندارند چون الکی است و باید جدا شوند مثل اسکاتلند! لطفا منتشر کنید.
  • ی ایرانی ۲۰:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 1
    میگن کوروش پسر شاه انشان بوده و مادرش دختر شاه ماد . انشان مگه یکی از پایتختهای عیلام نبوده ؟؟؟ تا اونجایی که من فهمیدم عیلامی ها آریایی نبودند. کوروش از طرف مادر آریایی بوده که اونم از قوم ماد بود نه پارس . اونی که پارسی بود داریوش بود فکر کنم . که اونم بعد پسر کوروش(کمبوجیه) به شاهی رسید و از نسل کوروش نبود بود .
  • ۲۰:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    1 0
    از کی بازگشت به خویشتن شده نژادپرستی؟؟؟
  • ۲۱:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 0
    ترکزبانان ما در آذربایجان به چهره ی خودشون در آینه نگاه کنن و منصفانه بگن هندواروپایی اند یا زرد آسیایی ؟ کجای چهره شون شبیه نژاد ترک در آسیای مرکزی ست؟!
  • ۲۱:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    1 0
    فاشیست یعنی چی ؟ این واژه از کجا اومده ؟
  • saeid ۲۱:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    1 0
    نه شما خوبید که کشور جعلی باکو درست کردید یک اسطوره الکی ساختید به نام بابک بدبخت تمام دنیا میشناسن بزرگی کوروش گریه کن از بس بی هویت هستید
  • ۲۲:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 0
    نمیتوانند
  • ۲۲:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۵
    0 0
    ایشون همونیه که گفته بود مرتضی پاشایی مبتذل میخونده و این جامعه ازش فاشیست میاد ؟؟؟ خواستم به حرفهای ایشون بیفزایم که علاوه بر این خواننده ها که اسم فحشا رو گذاشتن عشق!(هی میگیرن هی ول میکنن!برو بیا !) شاعر دری وری گوی هم در طول تاریخ کم نداشتیم .
  • علی ۰۰:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    خیلی جالب بود دوباره خوندمش از استاد دانشگاه باز هم مطلب بزار یا لااقل باهاش مصاحبه کنید
  • ۰۲:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    افرادی که ادعای کورش پرستی دارند نه به او علاقه دارند و نه به ایران و نه حتی با اعراب مشکلی دارند. دلیلش اینکه وقتی صدام سردار قادسیه به ایران حمله کرد حتی یک نفر از این حضرات قطره خونی برای ایران ندادند! و اگر با اعراب مشکلی داشتند دایم در دوبی پلاس نبودند و با پولهایشان برجهای دبی را بلند نمی کردند! مشکل این افراد فقط با اسلام است. با اسلام هم دشمنی دارند فقط به دلیل اینکه اسلام دینی حکومت ساز و تمدن ساز است و آنچه اینها آزادی می نامند را محدود می کند! برای همین ایران پیش از اسلام را مطرح می کنند اما نمی دانند و یا عمدا تجاهل می کنند که اتفاقا آیین زرتشتی در بسیاری از موارد بسیار سختگیر تر از اسلام بوده است! قوانین وندیداد در مورد زنان و احکام طهارت و نجاست در آن دین به طرز حیرت آوری مشکل و پیچیده است. حالب اینکه حجاب هم در ایران پیش از اسلام واجب بوده که در شاهنامه هم مکرر به حجاب آن زنان و چادر آنها اشاره شده است. اما وقتی این نکات را به کوروش پرستان یادآوری می کنیم جز فحاشی های بسیار رکیک که نشانه فرهنگ آریایی آن موجودات پستر از حیوان است چیزی نخواهید شنید. ای کاش کوروش پرستان صداقت داشتند و می گفتند کوروش برایشان فقط بهانه است و آرزوی آنها همان فرهنگ برهنه و بی حیای یونان و روم باستان است که امروزه به عنوان روشنفکری و فرهنگ غربی مجددا سر بلند کرده است! اما در مورد نظراتی که داده شده باید گفت که کوروش حقیقی است و در مقایسه با شاهان هم عصر خود و حتی شاهان بعد از خودش نظیر داریوش انسانی معقول و مهربان بوده است. دلیل موفقیت های سریع او هم رعیت پروری او و عدم مقاومت مردم کشورهای مختلف در مقابل او بود. لیکن درد اینجا است که ما کوروش را از دست داده ایم. گذاشته ایم این شخص به نماد مشتی انسانهای ضد اسلام تبدیل شود. جای تعجب اینکه از زمان کوروش تا آمدن اسلام بیش از هزار سال فاصله است! و در این مدت طولانی ایران بارها توسط مهاجمان مختلف مورد حمله قرار گرفت و تصرف شد. پس اینکه از کوروش نمادی برای مبارزه با اسلام تراشیده می شود امری براستی غریب است. و این هم تقصیر ما است. بشدت غیر اخلاقی و شرم آور است که براي مقاصد سياسي ، هر نوع اتهامي را حتي به کوروشي که قرنها است مرده بزنيم. البته اگر کوروش در بيابانهاي عربستان بدنيا آمده بود و در اسمش "ح" و "ع" و حروف حلقي ديگر وجود داشت امروز اينهمه فحش نمي خورد . جرم کوروش اين است که پهلوي رذل مدعي بوده طرفدار او است دقيقا همين طور که امروز وهابيها مدعي تبعيت از محمد رسول هدا صلي الله عليه و آله هستند و همانطور که موسوي و خاتمي مدعي پيروي از خط امام خميني هستند!!!! بيچاره ها خيال کرده اند چون اسم کوروش ايراني است اگر سخني از کارهاي نيک او گفته شود مبارزه با اسلام است!!! و نديدند خود پيامبر و اهل بيت بارها از کافري و عرب جاهلي نظير حاتم طايي تمجيد کردند و حتي در احاديث آمده که او در جهنم نخواهد سوخت به خاطر چه؟ به خاطر سخاوتش. پيامبر فرمود " اني بعثت لاتمم مکارم الاخلاق". ايا سخاوت مکارم اخلاقي نيست؟ البته که هست. اين عرب جاهلي در خط رسول الله بوده ولو اينکه پيش از تولد پيامبر وفات کرده است. حتي مي گويند انوشيروان به خاطر عدالتش مورد تمجيد پيامبر بوده است ( خودم اين مساله را قبول ندارم اما مي خواهم بگويم کسي با ذکر مناقب انوشيروان مخالفت نکرده است). آيا اينکه گفته شود در کتيبه کوروش چه نوشته خلاف اسلام است يا در جهت اسلام؟ در زماني يهوديان به کشتار سگ و گربه شهر اريحا افتخار مي کردند و آشور نصير باني پالها و سانتروک ناخونته ها تعداد کشته هايشان را فخر مي دانستند، در زماني که داريوش با افتخار در کتيبه بيستون از سه سال کشتار مخالفانش ياد مي کند، پادشاهي پيدا شده که مي گويد" کسي کشته نشود، خانه اي غارت نشود، به ناموسي تعرض نشود، کسي به بردگي گرفته نشود، بردگان را آزاد کنيد.." آيا اين محبت نيست؟ ولو اينکه کوروش اينها را سر عوامفريبي هم نوشته باشد، نشان مي دهد شاهي بوده که نمي خواسته با کشتار شناخته شود. آيا اين مکارم اخلاقي نيست؟ خجالت بکشيد. کوروش پادشاهي بود که نه ارتش دائمي داشت و نه کاخ و قصري که بماند. آيا جرم اين کسي که علامه طباطبايي احتمال داده ذي القرنين باشد اين است که اسمش عرب نيست. اصلا ذي القرنين که هيچ ، گيريم که يک گبر و کافر بوده است، آْيا معرفي کردن اين روحيه عالي نوعدوستي در يک ملت ، در شرايطي که همه دارند ايران را به عنوان تروريست جنايتکار معرفي مي کنند کار غلطي است؟ چرا بايد چنين پهلواني را به صهيونيستها هديه کنيد؟ البته این همان چیزی است که کاملا در مسیر تعلیمات اسلام واقعی قرار دارد و درست نقطه مقابل مکاتب دیگری است که خود را اسلام می نامند. این همان مکتب ايران است که متاسفانه شما معنایش را نفهمیدید. البته احمدی نژاد و مشایی هم با عجله و بدون زمینه سازی چیزی را مطرح کردند که جامعه در اثر یک ضد سال ضدیت تراشی بین ایران و اسلام نتوانست آن را هضم کند. ای کاش احمدی نژاد با زمینه سازی بیشتر و شیب آهسته تر نظراتش را مطرح می کرد و ای کاش متدینان توان درک و فهم سخنان او را داشتند و با دیدن چفیه بر گردن کوروش آنطور از کوره در نمی رفتند. ما باید به هر قیمت دو قطبی کاذب ایران و اسلام را بشکنیم.
  • ۰۷:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    نقاشی های ستاره ی 6 پر گنبد سلطانیه ی زنجان که در دوران مغولهای جن زده ایلخانی ساخته شده نشان از تاریخی بودن پیوند اسرائیل با پانترکها داره
  • ۰۷:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    لابد پسفردا میگی قبر مادر سلیمان هم باید به نیل تا فرات اسرائیل اضافه شه !
  • ۰۷:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    آخرین شاه ماد که سرنگون میشه تا کوروش شهریار بشه اسمش بوده " آستیاگ" که تلفظش در فارسی شده اژی دهاک یا ضحاک . به نظر کوروش در شاهنامه همون فریدون و ضحاک آخرین شاه ماد است . که دایی کوروش بوده
  • ۱۰:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 1
    با جعل تمدن که نمی شود متمدن شد، کوروش یک بت پرست خونریز بوده و اصلا درباره اینکه از اقوام ساکن ایران بوده یا خیر هم هیچ سند متقنی وجود ندارد.
  • ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    دروغ می گویی. افرادی که ادعای کورش پرستی دارند نه به او علاقه دارند و نه به ایران و نه حتی با اعراب مشکلی دارند. دلیلش اینکه وقتی صدام سردار قادسیه به ایران حمله کرد حتی یک نفر از این حضرات قطره خونی برای ایران ندادند! و اگر با اعراب مشکلی داشتند دایم در دوبی پلاس نبودند و با پولهایشان برجهای دبی را بلند نمی کردند! مشکل این افراد فقط با اسلام است. با اسلام هم دشمنی دارند فقط به دلیل اینکه اسلام دینی حکومت ساز و تمدن ساز است و آنچه اینها آزادی می نامند را محدود می کند! برای همین ایران پیش از اسلام را مطرح می کنند اما نمی دانند و یا عمدا تجاهل می کنند که اتفاقا آیین زرتشتی در بسیاری از موارد بسیار سختگیر تر از اسلام بوده است! قوانین وندیداد در مورد زنان و احکام طهارت و نجاست در آن دین به طرز حیرت آوری مشکل و پیچیده است. حالب اینکه حجاب هم در ایران پیش از اسلام واجب بوده که در شاهنامه هم مکرر به حجاب آن زنان و چادر آنها اشاره شده است. اما وقتی این نکات را به کوروش پرستان یادآوری می کنیم جز فحاشی های بسیار رکیک که نشانه فرهنگ آریایی آن موجودات پستر از حیوان است چیزی نخواهید شنید. ای کاش کوروش پرستان صداقت داشتند و می گفتند کوروش برایشان فقط بهانه است و آرزوی آنها همان فرهنگ برهنه و بی حیای یونان و روم باستان است که امروزه به عنوان روشنفکری و فرهنگ غربی مجددا سر بلند کرده است!
  • ۱۱:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    درود . احسنت (البته شمام ی اشتباه کردی به این موجدات گفتی آریایی)
  • ی ایرانی ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    البته اینکه پدر کوروش عیلامی بود یا پارسی باید روش فکر بشه
  • ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    + دادم ولی نه به معنی موافقت با همه نظر کورش را بیش از حد بزرگ نکنید در همان حد خودش نگهدارید کافیه برای 200 نسلمان!
  • ۱۴:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    درود بر کوروش و هویت پاک آریایی کور شود چشم دشمنانش. من اول از همه چیز ایرانی هستم.
  • ۱۴:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    همون روز کوروش مردم رو دیده بودید هنگ کردید حالا گنده تر از دهنت در مورد خراب کردن مقبره کوروش کبیر حرف می زنی بیا بیرون اینجا سه چهار نر و ماده بخوابونم زیر گوشت ببینی کی به کیه گلابی
  • محمد ۱۶:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    حرف شما در رابطه با دو قطبی اسلام و ایران منطقی است ولی به این نکته توجه کنید حدود 90 درصد از تاریخ نویسان یهودی بوده اند. بعضی ها می گویند یهودیان هم دین درستی داشتند ولی بعدها تحریف شده است. این هم حرفی است. نکته بسیار مهم دیگه بررسی تخت جمشید و تاریخی نبودن بعضی از قسمت های آن است. برادر عزیز با تمام احترام به شما و احساسات شما تعریفی که ما از تاریخ باستان ایران داریم کاملا تحریف شده و جعلی است. بسیاری از قطعات تخت جمشید زمان پهلوی های کثیف خائن ساخته ونصب شد و در زمان حفاری ها به دست انگلیسی ها تمامی آثار تاریخی ایران در بخش تخت جمشید به انگلیس و آمریکا منتقل شد. پس از انتقال واقعیات تاریخ ما به انگلیس و آمریکا آنها پروژه ای را به کمک محمدرضای پهلوی شروع کردند که در اصل تاریخ سازی برای ایران بوده است. قریب به اتفاق کتیبه های داخل ایران دارای تاریخی به مدت عمر حکومت پهلوی هستند. به خصوص کتیبه ساسانیان و سامانیان که به دروغ روی آن نوشته شده ترک و اعراب برده ایرانیان بوده اند. این کتیبه ها دست ساز و قدمتی بسیار اندک دارند. برای ما تاریخ را ساختند برادر. ما هیچ اطلاع دقیقی از گذشته نداریم. ولی احتمالات قریب به ذهن هم وجود دارند. : 1) تخت جمشید بنایی واقعی بوده و هیچ کس در تاریخ دانان آن را رد نکرده اند. اما بررسی ها نشان داده در زمان تکمیل این بنا به ناگاه یک حمله بزرگ به ایرانیان انجام شده که باعث از بین رفتن ده ها نسل از ایرانیان شده است. این واقعه با کشتن وزیر لایق ایرانی یعنی هامان گره خورده است. مخالفت هامان با استر یهودی منجر به کشته شدن امیرکبیر زمان هخامنشیان یا هر حکومت دیگری که احتمالا هخامنشیان آن را از بین برده اند ، شد. پس ما تاریخ والایی داریم ولی اینکه آیا این تاریخ متعلق به کوروش است یا شخصی که به دست کوروش به قتل رسیده است ، معلوم نیست. نسل کوروش بعد از ازدواج یکی از فرزندان او با استر یهودی است و در این شکی نیست چون ازدواج با زن یهودی نسل یهودی را در پی دارد. پس این سوال باقی است که این حکومت بسیار عادل هخامنشیان بوده یا حکومت دیگری که به دست بازوی یهودیان یعنی هخامنشیان از بین رفته؟ این سوال بسیار بزرگی است و تاریخ ما را تعیین می کند. ارتباط جشن 2500 ساله و لوله نفتی که مستقیم از ایران به اسرائیل می رفته رو نباید شوخی گرفت. اینکه چرا یهودیان اینقدر تاکید به بزرگنمایی کوروش دارند واقعا تعجب آور است. جالب اینکه وقتی ما عاشق هخامنشیان باشیم ، دلیلی برای دشمنی با اسرائیل همان لانه یهود صهیونیست نداریم. این سلسله مشکوک یعنی هخامنشیان دارای سکه مضروب در ایران نبوده اند ولی واحد پوا آنان "شکل" یا "shekel" بوده است که الان واحد پولی اسرائیل است. یک جستجوی ساده در اینترنت شما رو به این حقیقت می رساند. 2) علامه طباطبایی هرگز چنین چیزی نگفته اند. جمله دقیق ایشان رو در تفسیر المیزان ببینید ایشان می فرمایند اقوال بسیار زیادی (نشاندهنده دست بردها به تاریخ) وجود دارد در مورد ذوالقرنین که این اقوال آنقدر زیاد و متضاد هستند که چیزی نمی توان گفت. ایشان از این موضوع به دلیل سردرگمی تاریخ صرفنظر کرده و هیچ مصداق 100 درصدی ارائه نداده اند و این جمله که ارتباطی بین کوروش و ذوالقرنین هست یا نیست را از تاریخ نویسان نقل کرده اند و هیچ صحه ای روی این مسئله نگذاشته اند. جمله دقیق تفسیر المیزان که از اینترنت گرفتم : "بحث روايتى در تفسير قمى مى گويد: بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) مردم را از داستان موسى و همراهش و خضر خبر داد، عرض كردند داستان آن شخصى كه دنيا را گرديد و مشرق و مغرب آن را زير پا گذاشت بگو ببينم چه كسى بوده. خداى تعالى آيات (و يسالونك عن ذى القرنين...) را نازل فرمود. مؤلف: تفصيل اين روايت را در آنجا كه داستان اصحاب كهف را آورديم نقل نموديم، و در اين معنا در الدر المنثور از ابن ابى حاتم از سدى از عمر مولى غفره نيز روايتى آمده. اختلافاتى كه جهاد متعدد در روايات مربوط به ذوالقرنين وجود دارد خواننده عزيز بايد بداند كه روايات مروى از طرق شيعه و اهل سنت از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و از طرق خصوص ‍ شيعه از ائمه هدى (عليهمالسلام) و همچنين اقوال نقل شده از صحابه و تابعين كه اهل سنت با آنها معامله حديث نموده (احاديث موقوفه اش مى خوانند ) درباره داستان ذى القرنين بسيار اختلاف دارد، آن هم اختلافهايى عجيب، و آن هم نه در يك بخش داستان، بلكه در تمامى خصوصيات آن. و اين اخبار در عين حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است كه هر ذوق سليمى از آن وحشت نموده، و بلكه عقل سالم آن را محال ميداند، و عالم وجود هم منكر آن است. و اگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقايسه نموده مورد دقت قرار دهد، هيچ شكى نميكند در اينكه مجموع آنها خالى از دسيسه و دستبرد و جعل و مبالغه نيست. و از همه مطالب غريب تر رواياتى است كه علماى يهود كه به اسلام گرويدند - از قبيل وهب ابن منبه و كعب الاحبار - نقل كرده و يا اشخاص ديگرى كه از قرائن به دست مى آيد از همان يهوديان گرفته اند، نقل نموده اند. بنابراين ديگر چه فائده اى دارد كه ما به نقل آنها و استقصاء و احصاء آنها با آن كثرت و طول و تفصيلى كه دارند بپردازيم ؟. لا جرم به پارهاى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده مى گذريم، و به نقل آنچه كه تا حدى از اختلاف سالم است مى پردازيم." بقیه را در سایت زیر بخوانید : http://www.aviny.com/quran/almizan/jeld-13/mizan-18.aspx من جایی ندیدم (داخل تفسیر المیزان) که ایشان بفرمایند ذوالقرنین کوروش است ولی شاید منبع یا کتاب دیگری از ایشان باشد که گویای این مسئله باشد. ممنون میشم اگر راهنماییم کنید.
  • ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
    0 0
    ای نژاد پرست عقب افتاده! اصلا هویت پاک آریایی چیست؟ آریایی ها وقتی چهار هزارسال قبل به ایران آمدند همان زمان با اقوام ایرانی غیرآریایی قبلی اعم از عیلامی و کاسوها و آرمادها و سیالک ها و دیگران مخلوط شدند. کلا همان زمان آریایی تمام شد و رفت پی کارش. بعد سکاها حمله کردند وشمال و غرب را تصرف کردند. بعد با تاسیس حکومت هخامنشی ملتهای مختلف بابلی و لیدی و مصر و فینیقی و دیگران با آنها درآمیختند. بعد از حمله اسکندر یونانیها دهها شهر در ایران ایجاد کردند و تا ابد در ایران ماندند. بغذ کوشانیها تا چند قرن شرق ایران را در تصرف خود داشتند. بعد رومیها به ایران حمله کردند و چند بار نیمه غربی ایران را تصرف کردند. بعد انوشیروان نیمی از روم شرقی را گرفت و مردم آن را به داخل ایران کوچ داد! کل شهر انتطاکیه به ایران منتقل شد! بعد عربها حمله کردند و ابتدا قبایل عرب و بعد سادات در ایران پخش شدند. بعد ترکها حمله کردند و سیصد سال بر ایران حکومت کردند و طوری ایرانی شدند که الان کسی برای مثال سلجوقیان را بیگانه نمی داند! صدها طایفه ترک در ایران ساکن شدند که هنوز هم بعضا هویت خود را نگهداشته اند. بعد مغولها آمدند و نیمی از جمعیت ایران را نابود کردند و خودشان ساکن شدند. حالا از حوادث بعدی مثل حمله روسها و تجاوزات امریکاییها هم صرفنمظر می کنیم! اما بعد از این همه حوادث لطفا نشان دهید این هویت پاک آریایی چیست؟ وقتی از اسلام دور می شوید و رو به این یاوه گویی ها و افتخارتراشی های بی معنی می آورید این طور .... بگذریم که همان جهارهزار سال قبل هم آریایی افتخاری نبود! قبایلی وحشی و کوچ نشین بودند مثل سایر قبایل وحشی آن زمان. سالها طول کشید تا شهرنشین و متمدن شدند.
  • اردبیلی ۱۰:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۷
    0 0
    محمد جان همین اتفاق برای مردم ترکیه و ترک زبانان افتاد البته به وسیله آتاتورک همزاد رضا خان ملعون. تاریخ سازی و حتی مرز سازی در غرب آسیا به صورت زیرکانه ای توسط استعمارگران انجام شده. الان نگاه کن درگیری های قومی و قبیله ای ، مذهبی و اعتقادی تمام مکنطقه رو فراگرفته. حالا سوال : مردم ترکیه واقعا ترک هستند؟! یعنی چشم بادامی اند؟! ما ایرانی ها چطور؟! من ادعا دارم قسمت شرقی ترکیه و کل منطقه آذربایجان نژاد واحدی با ما ایرانی ها دارند و بقیه بخش غربی مردم ترکیه رومی هستند و این کاملا با واقعیات ژنتیکی انطباق دارد. به هر حال بدون شک خون پاک پدر باستانی ما هامان راهگشای تاریخ ما خواهد بود. اون مرد بزرگ تلاش خودش رو کرد تا اجداد ما رو از نسل کشی نجات بدهد و در تاریخ اسم پاکش مانده تا ما واقعیات رو درک کنیم. الان بهتره هامان ، امیرکبیر یا ذوالقرنین عصر خودمان علی خامنه ای را در یابیم که از پدر و مادر هم نسبت به خودمان مهربان تر است. این همان دلیلی است که تک تک ما ایرانی ها باید تشنه به خون اسرائیلی ها باشیم. انشاا... پس از ظهور امام زمان (عج) و تصرف تل آویو و دسترسی به قدیمی ترین نسخه های تلمود ، واقعیت تاریخمان را روشن خواهیم کرد. انشاا...
  • ۱۰:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۷
    0 0
    جنستان را خوب می شناسیم امثال شما برای ایرانی که ظاهرا دوستش دارند هیچ قدم خیری برنداشته اند بلکه ضررهای فراوان رسانده اند و ایران را ذلیل کرده اند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس