
کاشاني که از مصاحبهاش با بي بي سي بياطلاع بود و از اقدام غير حرفهاي و غير اخلاقي اين شبکه ماهوارهاي که مدعي حرفهاي گري در امور رسانهاست، ابراز تاسف کرد و گفت که با مصاحبه پخش شده در بيبيسي از سوي مازيار بهاري (از متهمان فتنه اخير) داشته است در حالي که وي خود را خبرنگار رسانهاي داخلي معرفي کرده بود.
اين استاد دانشگاه در خصوص شبکه دولتي بيبيسي متني را در اختيار خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس قرار داد که در زير ميخوانيد:
سيماي جمهوري اسلامي ايران در سالروز 28 مرداد از برگزاري ميزگرد سياسي و انجام بحث هاي تاريخي در زمينه رويدادهاي تير و مرداد سال 1332 خودداري کرد. اين در حالي است که مردم ايران علاقه فراوان دارند از شيوه مداخله بيگانگان در آن دوران که به ناکامي نهضت ملي ايران و از دست رفتن هدف هاي ارزشمند آن انجاميد آگاهي به دست آورند. جاي خالي اين بحث ها در صدا و سيما را بخش فارسي تلويزيون بي.بي.سي پُر کرد. اين شبکه در اين روز در يک برنامه يک ساعته که حداقل پنج بار بازپخش شد توانست سناريوي خلاف واقع خود را در ذهن بينندگان اين رسانه در ايران و سراسر جهان جاي دهد. جوهر برنامه تدوين شده از سوي بي.بي.سي، اسطوره سازي از مصدق و پنهان کردن نقش بريتانيا در مداخله در امور داخلي کشور ما در براندازي نهضت ملي ايران بود. در همين جا يادآور مي شوم سخنان محدودي که در اين برنامه از من پخش شد در گفتگو با بيبيسي فارسي نبوده است.
* با مازيار بهاري که خود را خبرنگار رسانههاي داخلي معرفي کرد، مصاحبه کردم نه با بيبيسي
آقاي مازيار بهاري (از متهمان فتنه اخير) که در تدوين اين برنامه با بي بي سي همکاري داشته است روز 18 دي 1386 حدود يک سال پيش از آغاز به کار بخش فارسي بي بي سي گفتگويي در زمينه رويدادهاي 30 تير و 9 اسفند1331 و تير و مرداد 1332 با من انجام داد ولي نکات اصلي و کليدي آن گفتگو در اين برنامه بازتاب نداشت. در اين نوشته کوتاه فرصت ارائه تحليل هاي تاريخي کاملي از برنامه پخش شده از سوي بي بي سي وجود ندارد و تنها به چند نمونه از موارد خلاف واقع آن بسنده ميکنم.
1- بي بي سي در اين برنامه مصدق را پيشگام انديشه ملي کردن نفت در ايران معرفي مي کند و مدعي شد مصدق پس از رسيدن به نخست وزيري نفت را ملي کرد. اين در حالي است که قانون ملي کردن نفت در 24 اسفند سال1329 در مجلس شوراي ملي و در 29 اسفند همان سال در سنا به تصويب رسيد و مصدق روز 11 ارديبهشت 1330 با رأي تمايل مجلس و فرمان شاه نخست وزير شد. از سوي ديگر در مبارزاتي که براي استيفاي حقوق ايران از منابع نفت جنوب آغاز گرديد مصدق کمترين نقشي نداشت . در تير ماه سال 1328 که دولت ساعد زمينه چيني گسترده اي براي تصويب لايحه الحاقي در مجلس ميکرد و شرکت نفت انگليس مي خواست با افزودن ارقام اندکي بردرآمدهاي نفتي ايران قرارداد سال 1312 را تا پايان دوره آن تثبيت کند با ايستادگي سرسختانه آيت الله کاشاني و نمايندگان اقليت در مجلس روبرو بود. مصدق در نامه اي که در 30 تير1328 به مجلس نوشت به نمايندگان اندرز داد با دستکاري کوچکي در اين لايحه، اصل آن را بپذيرند ولي نمايندگان اقليت مانع از آن شدند اين لايحه به رأي گذارده شود و اندرز مصدق به نمايندگان دوره 15 مجلس سودي براي شرکت نفت انگليس نداشت.
در سال 1329 نيز که تلاش گسترده اي براي ملي کردن نفت از سوي آيتالله کاشاني و گروه نمايندگان پيشگام نهضت ملي ايران آغاز شد مصدق همچنان طرفدار لايحه الحاقي بود و حتي حاضر نشد طرح ملي کردن نفت را که آيت الله کاشاني و ياران او در 15آبان1329 امضاء کردند، امضاء کند. مصدق تنها در آذر 1329 که لايحه الحاقي درمجلس مردود اعلام شد براي آنکه از کاروان ملي کردن نفت عقب نماند طرح ملي کردن نفت در ايران را امضاء کرد. البته از بي بي سي که در مقام ستايش از مصدق است نبايد انتظار داشت اين واقعيتهاي تاريخي را بيان کند ولي اظهارات خلاف واقع هم در شأن رسانه اي که مدعي رعايت ضوابط حرفه اي اطلاع رساني است نمي باشد
* روشن نيست وطن پرستي مصدق از ديدگاه مامور اطلاعاتي انگليس چه معني و مفهومي دارد
2- آقاي "سام فال " که در سال هاي 30 و 31 مأمور اطلاعاتي انگلستان در ايران بوده است در اين برنامه، مصدق را يک وطن پرست ايراني معرفي مي کند. روشن نيست وطن پرستي مصدق از ديدگاه آقاي سام فال چه معني و مفهومي دارد. نخست وزيري که بيشترين قانون شکني ها را درکارنامه 29 ماهه نخست وزيري خود به ثبت رسانده و به حزب غير قانوني و منحله توده اجازه داده است دست به فعاليت هاي سياسي بزند چگونه مي تواند وطن پرست باشد. آقاي سام فال براي اينکه اين تضاد را برطرف کند مي افزايد : " مصدق حزب توده و فعاليت آن را ناديده ميگرفت ". اين در حالي بود که اين حزب وابسته به شوروي بود و پارهاي از سران آن نيز با انگلستان ارتباط داشتند. مصدق با وجود اعتراضات شديد پيشگامان نهضت ملي ايران وارد يک ائتلاف پنهاني با حزب توده گرديد و راه را براي فعاليت هاي ويرانگر اين حزب باز کرد. سرانجام اين حزب به صورت نيرومند ترين گروه سازمان يافته در صحنه سياسي کشور ظاهر شد و توانست به گونه گسترده در نيروهاي مسلح کشور که زير کنترل مصدق بودند نفوذ کند. در همين حال مصدق شديدترين فشارها را روي احزاب و گروههاي مذهبي و ملي که پايگاه اصلي نهضت ملي ايران و پشتوانه اصلي قانون ملي کردن نفت در ايران بودند وارد مي کرد. انگلستان از اين راه توانست مردم ايران را از به قدرت رسيدن حزب توده به وحشت اندازد و زمينه براندازي نهضت ملي ايران را فراهم کند واز سوي ديگر دولتمردان آمريکايي را که تا مدتي با نهضت ملي ايران همسويي نشان مي دادند به دليل نگراني از به قدرت رسيدن حزب توده در ايران و گسترش سلطة شوروي براين بخش از خارميانه به رويارويي با نهضت ملي ايران بکشاند. ولي اين واقعيتهاي تاريخي که مستندات فراواني براي آن ها وجود دارد در بي.بي.سي با پنهان کاري همراه بود.
3- آقاي " مَلکُم بِرن " مدير مرکز ملي آرشيو امنيتي آمريکا در اين برنامه در زمينه مقالاتي که عليه مصدق منتشر مي شد و از انتقادهايي که نسبت به قانون شکني هاي او انجام ميگرديد با نام "سياه نمايي " ياد کردند. در آن دوران روزنامه نگاران شجاعي چون ابوالحسن عميدي نوري حقوقدان برجسته و مدير روزنامه "داد " و دانش نوبخت مدير روزنامه "سياست ما " و پاره اي ديگر از روزنامه نگاران که با فشارهايي از سوي دولت مصدق روبرو بودند و به زندان نيز انداخته شدند از اقدامات خلاف قانون اساسي مصدق انتقاد مي کردند. براي من روشن نيست آقاي مَلکُم بِرن که با اينگونه نقدهاي سياسي در کشور خود آشنا مي باشند چگونه به انتقادهاي روزنامه نگاران ايراني از اقدامات خلاف مصالح ملي مصدق بر چسب سياه نمايي مي زند . البته اعتراضات به اعمال مصدق به اين روزنامه نگاران محدود نبود.
نمايندگان شجاع مجلس هفدهم نيز در برابر انحراف هاي مصدق شديدترين اعتراضات را کرده و جان خود را به خطر انداختند ولي اعتراضات مشروع آنان که برگ هاي درخشاني از کارنامه نمايندگان مجلس هفدهم در ايستادگي در برابر مداخله بيگانگان در امور داخلي ايران بوده است نيز در برنامه بي.بي.سي به سکوت برگزار شد.
* بيبيسي مدعي ميشود که ايراني ها صبح روز بعد از کودتا، از آن با خبرشدند
4- بي بي سي ابلاغ فرمان برکناري مصدق از سوي سرهنگ نصيري در ساعت 11 شب 24مرداد سال 1332 را يک کودتا برمي شمرد و مي افزايد "کودتاي مرداد شکست خورد و ايراني ها صبح روز بعد، از کودتا با خبرشدند " . ادعاي وقوع کودتا که در اعلاميه دولت مصدق بدون ذکر نام او يا وزير کشور در ساعت 7 صبح روز 25 مرداد از راديو پخش شد ساخته و پرداخته شخص مصدق بوده است. اين برچسب دروغين در خلال 57 سال گذشته دائماً از سوي هواداران وي تبليغ شده است . اين در حالي بوده است که در24 يا25 مرداد سال 1332هيچ عمليات نظامي و يا حتي انديشه کودتا عليه مصدق وجود نداشته است. مصدق وزير دفاع بود و رئيس ستاد ارتش هم تا آخرين ساعت در کنار او بود و هيچ يک از واحدهاي ارتش هم کوچک ترين حرکتي عليه مصدق انجام ندادند که بتوان آن را کودتاي نظامي ناميد. مصدق فرمان برکناري خود را به دلايلي که فرصت پرداختن به آن ها نيست پنهان کرد و آن را به آگاهي مردم و حتي هيات وزيران خود هم نرساند. ولي در محاکمه نمايشي که براي او برگزار گرديد فرمان برکناري او و رسيدآن افشا شد و مصدق ناگزير گرديد در مورد دريافت اين فرمان لب به سخن بگشايد وبا پس گرفتن ادعاي وقوع کودتا در شب هنگام 25 مرداد در باره چگونگي ابلاغ اين فرمان از سوي سرهنگ نصيري چنين گفت: " ... من يک درب آهني خيلي محکم جلوي خانهام گذاشته بودم که باز کردنش لااقل يک ساعت طول مي کشيد ولي آن شب خودم دستور دادم درب را بازکردند و آن جناب افسر رئيس گارد شاهنشاهي با احترام به منزل من آمد. فرمان را که ديدم تصور جعل کردم ... " (مصدق در محکمه نظامي ، برگ 92).
البته ادعاي تصور جعلي بودن اين فرمان نيز با دادن رسيد و اينکه آن را دستخط مبارک ناميد ناسازگار است. اگر بسياري از مردم در ايران و جهان به دليل سانسور اسناد و مدارک تاريخي در 50 سال گذشته هنوز رسيد فرمان شاه را که مصدق به خط خود نوشت و به سرهنگ نصيري داد نديده باشند ولي قطعاً بي بي سي آن را در آرشيو خود در اختيار دارد. در اين رسيد که خوشبختانه پس از يي سال تصوير آن را مورّخ گرانمايه آقاي ابراهيم صفايي در کتاب زندگينامه سپهبد زاهدي منتشر کرد چنين نوشته شده است: " ساعت يک بعد از نصف شب 25 مرداد 1332 دستخط مبارک به اينجانب رسيد. دکتر محمد مصدق ".
بنابراين بي بي سي تنها با سانسور متن و تصوير اين رسيد که شخص مصدق به دريافت آن اعتراف کرده مي توانسته است براي جا انداختن فکر موهوم "کودتا عليه مصدق " تبليغ کند.
سرپوش گذاردن بر روبدادهاي تير و مرداد سال 1332 در آمريکا هم دنبال مي شود. در همايشي که از سوي آقايان مَلکُم بِرن و گازيورسکي در کالج سنت آنتوني در دانشگاه آکسفورد در سال 2002درباره رويدادهاي مرداد سال 1332 برگزار شد مقاله اي را در اين زمينه ارائه کردم که متن آن به انگليسي و فارسي توزيع شد. برگزار کنندگان اين همايش از انتشار مقاله من در مجموعه مقالات آن همايش که در سال 2004 در آمريکا به چاپ رسيد نيز خودداري کردند. اين از شگفتي هاست که در کشوري چون آمريکا که در آن آزادي اطلاعات و آزادي بيان رعايت مي شود يک مقاله پژوهشي و مستند را سانسور ميکنند. از بخش فارسي بي بي سي که برنامة توليد شده آن به گونه عمده براي ايرانيان ساخته مي شود سرپوش گذاردن بر چنين سند مهم تاريخي چندان دور از انتظار نيست. دليل آن هم روشن است. اگر بينندگان اين برنامه، تصوير اين رسيد را به خط محمد مصدق ميديدند و متوجه مي شدند او فرمان برکناري خود را که از سوي شاه در چارچوب قوانين کشورصادر شده دريافت کرده و آن را دستخط مبارک ناميده و عنوان نخست وزير را هم که هميشه در کنار امضاي خود مي گزارده حذف کرده است چگونه بي بي سي باز هم ميتوانست فکر موهوم کودتا را به آنان القاء کنده اين واقعيت را هم نبايد از نظر دور داشت که شاه، تنها در پي رفراندوم انحلال مجلس که کارگرداني آن را مصدق انجام داد ميتوانست فرمان هاي عزل و نصب را صادر کند.
* تهمتهاي بيبيسي به آيتالله کاشاني
بي بي سي که به گمان خود توانسته است مداخله بريتانيا در امور داخلي ايران و ايستادگي سرسختانه آيت الله کاشاني و نمايندگان هوادار نهضت ملي ايران در برابر آن را از ذهن بينندگان اين برنامه دور ساخته وانديشه انحرافي و ادعاي کودتا را جا بيندازد در پايان اين برنامه دست به ترور شخصيت آيت الله کاشاني زده و چند تهمت خلاف واقع ديگر را در بارة وي مطرح کرده است: نخست آنکه ادعا کرده است "مأموران سيا سعي کردند 10 هزار دلار به کاشاني برسانند ولي کسي نميداند برسر آن پول چه آمد " و چون از نسبت دادن چنين اتهامي به آيتالله کاشاني نگران است با عباراتي چون " سعي کردند " ويا " کسي نمي داند برسرآن پول چه آمد " کوشش در نشان دادن بيطرفي خود در نقل اين افترا ميکند. بي بي سي از منبع اين افترا بهخوبي آگاه است ولي اشاره اي به آن نمي کند. اگر چه منزلت آيت الله کاشاني که در زندگي خود پنجه در پنجه سياستهاي سلطه جويانه بيگانگان انداخت و بارها از سوي عوامل داخلي بيگانگان دچار حبس و تبعيد شد بالاتر از آن است که اينگونه افتراها نياز به پاسخگويي داشته باشند ولي از آنجا که بي بي سي اين برنامه را پنج بار بازپخش کرد ناگزير به منبع اين شايعه سازي اشاره ميکنم. مارک . گازيورسگي که يک آمريکايي لهستاني الاصل و از مسائل تاريخ معاصر ايران بي اطلاع است در راستاي تبليغ سياست هاي بريتانيا در نوشته اي زير عنوان "کودتاي 28 مرداد " اين ادعاي بي دليل را مطرح کرد. سرمايه اين شخص از رويدادهاي پيچيدة تير و مرداد سال 1332 در ايران همين نوشته است که در آن انبوهي از غلط هاي تاريخي به چشم مي خورد. او به زبان فارسي آشنا نيست و هنگامي که من در ديداري با او که به درخواست وي در سال 1380 انجام شد پارهاي از غلط هاي تاريخي آشکار نوشته او را ياد آور شدم پاسخ او اين بود که اگر من اين اشتباهات تاريخي را در نوشته خود آوردهام تقصير شماست که تاريخ نهضت ملي ايران را ننوشتهايد و من دچار اين اشتباهات شده ام ! اين هم استدلال اين آقاي مورخ بي بي سي در نگارش پيچيده ترين رويداد تاريخ معاصر کشورماست. شرم حضور مانع از اين بود که به او بگويم شما که زبان فارسي و تاريخ ايران را نمي دانيد چگونه به خود اجازه دادهايد اينگونه گستاخانه دربارة رويدادهاي نهضت ملي ايران قلم فرسايي کنيد.
در کنفرانسي که سال بعد در کالج سنت آنتوني دانشگاه آکسفورد برگزار شد اين جناب مورّخ بارديگر کوتاه شدهاي از مندرجات همان مقاله خود را تکرار کرد البته به خود اجازه نداد چنين افترايي را عليه آيت الله کاشاني تکرار کند. ولي آقاي دکتر مجيد تفرشي که در اين کنفرانس حضور داشت شرم حضور را کنار گذارد و پس از پايان سخنان گازيورسکي دربارة شايعه سازي وي در باره آيت الله کاشاني پرسشي را مطرح کرد. آقاي دکتر تفرشي اين پرسش و پاسخ را در ضمن مقاله اي در روزنامه شرق 25 ارديبهشت 1384منتشر کردند که بخشي از آن را عيناً نقل مي کنم: "در تابستان سال 81 - 2002 همايشي با همت آقاي گازيورسکي در کالج سنت آنتوني دانشگاه آکسفورد برگزارشد که من نيز به عنوان مستمع در آن حضور داشتم. مقالة ارائه شده توسط آقاي گازيورسکي در اين همايش نسخة کم و بيش مشابهي از همان مقاله قديمي او بود. در آن نشست عمومي من سئوال بسيار ساده و مدرسهاي را به طور علني و در حضور همه از منظر آکادميک و به عنوان يک کنجکاوي تاريخي از آقاي گازيورسکي پرسيدم. سئوال من که هنوز يادداشت مکتوب آن را دارم دقيقاً اين بود: مطالب امروز شما تقريباً مشابه مقاله اي بود که 15 سال پيش منتشر کردهايد. فرض کنيد يک دانشجوي شما تحقيق سادهاي را به عنوان تکليف درسي بشما ارائه کند و طي آن افراد مختلفي را به ارتکاب اعمال منفي گوناگوني متهم سازد و ضمناً بگويد که اين اتهامات براساس منابع مهمي است ولي اين منابع قابل شناسايي و پيگيري نبوده و او نمي تواند رفرانس هاي مقالهاش را بشما نشان دهد و شما مجبوريد اين ادعاها را بدون ارائه اسناد و مدارک بپذيريد. آيا ممکن است شما اين مقاله را پذيرفته و نه نمره عالي بلکه حتي نمرة حداقلِ قبولي بدهيد؟.
* چنين دروغهايي فقط در بيبيسي قابل پخش بود
آقاي گازيورسکي، ادعاي مالي و سياسي که شما در مورد برخي از چهره هاي سياسي ايران مطرح کردهايد اگر در مورد هموطنان آمريکايي شما بود تا کنون موجب افتتاح دهها پرونده قضايي عليه شما و منابع ناشناخته شما مي شد واحتمالاً به حيات حرفهاي شما خاتمه مي داد. شما 15 سال است که اين ادعاها را بدون ارائه مدرک دقيق مطرح مي کنيد فکر نمي کنيد که اکنون وقت آن رسيده يا ادعاهاي خود را پس بگيريد ويا منابع سري شفاهي يا مکتوب خود را افشاء کنيد؟.
آقاي گازيورسکي از اين سئوال به خصوص از جانب يک دوست، شديداً ناراحت شدند ولي در نهايت بدون هر گونه پاسخگويي صريح و حتي غير مستقيم، تنها به من فرمودند: بله حرف شما از نظر حرفه اي و متدلوژيک درست است و اين از مشکلات و نقاط ضعف تاريخ نويسي براساس اسناد و منابع امنيتي است. اينگونه منابع قابل افشاء نيستند و البته کاري هم نمي شود کرد ".
آقاي گازيورسکي با اعتراف به اينکه کار او خطاست براي موجّه جلوه دادن اقدام مجرمانه خود ، آن را "تاريخ نويسي براساس اسناد و منابع امنيتي " بر ميشمرد. اين به معني آن است که اشخاص بتوانند هر گونه تهمت و افترا را به ديگران نسبت دهند و در دفاع از خود بگويند کارمن تاريخ نويسي امنيتي است ! از چنين اشخاص بيمايهاي که از اخلاق انساني وارزشهاي والاي تاريخ نگاري بهرهاي نبردهاند انتظار پاي بندي به اخلاق و رعايت احترام قلم بيهوده است. ولي بي بي سي که يک رسانة دولتي است چگونه به خود اجازه انتشار و پخش اين دروغپردازي ها را داده است؟
و اما در بخش پايان اين برنامه با نشان دادن خانه مصدق که به دليل حملات مردم آسيب ديده بود با عبور از واقعيتهاي هجوم مردم به خانه مصدق، دست به جعل تاريخ زده و با نشان دادن خانه آسيب ديده وي ميافزايد "فرداي روز کودتا آيت الله کاشاني از خانه تخريب شدة مصدق ديدن کرد ". اين هم دروغ تاريخي ديگري است که نويسنده سناريوي بي بي سي براي جا انداختن آن فيلمي را که در آن آيت الله کاشاني و آقاي دکتر مظفّر بقايي و آقاي شمس الدين قنات آبادي در کنارايشان ايستاده اند با يک دريچه کاملاً محدود و بسته نشان داد. اولاً روشن نيست اين فيلم مربوط به خانه مصدق است يا ساختمان ديگري و ثانيا اگر خانه مصدق باشد به احتمال قوي مربوط به ديدار آيت الله کاشاني و همراهان وي در سال 1330 از مصدق باشد و در هر حال، همين فيلم هم دروغ بودن اين ادعا را به روشني نشان مي دهد. زيرا آن بخش از اين ساختمان که آيت الله کاشاني و همراهان وي درکنارآن ايستادهاندکاملاً سالم وعاري از هرگونه آسيبي است و از همين رو بي بي سي اين منظره را با دريچه کاملاً بسته نشان داد تا واقعيت آشکار نشود.
*بيبيسي مسائل اصلي نهضت ملي ايران را سانسور کرد
نوشته خود را کوتاه مي کنم و به ديگر بخش هاي خلاف واقع اين برنامه نمي پردازم. ولي به اين واقعيت تاکيد مي کنم که در اين برنامه مسائل اصلي دوران نهضت ملي ايران سانسور شده اند. در اين برنامه از تصويب نامه دولت مصدق در ارديبهشت 1331 که با مداخله در روند انتخابات از برگزاري آن در33 حوزه جلوگيري کرد و در همان هنگام از سوي شادروان عميدي نوري در بارة آن اعلام جرم شد هيچ سخني به ميان نيامد. از تجاوز مصدق به اصل تفکيک قوا که جوهر مشروطيت است و گرفتن اختيارات قانونگزاري به مدت يک سال و نيم از دوره دو ساله مجلس هفدهم هيچ سخني به ميان نيامد. و سرانجام بي بي سي اقدام خلاف قانون اساسي مصدق را در منحل کردن مجلس شوراي ملي دوره هفدهم را که با يک رفراندوم نمايشي و با توسل به زور و کشتن بي گناهان انجام شد و زمينه ساز سقوط نهضت ملي ايران گرديد در اين برنامه با سکوت کامل برگزار کرد. ذينفع مستقيم اقدامات و قانون شکنيهاي مصدق انگلستان و آمريکا بودهاند که توانستند با منحل کردن مجلس و فروپاشي نهضت ملي ايران قرارداد کنسرسيوم نفت را در مهر ماه 1333 به کشور ما تحميل کنند. اسناد منتشر شدة شوراي روابط خارجي آمريکا مربوط به سال هاي 1329 تا 1333 نيز به روشني گوياي دخالت مستقيم اين دو کشور در منحل کردن مجلس هفدهم هستند. دليل اين سانسور و پرده پوشي هم روشن است اگر اين واقعيت هاي تاريخي بيان شوند ديگر چگونه مي توانند از مصدق اسطوره بسازند و ادعاي کودتاي موهوم عليه او را جا بيندازند. بريتانيا بايد به اسطوره سازي از مصدق پايان بخشد و مداخله خود در امور داخلي ايران را که به بهاي ناکام ساختن نهضت ملي ايران و محروم ساختن ملت ايران از دستيابي به هدفهاي ارزشمند آن تمام شد بپذيرد.