کد خبر 600822
تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۰

علی نقی جوان ۴۰ ساله سوری که سه ماهی است در دولت آباد تهران مشغول کار است، می گوید: هر چند آمریکا و اسراییل دوست ندارند ولی سوریه به آرامش می رسد و من با یک دسته گل به دیدن ۴ فرزندم می روم.

به گزارش مشرق،  دقایقی تا آخرین غروب آفتاب ماه مبارک رمضان نمانده. امشب چشم های منتظر به آسمان برای رویت هلال ماه شوال لحظه شماری می کنند. ساعاتی که من و تعدادی از دوستانم در خیابان دولت آباد تهران جایی که عده کثیری از برادران عراقی در دهه های ۵۰ و ۶۰ به این منطقه از تهران مهاجرت کرده اند برای تهیه گزارش حضور یافتیم.
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
در خیابان دولت آباد تهران هستیم ولی گویی دربزرگترین بازار بغداد قدم می زنیم جایی که تعداد کثیری از برادران عراقی، سوری و لبنانی در آن سکنی گزیده اند.
 
 «نهئکم بحلول عید الفطر المبارک»، «کل عام و انتم بخیر» ... عبارت هایی است که شب عید فطر در محله دولت آباد بین مردم زمزمه می شود، مردمی که زادگاهشان عراق، سوریه و لبنان بوده است و امروز به دلایلی همچون جنگ، تحصیل، مداوا و کار در این منطقه از تهران و در کنار شهروندان ایرانی سکنی گزیده اند.
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
 داستان عراقی های مهاجر به این نقطه از تهران، به زمان جنگ تحمیلی و حتی قبل از آن بر می گردد. مردمانی که با تلاش و همت بلندشان توانستند به موفقیت و مدارج علمی و فنی بالایی دست یابند و به شهروندان ایرانی و عراقی خدمت کنند.
 
از این رو در آخرین روز از ماه مبارک رمضان که مصادف با شب عید فطر بود سری به دولت آباد زدیم تا شما را با کم و کیف زندگی جمعی از  مسلمانان آشنا کنیم که در حاشیه تهرانی گویی خاورمیانه ای کوچک را بوجود آورده اند.
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
به سمت فلکه سوم دولت آباد و خیابان گلبرگ جنوبی می رویم و به دفتر نهرین پرواز می رسیم که محل فروش بلیت های پروازهای داخلی و خارجی است.
 
در گفتگو با مهندس فراسی مدیر شرکت هواپیمایی نهرین پرواز می پردازیم. وی با اشاره به کاهش سفرهای هوایی می گوید همیشه مسافران زیادی برای خطوط پروازی بغداد، نجف، دمشق، بیروت، ایلام، اصفهان، شیراز و مشهد داشتیم ولی مدتی است مسافران کم شده اند
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
وقتی دلیل کم شدن مسافران و گردشگران را جویا می شویم به وجود دلال ها اشاره می کند و ادامه می دهد دفاتر فروش غیر رسمی بلیت خطوط هوایی در این منطقه زیاد شده و اینکه دیگر راننده های گردشگری که نقش مترجم را هم برای مسافران بر عهده می گیرند مبالغ غیراصولی و بیشتر از عرف از آنها دریافت می کنند، آنها زمانی که متوجه این مسئله می شوند سفرهای خود را به ایران و دیگر شهرهای توریستی کشورمان محدود می کنند. این یکی از آسیب های صنعت گردشگری است که کمتر به آن توجه داریم.
 
حبیب کارمند وزارت کار و امور اجتماعی عراقی که برای تهیه بلیت به این دفتر آمده است درحالی که پریشان خاطر به نظر می آید، با ما به گفتگو می نشیند و از اینکه توانسته همسرش را برای درمان در بیمارستان بهمن بستری کند خوشحال است، از روند درمان همسرش توسط تیم پزشکی آنجا ابراز رضایت دارد و از نحوه برخورد شایسته پرسنل درمان در بیمارستانهای تهران تقدیر می کند.
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
حبیب از نبود تفاوت ها میان قومیت ها در ایران سخن می گوید: «بارها با همسرم به شیراز، اصفهان و مشهد مسافرت داشته ایم و ایرانی ها را مردمانی مهمان نواز می دانم.» وی که برای درمان همسرش به ایران سفر کرده است می گوید: « ۱۶ سالی است همسرم به دلیل ناباروری در عراق تحت درمان است و دارو مصرف می کرد. به توصیه عده ای از هموطنانم جهت درمان همسرم به تهران سفر کردم و خوشبختانه روند درمان به خوبی طی می شود. امیدوارم با این تلاشی که از این پزشکان ایرانی دیدم بتوانم به لطف خدا و در این ماه مبارک به نتیجه خوبی از درمان برسیم.»
 
حبیب در ادامه می گوید از طریق فضای مجازی با گردشگری و توریسم درمانی ایران آشنا شدم. در صفحات فیسبوک خودم اطلاعات زیادی از شهرها و نقاط دیدنی ایران دارم که توسط دوستانم به من ارسال شده حتی بیشتر سفرهای داخلی تهران را از طریق مترو انجام می دهم.                                        
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
این گردشگر عراقی تصاویری از مقام معظم رهبری و سردار قاسم سلیمانی را در گوشی خود دارد و آنها را به ما نشان می دهد و می افزاید:«بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ که توسط آمریکایی ها صورت گرفت امروز شاهد حضور گروه تروریستی داعش در عراق هستیم، داعش امروز تولد یافته آمریکا و سعودی ها است ولی رسانه ها تلاش می کنند که بگویند ایران، داعش را راه انداخته. من که ساکن بغداد هستم تا به حال ندیده ام یک ایرانی خودش را در عراق منفجر کند و تمامی تروریست ها که خودشان را منفجر می کنند سعودی و وابستگان به آنها هستند.»
 
این کارمند وزارت اموراجتماعی عراق به تصاویری که از مکان های تاریخی و گردشگری ایران گرفته اشاره و تصریح می کند: به دنبال سفرهایی که مردم ایران و عراق به کشورهای یکدیگر در این سالها داشته اند، مردم عراق، ایران را کشوری مذهبی و پیشرفته در منطقه می دانند.
 
حبیب در پایان با این جمله که «عراق خواهد ماند، سوریه خواهد ماند، ایران خواهد ماند و آمریکا با روسیاهی منطقه را ترک خواهد کرد» با ما خداحافظی می کند.
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
 چیزی به اذان مغرب و عشا نمانده. بوی فلافل عراقی و لبنانی فضای خیابان فدائیان اسلام و بلوار قدس را گرفته، افراد زیادی منتظرند تا ساندویج های معروف عراقی را در آخرین سفره افطاری خود داشته باشند.
 
 فلافلی سید از وجود ۱۳۰ نوع ساندویج و فلافل در این منطقه صحبت می کند و می گوید اسم ها فرق می کند ولی ترکیب فلافل ها یکی است. فقط فلافل اهواز ادویه و سبزی خاص خودش را دارد ولی فلافل عراقی، لبنانی و دمشقی دارای یک طعم و مزه است. صف گسترده ای از ایرانی ها و عراقی ها منتظر پخت فلافل سید هستند، چند کودک هم مشغول بازی های کودکانه خودشان هستند در همین اطراف هستند.
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
سید در پایان صحبت هایش گله ای هم از سازمان اماکن شهر ری دارد و می گوید: مدتی است بخش نامه ای به ما دادند که عناوین سردر مغازه ها باید فارسی شود. نمی دانم هزینه های سنگینی که برای تابلوی مغازه ها شده را از کجا تامین و یا جبران کنیم.
 
به مغازه عموحیدر که از برادران سوری در ایران است می رسیم؛  گویش محلی جوانی ۴۰ ساله اهل روستاهای شیعه نشین «نبل و الزهرا» واقع در شمال حلب که دی ماه پارسال پس از مدتها از حصار داعشی ها خارج شد. او که به مدت سه ماه است که ۴ فرزند و همسر خود را به دلیل کار در ایران ترک کرده ما را به سوی خود جلب می کند و با او هم همکلام می شویم.
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
خودش را علی نقی معرفی می کند ۳ ماه است که از شمال حلب به تهران آمده و در این رستوران مشغول به کار است. از اینکه همراه دیگر هموطنانش به اروپا سفر نکرده می پرسم، می گوید «اروپا خوب نیست زندگی و کار کردن در میان ایرانی ها بهتر است.»
 
نقی می افزاید:« ما همگی برادر و مسلمان هستیم و در کنار همدیگر به کار و معیشت مشغولیم.» از نابود شدن منطقه نبل و الزهرا در شمال حلب می گوید و آرزو می کند تا جنگ زودتر به پایان برسد. با اطمینان می گوید امیدوارم جنگ به پایان برسد و سوریه بازسازی شود. «سوریه را مانند ایران همچون بهشتی خواهیم ساخت.»
 چترگسترده امنیت ایرانی بر سر منطقه +عکس
 از او می خواهم درباره منطقه محل زندگی اش نبل و الزهرا صحبت کند. می گوید «منطقه مسکونی من و خانواده ام در شمال حلب، سرزمینی زیبا و آباد بود اما جنگ و ویرانی ها باعث شد تا بیشتر مردم مهاجرت کنند تنها منطقه ما صدها شهید داد. آمریکا و اسرائیل دوست ندارند که ما آرامش داشته باشیم.»
 
این جوان سوری اشاره ای هم به خانواده اش می کند در حالی که تبسمی بر لب و نگاهی دلتنگ دارد؛ می گوید: « ۴ فرزند و همسرم در دمشق زندگی می کنند و من به تنهایی به ایران سفر کردم. الان سه ماه است که آنها را ندیده ام امیدوارم زودتر جنگ تمام شود و آرامش به نبل و الزهرا باز گردد.»
 
علی نقی که جست و گریخته فارسی یاد گرفته و احساس همشهری بودن در میان ایرانی ها می کند، در پاسخ به این سئوال که بهترین هدیه ای که بتوانی برای فرزندانت بفرستی چیست؟ با همان لهجه دمشقی و شوقی خاص می گوید: «باقه الازهار والفلوس (دوست دارم یک دسته گل به همراه مقداری پول برایشان بفرستم) مخارج زندگی در دمشق گران و هزینه بر است چرا که جنگ وجود بسیاری از امکانات در سوریه را محدود ساخته است.»
 
اذان مغرب رو به پایان است. در مسیر بلوار قدس، مردم به سوی مساجد رهسپارند. هر از چند گاهی افرادی که همدیگر را می شناسند با محاوره محلی عید فطر را به یکدیگر تبریک می گویند؛ «کل عام و انتم بخیر». «هلا مئه مرحبا»، «حلوی»، «نهئیکم بحلول عید الفطر مبارک»
 
 موتورسیکلت سنگین مشکی که راکبی جوان و خوش سیما به نام هشام بر ترک آن سوار است به سمت ما می آیند، به نظر می رسد ما را صدا می زنند. کاغذی که نشان از ضابط بودن بسیجی دارد به ما نشان می دهد. با تبسم و صدایی آرام از ما می خواهد کارت شناسایی خود را ارائه دهیم. پس از اینکه متوجه صحت خبرنگاربودن ما می شود برای صرف افطار به مسجد محله شان دعوتمان می کند؛ اما تهیه گزارش ایجاب می کند تا ما همچنان به مسیرمان ادامه دهیم.
 
فردی روپوش سفید که اطلاعیه ای بر شیشه نصب می کند نظر من را به خود جلب کرده است. (وقت الافطار صیدلیه الدکتور دولت آبادی)، مثل اینکه برای صرف افطار نیم ساعتی داروخانه تعطیل است. برای گرفتن یک تصویر از سفره افطار این داروخانه اجازه می گیریم، موافقت می کنند. کبه، فلافل، آش رشته، فطائر، ماکارونی، خرما، زولبیا، دسر، سبزی و پنیر محتویاتی است که در این سفره چند ملیتی چیده شده است.
 
با ذکر اللهم لک صمت و الی رزقک افطرتم و صرف چایی افطار می کنیم.
 
خانم دکتر موسوی که از خانواده ای عراقی است در ایران متولد شده و با تحصیل در رشته داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز موفق شده دراین داروخانه مشغول به کار شود، از اینکه امروز به هموطنانش در دولت آباد خدمت می کند خوشحال است از روند درمان مردم منطقه دولت آباد و افزایش توریسم درمانی در ایران می پرسم می گوید: «به دلیل اینکه هزینه های درمان در ایران پائین است عراقی ها علاقه مند هستند تا به جای رفتن به کشورهای اروپایی به ایران سفر کنند و روند درمان خود را اینجا ادامه دهند. سرطان، ام اس، ناباروری، کاشت مو و رینوپلاستی از مهمترین درمان های ایران است که پای عراقی ها را برای درمان به ایران باز می کند.»      
 
خانم دکتر موسوی بیماری بیشتر مردم دولت آباد را دیابت، آسم و چربی خون بر می شمارد و می گوید به خاطر سن بالای شهروندان، این بیماری ها بیشتر در بین مردم دیده می شود.
 
از او می پرسم چرا با وجود گرفتن مدارک بالای علمی ایران را ترک نکرده، پاسخ می دهد« از افتخارات من و همسرم که فارغ التحصیل رشته اقتصاد است این است که در ایران زندگی می کنیم. ایران کشوری امن و مردمانی مهربان و مهمان نواز دارد.»
 
وجود مغازه ای که چای عراقی می فروشد نظر ما را به خود جلب می کند. صاحب مغازه خودش را حاج ناصر محمدی زاده معرفی می کند. ۴۷ سال است که در شاه عبدالعظیم و منطقه دولت آباد سکنی دارد. کارش آشپزی و پخت غذاهای عراقی و ایرانی است. به خدماتی که در مغازه اش برای مشتریان عرب زبان خود انجام می دهد اشاره می کند و می گوید اینجا ۹ رقم چای برای مشتریان سرو می شود. دوغزال، احمد، هادی، سیلان، کلکته، دو سیب، مرزه، الوزه، المائده.
 
 از تیرگی رنگ چای ها می پرسم؛ می گوید: تیرگی آن به دلیل مرغوبیت چایی است نه جوشیدن آن. ایرانی ها به اشتباه فکر می کنند تیرگی چایی ما به خاطر جوشیدن است ولی این طور نیست. چایی که بجوشید نمی شود نوشید. چایی عراقی خواص خودش را دارد. انسان را با نشاط و سرزنده می کند.
 
به اینکه آشپزی حرفه ای است افتخار می کند و می گوید آشپز درجه یک هستم و به عنوان سرآشپز در حسینیه های دولت آباد خدمتگذاری می کنم.
 
  برای ادای نماز به مسجد کاظمینی ها که آخرین مقصد تهیه گزارش ما است می رویم. وجود تصاویر مرقد مطهرامام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امامین کاظمین و عسگریین در مسجد حال و هوای عتبات عراق را برایم تداعی می کند.
 
 آقای لاجوردی از خادمین مسجد کاظمینی ها با اشاره به قدمت ۳۰ ساله این مسجد می گوید: هر ساله در ماه مبارک رمضان نمازگزاران هر روز هم افطاری و هم با سحری پذیرایی می شوند. وی از اینکه نماز عید سعید فطر هر ساله توسط نزدیکان آیت الله حکیم در دولت آباد برگزار می شود خرسند است و می گوید مسجد امیرالمومنین(ع) که روبروی مسجد کاظمینی ها است هر ساله در روز عید سعید فطر میزبان یکی از آیات عظام می شود و نماز عید در این مسجد با حضور شخصیت های مهم سیاسی و دینی عراقی و ایرانی برگزار می شود.
 
ساعت مسجد، نزدیک ۱۰ را نشان می دهد، پله های مسجد کاظمینی ها را برای رفتن به مترو یکی یکی پائین می آییم. جوانی درشت اندام که سوار بر موتور است ما را صدا می زند. به خیال اینکه دوباره از علت حضورمان سوال می کنند، دست به کیف می شوم تا کارت خبرنگاری ام را  برای ارائه دادن آماده کنم.  اما او خودش را دوست هشام معرفی می کند و کیسه ای که حاوی چند بسته غذا است به ما می دهد. قیمه است و چند تکه نان محلی. می پرسم؛ آشپزش عرب است؟ در حالی که به آرامی کلاچ موتورش را رها می کند، گاز می دهد و با تبسمی دوستانه می گوید: الی اللقاء، الی اللقاء ...
 
دولت آباد که روزی محله عراقی ها بود و اکنون ساکنینی از سوریه و لبنان و بحرین و .... را هم در خود جای داده را ترک می کنم، در حالیکه دغدغه اولیه گزارش حالا برایم پر رنگ تر شده است، ملت های منطقه همه جا در پناه حمایت ایران و ایرانیان هستند خواه در دمشق باشند، یا در مرکز بغداد و یا در جنوب تهران.

منبع: مهر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 5
  • ناشناس ۲۲:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۹
    0 0
    جوان40 ساله!!!!!!!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس