سایت دیپلمات در مقاله ای از طرح جذب نخبگان ایرانی برای تبادل به آمریکا خبر داده و از دفتر دبی برای متقاعد کردن آنها به فعالیت علیه جمهوری اسلامی در قالب طرح های دیپلماسی عمومی آمریکا پرده برداشته است.

 به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق؛ سایت دیپلمات در مقاله ای که توسط جیل اسکات اسمیت نوشته شده، به بررسی اشتباهات دیپلماسی عمومی آمریکا در براندازی ایران و تغییر حاکمیت پرداخته و در این میان به برخی برنامه های براندازی اذعان می کند که محورهای اصلی آن به قرار زیر است:

** طبق گزارش وزارت امور خارجه در مارس 2006 رویکرد آمریکا در قبال ایران با عنوان "جذب نسل آینده متخصصان ایرانی: فرصت های تازه در واشینگتن، دبی و اروپا"؛ راهبرد نوین وزیر امور خارجه و کاندولیزا رایس به شمار می رفت.

** گزارش مذکور از تشکیل دفتر امور ایران جهت هماهنگ سازی شبکه ای خبر می داد که مهم ترینِ آن دفتر حضور منطقه ای[1] در دبی، می باشد که به بهانه برقراری ارتباط با مردم ایران و "ترویج آزادی و مردم سالاری در این کشور"(!) طراحی شد. مقدار 85 میلیون دلار به نام کمک هزینه جهت ارتقای مردم سالاری در ایران؛ برای حمایت از مخالفان و گروه های در تبعید، پخش 24 ساعته ی رادیویی و تلویزیونی و رسانه ای هزینه شد.

** دفتر حضور منطقه ای در ایران (دبی) "بر اساس الگوی ریگا شکل گرفته است" که برای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده بود. هدف این مرکز در دبی هم این بود که نخبگان ایرانی را جذب کند و آنها را متقاعد سازد تا بر ضد منافع جمهوری اسلامی فعالیت کنند.

** این گزارش اذعان می کند: مواضع آمریکا در قبال ایران پس از آشوب های سال 88 به صورت آشکار این پیام را مخابره می کرد که طرفداران مردم سالاری و حقوق بشر تنها ابزاری بودند در خدمت سیاستی که هدفش تغییر رژیم بود.

** آمریکا برای استحاله نخبگان ایرانی برنامه تبادل و دیدار آنها از آمریکا را طرح ریزی کرد. هدف این برنامه، که با دقت از وارد شدن به موضوعات سیاسی اجتناب می کرد، به وجود آوردن پیوندها، برانگیختن حس کنجکاوی و پرداختن به منافع مشترک در بین جوامع مدنی دو کشور بود. این طرح با موفقیت پیش می رفت اما حضور کاندولیزا رایس در نمایشگاه هنر ایرانی در مرکز بین المللی مریدیان[2]، باعث لو رفتن اغراض سیاسی این مبادلات شد و منجر شد که دولت ایران مجموعه ای از سفرهای گروهی برنامه ریزی شده را لغو کند.

** رفتار مقامات قضایی و امنیتی ایران پس از انتخابات 88 نشان داد که چه برداشتی نسبت به این مبادلات داشتند. وکلای دولت این مبادلات را به عنوان شواهدی دال بر تلاش های آمریکا جهت ایجاد "انقلاب مخملی" و تغییر نظام دانستند.

** اقدامات وزارت امنیت داخلی در قبال ایرانیانی که در قالب طرح های دیپلماسی فرهنگی و برنامه های مبادلاتی به آمریکا آورده شدند؛ باعث به وجود آمدن تحقیر، سرخوردگی و مهم تر از همه، تصویری به شدت منفی از آمریکا در ذهن آنها شده است.

متن کامل این مقاله به شرح زیر است:

از سال 2009 تمامی مبادلات با ایران به تعویق انداخته شد، و به رغم این واقعیت که رویداد های اخیر امید بخشِ گام هایی به سمت رویکردی دیپلماتیک بودند، شکی نیست که روابط ایران و آمریکا همچنان تحت الشعاع مسئله ی هسته ای قرار دارد. احتمال تغییر این شرایط نیز در کوتاه مدت غیر ممکن به نظر می رسد.

در این شرایط، بررسی تلاش هایی که در بین سال های 2005 تا 2008 جهت برقراری پیوند هایی با جامعه ی ایران از طریق مبادلات صورت پذیرفته است، ارزشمند خواهد بود. در این مورد باید خودداری آمریکا از برقراری مجدد روابط دیپلماتیک همه جانبه با جمهوری اسلامی در تهران را نیز مدّ نظر داشت، چرا که این کشور بر این باور است؛ این عمل به ایران مشروعیت بین المللی خواهد بخشید. شرایط برقراری چنین تماس هایی در هاله ای از دشمنی قرار داشت، چرا که در دولت بوش آشکار شد که هدف این تلاش ها عادی سازی روایط بین دو کشور نبوده است، بلکه این اقدامات بخشی از تلاش کلی ای بوده اند که به منظور تسهیل در تغییر رژیم در ایران صورت می پذیرفته است.

اولین نتایج چنین رویکردی در قبال ایران در مارس 2006 و از طریق گزارش طبقه بندی نشده وزارت امور خارجه با عنوان "جذب نسل آینده ی متخصصان ایرانی: فرصت های تازه در واشنگتن، دبی و اروپا" منتشر گردید. این رویکرد بخشی از راهبرد نوین وزیر امور خارجه، کاندولیزا رایس به شمار می رفت، رویکردی که خود او در ژانویه ی 2006 هدف آن را "ساختن و حفاظت از دولت های مردم سالار و حکومت های خوبی بیان کرد که به نیاز های مردم خود پاسخ می دهند و به صورت مسئولانه در نظام بین المللی رفتار می کنند".

گزارش یاد شده از تشکیل دفتر امور ایران جهت هماهنگ سازی شبکه ای از "قرار گاه های امدادی" به منظور گزارش دهی سیاسی-اقتصادی خبر می داد. مهم ترینِ این قرارگاه ها، دفتر حضور منطقه ای[3] در دبی، امارات متحده عربی، می باشد که برای[به بهانه] برقراری ارتباط با مردم ایران و "ترویج آزادی و مردم سالاری در این کشور"(!) طراحی شد. تقریباً در همان زمان، مقدار 85 میلیون دلار به عنوان کمک هزینه جهت[به بهانه] ارتقای مردم سالاری در ایران در نظر گرفته شد، از جمله برای حمایت از مخالفان و گروه های در تبعید، پخش 24 ساعته ی رادیویی و تلویزیونی، افزایش درگاه های اینترنتی و فرصت های مطالعاتی برای ایرانیان در آمریکا.

این گزارش مدعی است: همانطور که آشوبها و نافرمانی های مدنی پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال88 نشان داده است، گروه های هوادار مردم سالاری و ضد اصولگرایی اسلامی مختلفی در ایران وجود دارند و شرایط سیاسی از آن درجه از ناپایداری برخوردار است که می توان گفت که هنوز امید آن می رود که این گروه ها بتوانند توازن سیاسی را به سمتی مورد پسندتر و متمایل تر به غرب بر هم بزنند. اما این شرایط تمامی راهبردهای آمریکا را با این بلاتکلیفی مواجه می کند که آیا باید این فرایند را در پیش بگیرند و بر روی آن پافشاری کنند. اوباما "اعمال ناروای" پلیس را محکوم کرد اما همچنین تأکید کرد که برای حاکمیت و استقلال ایران احترام قائل است. این موضوع در تضاد کامل با چیزی قرار داشت که در دولت بوش رخ داد؛ آن زمان سیاست آمریکا به صورت آشکار این پیام را مخابره می کرد که طرفداران مردم سالاری و حقوق بشر تنها ابزاری بودند در خدمت سیاستی که هدفش تغییر رژیم بود. این واقعیت متحدان احتمالی آمریکا را در موضعی نامناسب و غیرممکن قرار داد، چراکه برای همیشه هدف آنها را با منافع یک دشمن گره می زد. به گفته ی برنده ی جایزه ی صلح نوبل و فعال حقوق بشر ایرانی، شیرین عبادی، "هر کس که در مورد مردم سالاری در ایران صحبت کند، متهم به این می شود که از آمریکا پولی دریافت کرده است".

در چنین شرایطی با توجه به اینکه قرارگاه دبی به عنوان مرکز ثبت نام برای ویزا عمل می کرد و مؤسسات خصوصی به عنوان میزبان مورد استفاده قرار می گرفتند، از اواخر سال 2006، گروه هایی از ایرانیان دعوت شدند تا در قالب تورهای اختصاصی از آمریکا بازدید کنند. در ابتدا گروهی از مدرسان ایرانی زبان انگلیسی وارد آمریکا شدند و به عنوان "سفیران فرهنگی" و دستیاران آموزش زبان خارجی فارسی در محیط دانشگاهی این کشور مستقر شدند. در ادامه هم گروه هایی از پزشکان و اساتید پزشکی، هنرمندان، مدیران فرهنگی، فیلم سازان و متخصصان پازپروری معتادین در همین قالب وارد این کشور شدند.

هدف این برنامه، که با دقت از وارد شدن در موضوعات به ظاهر سیاسی اجتناب می کرد، به وجود آوردن پیوندها، برانگیختن حس کنجکاوی و پرداختن به منافع مشترک در بین جوامع مدنی دو کشور بود. به نظر می رسد که این طرح تا ماه می سال 2007 با موفقیت پیش می رفت، یعنی زمانی که وزیر امور خارجه ی وقت، کاندولیزا رایس در نمایشگاه هنر ایرانی "آرزوها و رویاها" در مرکز بین المللی مریدیان[4] حضور یافت. این مرکز برخی از مبادلات وزارت امور خارجه را اجرا می کرد. حضور عمومی خانم رایس، هرچند با استقبال گسترده ای مواجه شده بود، اما باعث سیاسی شدن این مبادلات شد و منجر به این شد که دولت ایران مجموعه ای از سفرهای گروهی برنامه ریزی شده را به تعویق بیاندازد یا لغو کند.

این رویداد درس مهمی را به همراه داشت. هر چند برخی از در ها در ایران باز ماندند، اما این عملیات همچنان عملیاتی پیچیده می باشد. یکی از شرکت کنندگان در این طرح، که از تجربه خود صحبت می کرد، در همان زمان اذعان کرد که "هرگونه نشانی از نفوذ دولت آمریکا دیپلماسی آموزشی را از بین خواهد برد. اما چنانچه این طرح به صورت مستقل از سوی یک دانشگاه و بر اساس مبادله ی بین همتایان اندیشمند اجرا گردد، تنها راهی است که برای مواجهه با ایران امروز وجود دارد".

در آگوست سال 2009، به دنبال اعتراضات خیابانی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران، شواهد نشان دادند که مقامات قضایی و امنیت داخلی ایران چه برداشتی نسبت به این مبادلات داشتند. وکلای دولت این مبادلات را به عنوان شواهدی دال بر تلاش های آمریکا جهت ایجاد "انقلاب مخملی" و تغییر نظام مورد استفاده قرار دادند.

بر اساس کیفرخواست، دفتر حضور منطقه ای در ایران (دبی) "بر اساس الگوی ریگا شکل گرفته است" که برای مهندسی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده بود. هدف این مرکز در دبی هم این بود که نخبگان ایرانی را جذب کند و آنها را متقاعد سازد تا بر ضد منافع جمهوری اسلامی فعالیت کنند. بر اساس گزارش برنامه ی بین المللی نظارت بر حکومت ها، که توسط مرکز حضور منطقه ای ارائه گردید، به نظر می رسد که مقامات ایرانی برای توصیف تلاش های آمریکا برای سرنگونی رژیم، برنامه های سیاست عمومی را با برنامه ریزی های جداگانه برای مردم سالاری تلفیق کرده اند.

علاوه بر این، به نظر می رسد که تلاش های صورت پذیرفته برای مواجهه با ایرانیان و آوردن آنها به آمریکا در قالب طرح های دیپلماسی فرهنگی و برنامه های مبادلاتی مشکلاتی را برای امنیت ملی آمریکا به وجود آورده است. اقدامات وزارت امنیت داخلی باعث به وجود آمدن تأخیر، تحقیر، سرخوردگی و مهم تر از همه، تصویری به شدت منفی از آمریکا شده است. به نوشته ی یکی از منتقدان، "می توان گفت که روش های امنیتی، برآورده کردن تقاضاهای مطرح شده برای ارتقای روابط بهتر و ایجاد درکی بیشتر از دنیای اسلام را برای برنامه های مبادلاتی مشکل تر و پر هزینه تر می سازد". به دلیل نبود هرگونه نمایندگی کنسولی آمریکا در خود ایران، از ایرانیانی که تمایل داشتند تا در این برنامه شرکت کنند خواسته شده بود تا برای به دست آوردن ویزا ابتدا به دبی سفر کنند. با این وجود، وزارت امنیت داخلی، با این دلایل که این افراد یا خطری امنیتی به شمار می روند و یا اینکه هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از کسب مجوز ورود، آمریکا را ترک کنند، بسیاری از درخواست ها برای ویزا را رد کرد. در نتیجه این افراد تأخیرات و نا امیدی فراوانی را تجربه کردند، که منجر به این شد که بدون نتیجه به ایران برگردند. این موضوع بسیار فاجعه آمیز بود.

نگرانی هایی هم در مورد این وجود داشت که چنین برنامه هایی تحت عنوان نادرست اجرا می شوند، همانطور که کارگاه های حقوق بشر در ماه های آپریل و می 2005 تحت حمایت مرکز مستند سازی حقوق بشر ایرانِ دانشگاه ییل در دبی برگزار شد، اما شامل نشست هایی هم در مورد مقاومت مدنی بود. مبادلات تنها زمانی تأثیرگذار خواهند بود که بر اساس حسی از آزاد اندیشی و صداقت و بدون هیچ محرک جایگزین دیگر اجرا گردند. اما ناتوانی در ایجاد رویکرد و نگرشی واحد در دستگاه دولتی آمریکا این مهم را مقدور نساخت.

همانگونه که ایوو دالدر در می 2006 بلافاصله پس از اعلام اینکه مذاکرات هسته ای با ایران از سر گرفته می شود، ابراز داشت، "باید به صورت آشکار نشان دهیم که تمایل داریم تا تمامی اختلافات را از راه مذاکره بر طرف کنیم، از جمله از سرگیری روابط سیاسی و اقتصادی و تضمین امنیتی به عنوان بخشی از چارچوب کاری منطقه ای". متاسفانه این امر هیچگاه محقق نگردید. با این حال، گزارش دفتر حضور منطقه ای دبی که در بالا بخشی از آن مورد اشاره قرار گرفت، شامل نکات مثبت و امیدوارکننده ای نیز بود. هرچند این برنامه "به دلیل نگرانی از امنیت شرکت کنندگان" متوقف شد، تقریبا 250 نفر در آن شرکت کردند، از جمله سه گروهی که در تابستان 2009 به این سفر رفتند، حتی کیفرخواست دادگاه اشاره داشت که، "شرکت کنندگان در حالی که تحت تأثیر قرار گرفته بودند، از این سفر برگشتند و اغلب برای کمک به گروه های مبادلاتی آینده داوطلب شدند".



[1] Regional Presence Office

[2] Meridian International Center

[3] Regional Presence Office

[4] Meridian International Center

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ناصح ۱۷:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۸
    0 0
    اگر به آن روی سکه هم نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که جناح افراطی و تندرو در ایران در واقع به عنوان ستون پنجم دشمن در خدمت اهداف سیاسی امریکا عمل میکند و ابزار دست آنان است به دلیل اینکه با بستن فضای سیاسی و اجتماعی کشور و فراری دادن نخبگان بستر های لازم را برای دشمنان ایجاد میکند این یک رابطه دو طرفه است بین جناح افراطی و تندرو در ایران و حکومت امریکا بدون آگاهی و دریافت جیره و مواجب . هر یک نخبه مهاجر سرمایه ای است که از خزانه ایران عزیز اسلامی به سرقت میرود .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس