کد خبر 55343
تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۹۰ - ۱۷:۳۸

شعبه آلمان مرکز تحقیقات استراتژیک اسپن از 22 تا 24 سپتامبر 2010 نشستی بسیار حساس و راهبردی درباره برنامه هسته ای ایران برگزار کرده است که حاوی نکات مهمی درباره تحلیل غرب از برنامه هسته ای و ابعاد قدرت ملی ایران و همچنین تبیین هایی مهم از راهبرد آن برای مقابله با ایران است.

به گزارش مشرق، ایران هسته ای نوشت: موسسه اسپن، آن گونه که در پايگاه اينترنتي آن آمده است، بيش از 60 سابقه کار تحقيقاتي دارد و مأموريت خود را بهبود بخشيدن کيفيت تصميم گيري و رهبري از طريق گفتگو درباره ارزش‌ها و آرمانهاي اساسي در برخورد با چالشهاي پيش روي سازمانها و حکومت‌ها در تمامي سطوح تعريف کرده است. شاخه آلماني اسپن(ASPEN) آن گونه که خود ادعا مي‌کند با توجه به اهميت و پيامدهاي راهبردي برنامه هسته‌اي ايران و تاثير ايران مسلح به سلاح هسته‌اي در برهم خوردن توازن راهبردي قدرت در جهان، در تاريخ 22 تا 24 سپتامبر 2010 در "هاوزدِرکومرزبانک"(Haus der Commerzbank) در نزديکي‌هاي دوارزه براندربرگ برلين آلمان همايشي با حضور بسياري از کارشناسان برجسته برگزار کرد تا ژرفاي "پيامدهاي برنامه هسته‌اي ايران" را بررسي کند.

اين همايش به 6 جلسه يک ساعت و نيمي تقسيم شد. نشست نخست به رياست "کارستن فويگت"(karsten voigt)، نائب رئيس ASEF و عضو هيئت امناي موسسه اسپن و هماهنگ کننده سابق روابط آلمان و آمريکا در وزارت امور خارجه جمهوري فدرال آلمان، برگزار شد. اين نشست به اين مسئله مي‌پرداخت که براي ديپلماسي با ايران در زمينه برنامه هسته‌اي اين کشور چقدر وقت باقي مانده است. نشست دوم به رياست "هورست تلچيک" (Horst Teltschik)، مشاور امنيتي و سياست خارجي سابق هلموت کهل صدر اعظم پيشين آلمان، اين پرسش را مطرح مي‌کرد که آيا جامعه بين‌الملل، رويکرد ديپلماتيک درستي را براي حل بحران هسته‌اي ايران دنبال مي‌کرده است يا خير؟ ريچارد دالتون، يکي از اعضاي موسسه سلطنتي مطالعات بين‌المللي (يا همان چاتم‌هاوس) و همچنين سفير سابق انگليس در جمهوري اسلامي ايران، رياست نشست سوم را به عهده داشت که به مقاصد، توانمندي‌ها و نقاط قوت و ضعف حکومت ايران مي‌پرداخت. مايکل اشتورمر (Michael Stürmer)، خبرنگار ارشد روزنامه آلماني "دي ولت" (Die Welt) رياست  نشست چهارم را به عهده داشت که به بررسي گزينه‌هاي نظامي در برخورد با برنامه هسته‌اي ايران مي‌پرداخت. پرفسور "حسين بگچي" (Hüseyin Bagci) از دانشگاه فني آنکارا، رياست نشست(پنجم) مربوط به پيامدهاي راهبردي ايران هسته‌اي را به عهده داشت؛ و  فرانسوآ هيزبورگ (Francois Heisbourg)، رئيس شوراي "موسسه بين‌المللي براي مطالعات راهبردي" (the International Institute for Strategic Studies)  بر ميزگرد جمع بندي رياست مي‌کرد که به پيامدهاي راهبردي برنامه هسته‌اي ايران مي‌پرداخت و به نشست سال 2010 مجمع پايان مي‌داد.

افزون بر آن، دو سخنران نيز، پس از هر شام، شرکت کنندگان مجمع را مخاطب قرار دادند و زمينه‌هاي بيشتري را براي تامل و تفکر در اين زمينه ارائه دادند. موضوع سخنراني ايکارت فون کلدن (Eckart von Klaeden)، وزير مشاور آنگلا مرکل اين بود که: "برنامه هسته‌اي ايران به چه ميزان يک چالش جهاني است؟" نجم الدين شيخ، وزير خارجه پيشين کشور پاکستان نيز دريافت‌هاي خود را از اين سوال که: "طرز نگرش جهان اسلام و جنبش غيرمتعهدها به نزاع بر سر برنامه هسته‌اي ايران چيست؟" ارائه داد.

1ـ ديباچه

اختلاف عظيم موجود در برآوردهاي کنوني در خصوص زماني که ايران براي  دستيابي به تسليحات هسته‌اي نياز دارد، ناشي از وضعيت برنامه غني سازي جمهوري اسلامي است. ساختار سانتريفيوژهاي کنوني ايران معيوب است و همين مسئله ايران را وامي‌دارد تا چيزي بين 4 سال آينده را فقط صرف توليد سانتريفيوژهاي جديد کند که تازه مواد خام لازم را براي آن هم ندارد. بنابراين مي‌توان گفت که در تهديد نظامي کوتاه مدت برنامه هسته‌اي ايران، اغراق شده است. در بهترين حالت، حداقل يک سال وقت لازم است تا ايران بتواند شروع به پشت سر گذاشتن اين مانع کند. با وجود اين، ايران ممکن است پس از آن به وضعيتي برسد که بتواند به آستانه هسته‌اي شدن خيز بردارد.

رويکردهاي ديپلماتيک ديگري نيز براي حل بحران هسته‌اي ايران وجود دارند و از اين نظر، هنوز جا براي مذاکره هست. اگرچه بازيگران ايراني که اکنون زمام امور را به دست گرفته‌اند، مجموعه‌اي متفاوت از بازيگران گفتگوهاي پيشين هستند و فرايندي کاملاً متفاوت از مذاکرات نيز در جريان است اما پيشينه مذاکره با جمهوري اسلامي ايران چندان هم خالي از موفقيت نيست. افزون بر آن، انسجام بين‌المللي لازم براي موفقيت در گفتگوها اکنون قوي‌تر از هر زمان ديگري است. با وجود اين، رقابت و تقابل داخلي در رژيم ايران بسيار مهم است و حتي ممکن است مانع از هرگونه دستيابي به توافقي ديپلماتيک شود.

درست است که کارآمدي تحريم‌ها هنوز در ‌هاله‌اي از ابهام قرار دارد و قطعيت نيافته است اما خود تحريم‌ها پيامي مهم منتقل مي‌کنند که نشان از عزم بين‌المللي دارد. آنها همچنين توجيهي قانوني براي کنترل توسعه صادارت فراهم مي‌کنند و اجازه مي‌دهند تا اقدامات موثرتري در زمينه منع تکثير تسليحات هسته‌اي صورت پذيرد.

گفتمان سرکوب‌ غرب تنها موجب مي‌شود که بن بست برنامه هسته‌اي ايران بيشتر از آن که از مشروعيت داخلي حکومت جمهوري اسلامي بکاهد، بر آن بيفزايد. ممکن است برخلاف عقل سليم به نظر آيد اما تعامل بين‌المللي گسترده‌تر با ايران مي‌تواند واقعاً به تضعيف دولت فعلي در اين کشور بينجامد.

با شکست افشاگري‌هاي مرتبط با رفتار زننده جمهوري اسلامي يا احتمال حمله ايران به اسرائيل، جامعه بين‌الملل مي‌خواهد مشروعيت خود را همچنان حفظ کند، بايد نشان دهد که پيش از اتخاذ هرگونه اقدام نظامي عليه ايران، تمام گزينه‌هاي ممکن را امتحان کرده است. با وجود اين، اشتياق دولت‌ها به اقدام نظامي کم است و اقدام خودسرانه ائتلاف‌هاي داوطلبانه تنها موجب فرسايش انسجام اتحادهاي کنوني مي‌شود. شماري از اقدامات نظامي غيرجنبشي[1] بدون توسل به جنگ مي‌تواند پيام‌هاي ديپلماتيک را تقويت کنند. در صورت شروع حمله‌اي نظامي ضروري شود، حمله‌اي محدود و ضربتي مي‌تواند مزاياي آشکاري دربرداشته باشد. هرچند صرفنظر از اتخاذ هر گزينه نظامي، اقدامات تلافي جويانه گسترده ايران را درپي خواهد داشت.

طرز رفتار گذشته حکومت ايران، ماهيت رژيم سياسي فعلي حاکم بر ايران و اهداف مشهود آن، همه از عواملي هستند که پيامدهاي رسيدن ايران را به آستانه هسته‌اي شدن، نگران کننده مي‌کنند. ايران هسته‌اي، يا عمال آن، خود را در برابر اقدامات تلافي جويانه غرب مصون خواهند ديد و از اين رو انتظار مي‌رود که سياست‌هاي تهاجمي‌تري در پيش گيرد. اگر چنين اتفاقي رخ دهد، بعيد است که سياست‌هاي اعلامي غرب درباره مهار و تحديد نفوذ پيشرفت هسته‌اي ايران بتواند مايه آسايش خاطر کشورهاي منطقه باشد. ممکن است مسابقه تسليحات هسته‌اي در منطقه به راه افتد. احتمال بحران شديد هسته‌اي را در جنوب لبنان نيز نبايد به طور کامل دست کم گرفت. اگر به جمهوري اسلامي ايران پيش از دستيابي آن به ظرفيت گريز و تکثير تسليحات هسته‌اي حمله نشود، پاسخ جامعه بين‌الملل به رسيدن ايران به آستانه توليد تسليحات هسته‌اي، به احتمال زياد تقويت تلاش‌هاي مرتبط با رژيم منع تکثير و تکيه بيشتر بر پدافندهاي موشکي بالستيکي خواهد بود.

متن کامل این پژوهش را از اینجا دریافت کنید.

 

[1]  ـ عمليات جنبشي Kinetic operations و عمليات غيرجنبشي Non-Kinetic Operations  دو اصطلاح جديد هستند که در اغلب اوقات تحت دسته بندي‌هاي جنگ جنبشي و غيرجنبشي نيز مطرح مي شوند. در عمليات جنبشي جابجايي نيروهاي نظامي و درگيري نظامي مطرح است حال چه اين عمليات‌ها تلفات جاني در برداشته باشند و چه نداشته باشند. در مقابل، عمليات‌هاي غيرجنبشي به عمليات‌هايي اطلاق مي شوند که بدون استفاده از هرگونه نيروي نظامي، خسارات فيزيکي بر دشمن تحميل مي کنند و شامل استفاده از تسليحات غيرجنبشي و تاکتيک‌هاي غيرجنبشي مي شوند. به عنوان مثال، گروهي از سلاح‌هاي غيرانفجاري كه داراي توانمندي‌هاي اختلال زايي در دستگاه‌هاي الکترونيکي، تزريق توان بيش از حد به آنها يا ايجاد افت كيفي در وسايل ارتباطاتي مي شوند، تحت تسليحات غيرجنبشي دسته بندي مي شوند. سلاح‌هاي غيرجنبشي شامل برخي سلاح‌ها نيز مي‌شوند كه با هدف انتشار انرژي الكترومغناطيسي، به صورت پالس‌هاي كوتاه طراحي شده و قادرند مدارهاي رايانه‌ها را از كار انداخته يا در بعضي موارد ناراحتي‌هاي فيزيكي موقت مانند سوختگي پوست ايجاد كنند. به عنوان مثال، با استفاده از سلاح‌هاي غيرجنبشي مي‌توان موشك‌هاي دشمن را از طريق ارسال اشعه مايكروويو توان بالا و سوزاندن مدار‌هاي الكترونيكي از كار انداخت. همچنين مي‌توان با ارسال يك سيگنال تله متري نادرست، رايانه هدف گير دشمن را از هدف منحرف كرد. در حال حاضر پنتاگون يك سلاح هدايت كننده انرژي داراي توانمندي استفاده مجدد طراحي كرده است كه در سامانه‌هاي هوابرد بدون سرنشين نصب مي شود. اين سامانه‌هاي پرنده قادرند براي مدت‌هاي طولاني دور از برد رادار در آسمان مانده و به طور مرتب اشعه‌هاي انرژي عليه اهداف متعدد نظامي به كاربرند. همچنين اخيراً نيروهاي مسلح آمريكا يك سلاح ميكروويو آزمايش كرده است كه مي توان از آن براي كنترل و متفرق ساختن تجمعات نفرات دشمن بدون كشتن آنها استفاده كرد. اين سلاح پيشرفته مانند دستگاه ميكروويو آشپزخانه از طريق سوزش پوست نفرات(البته بدون آسيب‌هاي بلند مدت) آنها را پراكنده مي‌كند. تاکتيک‌هاي ديپلماتيکي غيرجنبشي نيز همان تاکتيک‌هاي مقابله با شوروي در جنگ سرد به شمار مي آيند زيرا آمريکا ديگر نمي خواهد تجربه تغيير رژيم با استفاده از زور و سپس ملت ‌سازي در آن کشور زير آتش جنگ را تکرار کند و از اين رو بر آن است تا با استفاده از رهيافت‌هاي غيرمستقيم  همچون شيوه‌هايي براي ظرفيت‌ سازي در حکومت‌هاي هم‌ پيمان و نيروهاي امنيتي آنها  مانع از تبديل‌شدن مشکلات به بحران‌هايي شود که مستلزم مداخله نظامي مستقيم و هزينه بر باشد. جنگ سايبري و جنگ نرم همه از مصاديق جنگ غيرجنبشي به شمار مي آيند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس