به گزارش مشرق، بیش از یکسال از حصول توافق هستهای برجام میان ایران و 5+1 در وین میگذرد و بیش از 6 ماه است که این توافقنامه عملاً در مسیر اجرا قرار گرفته است. فارغ از موافقت یا مخالفت با برجام، مهمترین مسئله این روزها آن است که فارغ از ارزشگذاری مثبت یا منفی درباره این اتفاق مهم، چه "تجربه"ای میتوان از آن آموخت؟ این تجربه هم میتواند فنی و تکنیکی و درباره شیوه مذاکرات بسیار مهم و حساس بینالمللی باشد و هم درباره پیشفرضها و تئوریهایی که به مثابه چراغراهی برای مسیر انقلاب اسلامی عمل میکنند. محمدجواد لاریجانی از جمله افرادی است که در هر دو حوزه تخصص دارد و تراز علمی و تجربههای عملی او میتواند مخاطب را به این نتیجه برساند که نظرات وی کاملاً قابل اعتناست.
در برهه فعلی نیز که به نوعی به عنوان "دوران تجربهاندوزی از برجام" نامگذاری شده است، به سراغ محمدجواد لاریجانی رفته و با وی در این باره به گفتوگو نشستهایم. وی در بخش اول این گفتوگو جمعبندی قابل توجهی از نقدهای مبنایی و فنی که به مذاکرات هستهای وارد بود را ارائه کرده است. نقدهایی که میتواند "تجربه" مهمی برای آینده انقلاب اسلامی به دست بدهد و در ادامه نیز درباره شیوه اجرای توافقنامه توسط آمریکا نکاتی مطرح و درباره چرایی اتخاذ چنین رویکردی توسط واشنگتن بحث شده است. بخش دوم این گفتوگو به این مسئله پرداخته است که با توجه به نقضعهدهای مکرر و متعدد آمریکا و نیز با توجه به وضعیت متن توافقنامه برجام و قطعنامه 2231 که اگر ایران شکایتی از نقض عهد آمریکا بکند عملاً تحریمهای خود ایران بازمیگردد، جمهوری اسلامی چه گزینههایی برای اقدام میتواند داشته باشد؟ محمد جواد لاریجانی در این باره پیشنهادات جالب و قابل توجهی ارائه کرده است.
بخش اول این گفتوگو روز گذشته منتشر شد؛ آنچه در ادامه میآید بخش دوم و پایانی این گفتوگوست.
* شما در بخش اول گفتوگو ایرادات اساسی و تبعاتی که به واسطه این ایرادات در پسابرجام به بار آمده است را مطرح کردید؛ حال سوال این است که ایران برای خلاصی از این وضعیت چه گزینههایی روی میز دارد؟
-لاریجانی: در شرایط فعلی نمیخواهم بگویم که ما فقط نظارهگر هستیم و کاری نمیتوانیم انجام دهیم. اتفاقاً ما میتوانیم کارهایی قابل توجّه انجام دهیم. ما همیشه از بنبستها بیرون جهیدیم آن هم با تکیه بر نگاه و مشی انقلابی مبتنی بر اسلام. الان هم همین طور است؛ بحث انقلابیگری و انقلابی بودن که مقام معظم رهبری مطرح میکنند میتواند مسئله حل کن باشد. البته موضوع انقلابیگری ابعاد دیگری هم دارد حتی در امر حقوق بشر یک بعد بسیار مهم دارد. یک انسان غربی امروزی و یک انسان مسلمان انقلابی امروزی هر دو دغدغه حقوق بشر دارند و به این صورت نیست که انسان انقلابی امروزی دغدغه نداشته باشد؛ اتفاقاً دارد. متنها دغدغههای حقوق بشری مطالب و مضامین و ریشههای خاص خودش را دارد. این بحث انقلابیگری خیلی مهم است و یک نگرشی است به آینده در حالی که برخیها انقلابیگری را به عنوان میراث گذشته نگاه میکنند که این درست عکس نظر رهبری است.
میخواهم بگویم به این صورت نیست که ما دست بسته باشیم. مثلاً اولین کاری که ما باید انجام بدهیم آن است که بدون فوت وقت برای احیای توانمندی هستهایمان نقشه تهیه و اجرا کنیم. من بیشتر از این نمیتوانم توضیح بدهم ولی حقیقت این است که غربیها خیالشان از توانمندی هستهای ما جمع شده ولی اشتباه میکنند. البته یک حد آن درست است، ما به دست خودمان توانمندیهای عظیمی که داشتیم را در یک فضای تعاملی و براساس وفای به عهدی که انجام دادیم، از دست دادیم که اشتباه کردیم. اگر تجربه را ارزیابی کنیم اولین اشتباه ما این بوده است که توانمندیهای بازدارنده هستهایمان را یک جا از دست دادیم.
از فردو گرفته که خودش یک بازدارندگی داشت و از اورانیوم 20 درصد غنیسازی شده و از اراک گرفته و کاهش تعداد سانترفیوژها تا توقف "تحقیق و توسعه" (R&D) که بدتر از همه است. بنابراین باید اینها را جبران کنیم.
اینکه میگویند اگر برجام را قبول نمیکردیم، جنگ میشد حرف بسیار بیپایهای است؛ اتفاقاً الان دشمن در تعرض نظامی خوش اشتهاتر شده است. وقتی رئیسجمهور اسبق(رئیس دولت دوم خرداد) سر کار آمده بود آقای بهزاد نبوی میگفت که اگر آقای ناطق سر کار میآمد به ایران حمله نظامی میشد! این از آن خیالات و توهماتی است که غالباً اصلاحطلبها به آن دچار هستند. این توهم بسیار بیپایهای است. چنین چیزی نیست.
چیزی که غرب را از حمله به ما و یا هر کشوری بازمیدارد «توانمندی» ما است. از جمله توانمندی هستهای ما. غربیها احساس میکردند احتمالاً ما ظرف دو ماه میتوانیم بمب هستهای داشته باشیم؛ بعضیها میگفتند ظرف دو هفته. این مسئله آنها را ناراحت میکرد. الان احساس میکنند که ظرف سه سال این اتفاق ممکن است رخ بدهد، لذا بازدارندگیهای روانی ما خیلی پایین آمد. ما باید کاری کنیم که ارزیابی آنها از توانمندی ما به 48 ساعت برسد، همانطور که ژاپنیها هستند. آنها هم بمب ندارند ولی توانمندیشان آنقدر هست که میتوانند ظرف 48 ساعت اولین بمب را بسازند. میخواهم بگویم که این توانمندی باید باشد.
من نمیگویم به دنبال بمب اتم برویم؛ بنده مخالف هستم و از نظر استراتژی نیز مخالف هستم منتها توانمندی علمی خود را چرا از دست بدهیم؟ پس اولین کار این است که بازسازی کامل توانمندی ما صورت بگیرد. حال درباره اینکه این بازسازی چگونه صورت بگیرد، من معتقدم که باید یک موسسه عظیمی برای تحقیقات هستهای درست کنیم؛ که بخش زیاد آن میتواند علنی باشد و فقط 30 درصد آن محرمانه است.70 درصدش میتواند آشکار باشد چون Interdisciplinary (مربوط به رشته های مختلف علمی) است و دنیایی از مطالب در آن به کار میرود.
سازمان انرژی اتمی میتواند به همین شکل امروز باشد، اما ما تحقیقات زیادی داریم که وسیعتر از اینها است. این سازمان(انرژی اتمی) الان تحت نظارت است و تبدیل به خانه شیشهای شده، لذا جمع و جور کردن دوباره آن مشکل است، بنابراین من فکر میکنم باید یک سازمان جدیدی طبق مقررات خودمان درست کنیم . این کار هیچ خلاف تعهدات NPT نیست. در این موسسه باید تحقیقات عظیم علمی انجام دهیم و بخشی از تحقیقات آن نیز محرمانه است. مثل هر کشور دیگری که تحقیقات محرمانه انجام میدهند.
کار دومی که باید انجام شود این است که ما باید از روند اجرای تعهدات طرف مقابل در برجام براساس تفسیر خودمان اشکال بگیریم و اشکالات را به سازمان ملل بفرستیم. هیچ لازم نیست برجام براساس فکت شیت آمریکایی اجرا شود.
این درست است که اگر خودِ متن(text) برجام مبنا قرار بگیرد از آن این مطلب که "همه تحریمها باید یکجا برداشته شود" درنمیآید، اما برای ایران این تکست بعلاوه دستورالعمل 9بندی رهبر معظم انقلاب میشود "برجام". مگر فکت شیت آمریکاییها چیست؟ آنها هم متن بعلاوه فکتشیت خودشان(بیانیهای که وزارت خارجه آمریکا میدهد) را برجام گرفتهاند. برای ما نیز همین تکست هست به همراه فرمایشات رهبری. لذا براین اساس باید مرتب شکایتهایمان را بنویسیم و مستند کنیم. منتظر نباشیم که براساس فکت شیت آنها نقض عهدی صورت بگیرد.
نکته بسیار مهم دیگری که باید مدنظر قرار بگیرد این است که ما نباید از فرستادن اعتراض و شکایت بترسیم. چرا میگویم بترسیم؟ باز هم به خاطر این اسنادی که امضا کردیم. فرض کنید ما شکایت را بفرستیم و خیلی محکم بگیریم، بعد چه میشود؟ به آنجا میرود و طبق قطعنامه 2231 احتمالاً دبیرکل سازمان ملل میگوید با همدیگر کنار بیایید، وقتی کنار نیامدیم 30 روز اخطار میدهد و پس از آن بر اساس «مکانیزم ماشه» تحریمهای ایران سر جای خودش برمیگردد!
ما نباید از این هراس داشته باشیم؛ باید دندان این هراس را بکشیم، تا وقتی ما از این مسأله هراس داریم هیچگونه اعتراضی نخواهیم کرد و آمریکاییها و غربیها ما را میدوشند. باید غرب بداند ما هیچ هراسی نداریم و آماده هستیم. بعضی از دوستان در تحلیلهای اخیر خود درباره تجربه برجام و نقض عهدهای آمریکا میگویند "دست بسته نیستیم"، بله دستمان بسته نیست ولی پاهایمان را خودمان بستیم(خنده)، ما باید دندان هرگونه هراسی از اینکه اعتراض ما برود و بچرخد و آنها بگویند تحریمها برمیگردد را همین الان بکشیم تا غرب بداند ما هیچ نگرانی نداریم و پای آن ایستادهایم. تنها در این صورت است که غرب جلو میآید.
آنها نمیخواهند برجام را از دست بدهند؛ بنابراین در یک مکانیزم خیلی طبیعی مجبورند کنار بیایند. پس من مسیر را گفتم، ما اعتراض میکنیم، اعتراض ما ممکن است با فکت شیت آمریکایی نخواند، اما ما مبنایمان عبارت است از اسناد برجام به اضافه فرمایشات رهبری. این فکت شیت ما است.
همانطور که گفتم، راه اندازی یک سازمان عظیم تحقیقات هستهای جدید در استتار کامل برای قسمتهای محرمانه بسیار مهم است.
نه یک فردو بلکه باید چند فردو داشته باشیم؛ بخشهای حساس را حتماً باید به زیرزمین ببریم و پوشش حصین بدهیم. از چه کسی خجالت بکشیم؟ معنایی ندارد وقتی ما را شبانهروز تهدید میکنند، از اینکه تأسیسات خود را زیر زمین ببریم، خجالت بکشیم. همچنین آنطور که عرض کردم باید این دندان ترس از به کار گیری مکانیزم ماشه علیه ما را هم به دور بیاندازیم و غرب بداند ما اصلاً هراس نداریم. در آن صورت میتوانیم تجربه را به یک نقطه خوب برسانیم. نگذاریم برجام تبدیل به یک تجربه تلخ در تاریخ سیاسی ما شود.
* هیئتی تحت عنوان «نظارت بر برجام» تشکیل شده است تا به روند اجرای برجام نظارت کند و به ویژه در مورد نقض عهدهایی که از طرف مقابل صورت میگیرد، هشدار بدهد. اما این هیئت به نظر میرسد فعال نیست. آیا این عدم فعالیت ناشی از همین ترس از مکانیزم ماشه است؟
-لاریجانی: ما برای دوستانمان، چه آنها که مذاکره کردند و چه دوستانی که نظارت میکنند برای همهشان آرزوی توفق داریم و به احترام کامل دارم، منتها فکر میکنم این کمیته(هیئت نظارت بر برجام) در چارچوب نظارت دولت کار میکند. در این چارچوب حتی اعلام یک شکایت نیز امکان پذیر نیست؛ اگر آن چارچوب ذهنی باشد و برجام را براساس انعطاف معنوی که غربیها قبول دارند و در فکت شیت اعلام کردند بپذیریم علیالاصول حتی در فایل کردن یک شکایت نیز مشکل داریم. برخی هراس عجیبی دارند که مکانیزم ماشه راه بیفتد و تحریمها برگردد. اتفاقاً ما باید این هراس را دور بیندازیم.
غربیها نمیخواهند "ساختار تحریمها" را خراب کنند. ما باید خودمان به آن لگد بزنیم و آن را خراب کنیم. آنها ساختار عظیمی درباره تحریمها درست کردهاند و مایل نیستند این ساختار را بشکنند؛ بلکه میخواهند فقط برچسب تحریمها را عوض کنند. بنابراین تا وقتی که ساختار تحریم هست عملاً تحریم هست و باجخواهی غرب هم هست. ما باید ساختار را بشکنیم تا این مسیر باجخواهی را از بین ببریم.
* بخشی از دولت که رئیس جمهور و وزارت خارجه شامل آن میشوند برجام را برای خودشان تبدیل به یک مسئله حیثیتی کرده و احساس میکنند اگر به جایی از برجام خدای ناکرده خدشه وارد شود و اعتراضی شود و یا گفته شود آمریکا به تعهداتش عمل نکرده، به حیثیت و اعتبار دولت لطمه میخورد. بعضی وقتها، روسها میگویند برجام اینجا توسط آمریکا نقض شده، اما دولت ما میگوید که برجام نقض نشده و اشکال ندارد! برداشت بنده از فرمایشات شما این است که میتوانیم هم برجام را نگه داریم و هم حقمان را از طرف مقابل بگیریم. یعنی اگر دولت خیلی نگران است که اعتبار و حیثیتش را با برجام گره زده، باز هم میتواند هم برجام را حفظ کند و هم از حقوق ملت ایران تاحدی حداقلی پاسداری کند.
-لاریجانی: در اینکه غرض دولت مردان ما خیر بوده است، مناقشه نمیکنم. آنها برای منافع ملی تلاش کردند. من هم از اینکه بگویم برجام کاملاً شکست خورده و تعطیل است، اجتناب کردم. بالاخره یک تجربه است و ما میخواهیم قدم بعدی این تجربه را به سمتی ببریم که منافع ملی ما را بیشتر پاسخ دهد و اشکالات مسیر تجربه را که قبلاً گفتیم، تکرار نشود. هر کسی به یک نحوی در این تجربه دخلی دارد. قدم بعدی را همه باید در جهت کشاندن تجربه به سمت منافع بیشتر نظام و ملت برداریم. به نظرم از دولت هم همین انتظار هست. درست است که دولت موسس این فکر و پروژه بوده است و طبیعتاً دوست دارد تجربه شیرین و خوب و پرمحتوایی باشد. البته این را همه ما دوست داریم. چه کسی دوست دارد تجربه ملی ما با شکست روبرو شود؟ منتها ما باید با شجاعت این را جلو ببریم. برای اینکه با شجاعت جلو ببریم نباید هراس داشته باشیم. نکاتی که گفتم برای این است که این تجربه به نتیجه خوب برسد نه اینکه مثلاً ما کلاً بترسیم و بگوییم این حرفها را نزنیم چون شکست میخورد.
ما باید شجاعانه عمل کنیم و در سه مسیری که اشاره کردم (1-تاسیس یک مرکز بزرگ تحقیقات هستهای برای نجات توانمندی هستهای و تحرک و شتاب بخشیدن به این توانمندی 2- قرار دادن متن برجام بعلاوه دستورالعمل 9 بندی رهبر معظم انقلاب به عنوان مبنای عمل ایران و 3- تقدیم شکایات ایران به سازمان ملل و نهراسیدن از مکانیزم ماشه) قدم برداریم.
* در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا معمولاً راجع به بحث برجام هم صحبتهایی میشود. بعضی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا ادعا کردند اگر به قدرت برسند، برجام را پاره میکنند. آیا اساساً با توجه به چارچوب برجام و عوایدی که برای آمریکا داشته، احتمال این میرود که رئیس جمهوری در آمریکا این انگیزه را داشته باشد که آن را پاره کند و یا از دستور کار خارج کند و زیر آن بزند؟
-لاریجانی: چه در دموکراتها و چه در جمهوریخواهان دعوا برسر این نیست که منافع برجام برای آنها وجود ندارد، بلکه دعوا سر این است که منافع بیشتری را میتوانستیم از ایران بگیریم و نگرفتیم! چون همانطور که گفتم به این نتیجه رسیدهاند که تحریمها بر ایران کاملاً کارگر بوده؛ لذا اعتراض میکنند که شما زود به داد ایران رسیدید، در حالی که باید صبر میکردید ایران زانوهای بیشتری مقابل شما بزند! دعوا بر سر زانو زدن بیشتر ایران است.
بالاخره سیگنال غلطی دریافت کردند. آنها احساس میکنند که ما مستأصل شدیم و متأسفانه در بیانات مسئولان ما بوده و هست و بخصوص در طول مذاکرات زیاد بوده است. گاهی مثلاً حتی بعضی دوستان اصولگرای ما وقتی صحبت میکردیم، میگفتند در آن شرایط این بهترین دستاورد بود! این چه بحثی است که میگویند "در آن شرایط" قبول کردیم؟ یک چیزهایی هست که اصلاً مربوط به هیچ شرایطی نیست. مثل تمامیت ارضی ایران که در هیچ شرایطی قابل بحث نیست. مقصود این دوستان از "درآن شرایط" همین «تئوری استیصال» است که تحت فشار بودیم و مجبور شدیم! در حالی که این تئوری اصلاً کارگر نیست و اثر معکوس دارد.
اینکه جمهوری خواهان سر کار بیایند همان فردا آن را پاره میکنند یا نه،
به نظرم فردایش پاره نمیکنند. بلکه کاری میکنند که ما بین دو چیز مخیّر
باشیم، یا قبول عملی تحریمها بدون سروصدا -همانطوری که الان هست یا اینکه
خودمان سبب میشویم که کاری انجام بدهیم که آنها آن را علم کنند و بگویند
خیلی خوب شما که برجام را نقض کردید، لذا حالا تحریمها هست و 5 مورد دیگر
هم روی آن میگذاریم!
بنابراین اینکه میگویند برجام را پاره میکنیم،
مقصود آن نیست که بلافاصله پاره کنند، بلکه کاری میکنند که به طور کلی از
یک موضع حق به جانب، این کار را انجام داده باشند. ما نباید فریب این
حرفها را بخوریم. حتی به نظرم اوباما نیز خیلی بدش نمیآید بعد از خودش
این برجام پاره شود یا اجرای خوبی نشود. چون آنها نفعشان را بردهاند و
صدمهای که میخواستند به توانمندی هستهای ما بزنند، زدهاند.
توانمندی هستهای ما را تحت یک نظارت «از بین برنده» و «مهلک» قرار دادهاند. نظارتی که امروز بر ما هست این «نظارت تحلیل برنده» است. یعنی هر روز خون از شما میرود و بعد از یک مدتی خود به خود توانتان از دست رفته و تحلیل رفتهاید. بنابراین چه چیزی میخواهند از این بهتر؟ لذا فکر میکنم اوباما هم بدش نمیآید، چون به مقصودش رسیده و خانم کلینتون هم سرکار بیاید آنها هم بدشان نمیآید که همین بلا را سر برجام بیاورند. لذا ما خیلی نباید فکر کنیم ترامپ یا کلینتون برای تداوم این تعهدنامه غش میکنند. منافعشان را کسب کردهاند. این اشکال همان تئوری «همه یا هیچ» بوده؛ همه را همان اول بردهاند بنابراین دیگر نگرانی ندارند.
* یکی از بحثهایی که به ویژه در سخنرانی حضرت آقا تمرکز ویژهای بر روی آن شد، پاسخ مستدل به آنهایی است که میگویند مدلی که در برجام داشتیم را به سایر حوزهها سرایت بدهیم و در بحثهای منطقهای و غیره با آمریکا مذاکره کنیم و آنجا نیز به یک برد-بردی با طرف مقابل برسیم! در صحبتهای قبلی بعضی از مسئولان دولتی به صراحت این مطلب وجود داشت منتها در گفتگوی اخیر آقای روحانی یک مقدار در لفافه و به صورت ضمنی گفته شد. آیا اساساً این عقلانی است که ما این مدل را به بحثهای دیگر بکشانیم و مثلاً در مسائل مربوط به منطقه و سایر مسائل مورد مناقشه ما و آمریکا به کار بگیریم.
-لاریجانی: وقتی از من میپرسید، میگویم این مدل همان 4 پایه را دارد که در ابتدای بحث عرض کردم و نقد کردم. یعنی یک پایه تئوریک دارد که "هم چرخهای اقتصاد بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژ"، "استراتژی برد-برد باشد" "تکنیک همه یا هیچ به کار گرفته شود" و از این قبیل. مدل، این چیزها است، منتها وقتی آنها میگویند این مدل، مقصودشان آنقدر فنی و حرفهای نیست(خنده). مقصودشان این است که با آمریکا مسائلمان را حل کنیم، خیلی ساده و عوامانه. اگر مشارٌالیه "این مدل" به این صورت است طبیعتاً چیزی است که آمریکاییها میخواهند، یعنی با هم بر سر میز بنشینیم و سر سوریه بحث کنیم به این صورت که ما حزبالله را محدود کنیم و یا از آن طرف چیزهای دیگر راجع به عراق و منطقه و بعد حقوق بشر. از آن جالبتر این است که برخی صحبت از برجام داخلی هم کردند! تعریف روشن برجام داخلی این است که بگوییم "فتنه چیز بدی نبوده و شما ببخشید که یک مقدار به شما فشار آمد و موفق نشدید کودتا کنید، معذرت میخواهیم، این بار امتحان کنید و موفق باشید" یعنی مقصود آنها از برجام داخلی همان است که ما فتنه را دعوایی بین احمدی نژاد و موسوی بدانیم و مسئله را حل کنیم! و این متأسفانه در جریان است. البته فکر فوقالذکر انقدر بیمشتری نیست جناح اصلاحطلب ما نیاز به این مبنا دارد.
لذا ببینید شعارهایی که در حال حاضر دارند همه گویای این حرف است، مثلاً میگویند اخلاق داشته باشیم، به همدیگر فحش ندهیم، به همدیگر پرخاش نکنیم. اخیراً دیدم یکی از دوستان سیاسی ما که فرد فاضلی هم هست در جمع علمای اهل سنت صحبت کرده و گفته است "اگر ما علمای شیعه و سنی به هم فحش نمیدادیم داعش تولید نمیشد" پس فحش ندهیم! ببینید در کل این نگاه خیلی نگاه سادهلوحانهای است؛ منتها از این بحث، هدف دارند. اصلاً داعش چرا تولید شد؟ تولید داعش و رشد آن مثل رشد بنی امیه است و فرقی با آن ندارد. چرا بنی امیه پیدا شد؟ اول به خاطر اینکه یک گروهی حقِ ولیِ مشروع را زیرپا گذاشتند و نادیده گرفتند. دوم اینکه وقتی معاویه علیه ولی مشروع قیام کرد عدهای به معاویه پیوستند، سوم اینکه یک گروه دیگر سکوت اختیار کردند و گفتند علی و معاویه با هم دعوا کردند، با هم صلح کنید. جریان فتنه ما هم عین همین است، پس خطی که داعش را تولید میکند، همان خط بنی امیه است و همان خطی است که فتنه 88 را تولید کرد. اگر به دنبال ریشه داعش میگردیم در آنجا است نه اینکه مثلاً کسی بیاید و فحش بدهد. البته فحش بد است ولی آیا مثلاً اگر پرخاش به هم بکنند داعش تولید میشود؟ نه! البته دشمن بر این ماجرا سوار شد و استفاده کرد. مگر بنی امیه طرفدار اسلام بودند؟ در زمان آنها از بسیاری از کفار و منافقین برای اداره امور استفاده میکردند.
خطی که سبب میشود داعش تولید شود این است که ولی مشروع را نادیده
میگیرند، علیه ولی قیام میکنند و عدهای وقتی این قیام علیه ولیِ مشروع
را دیدند، سکوت میکنند و غیرت ندارند.
این معنا ندارد که آدم مثلاً بگوید توهین بد است و بعد با کسانی که به اسلام و ولی مشروع اهانت کردند، خوش و بش کند.
دو جور اخلاق هست، یکی اخلاق سکولار است که این میراث بورژوازی غربی است. در اخلاق سکولار اصل بر سانتیمانتالیزم است، یعنی ما یک ادبی را حفظ کنیم که حدود آزادیها مخدوش نشود و این پایههای نظری خودش را دارد. این اخلاق سکولار لیبرالی است که میراث بورژوازی غربی قرن 18 و 19 است، در این اخلاق به اصطلاح سکولار و سانتیمانتال مثلاً اگر یک بچه گربهای در خیابان زیرماشین برود آتشنشانی میآید مردم جمع میشوند خانمها و آقایان گریه میکنند و بچه گربه را بلند میکنند، ولی وقتی 6 هزار کودک یمنی کشته شوند و عربستان با بمب بزند، خیلی مهم نیست. چون مسیر اخلاق بورژوازی حدود آزادیهای فرد است، لذا چون در بمباران کودکان یمن، آزادیهای فردی مردم آمریکا تکان نخورده پس مشکلی ندارد! این برای خودش مثلاً یک جور اخلاق است. اما یک اخلاق دیگر، اخلاق در مکتب اهل بیت پیامبر (ص) است که یک مبنای بسیار قوی دارد. فرض کنید توهین خیلی بد است و اهانت به هر مسلمی خلاف و قابل پیگرد است ولی مرتبه بعد اهانت به دین است و اهانت به دین غیرقابل تحمل است. اهانت به دین هم میتواند لفظی باشد و هم عملی. یعنی کسی که نسبت به اهانت حساس هست و مخالف است، اهانت به دین را هم نباید برتابد. مثلاً بگویند ما حکومت اسلامی نمیخواهیم و ولایت فقیه این طور است، به عزاداری امام حسین(ع)حمله کنند، در نمازجمعه دختر و پسر کنار هم با کفش بنشینند و در حال نماز از سر و کول هم بالا بروند، این اهانت به دین است و به نظرم کسی که مخالف اهانت است، حتماً تحمل نمیکند. کسانی که پایه گذار این اهانت هستند را تحمل نمیکند.
چطور میشود آدم نسبت به اهانت حساس باشد ولی اگر کسی در ملأ عام خلاف شرع مرتکب شود بگوید زیاد مهم نیست؟ اصلاً دولت قبل میگفت که ما خیلی کار داریم و دنبال مسئله حجاب نیستیم و اصلاً بحث حجاب مهم نیست. آیا اهانت به اسلام مهم است یا نیست؟
بعد از آن اهانت به ولی امر است؛ اهانت به ولی امر از اهانت به اسلام هم بالاتر است چون تحقق اسلام است. میخواهم بگویم این اخلاق اهل بیتی است. بعد اهانت به پیغمبر و خدا است. فردی که مخالف اهانت است باید تا آخر خط در مکتب اهل بیت برود؛ ولی در مکتب سکولار همان سطح اول میایستد و در سطح فردی که به طرف چیزی نگوید که بربخورد. ما در مکتب اهل بیت پیامبر (ص) ارزیابی و قضاوت میکنیم.
لذا میخواهم بگویم این برجام داخلی یک ریشههای خاصی دارد؛ و آن اینکه ما تسامح کنیم راجع به نظام اسلامیمان و مهم نباشد که اسلامی باشیم یا نباشیم. چیزهایی است که اندیشههای غلطی است. اینها دانههای غلط و بذرهای غلطی است که انشاءالله هیچ وقت رشد نخواهد کرد.