همین آدم، به وقتش اگر لازم بود نیروهایش را تنبیه می‌­کرد، تنبیهی که خیلی دوست داشتنی بود چرا که همین فرمانده تنبیه کننده به وقتش چنان حلالیتی از فرد تنبیه شونده می‌­طلبید که دلت می‌­خواست همیشه تنبیه بشوی

گروه جهاد و مقاومت مشرق - سردار جعفر جهروتی­ زاده یکی از نیروهای عملیاتی توانمند 10 سال دفاع مقدس است. این­که ما بایستی به جای هشت سال دفاع مقدس از 10 سال دفاع مقدس سخن بگوییم اصرار درست این فرمانده دلاور سرزمین ماست، چرا که اعتقاد راسخ دارد دو سال جنگ در کردستان در هنگام آغاز غائله در این منطقه، ما با عوامل وابسته به استکبار جهانی جنگیده و از کشورمان دفاع کرده­‌ایم، پس بایستی این دو سال را هم به هشت سال دفاع مقدس خود بیفزاییم. آن­چه در ادامه می‌­آید گلچین یک نشست خودمانی با این سردار جان بر کف است که افتخار دارد از ابتدای حضور در صحنه‌­های دفاع از کشور دوشادوش حاج احمد متوسلیان و در سایه پرمهر او حرکت کرده است.

علاقه مندان به خاطرات جذاب جعفر جهروتی زاده از 10 سال حضور مداوم او در جبهه‌­های غرب و جنوب کشور می‌­توانند کتاب «نبرد درالوک» از انتشارات سوره مهر را مطالعه کنند.

نگاه بلندی داشت
دوستی من و حاج احمد متوسلیان به پاییز 1358  برمی‌­گردد. مدتی از آغاز غائله ضدانقلاب در کردستان می‌­گذشت. حاج احمد متوسلیان فرمانده ما بود در شهر بانه. همراه او وارد پادگان بانه شدیم که در کنار شهر قرار داشت. داخل پادگان عده زیادی حضور داشتند که معتقد بودند باید با عوامل ضد انقلاب سازش کنیم.
حاج احمد ضمن مخالفت با اندیشه و تفکر افراد آشوبگر به حامیان آن­ها که داخل پادگان بودند تأکید می‌­کرد: «پذیرش خواسته­‌های ضد انقلاب، یعنی پذیرش همه چیز، یعنی پذیرفتن از بین رفتن جمهوری اسلامی.» و این­گونه، در برابر ضد انقلاب ایستاد.

در آن مقطع، وضعیت بغرنجی داشتیم. از لحاظ مواد غذایی و بهداشت و نیازهای اولیه زندگی بشدت در مضیقه بودیم به‌­حدی که شاید حدود سه الی چهار ماه رنگ حمام را ندیدیم. در چنین اوضاع و احوالی خبر رسید که یکی از یگان‌­های ارتشی در جاده سردشت به بانه در کمین نیروهای ضد انقلاب افتاده و درگیری شدیدی برپا شده است. حاج احمد بی‌­توجه به سختی‌­هایی که داخل پادگان بانه داشتیم با تمام توان تلاش کرد تا یگان کمین‌­خورده ارتشی را نجات بدهد. ما، بلند­همتی را از این­گونه رفتارهای حاج‌احمد آموختیم. متوسلیان در همه امور نگاه بلندی داشت.

یک انسان تمام عیار
حاج احمد متوسلیان شخصیت جالبی داشت. می‌­توانم بگویم یک فرد استثنایی بود. وی ضمن اینکه یک نظامی مقتدر بود، در عین حال­ عواطف شدید انسانی هم داشت و نه تنها این ابعاد مختلف شخصیتی را مانع فعالیت خودش نمی‌­دید بلکه به بهترین شکلی از این ویژگی های ذاتی بهره می‌­برد.

 روزی که موضوع پوشیدن لباس نظامی پاسداران مطرح شد با این‌که عده‌‌ای از سپاهیان به‌­خاطر صفای باطن خویش نسبت به این موضوع تمایلی نشان نمی‌­دادند، حاج احمد خیلی قاطعانه از ماجرا اطاعت کرد و لباس نظامی پوشید.

همین آدم، به وقتش اگر لازم بود نیروهایش را تنبیه می‌­کرد، تنبیهی که خیلی دوست داشتنی بود چرا که همین فرمانده تنبیه کننده به وقتش چنان حلالیتی از فرد تنبیه شونده می‌­طلبید که دلت می‌­خواست همیشه تنبیه بشوی تا آن­گونه هم حلالیت طلبیدن حاج احمد را که از عسل شیرین ­تر بود تجربه کنی. شاید بهتر باشد بگویم که حاج احمد متوسلیان یک بسیجی تمام عیار منطبق بر معیارهای حضرت امام(ره) بود.

خدا کند کسانی همت کنند و نحوه مدیریت حاج احمد متوسلیان را بررسی و موشکافی کنند. یقین دارم مدل مدیریتی او همان مدل مدیریتی بسیجی مد نظر حضرت امام(ره) است. مهربانی آمیخته به نظم، انضباط و قاطعیت وجهه اصلی شخصیت مدیریتی حاج احمد متوسلیان بود. باید این واقعیت را به قول امروزی­‌ها آنالیز کرد که این مرد چرا این ­همه عاشق داشت علی­رغم قاطعیتی که از خودش بروز می‌­داد. این اکسیر را که خمیرمایه وجودی حاج احمد بود باید شناخت و به نسل‌­های فعلی و آینده منتقل کرد؛ مهربانی در عین قاطعیت.

یک نیروی عملیاتی مقتدر
حاج احمد اهل پشت میز نشینی نبود، اهل میدان بود. حرفش را وسط میدان جنگ عملی می‌­کرد. وقتی قرار شد فرماندهی سپاه پاوه را بر عهده‌­اش بگذارند خیلی راحت نپذیرفت و رزمنده دیگری را برای این خدمت معرفی کرد و خودش فرماندهی عملیات همان سپاه پاوه را پذیرفت تا وسط صحنه باشد. اگر کوه‌­های سر به فلک کشیده کردستان زبان باز می‌­کردند هیچ قلمی توان نداشت حکایت زحمات و تلاش‌­های این مرد در آن خطه مظلوم را بنویسد.  حاج احمد آن­قدر در کردستان تلاش کرد تا توانست آرامش اولیه را به آن منطقه تقدیم کند، آن­گاه بود که وقتی برای تشکیل هسته ابتدایی تیپ محمدرسول­ الله(ص) و فرماندهی بر این یگان به جنوب کشور دعوت شد خیالش راحت بود وظیفه­‌ای را که برای التیام‌­بخشی آلام مردم ستمدیده کرد از جور عوامل وابسته و ضد انقلاب آشوبگر در سال 1358 از شهر بانه آغاز کرد و در سایر شهرهای کردستان ادامه داد در سال 1360 در شهر مریوان پایان داد و نتیجه‌­اش این شد که کردستان روی پای خود ایستاد. با این آسودگی خاطر بود که برای تشکیل تیپ در جنوب قدم برداشت.

 ایستاده در افق
بسیار مایلم این نکته را بگویم و بر آن تأکید کنم که حاج احمد در افق نگاه تمام ما ایرانی­‌ها ایستاده است. برای تثبیت و توضیح بهتر این سخنم خاطره­‌ای را نقل می‌­کنم.  یکی از رزمنده ‌ها در مقطعی آمده بود سراغ حاج احمد و از سختی کار گفته و درخواست استراحت کرده بود.

حاج احمد برادرانه دست او را گرفته بود و افق دوردست را نشانش داده بود و با قاطعیتی آمیخته به مهربانی گفته بود؛ روزگاری می‌توانی درخواست کنی فرصتی برای استراحت داشته باشی که بتوانی پرچم اسلام را در آن افق به اهتزاز درآوری.

به سختی آهن و به نرمی پنبه

رفته بود به ارتفاعات مریوان سرکشی کند. نیروهای مستقر در ساختمان سپاه مریوان با این تفکر که حاج احمد شب را در ارتفاعات حضور خواهد داشت برای دو سه ساعت خواب و استراحت شبانه اتاق او را انتخاب می‌­کنند.

نیمه‌­های شب بود که حاج احمد از ارتفاعات برگشت و وقتی دید نیروها داخل اتاق او خوابیده‌­اند دلش نیامد خودش را لابه‌‌لای بدن بچه‌‌ها جا بدهد که مبادا آن­ها بیدار بشوند. بدون ایجاد سر و صدا پوتین‌هایش را بالش زیر سرش کرد و داخل درگاهی همان اتاق خوابش برد.
من در چنین مواقعی قاطعیت و اقتدار حاج احمد در عمل را به ذهنم می‌­آوردم و با این مهربانی­‌اش ممزوج می‌­کردم و مصداق عینی آن کلام شیوای مولای متقیان را در وجود او  می‌‌دیدم که مؤمن به نرمی پنبه است و به سختی آهن.
*امیرحسین انبارداران / ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • اثبات3۳۲۳ IR ۱۶:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۶
    0 0
    ستارهای بدرخشید ماه مجلس شد. از اول انقلاب تاکنون سرداری کاملتر از او نداشتیم. هر چند اگر ربوده هم نمیشد زیاد دوام نمیاورد چون همیشه در دل خطر بود

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس