«حمزه ابونُمَی» از طلاب یمنی حاضر در ایران می‌گوید: انقلاب در جنوب یمن خیلی نفوذ داشت، حتی در آن زمان در یمن جنوبی زندگی‌نامه امام خمینی در مدارس تدریس می‌شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شاید برای خیلی‌ها عجیب باشد که چطور می‌شود یک سنّی از جنوب یمن برای کمک به انقلاب به ایران بیاید و به جبهه برود و جان خودش را فدا کند! اما این اتفاقات افتاده است. برای گرفتن پاسخ این سؤال که چرا این اتفاق می‌افتد، گفتگوی تسنیم با «حمزه ابو‌نُمَی» از طلاب یمنی حاضر در ایران را بخوانید. این متن حرف‌های اوست:

دولت جنوب با ایران، دولت شمال با صدام!

یمن حدود 25 میلیون نفر جمعیت دارد که حدود 8 میلیون آنها از سادات هستند، یعنی تقریباً یک‌سوم جمعیت یمن سیّد هستند.

در زمان انقلاب ایران یمن دو قسمت بود: یمن شمالی و یمن جنوبی. دولت جنوب با ایران بود، ولی دولت شمال در جنگ طرفدار عراق بود، اما عجیب اینجاست که در شمال یمن بیشتر مردم شیعه‌اند و در جنوب بیشتر مردم سنی. رابطه جنوب با ایران در آن زمان یک رابطه سیاسی، فکری بود. دولت جنوب یک دولت چپ و مارکسیست بود. رابطه خوب این دولت با ایران شبیه رابطه خوب دولت حافظ اسد در سوریه با ایران بود.

رابطه مردم شمال که شیعه زیدی بودند هم با ایران خوب بود. آن شرایطی که شیعیان دوازده‌امامی برای مرجع تقلید دارند، زیدی‌ها برای «امام» دارند به‌اضافه دو شرط دیگر: اول اینکه سید باشد، دوم اینکه باید حکومت داشته باشد، فرقی نمی‌کند که این حکومت از طریق انقلاب به او رسیده باشد یا از طریق دیگری. زیدی‌ها امام خمینی را به‌عنوان «امام» طبق مذهب خودشان پذیرفتند، لذا رابطه مردم شمال یمن با انقلاب اسلامی یک رابطه دینی و معنوی بود.

مردم جنوب کماکان رابطه فکری خود با ایران را دارند. رابطه معنوی و دینی مردم شمال هم کماکان برقرار است. بعضی از رویکردهای سلفی ممکن است در نسلهای جدید اهل سنت تأثیرات منفی گذاشته باشد ولی نسلهای قبلی به‌شدت علاقمند به ایران هستند، می‌گویند "ایران پیشرفت کرد در حالی که ما به او کمک کردیم، چرا الآن به ما کمک نمی‌کند؟" این‌همه تأثیرگذاری انقلاب اسلامی در حالی بود که یمن جنوبی حدود 150 سال مستعمره انگلستان بود. نسلهای قبلی که هنوز زنده‌اند انگلیسی بلد هستند، اما انقلاب اسلامی آن‌چنان روی اینها تأثیر گذاشت که حتی حاضر شدند برای انقلاب بجنگند و شهید بشوند. با اینکه سنّی بودند به‌شدت تحت تأثیر گفتمان ظلم‌ستیزانه امام قرار گرفتند. دفاع امام از مستضعفین خیلی برای آنها جذاب بود. علاوه بر این خود شخصیت امام هم تأثیر زیادی روی آنها گذاشت، یعنی هم متأثر از شخصیت امام بودند و هم افکارش.

به ایران رفتم و دست امام را بوسیدم!

یادم هست تقریباً در سال 2000 میلادی در شهر حضرموت در جنوب یمن یک مغازه‌ای بود که در آن تلفن عمومی وجود داشت. به این مغازه‌ها «کابینة الاتصالات» می‌گفتند. دیدم بالای آن با خطی درشت و بزرگ نوشته «اتصالات روح‌الله الخمینی»! در آن زمان شیعیان در شمال یمن جرئت چنین کاری نداشتند چون در آن زمان علی عبدالله صالح روی مردم فشار زیادی می‌آورد ولی در جنوب این اتفاق افتاده بود.

این اتفاق بعد از یکی شدن دو یمن در سال 1994 رخ داد، یعنی این کابین دولتی نبود و متعلق به مردم بود، یعنی علاوه بر فشار دولت، فشار بعضی جریانات سلفی هم وجود داشت. رفتم از مسئول آن کابین پرسیدم که "شما شیعه نیستید و القاعده هم در این منطقه حضور دارد، چطور اسم خمینی را روی کابین خود گذاشتید؟" گفت "من زمان جنگ ایران و عراق در جبهه‌های ایران حضور داشتم! من پیش امام رفتم و دستش را  بوسیدم"! می‌گفت از جنوب یمن برای کمک به ایران افراد زیادی آمدند. از طرف دولت یمن جنوبی هم رفته بودند. می‌گفت "دو نفر از رفقایم هم شهید شدند".

انقلاب در جنوب یمن خیلی نفوذ داشت، حتی در آن زمان در یمن جنوبی زندگی‌نامه امام خمینی در مدارس تدریس می‌شد.

انقلاب ایران یک انقلاب شیعی نبود که علیه اهل سنت باشد. مردم جنوب که سنّی بودند می‌دیدند که انقلاب علیه یک شاه شیعه انجام شده است. در واقع آنها می‌دیدند که مسئله اصلی مسئله ظلم است نه دعوای مذاهب، به همین خاطر تحت تأثیر تبلیغات رسانه‌هایی که سعی می‌کردند این انقلاب را دشمن اهل سنت معرفی کنند، قرار نمی‌گرفتند، مضاف بر اینکه اهل سنت جنوب خیلی معتدل هستند. رویکردهای صوفیانه ــ معتدل نه افراطی ــ در آنجا رواج دارد، یعنی بیشتر رویکردهای عرفانی و اخلاقی دارند و آداب و رسوم عجیب بعضی صوفی‌ها را ندارند. این رویکردهای صوفیانه باعث می‌شود که نگاه‌های معتدلی به شیعه داشته باشند. رویکردهای وهابی آن زمان وارد یمن نشده بود، الآن این نگاه‌ها کم‌کم وارد شده است. علت دیگر این است که رابطه شیعیان شمال با اهل سنت جنوب یک رابطه خوبی بوده است. در یمن جنگ و درگیری میان شیعه و سنی وجود نداشته است.

امام خمینی برای زیدی‌ها «امام» بود

زیدی‌ها فقط به سه امام معصوم اعتقاد دارند: امام علی«ع»، امام حسن«ع» و امام حسین«ع». بعد از معصومین «امامان» هستند. امام از نظر آنها معصوم نیست. تقریباً در بیشتر مقاطع تاریخ امام وجود داشته است. امامان از جناب زید پسر امام سجاد«ع» شروع می‌شوند. ممکن است در مقطعی از تاریخ امامی وجود نداشته باشد و یا در مقطعی بیش از یک امام وجود داشته باشد. «امام» در فقه زیدی تقریباً مثل ولی فقیه در فقه شیعه امامیه است. در فقه زیدی گفته می‌شود که نمازجمعه فقط باید در زمانی که  «امام» وجود دارد برگزار شود. علمای زیدی بعد از انقلاب فتوا دادند که امام خمینی «امام» است و می‌شود به ایشان در نمازجمعه اقتدا کرد.

زیدی‌ها دو قسم هستند: جارودی‌ها و صُلَیحی‌ها (سلیمانی‌ها). جارودی‌ها خلفای ثلاثه را قبول ندارند، اما صُلَیحی‌ها می‌گویند "خلفا اشتباه کردند ولی ما آنها را قبول می‌کنیم". حوثی‌ها از جارودی‌ها هستند. امام یحیی نیز که قبلاً بر شمال یمن حکومت می‌کرد جارودی بود. کتابی هست به‌نام «ملوک العرب» که امین الریحانی آن را نوشته است. امین الریحانی یک مسیحی لبنانی است که در آمریکا زندگی کرده است. در آمریکا درباره عربها چیزهایی خواند. با اینکه عرب بود، یادگیری زبان عربی را از آنجا شروع کرد! علاقمند به جهان عرب شده بود و به‌خاطر این پیش سه نفر از ملوک عرب رفت: ملک حسین که شریف مکه بود، ملک عبدالعزیز که نجد را در اختیار داشت و امام یحیی در شمال یمن. او در این کتاب این سه شخصیت را تحلیل می‌کند. پیشنهاد می‌کنم برای آشنایی با امام یحیی که زمانی بر شمال یمن حکومت می‌کرد حتماً این کتاب را بخوانید.
منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۲:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۶
    0 0
    "ایران پیشرفت کرد در حالی که ما به او کمک کردیم، چرا الآن به ما کمک نمی‌کند؟" ببخشيند من نفهيمدم يمن جنوبي چه كمكي به ما كرده بود؟؟؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس