به گزارش مشرق به نقل از فارس، تا دو، سه دهه قبل که ارزشهای مادی در متن فوتبال وجود داشت و پول و مسايل مادي در اولويت ساق هاي ستاره هاي اين رشته ورزشي نبود؛ بلكه اخلاق و تعصب نقشي حياتي تر را براي فوتباليست هاي ديروز را ايفا مي كرد. نمي توان ادعا كرد كه هيچ بداخلاقي يا رسوايي نبود؛ اما كج رويها به قدري اندك بودند كه در سايه عشق و علاقه فراوان ديگر بازيكنان ناپديد مي شد، اما امروز با ظهور عصر سرمایهداری در فوتبال و تزريق ميلياردها دلار به اين ورزش بي اخلاقي ها و رسوايي ها در فوتبال بيش از پيش تقويت شد و اين روزها بي دليل نيست كه رسوايي ستاره ها در فوتبال جهان مي شنويم و در بازتاب ها اين ناهنجاري ها را شاهد هستيم.
فوتبال انگليس از جمله كشورهايي است كه فصل گذشته بيشترين آمار رسوايي ها و بداخلاقي ها را به خود اختصاص داد و نام هايي در فوتبال اين كشور از سوي رسانه هاي داخلي و خارجي به عنوان بداخلاق ها و رسواشوندگان منتشر كردند كه كم تر كسي چنين اخبارهايي را مي توانستند قبول كنند.
در روزگار قدیم بازیکنانی همچون بابی مور، برادران چارلتون، کوین کیگان، گری لینهکر، ری ویلکینز وجود داشتند که با خوش اخلاقیهای خود مایه مباهات فوتبال انگلیس بر شمرده می شدند. در این میان شمار بازیکناني كه اسیر رسوایی اخلاقی مي شدند بسيار اندك بودند و بي دليل نبود كه جزيره سال ها يك بداخلاق فوتبالي به نام پل گاسگویین داشت و بس، اما در سال هاي گذشته آنقدر از شمار خوبان کاسته شده و بر شمار بداخلاقها اضافه شده که حتی وقتی در نقطهای از جهان بحث ناهنجاری رفتاری و رسوایی اخلاقی در میان بازیکنان مطرح میشود، علاقمندان ناخودآگاه به فکر نمونههای بیشمار در انگلیس افتادهاند.
حوادث بحث انگیزی که بازیکنان عمدتا فاقد نظم این کشور همچون دیوید بکام، وین رونی، جان تری، فرانک لمپارد، اشلی کول، استیوون جرارد، پیترکراچ، رايان گيگز و... در فصول اخیر رقم زدند و اثرات منفی آن حتی گریبان برخی از خارجی های این لیگ را هم گرفت، در عمل به کاهش اعتبار فوتبال بینالمللی انگلیس نزد جهانیان منجر شد.
چنین پدیده مذمومی آنقدر گسترش یافت که صدای کارشناسان و تحلیلگران این کشور را درآورد.
یان رایت، نویسنده و دبیر گروه فوتبال روزنامه سان، یکی از این نفرات صبور بود که مانند بسیاری وقوع چنین پدیدهای را عاملی بر کاهش محبوبیت فوتبال انگلیس نزد جهانیان توصیف کرد و در یکی از مقالاتش چنين هشدار داد: متاسفانه آبروی فوتبال جزیره با رسواییهای اخلاقی بازیکنان از بین رفته است. به جای که رفتارهای ارزشمند بازیکنانمان خبر اول رسانههای دنیا باشد، حالا کار به جایی رسیده که بداخلاقیهای بازیکنان پرشمارمان زینتبخش صفحات اول نشریات جهان میشود. این درحالی است که در هلند، هلندیها همچنان به کرویف می نازند و اخبارش را تیتر روزنامهها میکنند. در برزیل، پله گرامی داشته میشود و در آلمان همه نشریات منتظر گفتن جملهای از فرانتس بکن باوئر، اسطوره خود هستند. یا در فرانسه آنچه پلاتینی میگوید خبر اول رسانهها میشود تا راحت در دسترس مردم باشد، ولی اینجا در انگلیس با بداخلاقیها و رسواییهای بازیکنانمان، آیا جایی برای گرامیداشت و تقدیر از رفتار بزرگانمان در رسانهها باقی مانده است؟!
با توجه به چنین اظهاراتی سئوالی که مطرح میشود، این است كه چرا فوتبال انگلیس به چنین وضعیتی افتاده که فضا برای « بد اخلاق ها و ستاره هاي هنجار شكن» در آن هر روز بیشتر از قبل رشد و خودنمایی مي كنند؟!
همینطور چرا در لیگ برتر که ممتازترین لیگ به لحاظ فنی در سطح جهان است، بازیکنان بیشماری اسیر حواشی بداخلاقیها و رسوايي میشوند؟
به اعتقاد برخی از تحلیلگران انگلیسی اوجگیری سرمایهگذاریها در لیگ برتر و افزایش باورنکردنی سطح دستمزدها در میان بازیکنان، در سالیان اخیر یکی از دلایل وقوع پدیده مورد نکوهش فوق است.
این عده معتقدند با ورود سرمایهداران خارجی همچون رومان آبراموویچ به چلسی یا گلیزرها به منچستریونایتد، باشگاههای فوتبال در این کشور بریتانیایی بیشتر جنبه بنگاه اقتصادی را به خود گرفتند.
یک مرکز تجاری که جمعی از ستارگان نخبه خارجی و داخلی را با ارقام نجومی گردهم آورده است. تحت تاثیر تفکر « کسب سود» از سرمایهگذاری کلان، عمدتا بر نقش تجاری بودن چنین مراکزی به منظور جذب سرمایه از طریق تماشاگر، آگهی تلویزیونی و ... تاکید شده است. در این حال مجال چندانی برای پرداختن به سایر امور همچون نظم و ترتیب و در نظر گرفتن پارامترهای اخلاقی، فراهم نشده است.
بازیکن در چنین فضایی به جای روبهرو بودن همیشگی با تعهدات اخلاقی، خود را همواره درگیر مباحث و واژگان اقتصادی نظیر قرارداد، دستمزد، بازگشت سرمایه و ... در برخورد دیده است.، از این رو تحت تاثیر جو کلی حاکم بر کشور، در مسیرهای نادرست، آزادی عمل پیدا کرده است.
در این باره رون کرینسون، روزنامه نگار ورزشی روزنامه ایریش تایمز میگوید: لیگ برتر از نظر اخلاق و نظم و ترتیب که اولویت اول لیگی مثل آلمان با بوندسلیگا است، فرق دارد. در آنجا حتی یک دقیقه تاخیر بازیکن مورد توجه واقع میشود. حتی مناسبات خارج از میدان او نيز لحاظ می شود، ولی در اینجا مواردی دیگر در اولویت هستند. با این شرایط فضا برای رشد بی اخلاقی های بازیکن فراهم می شود. نتیجه آن خواهد شد که اکنون جمع کثیری از بازیکنان درگیر مشکلات اخلاقی و رسوايي ها هستند که آخرین نمونهاش، رابطه غیر اخلاقی رایان گیگز، بازیکن قدیمی منچستریونایتد با همسر برادرش بوده است.
وقتي در زندگي ستاره هاي فوتبال همه چيز به پول ختم مي شود و شبكه ها و رسانه هاي مختلف در هر زمان و مكاني از بازيكنان فوتبال به عنوان اولين نقش تبليغاتي مورد استفاده قرار مي گيرند، طبيعي است كه از میزان پایبندیها كاسته شود و موارد حاشيه اي و بداخلاقي به صورت خواسته يا ناخواسته وارد زندگي فوتباليست ها شود و همان طور كه اشاره شد اين روند در فوتبال جزيره بيش از ساير ليگ هاي معتبر اروپايي است. بازیکنانی مثل جرارد، جان تری یا اشلی کول در روزهاي آغازين افراد بدخلاق يا هنجار شكن نبودند، اما اين روزها خبر از سست شدن پايه هاي زندگي زناشويي شان منتشر مي شود و آنها هم كه روزگاري ستاره هاي خوش اخلاق فوتبال جزيره بودند، حالا به عنوان بازيكني بداخلاق و بعضا بي تعصب تبديل شده و مسايل خانوادگي شان روي جلد مجلات و روزنامه ها منتشر شد. در حالیکه در کشوری همچون اسپانیا بازیکنی مثل کارلوس پویول، همان تعصب و اخلاق نیکو را در قبال تیمش دارد که خود را متعهد نسبت به خانوادهاش کرده است. او گلی که برای تیمش به ثمر می رساند را به همسرش به عنوان اولین حامی زندگی خود تقدیم میکند.
مشابه این رفتار نزد بازیکنان کشورهای مثل ایتالیا و آلمان نیز به چشم می خورد. در همین ارتباط فابیو کاپلو یک سال پس از حضورش در تیم ملی انگلیس به عنوان سرمربی، به برخي از بدرفتاريها و رسواييها اشاره مي كند و مي گويد: یک نکته عجیب برای من به عنوان یک خارجی ساکن بریتانیا این است که میبینم بازیکنان ممتاز سایر لیگها مثل کشورم در مصاحبههای خود با رسانهها مرتب به نقش همسر و سایر اعضا خانواده خود در کسب موفقیت ورزشی استناد و تاکید دارند. در حالیکه این موضوع در کلام بازیکنان لیگ برتری چندان پررنگ نیست.
البته کاپلو به عنوان یک خارجی شاغل در فوتبال انگليس تنها کسی نیست که از این وضعیت تعجب می کند. بلکه حتی اوج گيري برخي رسوايي ها در فوتبال جزيره صدای بازیکن خارجی مثل روبین فانپرسی، گلزن هلندی آرسنال را در آورده است.
فان پرسي سه ماه قبل در يك مصاحبه از حاشيه هاي رسواكننده ميان بازیکنان حاضر در ليگ برتر انتقاد كرد و گفت: اینجا رفتن به باشگاه شبانه و حواشی این چنيني را به فوتبال، اهتمامورزیدن به تیم و خانواده خود ترجیح می دهند. من وقتی میبینم بازیکن انگلیسی تا ساعت 3 بامداد در کلوپ شبانه دنبال خوشگذارنی است و توجهی به خانوادهاش یا تیم باشگاهی ندارد، به خودم میگویم حداکثر بتواند تا 32، 33 سالگی دوام بیاورند و بازی کنند. درحالیکه من یادگرفتهام هر روز صبح، به همراه دو فرزندم صبحانه صرف کنم و از بودن با خانواده لذت ببرم.
این بازیکن 27 ساله که از 7 سال قبل در لیگ برتر فعالیت دارد و به طور طبیعی با با خلق و خوی بازیکنان عمدتا بینظم بریتانیایی آشنا است، در همان مصاحبه به طور آشکار به بیتعهدی و بداخلاقی های بازیکنان انگلیسی به زعم خود اشاره کرده است.
علاوه بر 2 عامل فوق، یک دلیل دیگر نیز بیاخلاقیهای بازیکنان انگلیسی را شتاب بخشیده است. این عامل چیزی جز بروز یک سری ناهنجاریها در متن اجتماع این کشور نیست. جامعهای که امروزه، ارکان خانوادهاش سستتر و متزلزلتر از قبل شده است.
به این خاطر بازیکنی مثل جان تری به خود اجازه میدهد با نامزد همتیمی سابق خود ارتباط برقرار کند( وین بریج) یا بازیکنانی مثل وین رونی یا اشلی کول حتی با وجود داشتن همسر، هیچ پایبندی به تعهدات و مناسبات خانوادگی نشان نمیدهند و با زنانی دیگر ارتباط نامشروع پیدا میکنند.
کایر نادلج، نویسنده معروف و قدیمی ورلدساکر دراین باره میگوید: در کنار فضای خاص جامعه، متاسفانه کادر مدیریتی و فنی تیمهای باشگاهی انگلیس چندان به گونه منطقی نسبت به وقوع بحرانهای اخلاقی بازیکنان واکنش نشان نمی دهند. به نظر میرسد آنها بیشتر تحت تاثیر عملکرد فنی بازیکنان هستند تا اخلاق و رفتارشان. بدین سان از تنبیههای اخلاقی مرسوم در سایر نقاط اثری دیده نمیشود. پس بازیکن بیشتر در چنین بحرانی غرق می شود.
حال تحتتاثیر چنین ناهنجاری رو به افزایشی چه سرنوشتی در انتظار فوتبال جزیره خواهد بود؟!
یان وینوود، يادداشت نويس روزنامه دیلیمیرر به این سئوال چنین پاسخ میدهد: وقتی شمار بیاخلاقیها و ورسوايي ها افزایش یابد و نیروی بازدارندهای از طرف اتحادیه و باشگاهها موجود نباشد بازهم باید منتظر شکست و ناکامی در تورنمنتهای مهم بینالمللی مثل جامجهانی شاهد باشیم. همانگونه که در جام جهانی 2010 آفریقایجنوبی ناکام شدیم و از اعتبارمان بسیار کاسته شد.