اما وی در دیگر فعالیتهای حوزوی نیز فعالیت بسیاری دارند و بیش از ده سال است که در حوزه علمیه به تدریس دروس عالی و خارج فقه و اصول مشغولند. ایشان دهها مقاله و کتاب در حوزههای مختلف تألیف کرده و مدیریت چندین مرکز قرآنی و فقهی را بر عهده داشته و دارند و در این بین، در عرصه تبلیغ نیز حضور دکتر حاج ابوالقاسم بسیار جدی است.
********
در دوره قبل توسط برخی از دوستان به بنده پیشنهاد شد که در انتخابات خبرگان شرکت کنم. آن موقع سن بنده 32 سال بود و احساس میکردم که برای ورود در این مجلس کمی زود است، البته برخی از دوستان ما در آزمونها شرکت کردند و پذیرفته شدند و حتی یکی از آنها به نمایندگی مجلس خبرگان نیز انتخاب شد، اما در این دوره با توجه به تأکید مقام معظم رهبری بر نفوذ و اینکه افرادی میخواهند در ارکان نظام نفوذ کنند و باورهای انقلابی و اصیل امام را مخدوش کنند، و با توجه به سن بنده که حدود 42 سال است، احساس کردم که زمان حضور در این عرصه فرا رسیده است و تصمیم گرفتم که در میدان رقابت انتخابات خودم را عرضه کنم و مردم هم مقایسه بکنند و اگر به این نتیجه رسیدند که بنده توانایی دارم و اصلح هستم، بنده را انتخاب کنند.
برای انتخاب استان زنجان نیز باید عرض کنم که اصليت بنده به تهران برمیگردد و پسوند فامیلی بنده هم دولابی است که يكي از مناطق معروف تهران است، اما با توجه به اینکه استان تهران، بزرگترین استان کشور است و تبلیغ هم در این استان بسیار مشکل است، با پیشنهاد بعضی از اساتید قرار شد در استانهای کوچکتر و مجاور شرکت کنم تا بتوانم از فرصت تبلیغات به خوبی استفاده کنم و در بین استانهای مجاور تهران، استان زنجان تککاندیدایی بود و مردم این استان مردم ولایتمداری هستند و این استان موقعیت مذهبی خاصی دارد و به تعبیر مقام معظم رهبری، پایتخت شور و شعور حسینی است و بنده دوستان قرآنی زیادی نیز در این استان داشتم. بر همین اساس، تصمیم گرفتم از این استان در انتخابات شرکت کنم.
در استان زنجان بنده رقبایی داشتم که زنجانی بودند و از مدتها پیش معلوم بود که این افراد در انتخابات خبرگان شرکت میکنند و بر همین اساس، بسیاری از افراد تصمیمشان را گرفته بودند که به چه کسی رأی بدهند و بیشتر گروهها در زنجان بر یکی از این افراد اتفاق نظر داشتند. وقتی بنده وارد رقابتهای انتخاباتی شدم و آرامآرام شروع به رایزنی با افراد مختلف کردم، بسیاری از افراد مطرح میکردند که شما دیر وارد انتخابات شدهای و دیگر فرصتی وجود ندارد. بنده با توکل به خدا از این افراد خواستم که دوباره بررسی کنند و سعی کنند فرد اصلح را انتخاب کنند و این قضیه باعث شد که بسیاری از گروههایی که حتی قبل از ورود بنده به انتخابات، بیانیه داده بودند و نامزد خودشان را معرفی کرده بودند، بیانیه مجدد دادند و بنده را به عنوان نامزد خودشان معرفی کردند. این کار شاید مقداری عجیب به نظر برسد و باید بنده تشکر بکنم از افراد و گروههایی که وقتی به این نتیجه رسیدند که فرد جدیدی اصلح است، از بیانیه و نظر قبلی خود صرفنظر کردند و با شجاعت تمام نظر جدیدشان را مطرح کردند. در نهایت باید بگویم با توجه به اینکه بنده زنجانی نبودم و مردم زنجان به بنده رأی دادند، علاقه بنده به مردم این استان دوچندان شد، چون به این نتیجه رسیدم که برای مردم این استان تعصبات قومی اهمیتی ندارد و به جای توجه به تعصبات قومی و گروهی به توانمندیها و دیدگاههای افراد توجه میکنند.
در همین جا مناسب است که خاطرهای دیگر را نقل کنم. در ایام تبلیغات انتخاباتی برخی از مردم زنجان که تعصبات قومی دارند این نکته را مطرح کردند که چون ایشان متولد استان زنجان نیست، نباید به ایشان رأی بدهیم و حتی یک جریانی راه انداختند که «زنجانی به غیرزنجانی رأی نمیدهد»، اما بنده بعدها متوجه شدم که عده دیگری در نقشه استان زنجان جستجو کردهاند و منطقهای به نام «دولاب» پیدا کردهاند و مطرح کرده بودند که بنده اهل منطقه دولاب زنجان هستم. البته نگاه اول درست نیست، زیرا انتخابات خبرگان منطقهای نیست و ملی است. نگاه دوم نیز درست نیست و حتی یک خبرنگار از بنده پرسید که شما اهل منطقه دولاب شهرستان خرمدره زنجان هستید که بنده اعلام کردم خیر، بنده اهل منطقه دولاب تهران هستم.
** از شرایط ثبتنام و امتحان خبرگان برای ما بفرمایید. عملکرد شورای نگهبان در اینباره چگونه ارزیابی میکنید؟ نحوه امتحان کتبی و شفاهی توسط شورای نگهبان به چه صورت بود، چه حالوهوایی داشت؟
احراز شرایط ورود به مجلس خبرگان به شورای نگهبان واگذار شده و یکی از این شرایط نیز، شرط اجتهاد است که برای احراز این شرط باید از روشهاي عقلايي استفاده کرد و بر این اساس شورای نگهبان تصمیم گرفت که از آزمون کتبی كه يك روش پذيرفته شده عقلايي است استفاده کند و حدوداً 500 نفر در اين آزمون شرکت کردند. باید یادآوری کنم که آزمون دیگری نیز در شهریور 94 برگزار شد، چون احتمال داده میشد که تعداد شرکتکنندگان در آزمون زیاد باشد، در دو نوبت آزمون کتبی برگزار شد. آزمون کتبی به منزله فیلتری برای آزمون شفاهی بود و آزمون شفاهی، آزمون اصلی محسوب میشد، البته خود آزمون کتبی نیز بسیار آزمون خوبی بود و حدود شش ساعت وقت امتحان بود که بنده تمام این وقت را برای پاسخ به سؤالات استفاده کردم. از بین شرکتکنندگان در آزمون کتبی شاید حدود 10 درصد افراد قبول شدند و برای مصاحبه علمی شفاهی دعوت شدند که در مصاحبه علمی سه نفر از فقهای معروف حوزه که حتماً بایستی یکی از آنها از فقهای شورای نگهبان باشند، وظیفه ارزیابی داوطلبین را بر عهده داشتند که از طرف شورای نگهبان حضرت آیت الله شبزندهدار و مدرسی در آزمونها حضور داشتند و در نهایت اجتهاد داوطلبین از سوی این فقها احراز میشد.
در آزمون شفاهی صفحاتی از یکی از کتب فقهی معروف در اختیار داوطلب قرار میگیرد و داوطلب باید طی حدود 20 دقیقه این مباحث را مطالعه کند. بحثی که بنده داده شده بود، یکی از مباحث مشکل بحث طهارت از کتاب «شرح عروه الوثقی» آیت الله العظمی خویی (ره) بود و حدود 20 دقیقه فرصت داشتم که این حجم حدود 20 صفحهای را مطالعه کنم و بعد در جلسه امتحان شفاهی، حدود 45 دقیقه فرصت داشتم که نظرات ایشان را مطرح و سپس نقد و ارزیابی کنم و در پایان نظرات خودم را مطرح کنم. طبعاً کسی که بتواند در مدت کوتاهی نظرات دیگران را بیان و سپس ارزیابی کند و نظر خود را به صورت استدلالی مطرح کند، شرط اجتهاد را دارد.
اما برای سایر شرایطی که برای داوطلبین خبرگان لازم است، شورای نگهبان تحقیقات میدانی انجام میدهد و از طریق دوستان، آشنایان و همکاران داوطلبین تحقیقاتی انجام میشود و حتی یک مصاحبه شخصیتی نیز انجام میگیرد که مشخص شود که داوطلب چقدر تحلیل سیاسی و توانایی برای تصدی سمت مجلس خبرگان را دارد و پس از احراز این شرایط، اسامی داوطلبین تأییدشده به استانها اعلام میشود.
** بعضی از آقایان و افرادی که منسوب به رهبران انقلاب بودند حاضر نشدند در امتحان شورای نگهبان شرکت کنند و با بیانیه و سخنرانی و رفتارهای رسانهای، به دنبال تاثیرگذاری بر تصمیمات شورای نگهبان بودند. به نظر شما این برخوردها چه تاثیری در سابقه سیاسی این افراد خواهد داشت؟
باید به این نکته توجه کرد که افرادی که میخواهند در مجلس خبرگان حضور داشته باشند، باید بیش از دیگران به قانون احترام بگذارند. متأسفانه ما دیدیم کسانی که برای آزمون دعوت شدند و این دعوت هم از سوی شورای نگهبان به صورت عمومی بود و اعلام شد که غیر از برخی از گروهها، باید همگی در امتحان شرکت کنند، اما بعضی از آقایان شرکت نکردند و توقع داشتند که صلاحیت آنها نیز تأیید شود. این در صورتی است که شورای نگهبان بارها اعلام کرده بود که غیر از آزمون هیچ راهی برای تأیید صلاحیت وجود ندارد و بایستی این افراد به قانون تمکین میکردند و در امتحان حضور پیدا میکردند.
تعجب میکنیم از کسانی که خودشان را جزو ارکان انقلاب میدانند و میدانند که حضرت امام چقدر برای شورای نگهبان ارزش قائل بودند و تأکید بسزایی داشتند که کسی شورای نگهبان را در موضع اتهام قرار ندهد و توقع نبود که این افراد اینگونه شورای نگهبان را متهم کنند. بنده این اتفاق را زیبنده این اشخاص نمیدانم و ایکاش مثل دیگرانی که در شأن و منزلت از منسوبین حضرت امام کمتر نبودند، منسوبین به حضرت امام نیز در این آزمون شرکت میکردند؛ آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. باید بدانیم که با هیاهوی تبلیغاتی و جار و جنجال نمیشود افراد را به عنوان واجد شرایط معرفی کرد و اینکه ما این طرف و آن طرف مصاحبه بکنیم و فردی را به لحاظ علم بالا ببریم، دلیل نمیشود که شورای نگهبان نیز تسلیم نظرات ما باشد، البته بنده منکر علمیت بعضی اشخاص نیستم، ولی احراز این قضیه نیاز به آزمون و ارزیابی دارد و مشخصاً باید عرض کنم که نوه حضرت امام از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت نشد، بلکه صلاحیت ایشان احراز نشد و این حق برای فقهای شورای نگهبان وجود دارد که تا صلاحیت فردی تأیید نشده، اجازه ورود وی را به مجلس خبرگان ندهند، چه این شخص در موقعیت بالایی باشد و یا به افراد خاصی منسوب باشد و یا نباشد. بنده معتقدم شورای نگهبان صلابت و صبر انقلابی خود را بارها نشان داده است و در مسیر انجام قانون و عمل به وظیفه مصداق آیة «و لایخافون لومه لائم» است.
** در این انتخابات برخی تلاش داشتند که فضای کشور را به دوگانگی بکشانند و جناحی کنند و از این طریق بر روی رأی مردم اثر بگذارند، به نظر شما این افراد موفق شدند؟
به نظر بنده مردم ما مردمی انقلابی هستند و چشم و گوششان به دست و زبان رهبر انقلاب دوخته شده است و وقتی دغدغه ایشان را مبنی حفظ دستاوردهای انقلاب میبینند، رهبر انقلاب را همراهی میکنند. همانطور که فرمودید، برخی تلاش داشتند انتخابات خبرگان را، بر خلاف دروههای قبل، تبدیل به عرضة کارزار سیاسی و جناحی بکنند که این قطعاً به صلاح کشور نیست، زیرا خبرگان همیشه نقش پدری داشته و به عنوان کسانی که مورد قبول مردم به لحاظ علمی و اخلاقی بودهاند، مطرح میشدهاند، البته در این دوره هم با هوشمندی شورای نگهبان و حضور مردم این افراد نتوانستند به اهداف خود دست یابند و هر چند تلاشهای برای دوقطبیسازی فضای انتخابات شکل گرفت، اما این افراد موفق نبودند و قاطبه کاندیداها حرفهای مشترکی در دفاع از ولایت، انقلابی بودن و حفظ دستاوردهای انقلاب داشتند. بنده معتقدم مجلس خبرگان در این دوره یک مجلس کاملاً انقلابی و در مسیر اهداف بنیانگذار کبیر انقلاب و مقام معظم رهبری حرکت خواهد کرد.
** عدم حضور بزرگانی مثل حضرات آیات یزدی، مصباح، طبسی، خزعلی، مهدوی کنی ... چه تأثیری در این مجلس خواهد داشت؟
همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند بزرگانی که در خبرگان رأی نیاوردند، از حضور در خبرگان چیزی عایدشان نمیشود و نبودن در خبرگان هم لطمهای به آنها نمیزند، اما از دست دادن آنها برای مجلس خبرگان خسارتبار است، زیرا این بزرگان به عنوان تکیهگاه انقلاب هستند، اما مردم نباید ناراحت باشند؛ خداوند در قرآن میفرماید: «ما ننسخ من آیه اوننسها نأت بخیر منها او مثلها» جریان انقلابی دارای جوانهها و اشخاص جدیدی است که هرچند هنوز ناشناخته هستد، اما به مرور و با اعتماد مردم میتوانند جای خالی بزرگان را پر کنند و باید عرض کنم که جای هیچ نگرانی نیست و اگرچه با از دست دادن برخی از بزرگان ما دچار خسارت شدیم، ولی در مجموع، فکر و منش آن بزرگان در مجلس خبرگان حاکم است و هیچ تغییری در روند انقلابی مجلس خبرگان اتفاق نخواهد افتاد.
** قبل از انتخابات خبرگان دو بحث در رسانهها توسط برخی از افراد مطرح میشد؛ یکی بحث نظارت بر رهبری بود که برخی معتقد بودند نظارت به معنای نظارت بر عملکرد است و مجلس خبرگان باید بر عملکرد رهبری نظارت داشته باشد و بحث دیگر هم مربوط به شورای رهبری بود که عدهای معتقد بودند بهترین گزینه برای مدیریت کشور، رهبری شورایی است. نظر شما درباره این دو موضوع چیست؟
در قانون اساسی آمده که فقهای مجلس خبرگان بر شرایط رهبری نظارت دارند. این نظارت بدین معناست که فقها باید احراز کنند که رهبری هنوز مدیر هست، فقیه هست و ... و یا تمام یا بعضی از شرایط را از دست داده است. برای احراز این شرایط لازم نیست بر تکتک زیرمجموعهها و عملکرد رهبری نظارت صورت بگیرد، بلکه یک نظارت کلی بر مجموعه عملکرد رهبری کفایت میکند. در دورة قبل برخی میخواستند نظارت بر عملکرد رهبری را مطرح بکنند و تحت فشار قرار دادن زیرمجموعههای رهبری هدف اصلی آنها بود؛ این کار نوعی دخالت در کار رهبری است و هیچ منطق و عقلی نمیپذیرد که فردی را که به عنوان رهبر و مولای خودشان انتخاب کردهاند، تحت فشار قرار دهند.
برای اینکه بحث روشن شود، مثالی برای شما میزنم: ما برای اینکه مرجع تقلیدمان را مشخص کنیم، سراغ برخی از فضلا میرویم و آنها فردی را به ما معرفی میکنند و البته آنها نظارت بر بقای شرایط مرجعیت را نیز پیوسته دارند و اگر جایی احراز بکنند که این فرد صلاحیت لازم برای تصدی مقام افتاء را ندارد، به مردم اعلام میکنند، اما این بدین معنا نیست که این فضلا بتوانند در تکتک عملکرد آن مرجع دخالت بکنند، زیرا فرض بر این است که او فقیه است و اگر فقیه است، احکامی که وی صادر میکند، برای مقلدینش لازمالاجراست. نمایندگان خبرگان نیز فقیه اصلح را برای زعامت کشور به مردم معرفی میکنند و پس از اقبال مردم، دیگر کسی حق ندارد در کار رهبری چون و چرا بکند، مگر اینکه همانگونه که گفتم، کارشناسان به این نتیجه برسند که ایشان شرایط رهبری را از دست داده است. تا قبل از اینکه به این نتیجه برسند، تمامی تصمیمات رهبر از سوی فقیه جامعالشرایط اتخاذ شده و بر همه لازم است که در برابر تصمیمات ایشان تمیکن بکنند.
مسئله شورای رهبری هم از همین قبیل است. هیچکس مسئله شورای ریاست جمهوری را مطرح نمیکند، برای اینکه رییس جمهور مدیریت اجرایی دارد و مدیریت شورایی امکان ندارد و نمیتواند موفق باشد. در هیچ کجای دنیا شورای ریاست جمهور نداریم و در طول تاریخ هم اینچنین شورایی وجود نداشته است. باید مشخص کنیم که رهبر از نگاه ما چه نقش و جایگاهی دارد. اگر رهبر را امام بدانیم، رهبری و امامت نمیتواند شورایی باشد، به همان دلیلی که مدیریت نمیتواند شورایی باشد و امامت همان مدیریت است به اضافة عشق و علاقة مردم نسبت به یک رهبر دینی و بنابراین تعددپذیر نیست. برای مثال، فرض کنید اعلام جنگ و صلح با رهبر است و اگر شورا بخواهد تشکیل شود، این شورا زمانبر است و ممکن است اختلافاتی داشته باشند که باعث میشود تصمیمات به سرعت اتخاذ نشود و به کشور ضربه وارد شود. به نظر میرسد آنهایی که مسئله شورای رهبری را مطرح میکنند، نگاهی ارتجاعی دارند و آن نگاهی که حضرت امام داشتند و به همین دلیل هم شورای رهبری را از قانون اساسی حذف کردند، این افراد آن نگاه را ندارند و رهبر را حد یک مشاور میدانند و معتقدند حالا که رهبر مشاور است، چه بهتر است که این مشاورین متعدد باشند، اما اگر رهبر را امام دانستیم، به همان دلیلی که امام در یک زمان نمیتواند دو یا چند نفر باشد، رهبر نیز نمیتواند متعدد باشد.
** آیا درباره ریاست خبرگان رایزنیهای صورت گرفته است؟ به نظر شما شانس کدامیک از افراد بیشتر است؟
مسلّم است که رییس مجلس خبرگان باید یک شخصیت انقلابی باشد. مقام معظم رهبری فرمودند: مجلس خبرگان باید انقلابی بماند. بر همین اساس باید از بین بزرگان انقلابی مجلس خبرگان که آمادگی این کار را دارند، برای این عرصه پیشقدم شوند.
رایزنیهای فردی به صورت گفتگوهای دونفره و چندنفره بین بعضی از اعضای خبرگان شکل گرفته است، اما جلسه رسمی که تحت عناوینی مثل فراکسیون یا ... در خبرگان وجود نداشته و نخواهد داشت. در همین حد بگویم که همة افرادی که بنده با آنها مشورت و صحبت کردهام، معتقدند که رییس خبرگان باید فردی انقلابی باشد.
** نظر شما درباره این جمله مقام معظم رهبری چیست: «من اگر بخواهم در یک کلمه عرض بکنم، آن یک کلمه این خواهد بود که مجلس خبرگان باید انقلابی بماند؛ باید انقلابی فکر کند و انقلابی عمل بکند» و بنا بر فرمایش رهبر انقلاب مبنی بر انقلابی ماندنخبرگان، شاخصهای ریاست خبرگان چیست؟
انقلابی فکر کردن و عمل کردن مستلزم این است که ما تعریف انقلاب را درک بکنیم. انقلاب در ذات خودش چند ویژگی مهم دارد: اولین آنها استقلال است؛ یعنی پرهیز از وابستگی و عدم اعتماد به شرق یا غرب. شعار اصلی انقلاب ما نه شرقی نه غربی بوده است. برای اینکه به این هدف دست یابیم باید «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» باشیم. اگر قرار است استقلال داشته باشیم و زیر بار زور نرویم، پس بايد نسبت به دشمن موضعگیری شفافی داشته باشيم، در اينصورت دلهای ما هم به همدیگر نزدیک میشود؛ لذا در قرآن ابتدا «اشداء علی الکفار» آمده تا مقدمهای بر «رحماء بینهم» باشد و اگر میبینیم گاهی در فضای داخلی اختلافاتی بروز میکند برای این است که افرادی نسبت به دشمن صلابت لازم را به خرج نمیدهند و تمایلی نسبت به دشمن دارند و از این طریق اتحاد و انسجام داخلی از بین میرود.
خبرگان انقلابی خبرگانی است که بر تفکر استقلالمحور استوار باشد که لازمة آن تقویت خودباوری، اتکا به قدرت درون، صراحت لهجه در مقابل دشمن و پرهیز از توجیه رفتارهای زشت دشمن است. اینها شاخصههای یک تفکر انقلابی است.
در مقام عمل نیز باید انقلابی عمل کرد. انقلابی عمل کردن به این است که نیروهای انقلابی را دور هم جمع کند و از آنها حمایت کند و از آشکار کردن چهرة منافقانی که در ظاهر اصول انقلابی را پذیرفتهاند، اما در عمل به این اصول پایبند نیستند، دریغ نورزد.
پس باید کسی در این مقام قرار بگیرد که هم دشمنشناس باشد، هم در مقابل دشمن صراحت لهجه داشته باشد، هم نسبت به نیروهای اصیل انقلاب، مانند بسیجیان و حزباللهی که در مقام خطر حامی انقلاب هستند، احترام ویژه قائل باشد و در بین بزرگان مجلس خبرگان به نظر میرسد آیت الله جنتی این شاخصها را دارند.
** از جمله وظایف خبرگان را میتوان تبیین مواضع اصولی انقلاب اسلامی و همچنین ارتباط با مردم دانست. به نظر شما یک نماینده چگونه میتواند این وظایف را به خوبی انجام دهد؟
شرط اصلی رابطه خوب با مردم، حضور در بین مردم است و فکر میکنم خبرگان باید حضور زیادی در بین مردم داشته باشند و هر فرصتی که پیش میآید در بین مردم حضور پیدا کنند و ملاقاتهايی با اقشار مختلف داشته باشند. دغدغههای مردم را بشنوند و این مشکلات را به مراکز تصمیمگیری منتقل بکنند و برای برطرف شدن این مشکلات تلاش بکنند. از سوی دیگر، باید پاسخهای مسئولین را نیز به گوش مردم برسانند؛ گاهی واقعاً تنگاهایی وجود دارد که کاری از دست مسئولین برنمیآید و اگر این واقعیتها با مردم در میان گذاشت بشود، اعتماد مردم به مجموعه نظام هم افزایش پیدا میکند.
** در این دوره از خبرگان افرادی وارد مجلس خبرگان شدند که تربیت یافته انقلاب اسلامی هستند. به نظر شما تفاوت این نسل با نسل علمای انقلابی در چیست و این نسل چه ظرفیت جدیدی نسبت به نسل قدیم حوزه دارد؟
همانطور که اشاره کردید، خبرگان این دوره نسبت به دورههای قبل جوانتر شده است و این امر مزیت محسوب میشود، زیرا با توجه به رسالت خبرگان که یکی از آنها ارتباط با مردم است، افراد جوانتر راحت میتوانند به استانها سفر کنند و در بین مردم حضور داشته باشند و نشاط لازم در بین این افراد برای برقرار ارتباط با مردم بیشتر وجود دارد. از طرف دیگر، بدنه کسانی که انقلاب کردند، غالباً بازنشسته شدهاند و در مناصب اصلی حضور ندارند، چه بسا، نسل دوم و سوم انقلاب توقع داشته باشند که خبرگان نیز از جنس خودشان باشند و دغدغههای آنها را بهتر درک بکنند. وقتی که جوانترها مسئولیت بگیرند، اعتماد عمومی بیشتر به این افراد شکل میگیرد و مجلس خبرگان از این جهت که تکیهگاه نظام باشد، ظرفیت بالاتری پیدا میکند. بنابراین، ما نباید از جوان شدن و ورود نیروهای جدید به خبرگان ترس داشته باشیم. در پایان باید عرض کنم که روند و فکر همان فکر است، اما با پویایی و توجه و فعالیت بیشتر.
از اینکه دعوت ما را پذیرفتید، متشکریم.