کد خبر 6127
تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۸

کم‌کم رکورددار‌هاي گينس بايد بار و بنديلشان را جمع کنند و ميدان را خالي کنند؛ چراکه ايراني‌ها دارند يکي يکي شگفتي‌ساز مي‌شوند و رکورد مي‌زنند. پسر نوجواني در چالوس با توانايي عجيب‌اش شگفتي‌ساز شده و مي‌تواند شير يا آب را درون بيني‌اش بکشد و بعد با فشار از

به گزارش مشرق، همشهري آنلاين نوشت: ابوالفضل قره‌خاني از اهالي چالوس و 15 ساله است که مي‌تواند آب يا شير را از گوشه چشمش تا فاصله دو متر و 20 سانتي‌متري پرتاب کند.
ابوالفضل قره‌خاني 15 ساله است و مي‌تواند آب يا شير را از گوشه چشمش تا فاصله دو متر و 20 سانتي‌متري پرتاب کند. اين در حالي است که رکورددارهاي اين رشته در گينس- يعني mike moraal وIlker yilmaz- بعد از اينکه شير را از سوراخ‌هاي بيني شان بالا کشيدند مي‌توانند آن را تا فاصله 62/2 و 79/2‌سانتي‌متر شليک کنند. ابوالفضل هم که از اين موضوع باخبر است مي‌خواهد با تمرين بيشتر رکوردش را افزايش بدهد و به رقيبي جدي براي اين دو نفر تبديل شود.



اين نوجوان چالوسي بهمن ماه سال گذشته وقتي که داشت صفحات يک مجله را ورق مي‌زد چشمش به رکورد‌زني چند خارجي افتاد که مي‌توانستند شير را از دماغشان بالا بکشند و بعد از گوشه چشمشان بيرون بريزند. ابوالفضل هم به اين فکر افتاده که اين رکوردزني عجيب را تجربه کند. او درباره کاري که انجام مي‌دهد مي‌گويد:«در آن مجله نوشته بود که فقط پنج نفر در دنيا هستند که مي‌توانند اين کار را انجام دهند اما حالا با من مي‌شوند شش نفر».

* روزي براي امتحان

از اينکه اين کار را تجربه کند کمي مي‌ترسيد اما آن‌قدر کنجکاو شده بود که نمي‌توانست بي خيال ماجرا شود. به خاطر همين بود که به آشپزخانه رفت، کمي آب در ليوان ريخت و به وسيله ني آن را درون بيني‌اش کشيد. حس خوبي نبود، مشابهش را در استخر هم تجربه کرده بود؛ وقتي که بي اختيار آب به داخل بيني‌اش مي‌رفت همان حالت سوزش بيني‌اش را دوباره احساس کرد امادست از کار نکشيد؛ چون حالا بايد آب را از داخل چشمش به بيرون سرازير مي‌کرد. وقتي براي اولين بار قرار بود اين کار را انجام بدهد نمي‌دانست که چطور مي‌تواند اين کار را انجام بدهد.
به خاطر همين گوشه پلک پاييني چشم راستش را به طرف پايين کشيد وکمي به خودش فشار آورد و در کمال ناباوري ديد که قطره‌هاي آب از گوشه چشمش به سمت پايين سرازير شدند؛«همين جا بود که فهميدم من هم توانايي اين کار را دارم. بار اول فقط کمي سوزش در بيني‌ام احساس کردم و اتفاق ديگري برايم نيفتاد.»

با اين حال ابوالفضل هنوز مطمئن نشده بود که مي‌تواند مثل رکوددارهاي اين رشته به‌درستي اين کار را انجام بدهد؛ براي همين تصميم گرفت اين کار را چند بار ديگر امتحان کند تا ببيند واقعا برايش اتفاقي مي‌افتد!

* شليک دو متر و 20 سانتي

«هيچ اتفاقي برايم نيفتاد. چند بار ديگر اين کار را با آب انجام دادم؛ حتي اگر در دفعات اول احساس مي‌کردم که بيني‌ام سوزش دارد در نوبت‌هاي بعد ديگر اين حس را هم ديگر نداشتم و با خيال راحت آب را از بيني‌ام بالا مي‌کشيدم و با شدت از گوشه چشمم به سمت بيرون هدايت مي‌کردم.»
پسر چالوسي هر بار آب را با شدت بيشتري از گوشه چشمش بيرون مي‌ريخت؛ طوري که در بيشتر اين تجربه‌ها آب تا طول دو متر و 20 سانتي متر به بيرون پاشيده مي‌شد. همين موضوع باعث شگفتي خود پسرک هم شده بود؛ با اين حال تنها نگراني‌اش اين بود که بعدها مشکلي برايش پيش بيايد؛«به همين خاطر تصميم گرفتم با شير هم اين کار را انجام بدهم. کمي نگران بودم اما گذاشتم فرداي آن روز اين امتحان را انجام بدهم.»



ابوالفضل تا آن زمان رازش را با هيچ کس درميان نگذاشت تا مطمئن شود مي‌تواند با شير هم اين کار را انجام دهد؛ «فرداي آن روز، پدر و مادرم به خريد رفتند و من از اين فرصت استفاده کردم تا با شير هم توانايي‌ام را محک بزنم. به سرعت به سراغ يخچال رفتم. يک نصفه ليوان براي خودم شير ريختم اما قبل از اينکه کارم را شروع کنم شير را کمي گرم کردم تا به چشمم آسيبي نرساند. بعد ليوان را به حالت کج زير بيني ام گرفتم و با نفس عميقي شير را به داخل بيني‌ام کشيدم و با فشار آوردن به خودم، شير را با شدت از گوشه چشمم به بيرون ريختم.»
ابوالفضل بعد از انجام اين عمل بي اختيار تا چند لحظه ايستاد. شايد او منتظر اين بود که اتفاقي برايش بيفتد اما حس و حالش مثل قبل بود و هيچ جايي از بدنش درد نمي‌کرد. نه بيني‌اش سوزش داشت و نه سردرد! از هيجان نمي‌دانست چه کار کند. در دلش خوشحال بود و چند باري از روي شادي بالا و پايين پريد. بعد از آن بي صبرانه منتظر بود که پدر و مادرش از راه برسند تا هنرنمايي‌اش را به آنها هم نشان بدهد.

* ارتباط نادر بيني و چشم

پدر و مادر پسر نوجوان در حالي که سر از کارها و حرف‌هاي او در نمي‌آوردند، مقابل پسرشان نشسته و به مجله‌اي خيره شده بودند که ابوالفضل نشانشان مي‌داد ؛ بعد از آن عباس قره‌خاني با تعجب به پسرش خيره شده بود که ليوان شير را زير بيني‌اش گرفته و آماده بود تا نقشه‌اش را عملي کند. او با يک نفس عميق شير را از بيني‌اش بالا کشيد؛ «پدر و مادرم از تعجب دهانشان باز مانده بود. آنها وقتي ديدند شير با سرعت زيادي از گوشه چشم راستم به بيرون جهيد، کلي مرا دعوا کردند. چراکه تصور کرده بودند بار اولي است که من اين کار را انجام مي‌دهم.»
آقاي قره‌خاني در ادامه صحبت‌هاي پسرش مي‌گويد:«اين کار پسرم، هم برايم عجيب بود و هم حسابي نگرانش شده بود. به همين خاطر وقتي ديدم شير با شدت از گوشه چشم سمت راستش بيرون جهيد، حسابي او را دعوا کردم. گفتم اين چه کاري است. خطرناک است. امکان دارد بينايي‌ات را از دست بدهي. مادر ابوالفضل هم حسابي حالش بد شده بود و باورش نمي‌شد پسرش دست به چنين کاري زده است.»
اما جريان آن روز به همين جا ختم نشد. پدر دست پسرش را گرفت و او را به سرعت پيش يک چشم‌پزشک برد تا مطمئن شود مشکلي براي چشم‌هاي او پيش نيامده؛«دکتر بعد از اينکه چشم پسرم را معاينه کرد، گفت:با مورد عجيبي روبه‌رو شده چون ابوالفضل يکي از مسيرهاي بيني‌اش با چشمش ارتباط دارد و اين کار مشکلي برايش ايجاد نمي‌کند.»
بعد از صحبت‌هاي دکتر، پدر ابوالفضل خيالش کمي راحت شد اما با وجود اين دوست نداشت پسرش به انجام اين کار خطرناک عادت کند و مدام آن را انجام بدهد.

* اشکي از جنس شير

«اما براي خودم خيلي تازگي داشت. از اينکه مي‌توانستم شير و آب را با شدت دو متر و چند سانتي متر به بيرون بريزم خيلي خوشحال بودم. گرچه پدر، مادرو خواهرم با ديدن اين صحنه ضعف مي‌کردند و حالشان بد مي‌شد.»
زهرا - خواهر ابوالفضل- گاهي اوقات با شيطنت اصرار داشت که برادرش با نسکافه و قهوه هم اين کار را انجام بدهد اما پسر 15 ساله به خوبي مي‌دانست که اين کار شدني نيست و امکان دارد به چشمش آسيب برسد. با وجود اين ابوالفضل بارها در جمع‌هاي مختلف شير را از بيني‌اش بالا مي‌کشيد و از چشمش بيرون مي‌ريخت؛ اتفاق نادري که تا اطرافيان ابوالفضل باچشم خودشان نمي‌ديدند باورشان نمي‌شد که اين پسر توانايي انجام چنين کاري را دارد. مدرسه يکي از جاهايي بود که خيلي از دوستان پسر نوجوان دلشان مي‌خواست که کار شگفت انگيز همکلاسي شان را از نزديک تماشا کنند.



همکلاسي‌هاي ابوالفضل بارها شاهد شيرين‌کاري‌هايش بوده‌اند؛«همه دوستانم تعجب کرده بودند و دهانشان باز مانده بود. اين کار را بعد از زنگ آخر، پشت مدرسه برايشان انجام دادم. يکي از دوستانم همان روز گفت من هم مي‌توانم اين کار را انجام بدهم. خيلي نصيحتش کردم که هر کسي قادر به انجام اين عمل نيست. اما با من کل‌کل کرد و من هم گفتم حالا که آن‌قدر اصرار داري انجام بده.»
دوست ابوالفضل اين کار را با آب انجام داد اما به محض اينکه آب را وارد بيني‌اش کرد شروع کرد به سرفه زدن؛«دوستم خيلي سرفه کرد؛ آن‌قدر که همه ما نگرانش شديم اما خدا را شکر بعد از چند دقيقه سرفه حالش بهتر شد و به من گفت:حق با تو بود. هر کسي قادر به انجام اين کار نيست».

* خطر مرگ

اما مدعي‌هاي اين عمل کم نبودند. نفر بعدي‌اي که ادعا مي‌کرد مي‌تواند اين کار را انجام دهد،يکي از اقوام ابوالفضل بود. آنها در جمع خانوادگيشان نشسته بودند که ابوالفضل به درخواست جمع اين کار را يک بار ديگر انجام داد. اما حال خيلي‌ها با ديدن اين کار خراب شد؛ «پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ هايم دعوايم کردند. آنها مي‌گفتند درست نيست که من اين کار را انجام بدهم و ممکن است سلامتي ام را به خطر بيندازد. اما وقتي که آنها داشتند من را نصيحت مي‌کردند يکي از اقوام ادعا کرد او هم مي‌تواند مثل من شير را از چشمش بيرون بدهد.»



پسر نوجوان همراه پدرش خيلي به او اصرار کردند که اين کار را انجام ندهد اما مرغ او يک پا داشت تا اينکه همين سماجت او کار دستش داد؛ «او شير را به زير بيني‌اش گرفت و با نفس عميقي محتويات ليوان را کشيد بالا. صحنه خيلي وحشتناکي بود» چون براي لحظاتي چهره‌اش کبود شد، نفسش بند آمد و سرفه کنان روي زمين افتاد. همه دور او جمع شدند. پدر ابوالفضل به سرعت او را از روي زمين بلند کرد و چند بار محکم به پشت‌اش زد تا اينکه کم‌کم حالش سر جا آمد وآرام آرام نفس مرد جوان بالا آمد و کبودي صورتش کمرنگ شد.
خطر از بيخ گوش اين آشنا گذشت اما بعد از اينکه حالش بهتر شد شروع کرد به دعوا کردن ؛ « فاميلمان خيلي دعوايم کرد. گفت تو حق نداري بعد از اين، دست به اين کار بزني. خطر دارد. امکان دارد بميري. بعد هم گفت با جانم بازي نکنم.» اما کمي که مرد جوان آرام‌تر شد، عباس قره‌خاني براي خانواده‌اش توضيح داد که پسرش به خاطر توانايي نادري که دارد قادر به انجام اين عمل است.

* رکورددار گينس

حالا مدتي است که ابوالفضل به خاطر خانواده‌اش کمتر اين کار را انجام مي‌دهد.گرچه گاهي اوقات براي تجديد خاطره دست به اين عمل مي‌زند. او مي‌گويد: «پدرم مغازه سوپر مارکت دارد. يک بار در مغازه با خواهرم نشسته بوديم که چشمم به قوطي‌هاي شير در يخچال مغازه افتاد.» همان موقع پسر چالوسي به خواهرش اشاره کرد و آنها با هم سر وقت يخچال رفتند؛ «پدرم در مغازه نبود و من دور از چشم او يک بار ديگر شير را از بيني‌ام بالا کشيدم و از چشمم بيرون ريختم.» حالا ابوالفضل قره خاني تصميم دارد کاري کند که اين اتفاق براي دو چشمش بيفتد.
او مي‌گويد: «دوست دارم آن‌قدر تمرين کنم تا از هر دو چشمم اين موضوع اتفاق بيفتند و در جهان رکورددار بشوم.» چون پنج نفري که در دنيا دست به اين کار مي‌زنند فقط با يک چشمشان قادر به انجام اين عمل هستند اما ابوالفضل دوست دارد به عنوان تنها کسي که مي‌تواند با هر دوچشمش اين کار را انجام دهد اسمش را در کتاب رکوردهاي گينس ثبت کند. به خاطر همين مي‌خواهد وقتي که بزرگ‌تر شد تمرين‌هاي بيشتري انجام دهد و به فهرست گينسي‌ها اضافه شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس