* در سال ۶۹ که مشایی در دانشگاه ارومیه، «اخلاق اسلامی» تدریس میکرد، دو واحد در یک ترم دانشجوی او بودم. وی با دانشجویان با گشادهرویی برخورد میکرد و کلاس جذابی داشت. استاد «خوب نمره»ای بود. از این نظر هم جذابیتی برای دانشجویان داشت و به دلیل خوشبرخورد بودن و شیکپوشی کلاسش نسبت به دیگر کلاسها با استقبال بیشتری روبهرو میشد.
* کسانی که به رئیسجمهور انتقاد دارند، از روی ترس یا احتیاط یا دوستی یا هر چیز دیگر حرف خود را خطاب به مشایی میگویند؛ مشایی در مورد عزل و نصب وزرا و سفرای خارجی مسئولیت مستقیم ندارد. اصولا خوب و بد یک مجموعه را نسبت دادن به یک فرد غیرمسئول، صحیح نمیدانم.
* مشایی مورد اعتماد رئیسجمهور است اما اینکه در نطقها بگوییم وی منحرف است و مشکل اقتصادی و ... دارد، کار را بدتر میکند و هر کس سندی دارد، باید آن را به قوه قضائیه ارایه کند و قانونمند رفتار شود.
*اگر من هم حرفی در مورد وی دو سال پیش زدم برمیگشت به شناخت و ذهنیت خوب دوران دانشجویی.
*اگر کسانی به آقای رئیسجمهور انتقاد دارند، اگر حرفهایشان را مستقیم بگویند، بهتر است؛ زیرا تصمیم کارها با خود آقای رئیسجمهور است و به زیردستان و معاونان او نمیتوان تذکر داد. من نه دوست مشایی هستم و نه دشمن او، اما میگویم که اگر وی مجرم است، چرا با او برخورد قضایی نمیشود؟ و الان که مورد اعتماد مسئول اجرایی کشور است، چرا اینگونه حرفها که برای کشور و منافع ملی ما مفید نیست، به زبان آید؟
* در مورد انتخابات من قبلا شنیدهام که آقای مشایی اعضای ستادهای انتخاباتی احمدینژاد در استانها را به جلسهای در تهران دعوت کرده و از شهر ما هم یک نفر را دعوت کرده است و اینها فقط شنیدههاست.
* یک روز که در تهران همایشی در فرهنگستان هنر در خصوص شهر خوی برگزار شده بود، بنده دیدم که در آن همایش با اینکه بنده نماینده مردم شهر در مجلس بودم، صداوسیما با افراد دیگری که هیچ مسئولیتی در شهر ندارند، مصاحبه میکند و آنها را برجسته میکنند.
همان زمان یکی از مسئولان همایش را صدا زدم و دلیل این امر را پرسیدم. در این حین، یک فرد روحانی از دستاندرکاران برنامه گفت که «ما با مشایی خیلی رفیقیم، این فرد (که با او صحبت میکردم) هم خیلی به او نزدیک است؛ قدرت ما هم زیاد است و شما نمیتوانید کاری کنید». سپس به من تعارف کردند که به اتاقی دیگر بروم. وقتی رفتم، تعدادی از دوستان مشایی را در آن اتاق دیدم.
سپس به آن روحانی گفتم که «شما از امکانات دولتی در آستانه انتخابات سوءاستفاده میکنید و به نام خوی کار تبلیغاتی میکنید، با هنرپیشهها عکس میگیرید و ... در حالی که شما یک روحانی هستید و این کارها درست نیست».
مجموعهای که در تهران هستند و آن روحانی در رأس آن است، یک نفر را از خوی که از رزمندگان هم هست، آوردند و به مشایی وصل کرد.
* چند ردیف بودجه کل کشور، پارسال و امسال پانصد میلیون تومان به بنیادی خاص[شورای عالی ایرانیان خارج از کشور] اختصاص یافته است که افراد خاصی اعضای هیأت مدیره آن هستند. جای سؤال دارد که این پول در کجا و چگونه مصرف میشود؟ چرا باید به این بنیاد کمک شود و به بقیه کمک نشود؟ اما وقتی من در این مورد پیگیری میکنم، پاسخ قانعکننده دریافت نمیکنم.
*الان ما پنجاه میلیون تومان برای جلوگیری از سیل در یک روستا با زحمت و مراجعات مکرر میتوانیم بگیریم اما این پانصد میلیون تومان به راحتی در اختیار این مجموعه قرار میگیرد. این در حالی است که برای بارگاه شمس در خوی، پول نداریم تا آن را ترمیم و تکمیل کنیم؛ ولی برای این بنیاد پول هست.
*افرادی در خوی هستند که سابقه عضویت در انجمن حجتیه را در پرونده خود دارند و با امام مخالف بودند و اوایل انقلاب مجبور شدند خوی را ترک کنند.آنها اکنون دوباره بال و پر گرفتهاند، برگشتهاند و در عرصههای گوناگون حتی مدیریت و معاون حضور پیدا کردهاند و این برای انقلابیون اصلی و مردم آگاه خوی، خوشایند نیست .
*در جریان رقابتهای انتخاباتی مجلس هشتم، وقتی ستادهای انتخاباتی کاندیداها تشکیل میشد، برای هر کدام یک جعبه شیرینی خریدم و به ستادشان رفتم. توصیههایی هم برای امیدوار کردن مردم و پرشور بودن انتخابات با آنها در میان گذاشتم؛ اما بدترین برخورد را در ستاد اصلی آقای احمدینژاد دیدم که با وجود اصولگرا بودن بنده، آنها حتی حاضر نبودند داخل ستاد آنها بروم.بعدا در محافل خودشان (در استانداری و فرمانداری) یکی از مسئولان استان گفته بود که آن شیرینی (که من برده بودم) را باید جلوی چشمش بیرون میانداختید!
*اما آن ستاد افراطی، از حالا و با عجله شروع به اعلام برائت از مشایی کردهاند که میتواند پیامی داشته باشد! در حالی که مگر همه کاره ستاد، مشایی نبود؟! اینها که دوست رئیسجمهور هستند، چطور اعلام برائت میکنند؟! جای تعجب است که چقدر این افراد موضعگیریهای ملونی دارند. این کار افراد نان به نرخ روز خور است که یک روز دوست افراطی هستند و یک روز دشمن افراطی.
*خطری که اکنون نظام با آن روبهروست، از جانب کسانی است که در قالب عشق به امام زمان و شعارهای مردمپسند جلو میآیند؛ در حالی که اوایل انقلاب، جلوی امام ایستاده بودند. من رسوایی هر کس که خلوص در نیت ندارد را آشکارا میبینم و صدای شکسته شدن استخوانهایشان را میشنوم.
*ما در کشورمان افرادی داریم که استوانه فکری هستند و مقاصد مادی هم ندارند؛ کسانی مانند آیتالله جوادی آملی و دیگر مراجع. وقتی چنین افرادی از جریان انحرافی اعلام برائت میکنند، یعنی این جریان واقعا خطری برای کشور است.