به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، جانباز، فیروز احمدی از دیدبان های لشکر 10 سید الشهدا علیه السلام، جدا از خاطرات دوران دیدبانی، سایر مشاهداتش در زمان جنگ را نیز با کلامی شیوا بیان می کند. آنچه در ادامه می خوانید، یادی از شهید ازگلی و چند نکته از آن روزهای پرخاطره است...
در بیان خاطرات از عملیاتهای پیروز، بیشتر از فرماندهان گفته میشه ولی بودند نیروهای عادی که در موقع گره خوردن عملیات، با توکل بر ایمان و شجاعتی که به خرج میدادند کارهای نشدنی را شدنی میکردند.
در عملیات بازی دراز در یک گردان بسیجی از بچههای شمیران بودم. چه گردان با صفایی داشتیم. در عملیات قبلش پدافند منطقه به عهده ما بود و با شروع عملیات، انتقال مهمات و آذوقه از ارتفاع 1150 گچی تا ارتفاع 1100 سخرهای را بر عهده داشتیم. عملیات 5 روزی ادامه داشت و در این پنج روز ما بسیجیها با فرمانده گردان، برادر رسولی و فرمانده گروهان شهید والامقام احمد ازگلی که خدا رحمتش کند، مشغول فعالیت بودیم.
کمتر از این شهید و گردان بسیج که کارهای زیادی در عملیات کردند گفته شده. احمد ازگلی برادر خانوم محسن سوهانی و پسر خاله اصغر سوهانی است که در همین انتقال مهمات که با کلوله پشتی پر از نارنجک و آر.پی.جی بود در همان غاری که شیخ محمود غفاری به شهادت رسید، شهید شد. بعد از عملیات که از 1100 سخرهای عقبنشینی کردیم همه گردانهای عمل کننده به عقب رفتند ولی باز این گردان بسیجی در آن شرایط سخت به پدافند منطقه پرداختند و چنان در مقابل عراق که قصد گرفتن ارتفارع را داشت، ایستادند که مثال زدنی بود. بعد از 15 روز پدافند بعد از عملیات، چون اکثرا ما دانشآموز بودیم، باید برای سال تحصیلی جدید به کلاس درس میرفتیم.
این دلاوریهای بسیجیان ناحیه شمال گفته نمیشود. روح شهید احمد ازگلی که آن موقع در کسوت معلمی چهره بسیار زیبایی داشت، شاد. اگر او زنده میماند یکی از نخبگان و فرماندهان عالی جنگ میشد. شادی روحش صلوات...