به گزارش مشرق، سال 1394 درحالی آغاز شد که بسیاری از تحلیلگران انتظار داشتند تا پیش از پایان تعطیلات نوروزی، کار توافق هستهای میان ایران و 1+5 در لوزان یکسره شود. اگرچه این توافق در لوزان حاصل نشد، اما کمی بعد در وین، دو طرف توانستند به یک برنامه جامع اقدام مشترک دست یافته و با اجرای آن، در نهایت مُهر ابطال به تحریمهای همهجانبه علیه کشورمان بزنند.
با وجود اینکه این تحریمها زیر ذرهبین رسانهها سرانجام برداشته شد، اما این روزها بهنظر میرسد که یک راهبرد تحریمی دیگر، شکست خود را به نظاره نشسته است: تحریم انتخابات. سیاستی که معمولا در آستانه هر دوره از انتخابات از سوی اپوزسیون خارجنشین تبلیغ شده و حسب شرایط داخلی کشور، مورد اقبال برخی از شهروندان قرار میگیرد.
گروهی با نگاهی به تجربه ادوار قبلی میپرسند، راهبرد تحریم انتخابات در ادوار قبلی چه سودی برای کشور داشته که باز هم باید از آن استفاده کرد؟
با این وجود بهنظر میرسد که این راهبرد برای انتخابات هفتم اسفند مشتریهای زیادی نداشته و دیگر گوش کسی بدهکار دعوتکنندگان به سیاست تحریم نیست و به این ترتیب، سالی که با خبرهایی خوش برای شکست سیاست تحریم جهانی علیه کشورمان آغاز شد، میرود تا با شکست یک سیاست تحریمی دیگر به پایان برسد؛ اما چرا؟
3 دلیل برای «نه» گفتن به تحریم انتخابات
سیاست تحریم انتخابات، معمولا بهعنوان یک اهرم فشار مورد توجه گروههای اپوزسیون قرار میگیرد تا با کاهش سطح مشارکت انتخاباتی، مشروعیت مردمی نظام جمهوری اسلامی هدف قرار گیرد و فرصتی برای هجمه تبلیغاتی علیه تهران مهیا شود.
دعوتکنندگان به تحریم انتخابات معمولا هیچ شانسی برای حضور در رقابتهای انتخاباتی نداشته و به دلیل اینکه انتخابات در ایران را «غیررقابتی» مینامند، مدعی هستند که حضور در انتخابات تنها به تایید این روند غیردموکراتیک منتهی خواهد شد. چنان که گفته شد، در برخی مقاطع، این استدلال از سوی برخی از گروههای سیاسی داخلی مورد توجه قرار گرفته و پارهای شکافهای سیاسی داخلی باعث میشود تا منتقدان داخلی با این ادعا که انتخابات در ایران قدرت اثرگذاری بر فرآیندهای تصمیمگیری سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را ندارد، با دعوتکنندگان به تحریم، همراه میشوند.
با این وجود در آستانه انتخابات هفتم اسفند، دستکم سه استدلال در برابر ادعاهای هواداران تحریم انتخابات وجود دارد که باعث شده تا دعوت به عدم مشارکت در انتخابات چندان رونق نداشته باشد.
1) استدلال اول از سوی جریانات اصیل انقلابی همواره مطرح میشود. این جریانات تاکید دارند که باوجود همه اختلافات داخلی، باید این واقعیت را پذیرفت که زیرسوال بردن مشروعیت نظام، نمیتواند سودی برای کشور داشته و به دموکراتیکتر کردن فرآیندهای تصمیمگیری کمک کند. این جریانات که از طیف اصولگرا تا بخشی از بدنه اصلاحطلب را در بر میگیرند، تاکید دارند که در هر شرایطی باید با شرکت در انتخابات، صف خود را از معاندان جدا کرد و مانع از آن شد که موجسواری آن ها بر روی اختلافات داخلی، در نهایت به تضعیف نظام منتهی شود.
2) استدلال دوم در آستانه انتخابات هفتم اسفند از سوی گروههایی مطرح میشود که گاهی جامعه هدف تبلیغات مبتنی بر تحریم انتخابات را تشکیل میدهند. این گروه با نگاهی به تجربه ادوار قبلی میپرسند، راهبرد تحریم انتخابات در ادوار قبلی چه سودی برای کشور داشته که باز هم باید از آن استفاده کرد؟ به عقیده این طیف از فعالان سیاسی که عمدتا سبد رأی اصلاحطلبان را تشکیل میدهند، تحریم انتخابات باعث میشود تا برخی چهرههای تندرو، با آرایی اندک بتوانند وارد مجلس شده و مشکلاتی را برای مهمترین نهاد تصمیمگیری در کشور ایجاد کنند. به عقیده این دسته از گروههای سیاسی، مشارکت در انتخابات حتی با وجود برخی انتقادات به فرآیند برگزاری انتخابات بهتر از قهر با صندوقهای رأی، منافع کشور را تامین میکند. تاکید رهبر معظم انقلاب در دو سال اخیر بر اینکه حتی مخالفان نظام نیز بهخاطر منافع کشور پای صندوقهای رأی حاضر شوند، سهم زیادی در تقویت این مدل استدلالی داشت.
تنها زبان قابل اتکا برای گفتوگو و تعامل سیاسی، زبان «رأی» و «انتخابات» است و اگر انتخابات و لوازم آن در نظر گرفته نشده و لشکرکشی خیابانی یا استبداد حزبی جایگزین رأیگیری شود، کشور به توسعه نخواهد رسید
3) سومین استدلال هم از جانب آن هایی مطرح میشود که کار زیادی با مسائل روز سیاسی نداشته و از منظر گفتمانی به موضعگیری پیرامون حوادث روزمره روی میآورند. این دسته که بیش از آنکه فعال سیاسی باشند، نظریهپردازان سیاسی را شامل میشود، بر این باورند که تنها زبان قابل اتکا برای گفتوگو و تعامل سیاسی، زبان «رأی» و «انتخابات» است و اگر انتخابات و لوازم آن در نظر گرفته نشده و لشکرکشی خیابانی یا استبداد حزبی جایگزین رأیگیری شود، کشور به توسعه نخواهد رسید. از منظر این عده، حتی اگر برخی جریانات سیاسی در ایران قادر به مشارکت در عرصه انتخابات نباشند، باز هم نباید زبان دیگری بهجز رأی دادن را برای وزنکشی سیاسی و پیگیری مطالبات مردمی، برگزید.
تاثیر شکست تحریم داخلی بر تحریم خارجی
به این ترتیب سه هفته مانده تا انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم، روشن است که راهبرد تحریم انتخابات مشتری زیادی در میان افکارعمومی نداشته و اگر بگذریم از بخشی از جامعه که دچار انفعال سیاسی، سرخوردگی تشکیلاتی و یا عناد ریشهای با انقلاب اسلامی هستند، بخش بزرگی از شهروندان، حاضر نیستند به دلیل برخی نقدها و دلخوریها، عرصه انتخابات را به رقیب سیاسی خود واگذار کرده و مانند برخی ادوار پیشین، قهر سیاسی را به مشارکت فعال، ترجیح دهند.
روشن است که نتیجه شکست تحریم داخلی، افزایش مشروعیت مردمی نظام خواهد بود که خود به خود باعث افزایش اعتبار بینالمللی ایران و قدرت گرفتن وزن سیاسی دیپلماتهای کشورمان در مجامع جهانی میشود. بنابراین از هماکنون میتوان انتظار داشت که شکست راهبرد تحریم انتخابات، در نهایت به شکست تحریمهای باقی مانده بینالمللی خواهد انجامید.