گروه سیاسی مشرق -روزنامهها
و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و
اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید
همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت
ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور
با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
جهنم تروریستها و برزخ ژنو
محمد صرفی در سرمقاله امروز روزنامه کیهان نوشت:
براساس اخبار منتشر شده فردا قرار است اولین دور از مذاکرات میان دولت سوریه و شورشیان در شهر ژنو سوئیس برگزار شود. این مذاکرات بخشی از توافق دومین نشست وین 2 میان اعضای کشورهای موسوم به «گروه بینالمللی حمایت از سوریه» است. آن نشست با طرح صلحی که حاوی یک جدول زمانی بود به کار خود پایان داد. این جدول زمانی عبارت بود از؛
1- نشست دیپلماتها برای بررسی پیشرفت طرح پس از یک ماه که در نیویورک برگزار شد.
2- تا اول ژانویه (11 دی) سازمان ملل نشست دولت دمشق و مخالفین سوری را تشکیل دهد.
3- شش ماه آینده (25 اردیبهشت 95) میان دولت و مخالفان آتش بس - با هدف تدوین قانون اساسی جدید- برقرار شود.
4-18 ماه آینده (25 اردیبهشت 96) انتخابات آزاد با نظارت سازمان ملل و در چارچوب قانون اساسی جدید برگزار شود.
مذاکرات فردا در واقع دومین گام از جدول زمانی فوق است که با تاخیر و تعویق چند باره انجام میشود. درباره این مذاکرات چند نکته مهم و قابل توجه وجود دارد؛
1- اوضاع میدانی؛ مهمترین فاکتور در مذاکرات پیش رو، تغییر شدید اوضاع میدانی جنگ است. زمان به هیچ عنوان به نفع شورشیان و متحدان آنها به پیش نمیرود. ورق جنگ در تمام مناطق درگیری به نفع سوریه و پشتیبانان آن برگشته است. این لیست مختصری از اصلیترین تحولات میدانی در فاصله میان نشست وین تا ژنو است؛
19آبان- آزادی فرودگاه کویرس بعد از سه سال محاصره و ادامه پیشرویها به سمت شمال فرودگاه تا دروازههای شهر الباب
19 آبان- آزادسازی فرودگاه مرج السلطان در دمشق
3 آذر- هدف قرار گرفتن جنگنده روسی توسط ترکیه
6 آذر- ژنرال رشید بکتاش از فرماندهان ارشد ارتش آزاد در حما کشته شد.
8 آذر- 94 فرد تحت تعقیب در استانهای دمشق و حلب خود را تسلیم نیروهای دولتی کردند.
12 آذر- روسیه اعلام کرد دومین پایگاه هوایی عملیاتی خود در حمص را به راه میاندازد و 100 جنگنده دیگر به سوریه میفرستد.
5 دی- زهران علوش سرکرده جیش الاسلام در حمله هوایی به غوطه شرقی دمشق کشته شد.
14 دی- ارتش سوریه 60 درصد شهر شیخ مسکین را آزاد کرد.
16 دی- ابوراتب الحمصی فرمانده گروه احرارالشام در حمص ترور شد.
22 دی- شهر سلما در شمال لاذقیه آزاد شد.
4 بهمن- شهر ربیعه آخرین شهر استان لاذقیه به تصرف ارتش سوریه درآمد.
6بهمن- شهر راهبردی شیخ مسکین کاملاً آزاد شد.
و بالاخره آزادسازی بیش از 500 کیلومتر مربع از اراضی جنوب و جنوبغربی حلب طی مراحل مختلف. همانطور که مشخص است، در این مدت حدود دو ماهه، تروریستها هیچ پیروزی قابل ذکری در میدان عمل به دست نیاوردهاند و شکستهای پی در پی آنان را در موضع انفعال و ضعف قرار داده است.
2- شورشیان گله بیصاحب؛ واقعیت آن است که امروز شورشیان در سوریه بیشتر شبیه گلهای بیصاحب هستند. گلهای که البته یکدست هم نیست و به گله شتر گاو پلنگ بیشتر شبیه است. آمریکا، عربستان و ترکیه به عنوان سه کشور اصلی حامی تروریستها، در عین اهداف مشترک، اختلافات فاحشی نیز در این زمینه دارند. عربستان سه هفته پس از نشست وین، حدود 100 تن از سران گروههای شورشی را به ریاض فراخواند تا هماهنگیهای لازم برای حضور آنان در مذاکرات امروز را فراهم کند اما با مرگ زهران علوش فرمانده جیش الاسلام ضربه سختی خورد. ترکیه حضور نیروهای کُرد در مذاکرات را خط قرمز خود اعلام کرده است. اختلافات میان شورشیان چنان عمیق و گسترده است که جان کری مجبور شد آنان را تهدید کند که اگر با یکدیگر برای حضور در ژنو به توافق نرسند، پشتیبانی حامیان خود را از دست خواهند داد. این اختلافات باعث شده است آنان از گفت و گوی رو در رو با نمایندگان دمشق خودداری کنند و مذاکرات ژنو به صورت «مذاکره از نزدیک» و با واسطه نماینده سازمان ملل انجام خواهد شد. با در نظر گرفتن همه این شرایط، بقول روزنامه رای الیوم؛ وقتی طرفهای اصلی معارضان با یکدیگر کنار نمیآیند و نمیتوانند اعضای خود را مشخص کنند، چگونه خواهند توانست با دولت سوریه مذاکره کرده و به نتیجهای هم برسند؟!
3- هیاهو با دست خالی؛ در حالی که واقعیتهای میدانی در سوریه کاملاً علیه شورشیان در جریان است، آنان برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات، ضعفها و شکستهای خود، اکنون به جنجال و هیاهو روی آوردهاند. این جنجال رسانهای عمدتا دو محور دارد؛ اول بزرگنمایی و اغراق درباره تلفات غیرنظامیان در حملات هوایی روسیه و دوم دروغپردازی و مظلومنمایی رسانهای و بینالمللی درباره مناطق اشغالی که توسط ارتش سوریه محاصره شده است.(این در حالی است که شورشیان مناطق مختلفی از جمله نبل، الزهرا، فوعه و کفریا را سالهاست در محاصره دارند و مردم این مناطق علاوه بر محرومیت از غذا و تجهیزات پزشکی، در سایه سکوت مرگبار جامعه جهانی، هر روز با آتشباری شورشیان نیز مواجه هستند.) در همین راستا شورشیان چند روز پیش اعلام کردند شرط موفقیت مذاکرات قطع حملات هوایی روسیه و پایان محاصره مناطق اشغالی است.
4- بازی با مدل برجام؛ یکی از موضوعات به ظاهر فرعی - اما به شدت مهم و قابل تامل- در مذاکرات پیش رو، نقش جمهوری اسلامی ایران در این مذاکرات است. اهمیت این ماجرا از آنجایی دوچندان میشود که با دوره موسوم به پسابرجام مصادف است. آمریکاییها برنامههای خاص خود را در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران در این دوره دارند. چندی پیش نشریه آمریکایی نیویورکر در پایان گزارشی مبسوط نوشت؛ «آزمایش بعدی درباره نیات واقعی ایران، مذاکرات صلح سوریه است که قرار است این ماه آغاز شود و هیچ پاداش مالی ندارد! این آزمون بهتری به منظور سنجش آمادگی ایران برای تعامل با بقیه جهان خواهد بود.» معنای واقعی آنچه نیویورکر آمادگی تعامل با جهان میخواند، تسلیم شدن ایران در برابر طرح آمریکا برای آینده سوریه است. روزی که تروریستهای اجارهای آمریکا با دلارهای نفتی آل سعود و حمایت اطلاعاتی و لجستیکی ترکیه سرمست برخی پیروزیهای خود بودند، واشنگتن نتوانست به اهداف خود برسد، امروز که ورق به کلی برگشته است و آمریکاییها بهتر از هرکس دیگری میدانند سرنخ تغییر روند شرایط میدانی درکجاست و نمیتوانند با مدلسازی از برجام، بازی باخته را به برد تبدیل کنند.
5- بازگشت به زمین؛ تقریبا تمام دیپلماتها و تحلیلگران درگیر مسائل سوریه امیدی به مذاکرات پیش رو در ژنو ندارند و معتقدند این مذاکرات به نتیجه خاصی نخواهد رسید. چرا که طرفها، بخصوص شورشیان و حامیان آنها هنوز حاضر به پذیرش واقعیتهای میدانی جنگ نیستند و از لحاظ روانی آمادگی مذاکراتی واقعی و نتیجه بخش را ندارند. شواهد نشان میدهد بازیگران صحنه سوریه ضمن باز گذاشتن کانال دیپلماتیک، دست خالی از ژنو باز خواهند گشت تا باز هم شانس خود را روی زمین امتحان کنند. اخبار منتشر شده مبنی بر فعالیتهای لجستیکی آمریکا در شمالشرق سوریه و راهاندازی یک فرودگاه نظامی و بلوف جان کری مبنی بر اینکه اگر راه حل سیاسی جواب ندهد، آمریکا برای راه حل نظامی آماده است، ناظر به همین روند است.
ایران و کانادا سزاوار روابط ویژه
فریدون مجلسی در بخش سرمقاله امروز شرق نوشت:
روز گذشته «استفن دیون»، وزیر خارجه کانادا، اعلام کرد کشورش تحریم علیه ایران را لغو کرده است و سفارت آن کشور در ایران بازگشایی میشود. از هنگامی که حزب لیبرال در انتخابات اخیر این کشور پیروز شد - انتخاباتی که در آن دو ایرانی فرهیخته نیز به عضویت پارلمان كانادا درآمدند- پیشبینی میشد بهزودی روابط دو کشور بهسوی عادیشدن برود. منابع کانادایی به نقش مؤثر دکتر ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان، در تماس با نمایندگان کانادایی متنفذ در کنفرانس اخیر داووس سوئیس در سرعتبخشیدن به برقراری این روابط اشاره کردهاند. درواقع در شرایط متعارف بینالمللی، روابط ایران و کانادا نهتنها باید عادی باشد بلکه سزاوار روابطی ویژه است. نباید فراموش کنیم که اکنون نزدیک دو درصد جمعیت کانادا ایرانیتبار هستند. اینان در تورنتو، ونکووِر، مونترال و تا حدی در کالگری متمرکز هستند؛ یعنی در مراکز اصلی جمعیتی، صنعتی، دانشگاهی و بازرگانی. اما تأثیرگذاری آنان در زندگی اجتماعی و اقتصادی آن کشور بسیار بیشتر از درصد جمعیتی آنان است. ایرانیتباران کانادا در بالاترین ردههای فرهنگی، تخصصی و تجاری آن کشور جای دارند. یک دلیل آن شرایط سختگیرانه کانادا در پذیرش مهاجران ایرانی در دو دهه اخیر، از جمله داشتن حداقل مدرک دانشگاهی لیسانس بوده است. این شرایط موجب شد که ایرانیان مهاجر در کانادا در مقایسه با گروههای دیگر و حتی میانگین آموزشی کانادا در سطح تحصیلی بالاتری قرار بگیرند. مهاجران نسل اول به عادت و شیوه ایرانی در تحصیلات فرزندانشان هرگز کوتاهی نکردهاند. نمونه آن برجستگی تحصیلی دو نماینده اخیر ایرانیتبار در مجلس عوام کاناداست که اگر واجد هر صفتی باشند، عوامبودن به معنی ایرانی آن هرگز برازنده آنان نیست! از قضا ما در همان نخستین روز اعلام انتخابشدن آنان پیشبینی کرده بودیم که خصوصا با حضور آنان یخهای روابط ایران و کانادا بهزودی آب خواهد شد. رفتار دولت دستراستی قبلی کانادا در سختگیری نسبت به ایران و ایرانیتباران حتی ناقض حقوق انسانی این گروه از شهروندان خودشان بود که با ایجاد سد در ارائه خدمات کنسولی در روابط انسانی و خانوادگی و اجتماعی آنان نیز خلل ایجاد کرده بودند. صدهاهزار ایرانی مرفه و اغلب فرهیخته ایرانی، بازار مطلوبی برای بسیاری از تولیدات ایرانی هستند و میتوانند در روابط تجاری آینده میان دو کشور نقش مهمی داشته باشند. نیاز فوری این چندصدهزارنفر و خانوادههای آنان در ایران به مراودات هوایی نیز میتواند بخش هواپیمایی کشورمان را منتفع کند. اکنون سود این مراودات نصیب شرکتهای هواپیمایی عربی و ترک میشود اما اگر ایران پروازهای مستقیم میان تهران- تورنتو، تهران- ونکوور و تهران - مونترال را برقرار کند چنین خطوطی باید پاسخگوی نیاز میلیونها ایرانیتبار مقیم آمریکا نیز باشد که با تنظیم پروازهای خود از طریق فرودگاههای کانادا میتوانند دستیابی مستقیمتر، کمتوقفتر و ارزانتری به تهران داشته باشند.
یقینا چنین پروازهایی از روز نخست با فهرستهای طولانی ذخیره جا مواجه خواهد بود. مرکز هوانوردی بینالمللی نیز در مونترال است و لابد شرکتهای ایرانی مشکلات دوران تحریم را با «یاتا» نیز در این میان حلوفصل خواهند کرد. کانادا تولیدکننده برخی انواع پیشرفته هواپیماهای با ظرفیتهای متوسط و پایین است و در صنایع نفت و گاز و راهآهن نیز در ردههای بالای تخصصی جهان قرار دارد و میتواند پاسخگوی نیازهای بازار ایران باشد. دوران پسابرجام و تلاش برای بازسازی روابط با کشورهای مختلف، حتما میتواند با دولت جدید کانادا نیز روابط پرسودی را بههمراه داشته باشد.
دو نكته درباره برجام
روزنامه رسالت در بخش سرمقاله خود نوشت:
1- مراقبت از نفوذ ما با آمريكاييها هيچ گفتگويي به جز "برجام" نداريم. خطوط كلي توافقات در برجام مشخص است. آنها بايد به تعهدات خود عمل كنند. چون امضاي 5 قدرت ديگر پاي برجام است قاعدتاً نبايد بازي درآورند. اما اگر هم بازي درآوردند بايد در مقام مقابله به مثل بود. نيازي به گفتگو هم بود در همين چارچوب، بايد كوتاه و مختصر باشد. آمريكاييها فريبكارانه عمل ميكنند. بايد هوشيار بود، آنها هم جيب ما را ميخواهند بزنند و هم مشروعيت انقلابي ما را نزد ملتهاي جهان زير سئوال ببرند. لذا هر گفتگويي درباره منطقه و يا هر موضوعي غيرموضوع هستهاي بايد ممنوع شود. ديپلماتهاي ما اگر يك مقدار هوشيار باشند دقت و ظرافت اين ممنوعيت را ميتوانند درك كنند. لذا برقراري تلفن قرمز يا تلفن به هر رنگ ديگر با آمريكاييها در اين باره معنا ندارد.آمريكا در عراق، سوريه، يمن، بحرين، افغانستان و لبنان حركت ايذايي عليه ايران دارد. در روابط ما با همسايگان اخلال ميكند. در كنار اين اقدامات ميخواهد با گفتگوهاي محرمانه، خود را بيطرف نشان دهد و بگويد بااقدامات ضد ايراني ارتباط ندارد. اين گفتگوها در هر سطحي بايد تعطيل شود. ما هيچ گفتگويي در هيچ زمينهاي در مسائل منطقه با آمريكاييها تا موقعي كه بر طبل خصومت ميكوبند، نبايد داشته باشيم.آمريكاييها دارند مسائل انتخابات ما را رصد ميكنند. از طريق عناصر نفوذي نوعي فتنهگري را كليد زدهاند. بايد مراقبت كرد از نفوذ در هر سطحي در اين باره جلوگيري كرد. مجلس خبرگان رهبري و مجلس شوراي اسلامي با ميليونها راي ايرانيان با رعايت حق الناس بايد شكل گيرد. آمريكا و غرب هيچ حقي در اين باره ندارند. مردم با رصد بوقهاي آمريكايي و غربي بايد رد نفوذيها را در داخل بگيرند و با راي قاطع خود، آنها را منزوي كنند.
2- بسط روابط با دنيا و توجه به منافع ملي
برجام يك فرصت است تا ما دوستان و دشمنان انقلاب را در ميان قدرتها مورد سنجش قرار دهيم. برقراري روابط راهبردي با روسيه و چين يك رويكرد هوشمندانه است. اين رويكرد نشان ميدهد ما از بدعهدي و بدرفتاري و تداوم خصومت غربيها به ستوه آمدهايم و اعتمادي به آنها نداريم ولو آنها از روي فريب در باغ سبز به ما نشان دهند. غرب اكنون در مشكلات اقتصادي و بهويژه ركود به سر ميبرد. آنها بازار ايران را منفذي براي تنفس خود ميدانند. عقلانيت حكم ميكند در مناسبات با غرب دقيقتر عمل كنيم. نبايد كشور را تبديل به بازار مصرف كالاهاي غربي كنيم. برجام فرصتي است تا ميزان دوري و نزديكي با هر كشوري را خودمان تعيين كنيم و در اين رويكرد كاملاً به منافع و مصالح ملي توجه داشته باشيم.
با اوضاع كنوني جهان، بعيد است در صورت بر هم خوردن تعهدات برجام توسط آمريكاييها آنها دوباره موفق به ايجاد اجماع عليه ايران شوند. چينيها حتي در دوران تحريم، اين اواخر نشان دادند كه حاضر به ادامه اجماع عليه ايران نيستند. روسها هم پس از ماجراي اوكراين همين مسير را ميرفتند. لذا آمريكاييها حتي در طول دو سال مذاكرات هستهاي از اين باب دستشان خالي بود.
سلاح تحريم اگر ميتوانست موثر باشد، كره شمالي به بمب هيدروژن نميرسيد. لذا تحريم يك سلاح زنگ زده است و كاري از آن برنميآيد. بازگشت تحريمها به بهانه حمايت از تروريسم، نقض حقوق بشر است و فعاليتهاي موشكي به رسوايي و انزواي آمريكا منجر ميشود. آمريكاييها در ادامه تحريمها عليه كره شمالي فقط بايد منتظر يك فاجعه باشند.رژيم صهيونيستي در پسابرجام منزويتر ميشود و يك حركت جهاني براي خلع سلاح هستهاي رژيم غاصب و اشغالگر قدس پديد ميآيد. اين همتي است كه بايد دستگاه ديپلماسي ما با استفاده از اهرم جنبش غيرمتعهدها و كنفرانس اسلامي و... پيگيري كند.
موج بيداري اسلامي پس از يك دوره فترت، دوباره در كشورهاي اسلامي شروع ميشود، علائم آن ظهور كرده است. بايد در اين دوره با استفاده از تجربيات گذشته جلوي انحراف آن را بگيريم. جهان به سوي اسلام و آرمانها و ارزشهاي مهدويت در حركت است و هيچ قدرتي نميتواند جلوي اين حركت را بگيرد.
فریدون مجلسی در بخش سرمقاله امروز شرق نوشت:
روز گذشته «استفن دیون»، وزیر خارجه کانادا، اعلام کرد کشورش تحریم علیه ایران را لغو کرده است و سفارت آن کشور در ایران بازگشایی میشود. از هنگامی که حزب لیبرال در انتخابات اخیر این کشور پیروز شد - انتخاباتی که در آن دو ایرانی فرهیخته نیز به عضویت پارلمان كانادا درآمدند- پیشبینی میشد بهزودی روابط دو کشور بهسوی عادیشدن برود. منابع کانادایی به نقش مؤثر دکتر ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان، در تماس با نمایندگان کانادایی متنفذ در کنفرانس اخیر داووس سوئیس در سرعتبخشیدن به برقراری این روابط اشاره کردهاند. درواقع در شرایط متعارف بینالمللی، روابط ایران و کانادا نهتنها باید عادی باشد بلکه سزاوار روابطی ویژه است. نباید فراموش کنیم که اکنون نزدیک دو درصد جمعیت کانادا ایرانیتبار هستند. اینان در تورنتو، ونکووِر، مونترال و تا حدی در کالگری متمرکز هستند؛ یعنی در مراکز اصلی جمعیتی، صنعتی، دانشگاهی و بازرگانی. اما تأثیرگذاری آنان در زندگی اجتماعی و اقتصادی آن کشور بسیار بیشتر از درصد جمعیتی آنان است. ایرانیتباران کانادا در بالاترین ردههای فرهنگی، تخصصی و تجاری آن کشور جای دارند. یک دلیل آن شرایط سختگیرانه کانادا در پذیرش مهاجران ایرانی در دو دهه اخیر، از جمله داشتن حداقل مدرک دانشگاهی لیسانس بوده است. این شرایط موجب شد که ایرانیان مهاجر در کانادا در مقایسه با گروههای دیگر و حتی میانگین آموزشی کانادا در سطح تحصیلی بالاتری قرار بگیرند. مهاجران نسل اول به عادت و شیوه ایرانی در تحصیلات فرزندانشان هرگز کوتاهی نکردهاند. نمونه آن برجستگی تحصیلی دو نماینده اخیر ایرانیتبار در مجلس عوام کاناداست که اگر واجد هر صفتی باشند، عوامبودن به معنی ایرانی آن هرگز برازنده آنان نیست! از قضا ما در همان نخستین روز اعلام انتخابشدن آنان پیشبینی کرده بودیم که خصوصا با حضور آنان یخهای روابط ایران و کانادا بهزودی آب خواهد شد. رفتار دولت دستراستی قبلی کانادا در سختگیری نسبت به ایران و ایرانیتباران حتی ناقض حقوق انسانی این گروه از شهروندان خودشان بود که با ایجاد سد در ارائه خدمات کنسولی در روابط انسانی و خانوادگی و اجتماعی آنان نیز خلل ایجاد کرده بودند. صدهاهزار ایرانی مرفه و اغلب فرهیخته ایرانی، بازار مطلوبی برای بسیاری از تولیدات ایرانی هستند و میتوانند در روابط تجاری آینده میان دو کشور نقش مهمی داشته باشند. نیاز فوری این چندصدهزارنفر و خانوادههای آنان در ایران به مراودات هوایی نیز میتواند بخش هواپیمایی کشورمان را منتفع کند. اکنون سود این مراودات نصیب شرکتهای هواپیمایی عربی و ترک میشود اما اگر ایران پروازهای مستقیم میان تهران- تورنتو، تهران- ونکوور و تهران - مونترال را برقرار کند چنین خطوطی باید پاسخگوی نیاز میلیونها ایرانیتبار مقیم آمریکا نیز باشد که با تنظیم پروازهای خود از طریق فرودگاههای کانادا میتوانند دستیابی مستقیمتر، کمتوقفتر و ارزانتری به تهران داشته باشند.
یقینا چنین پروازهایی از روز نخست با فهرستهای طولانی ذخیره جا مواجه خواهد بود. مرکز هوانوردی بینالمللی نیز در مونترال است و لابد شرکتهای ایرانی مشکلات دوران تحریم را با «یاتا» نیز در این میان حلوفصل خواهند کرد. کانادا تولیدکننده برخی انواع پیشرفته هواپیماهای با ظرفیتهای متوسط و پایین است و در صنایع نفت و گاز و راهآهن نیز در ردههای بالای تخصصی جهان قرار دارد و میتواند پاسخگوی نیازهای بازار ایران باشد. دوران پسابرجام و تلاش برای بازسازی روابط با کشورهای مختلف، حتما میتواند با دولت جدید کانادا نیز روابط پرسودی را بههمراه داشته باشد.
دو نكته درباره برجام
روزنامه رسالت در بخش سرمقاله خود نوشت:
1- مراقبت از نفوذ ما با آمريكاييها هيچ گفتگويي به جز "برجام" نداريم. خطوط كلي توافقات در برجام مشخص است. آنها بايد به تعهدات خود عمل كنند. چون امضاي 5 قدرت ديگر پاي برجام است قاعدتاً نبايد بازي درآورند. اما اگر هم بازي درآوردند بايد در مقام مقابله به مثل بود. نيازي به گفتگو هم بود در همين چارچوب، بايد كوتاه و مختصر باشد. آمريكاييها فريبكارانه عمل ميكنند. بايد هوشيار بود، آنها هم جيب ما را ميخواهند بزنند و هم مشروعيت انقلابي ما را نزد ملتهاي جهان زير سئوال ببرند. لذا هر گفتگويي درباره منطقه و يا هر موضوعي غيرموضوع هستهاي بايد ممنوع شود. ديپلماتهاي ما اگر يك مقدار هوشيار باشند دقت و ظرافت اين ممنوعيت را ميتوانند درك كنند. لذا برقراري تلفن قرمز يا تلفن به هر رنگ ديگر با آمريكاييها در اين باره معنا ندارد.آمريكا در عراق، سوريه، يمن، بحرين، افغانستان و لبنان حركت ايذايي عليه ايران دارد. در روابط ما با همسايگان اخلال ميكند. در كنار اين اقدامات ميخواهد با گفتگوهاي محرمانه، خود را بيطرف نشان دهد و بگويد بااقدامات ضد ايراني ارتباط ندارد. اين گفتگوها در هر سطحي بايد تعطيل شود. ما هيچ گفتگويي در هيچ زمينهاي در مسائل منطقه با آمريكاييها تا موقعي كه بر طبل خصومت ميكوبند، نبايد داشته باشيم.آمريكاييها دارند مسائل انتخابات ما را رصد ميكنند. از طريق عناصر نفوذي نوعي فتنهگري را كليد زدهاند. بايد مراقبت كرد از نفوذ در هر سطحي در اين باره جلوگيري كرد. مجلس خبرگان رهبري و مجلس شوراي اسلامي با ميليونها راي ايرانيان با رعايت حق الناس بايد شكل گيرد. آمريكا و غرب هيچ حقي در اين باره ندارند. مردم با رصد بوقهاي آمريكايي و غربي بايد رد نفوذيها را در داخل بگيرند و با راي قاطع خود، آنها را منزوي كنند.
2- بسط روابط با دنيا و توجه به منافع ملي
برجام يك فرصت است تا ما دوستان و دشمنان انقلاب را در ميان قدرتها مورد سنجش قرار دهيم. برقراري روابط راهبردي با روسيه و چين يك رويكرد هوشمندانه است. اين رويكرد نشان ميدهد ما از بدعهدي و بدرفتاري و تداوم خصومت غربيها به ستوه آمدهايم و اعتمادي به آنها نداريم ولو آنها از روي فريب در باغ سبز به ما نشان دهند. غرب اكنون در مشكلات اقتصادي و بهويژه ركود به سر ميبرد. آنها بازار ايران را منفذي براي تنفس خود ميدانند. عقلانيت حكم ميكند در مناسبات با غرب دقيقتر عمل كنيم. نبايد كشور را تبديل به بازار مصرف كالاهاي غربي كنيم. برجام فرصتي است تا ميزان دوري و نزديكي با هر كشوري را خودمان تعيين كنيم و در اين رويكرد كاملاً به منافع و مصالح ملي توجه داشته باشيم.
با اوضاع كنوني جهان، بعيد است در صورت بر هم خوردن تعهدات برجام توسط آمريكاييها آنها دوباره موفق به ايجاد اجماع عليه ايران شوند. چينيها حتي در دوران تحريم، اين اواخر نشان دادند كه حاضر به ادامه اجماع عليه ايران نيستند. روسها هم پس از ماجراي اوكراين همين مسير را ميرفتند. لذا آمريكاييها حتي در طول دو سال مذاكرات هستهاي از اين باب دستشان خالي بود.
سلاح تحريم اگر ميتوانست موثر باشد، كره شمالي به بمب هيدروژن نميرسيد. لذا تحريم يك سلاح زنگ زده است و كاري از آن برنميآيد. بازگشت تحريمها به بهانه حمايت از تروريسم، نقض حقوق بشر است و فعاليتهاي موشكي به رسوايي و انزواي آمريكا منجر ميشود. آمريكاييها در ادامه تحريمها عليه كره شمالي فقط بايد منتظر يك فاجعه باشند.رژيم صهيونيستي در پسابرجام منزويتر ميشود و يك حركت جهاني براي خلع سلاح هستهاي رژيم غاصب و اشغالگر قدس پديد ميآيد. اين همتي است كه بايد دستگاه ديپلماسي ما با استفاده از اهرم جنبش غيرمتعهدها و كنفرانس اسلامي و... پيگيري كند.
موج بيداري اسلامي پس از يك دوره فترت، دوباره در كشورهاي اسلامي شروع ميشود، علائم آن ظهور كرده است. بايد در اين دوره با استفاده از تجربيات گذشته جلوي انحراف آن را بگيريم. جهان به سوي اسلام و آرمانها و ارزشهاي مهدويت در حركت است و هيچ قدرتي نميتواند جلوي اين حركت را بگيرد.
فصل بازگشت به همكاري اقتصادي با فرانسه
فريدون مجلسي در بخش نگاه روز روزنامه اعتماد نوشت:
ادامه نخستين سفر رسمي رييس جمهور روحاني به اروپا از ايتاليا به پاريس رسيد. تقدير اين بود اين سفر كه بايد در آبان انجام ميشد در اثر اقدام تروريستي سلفي- وهابي به تعويق بيفتد. در آن زمان توافق حاصل شده بود اما هنوز به مرحله اجرايي شدن برجام نرسيده بود. اكنون به قول اهل وصال مقتضا موجود است و مانع مفقود. فرانسه كه در زمان مذاكرات ١+٥ با سخنان منفي و كارشكنيهاي مقاماتش مردم ايران را رنجانده بود اينك ميكوشد آن سابقه را بزدايد و تاثيري نيك برجاي بگذارد. برخوردها در ايتاليا بسيار محترمانه و اميدبخش بود و در فرانسه هم استقبال صميمانه و اميد بخشي انجام شد. در واقع روابط ايران و فرانسه در ٢٠٠ سال اخير اصولا خوب بوده و از رنجشهاي امپرياليستي روسي و انگليسي به دور بوده است. بعد از انقلاب تا مدتي كوتاه ماهعسلي در پرتو نوفللوشاتو وجود داشت اما روابط با كشورهاي غربي از جمله فرانسه به دنبال گروگانگيري و پيامدهاي گوناگون آن رو به سردي نهاد. اكنون به يمن همين برجامي كه دلواپسان به نافرجامياش ميكوشند، بلندپايگانشان به ايران سفر كردهاند و در پي آن از رييسجمهور ايران و تيم اقتصادي و صنعتي همراه او دعوت كردند به آن كشور سفر كند، تا باشد كه به روابط متعارف بازگرديم و طرفين از «مزاياي اقتصادي و اجتماعي آن بهرهمند شوند.» فرانسه پژو و رنو را به ايران آورد، و پيش از آن نيز آلستوم و ايرباس و توتال را. اكنون زمان بازگشت به همكاري اقتصادي است. با پژو به توافقي دست يافتهاند و با رنو در راه دست يابياند و ايرباس كه هم خريدش و هم فروشش براي طرفين اهميت حياتي دارد. در كنار اين توافقها و اميدهاي اقتصادي و صنعتي مسائل سياسي و امنيتي مطرح است. فرانسه در سوريه و لبنان نوعي گذشته تاريخي و فرهنگي دارد و نگران اين دو كشور مدني مديترانهاي است. ايران نيز در نيم قرن گذشته به بالا آوردن سطح فرهنگي و اجتماعي اكثريت سركوب شده لبنان، يعني جامعه فقير شيعه آن كشور كمك كرده تا به جايگاه در شأن خود برسند و طبيعتا علائقي سياسي و اجتماعي دارد. فرانسه مورد هجوم امواج مهاجران جنگ سوريه قرار گرفته است و اكنون در مييابد كه ايران بر خلاف رقباي مسالهآفرين منطقه ميتواند نقشي ثباتبخش بازي كند. روحاني در كنفرانس مطبوعاتي در ايتاليا در پاسخ خبرنگاري كه نظرش را درباره ادعاي جديد الفيصل پرسيده بود، كه براي بهبود روابط با عربستان خواهان عذرخواهي ايران شده بود به نكات جالبي اشاره كرد كه اكنون، پس از تروريسم وهابي در پاريس، براي فرانسويان بيشتر قابل درك است. ايشان گفت كه آري عذرخواهي ميكنيم! از كشتار منا عذرخواهي ميكنيم، از كشتار مدينه عذرخواهي ميكنيم، از كشتار مردم بي دفاع يمن عذرخواهي ميكنيم، از ايجاد القاعده و داعش و... عذرخواهي ميكنيم. فهرست اين پوزشخواهي طنزآميز ميتواند طولاني باشد، بمبهاي كنار جادهاي در عراق و كشتارهاي گوناگون در افغانستان و پاكستان، عراق، سوريه، پاريس، كاليفرنيا و جاهاي ديگر. در واقع پاسخ به پرسشي كه ميتوانست روحاني را در موضعي تدافعي قرار دهد با اين طنز تلخ كه تلخي طعم آن با حوادث دوسال اخير در پاريس براي فرانسويان آشناست او را در موضعي قرار داد كه دفاعي براي الفيصل، رييس پيشين سازمان امنيت عربستان و طراح بسياري از ماجراها و شاگردش كه اكنون وزير خارجه ماجراجوي عربستان است باقي نميگذارد. من جنبه سياسي سفر آقاي روحاني را هم بسيار مهم ميدانم و اميدوارم با وارد شدن ايران به ترتيبات بينالمللي هم حقوق داخلي و منطقهاي ايران محفوظ بماند و هم ايفاي نقش ثباتآفرين و آشتيجويانه آشتي و ثبات بيشتري كه مايه اصلي توسعه اقتصادي و اجتماعي حتي سياسي است براي كشورمان به ارمغان آورد.
ایران آرام
محمدرضا کردلو در سرمقاله روزنامه وطن امروز نوشت:
اسد، یکی از رفقای عراقی- فرانسویام، وقتی خبر بازداشت ملوانان آمریکایی در خلیجفارس توسط جوانان پاسدار نیروی دریایی سپاه را دیده و شنیده بود، به سرعت از طریق یکی از این شبکههای اجتماعی مکالمهاش را با من شروع کرد. بعد از سلام، بریده بریده و طوری که انگار عجله دارد برای رساندن پیام- با غلط املاییهایی که به خاطر مسلط نبودنش به فارسی طبیعی است- این کلمات را برایم میفرستاد: «شما نمیدانید چکار کردید؟ خیلی کار بزرگی است! خیلی. خیلی. 10سال است آمریکاییها در عراقند، بیشتر از 60سال است که به واسطه اسرائیل، در منطقه هستند. هیچکس تا حالا اینطوری شکارشان نکرده بود. دست بسته و از پشت. طوری شبیه ترسوها. طوری که همه اقتدار تفنگداران آمریکایی میشکند. طوری که من و دوستانم داریم از خوشحالی گریه میکنیم. خیلی کار بزرگی کردید. نمیدانید آمریکایی متجاوز را اسیر کردن چقدر کار بزرگی است».
پشت سرهم داشت میفرستاد. چندباری برایش فرستادم: «میدانم اسد، میدانم». باز فرستاد: «همین که سریع جوابم را میدهی، یعنی نمیدانی. شما مثل ماهیهایی که داخل آب هستند، قدر آب را نمیدانید. فکر نکنم تا حالا صدای تیر تفنگ را شنیده باشی! شنیدهای؟ میشود کسی از شما برای کاری بیرون برود و مطمئن نباشید که آیا سالم برمیگردد یا نه؟ اما بغداد هفتهای یک بار بمبگذاری است. از جاهای دیگر هم خبر داری حتما. سوریه، لبنان، بحرین، لیبی، مصر و... اوضاع یمن را هم که میدانی لابد».
هرچه تایید میکردم، مصرتر میشد که بیشتر برایم توضیح بدهد که «ایران چقدر امنیت دارد». نمیدانم بیت «خوشتر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران» اینجا مناسبت دارد یا نه. اما اسد مدام توضیح میداد و من مدام افتخار میکردم. تا به حال اینقدر به افتخار کردنم، افتخار نکرده بودم! «ایران آرام» ترجیعبند حرفهایش بود و ادامه میداد. حال و اوضاع پاریس را هم مثال زد و گفت: «ماشاءالله به شما و قائدتان. داعش تا قلب اروپا و زیر برج ایفل رسیده اما جرات نزدیک شدن به ایران را ندارد، ماشاءالله به شما. ماشاءالله».
چند روز پیش و بعد از تجلیل رهبر انقلاب از پاسداران نیروی دریایی، دوباره دیدم اسد صدایم میکند برای گفتوگو. پای کامپیوتر نشستم و شروع کرد: «حالا که قائد گفته «کار خدا بود» باید بیشتر حرفهایی که آن روز درباره «کار بزرگی» که کردید گفتم را بفهمی». چه باید میگفتم وقتی همه حرفش را قبول دارم که «ما مثل ماهیهایی هستیم درون آب که نعمت آب را آنطور که باید شکرگزار نیستیم».
اسد کمی سیاسی و نظامی نشست و برایم تشریح کرد که وسعت ماجرای بازداشت ملوانان و تفنگداران آمریکایی تا به کجاست. میگفت: شما جنگ نکرده را تمام کردید. عربستان و ترکیه با آن همه طمطراقشان پشتشان در دریا به آمریکا گرم بود که اگر چنین شود و چنان شود، چه خواهند کرد با حمایت و هدایت آمریکا در دریا. شما اما آنها را به کناری گذاشتید با این کار. تفنگداران کدخدایشان را چند ساعت، دست بستید و تحقیر کردید. تحلیلهای او بود. من زیاد از این پیچیدگیهایی که میگفت مطلع نبودم و فقط به این فکر میکردم که پاسداران رفتهاند و گل کاشتهاند در بازداشت نیروهای آمریکایی، کیف و حالش را همه میکنیم. من که با خلیجفارس 5-4 تا عکس یادگاری بیشتر ندارم، طوری از سوی رفیق آنور آبیام، به خاطر کارستان پاسداران در خلیجفارس، خطاب میشوم که انگار من بیسیم زدم و آمریکاییها را به هراس آوردم! انگار من بازداشتشان کردم. انگار من کاری کردم که دیگر جرات نکنند دور و بر خلیجفارس آفتابی شوند! به دوست دیگرم گفتم: میبینی! وقتی یک ایرانی «کار درست و بجا و عالی» انجام میدهد، همه سربلند میشویم. آمریکا بعد از برجام میخواست خود را نشان بدهد که «کار خدا»، کار دستشان داد. ذلیل شدند در دنیا. تحقیر شدند پس از برجام. تعریفهای اسد از ایران و اقتدار و امنیتش و اینکه کابوس آمریکا و اسرائیل و عربستان شده، تمامی ندارد. هر روز تحلیلهایش نوتر میشود. میگوید: شما همه اینها را به خاطر وحدتتان دارید. به خاطر اینکه وقتی انتخابات میشود، صف میایستید برای رای دادن.
فکر کردم، دیدم وقت انتخابات هم، هر یک نفری که بیشتر در انتخابات شرکت میکند، همه سربلند میشوند؛ همه.
علی آهنی سفیر ایران در فرانسه در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشته است:
پیشینه
ارتباط و تعامل بین دو ملت بزرگ ایران و فرانسه به بیش از 6 قرن قبل
برمیگردد. نخستین تماس میان دو کشور در سال 670 هجری شمسی (1291 میلادی)
صورت گرفت و چند قرن بعد در سالهای 1085 و 1094 هجری شمسی (1706 و 1715
میلادی) با تبادل نمایندگان ویژه بین دو دولت، ارتباط و مناسبات دو کشور
رسمیت یافت.
در سیصدمین سالگرد مناسبات رسمی بین دو کشور، چهارشنبه و پنجشنبه این هفته شاهد سفر رسمی رئیس جمهوری کشورمان به پاریس به دعوت فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری فرانسه بودیم. با وجود تعامل خوب و نگاه مثبت دو ملت متمدن و برخوردار از فرهنگ غنی ایران و فرانسه به یکدیگر از گذشته دور و انتظار دو ملت برای شکوفایی بیشتر مناسبات در پی اقامت کوتاه و تاریخی امام خمینی(ره) در فرانسه، در دهههای اخیر روابط دو کشور فراز و نشیبهای زیادی داشته و متأسفانه از فرصتها و ظرفیتهای موجود برای گسترش مناسبات فی ما بین بهرهبرداری لازم صورت نگرفته است. علاوه بر این، تبلیغات گسترده و جوسازیها پیرامون برنامه صلحآمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران و رویکرد سیاسی و ناعادلانه شورای امنیت سازمان ملل متحد در این زمینه نیز بیش از پیش مناسبات دوجانبه را تحت تأثیر قرار داده بود.
اما خوشبختانه، طی دو سال اخیر تبادل برخی هیأتهای پارلمانی و سیاسی روند رو به رشدی داشته و زمینه را برای تفاهم و همکاری بیشتر آماده کرده است. بعد از سفر رسمی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به فرانسه در آبان ماه1393، برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی که با هدف تقویت رایزنیهای پارلمانی بین دو کشور صورت گرفت و متعاقباً سفر وزیر امور خارجه کشورمان به پاریس، روابط شتاب بیشتری به خود گرفت.
علاوه بر این دیدارهای رؤسای جمهوری دو کشور در نیویورک طی سه سال گذشته و در حاشیه نشستهای سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز آثار سازنده خود را بر روند روابط داشت.
پس از توافق هستهای در تیرماه سال جاری نخستین سفر رسمی فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه به تهران انجام شد که در اصلاح نگاه گذشته ایشان به روابط بسیار مؤثر بود و روابط دو کشور در عمل، وارد مرحله سازنده و جدیدی شد. پیرو انجام سفر هیأت عالیرتبه اقتصادی فرانسه، به ریاست سخنگوی دولت و وزیر کشاورزی و همراهی دبیر دولت و مسئول تجارت خارجی و توریسم این کشور متشکل از 130 نفر از مدیران و مسئولان شرکتهای مختلف فرانسوی و همچنین نخستین سفر رسمی رئیس سنای فرانسه به تهران، شاهد ارتقای روابط بودیم که بسیار حائز اهمیت بود.
طی چند ماه اخیر، مقامات عالی فرانسه با فاصله گرفتن از رویکرد انتقادی گذشته خود پیرامون برنامه هستهای کشورمان، تمایلشان را برای تقویت رایزنیها نشان دادند و با درک نقش و جایگاه مهم کشورمان در منطقه، خواستار مشارکت و ایفای نقش جمهوری اسلامی ایران برای حل و فصل برخی چالشهای منطقهای شدهاند که این خود گویای ورود روابط به شرایط جدید و در چارچوب اهمیت نقش جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقهای، قابل تفسیر است. در پی دستیابی به توافق هستهای و آغاز اجرای برجام، فصل جدیدی در روابط دوجانبه با فرانسه گشوده شده است و بدون شک بهرهبرداری از فضای مثبتی که ایجاد شده، برای تحکیم و تقویت مناسبات فیمابین در راستای تأمین منافع مشترک دو ملت ایران و فرانسه خواهد بود.
سفر رئیس جمهوری کشورمان به پاریس با توجه به روند جدید حاکم بر روابط دوجانبه و همچنین با در نظر گرفتن شرایط زمانی کنونی و تشدید خطر تهدیدات تروریستی بویژه از سوی گروه تروریستی داعش و تحولات پیچیده منطقهای و بینالمللی از اهمیت ویژهای برای هر دو کشور برخوردار است و قطعاً آثار مهم و گستردهای در حوزههای فوقالذکر خواهد داشت.
در پایان این سفر، قرار است یادداشت تفاهمها و توافقهای متعددی در زمینه همکاریهای صنعتی، کشاورزی، حمل و نقل، بهداشت، محیط زیست، مالی، صنعتی، علوم و تحقیقات، فناوری اطلاعات، گردشگری و نیز توافقنامه و قراردادهایی بین شرکتها و بخش خصوصی دو کشور و نیز توافقهایی درخصوص برخی سرمایهگذاریهای مشترک به امضا برسد. همچنین با توجه به امضای سند رایزنیهای سیاسی توسط وزیران خارجه دو کشور، این سفر به ارتقا و تعمیق گفتوگوی سیاسی بین دو کشور درخصوص موضوعهای منطقهای و بینالمللی و تلاش مشترک برای یافتن راه حل سیاسی درخصوص بحرانهای منطقهای کمک خواهد کرد. علاوه براین با توجه به تهدید مشترک تروریسم برای دو کشور، این سفر میتواند بستر بهتری برای همکاری و مبارزه مشترک با این پدیده شوم فراهم آورد. از سوی دیگر به مناسبت انجام این سفر مهم، هفته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران نیز در آستانه دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی با همکاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاریس برگزار خواهد شد که در معرفی بهتر فرهنگ و تمدن ایران اسلامی در فرانسه تأثیر مهمی خواهد گذاشت. نکته مهم دیگر اینکه با امضای سند مهم نقشه راه درخصوص همکاریهای بین دو کشور در زمینههای مختلف از سوی وزیران خارجه و در حضور رؤسای جمهوری دو کشور، چارچوب همکاریهای جدید و همهجانبه ترسیم خواهد شد و فصل نوینی در مناسبات فیمابین گشوده خواهد شد. بدون تردید در سال آینده شاهد برنامهریزی و تبادل هیأتهایی در سطوح و ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و پارلمانی خواهیم بود و با لغو شدن تحریمها، همکاریهای اقتصادی صنعتی دو کشور با شتاب جدید و چشمگیری مواجه خواهد شد.
دومين مظلوم انقلاب
دکتر عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
اگر اهل سياست و قدرت هم اين وجيزه را بنويسند هيچ تأثيري در آيتالله جنتي ندارد، اما نگارنده به جهت دوري از قدرت و بيعلاقگي به مسيرهايي كه به شوراي نگهبان ختم ميشود، بر اين باور است كه دفاع از مظلوميت آيتالله جنتي، دفاع از يك شخص نيست كه دفاع از فقهاي تراز اول انقلاب اسلامي و اسلام سياسي است، دفاع از عالم بزرگي كه توسط بيريشهها در سايه آزادي مورد ستم قرار ميگيرد و اما بعد...
بدون ترديد در فاصله 34 سال بعد از شهادت شهيد مظلوم دكتر بهشتي، هيچ يك از شخصيتهاي منصوب امام به اندازه آيتالله جنتي مظلوم نبوده است. فقط تفاوت ماجرا در اين است كه شهيد بهشتي آماج «تهمتها» و «شايعات» بود، اما آيتالله جنتي آماج «تمسخرها و كنايهها» است. علت اينكه نميتوانند مانند شهيد بهشتي هزاران تهمت را نثار وي كنند، اين است كه آيندهاي براي اندوختگي دنيوي او قابل تصور نيست. بنابراين با هزاران ذرهبين نتوانستند ردپايي از دنياطلبي و دنياگرايي را در اين مرد بزرگ ببينند. يقيناً اگر او اهل دنياي ما بود با اندك هجمه و فشار عرصه را رها ميكرد و آرامش خود در اين سنين را بر هر چيز ديگري ترجيح ميداد اما او در پيماني كه با امام بست و اعتمادي كه امام به ايشان نمود مأمور است تا از پلشتيها در حكومت صالحان پيشگيري نمايد. او دغدغه دارد تا امام را از خوفي كه داشت دور سازد: «من خوف از آن دارم كه ما يك جمهوري اسلامي درست كرديم اما هر كجايش برويم همان حكومت طاغوت باشد». واقعاً اين همه هجمه و تمسخر يك مرد پارسا براي چيست؟ او منفعت خاصي را دنبال ميكند؟ از مسئولان با سابقه نظام كسي را ميتوان يافت كه فرزندش كار يدي (نجاري) كند؟ ممكن است آيتالله جنتي مانند همه ما دچار اشتباه شود اما خروجيهايي همچون خاتمي، روحاني، اصلاحطلبان مجلس ششم و اخيراً هاشمي نشان ميدهد كه آيتالله جنتي براي حساسترين مناصب كشور نيز به سليقه خود عمل نميكند. او در قالب سازوكار شورايي ظاهر ميشود و براساس تقوي رأي ميدهد. اما علت هجمهها به وي اين است كه او اهل زد و بند نيست. او «اصحاب معامله» را پشت در نگه ميدارد. تاريخ اسلام مملو از ظلم به چنين اشخاصي است كه غربت اميرالمؤمنين در كوفه بارزترين مصداق اين سلامت و مظلوميت است. مثل آيتالله جنتي مَثل شيخ فضلالله نوري است. ديروز (1285ش) مشروطهخواهان، مشروطه انگليسي را عامل توسعه و شكوفايي ايران ميدانستند و به همين دليل هر نفسي كه بر خلاف اين مسير استنشاق ميشد به مسلخ ميبردند. هنوز ايرانيان در بهت و حيرتند كه چگونه عالم تراز اول آنان در تهران به چوبهدار سپرده شد و مردمي كه باور كرده بودند مشروطه انگليسي راه حل مشكلات كشور است براي كشته شدن او كف ميزدند. او روي قرآن كوچك خود دست ميگذاشت و قسم ميخورد اما مشروطهخواهان قرآن را پاكت سيگار معرفي كردند تا هلهله غربگرايان صداي وي را خاموش كند. شيخفضلالله را مقابل خواستههاي مردم معرفي كردند تا بتوانند خون او را توجيه كنند و پسرش كف ميزد تا حقانيت اعدام باورپذيرتر گردد. اگر اهل دنيا همه تلاششان براي بهبود رفاه زن و فرزند باشد آيتالله جنتي قبلاً بين فرزند و انقلاب يكي را انتخاب كرده است.
كسي كه از فرزند براي انقلاب گذشته باشد هيچ شاخص دنيايي او را اسير نمينمايد. جرم جنتي ايستادن در مقابل سكولاريسم است. جرم آيتالله جنتي ايستادگي بر اصول امام در همه ادوار انقلاب اسلامي است.
او در واپسين سالهاي حيات، حفظ سلامت انقلاب و صلابت راه امام را ذخيره و توشه خود كرده است و اين چيزي است كه اهل دنيا از فهم آن عاجزند، همانگونه كه در تاريخ معاصر ميرزاي شيرازي ماند و ناصرالدين شاه نماند، همانگونه كه شيخفضلالله ماند و شيخ ابراهيم زنجاني نماند، همانگونه كه قبر مدرس زيارتگاه شد و رضاخان به زبالهدان تاريخ پيوست و همانگونه كه امام جاودانه تاريخ و پهلوي دوم مدفون شهوات قدرت شد، جنتي نيز در تاريخ آيندگان چون كوه خواهد ماند و هلهله اهل قدرت همچون كف و باد گذر خواهد نمود. امام قاعده و فرمولي را براي بعد از خود به جاي گذاشت كه هر گاه دشمن از شما تمجيد كرد در خود شك كنيد و هرگاه دشمن بر شما شوريد بدانيد مسير درستي را طي مينماييد. امروز آيتالله جنتي مغضوب دشمنان است چرا كه راه نفوذ را سد نموده است. از لسآنجلس تا تهران براي او جوك ميسازند، از «من و تو» تا تجديدنظر طلبان به سخرهاش ميگيرند. اما او همچون عمار تا لحظه آخر دچار ترديد نشده است و از هيچ كس شكايتي نميكند. او به دنبال عقبه اجتماعي و سياسي براي دفاع از خود و جريانسازي عليه ديگران نميگردد. او زخمزبانها و تمسخرها را «تأديب نفس» ميداند و هر روز استوارتر ميشود. دشمن تلاش كرده است تا شوراي نگهبان را معادل جنتي معرفي كند حال آنكه از درون شورا چنين نگاهي اعلام نميشود. آنچه راز هجمه به جنتي است پايبندي واقعي او به انقلاب اسلامي است چرا كه او به يك جمهوري اسلامي بزك شده با اسلام نميانديشد. بدون ترديد اگر تصميم با آيتالله جنتي بود هرگز فرزند خود را وزير ارشاد نظام جمهوري اسلامي نمیکرد. چنين مردي اگر مورد هجمه مدعيان اسلام رحماني، سكولارهاي وطني و دمكراسيخواهان غربي و CIA نباشد به درد اين مسئوليت خطير نخواهد خورد. مظلوميت او جوهره درخشاني وي در تاريخ آينده اسلام سياسي و تشيع است و هجمهكنندگان به او مفقودان آينده تاريخ اسلام و تشيعاند. روزي آيندگان حسرت وجود او را خواهند خورد، همانگونه كه ما امروز حسرت بهشتي را ميخوريم.
چرا بايد درصحنه مانددر سیصدمین سالگرد مناسبات رسمی بین دو کشور، چهارشنبه و پنجشنبه این هفته شاهد سفر رسمی رئیس جمهوری کشورمان به پاریس به دعوت فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری فرانسه بودیم. با وجود تعامل خوب و نگاه مثبت دو ملت متمدن و برخوردار از فرهنگ غنی ایران و فرانسه به یکدیگر از گذشته دور و انتظار دو ملت برای شکوفایی بیشتر مناسبات در پی اقامت کوتاه و تاریخی امام خمینی(ره) در فرانسه، در دهههای اخیر روابط دو کشور فراز و نشیبهای زیادی داشته و متأسفانه از فرصتها و ظرفیتهای موجود برای گسترش مناسبات فی ما بین بهرهبرداری لازم صورت نگرفته است. علاوه بر این، تبلیغات گسترده و جوسازیها پیرامون برنامه صلحآمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران و رویکرد سیاسی و ناعادلانه شورای امنیت سازمان ملل متحد در این زمینه نیز بیش از پیش مناسبات دوجانبه را تحت تأثیر قرار داده بود.
اما خوشبختانه، طی دو سال اخیر تبادل برخی هیأتهای پارلمانی و سیاسی روند رو به رشدی داشته و زمینه را برای تفاهم و همکاری بیشتر آماده کرده است. بعد از سفر رسمی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به فرانسه در آبان ماه1393، برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی که با هدف تقویت رایزنیهای پارلمانی بین دو کشور صورت گرفت و متعاقباً سفر وزیر امور خارجه کشورمان به پاریس، روابط شتاب بیشتری به خود گرفت.
علاوه بر این دیدارهای رؤسای جمهوری دو کشور در نیویورک طی سه سال گذشته و در حاشیه نشستهای سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز آثار سازنده خود را بر روند روابط داشت.
پس از توافق هستهای در تیرماه سال جاری نخستین سفر رسمی فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه به تهران انجام شد که در اصلاح نگاه گذشته ایشان به روابط بسیار مؤثر بود و روابط دو کشور در عمل، وارد مرحله سازنده و جدیدی شد. پیرو انجام سفر هیأت عالیرتبه اقتصادی فرانسه، به ریاست سخنگوی دولت و وزیر کشاورزی و همراهی دبیر دولت و مسئول تجارت خارجی و توریسم این کشور متشکل از 130 نفر از مدیران و مسئولان شرکتهای مختلف فرانسوی و همچنین نخستین سفر رسمی رئیس سنای فرانسه به تهران، شاهد ارتقای روابط بودیم که بسیار حائز اهمیت بود.
طی چند ماه اخیر، مقامات عالی فرانسه با فاصله گرفتن از رویکرد انتقادی گذشته خود پیرامون برنامه هستهای کشورمان، تمایلشان را برای تقویت رایزنیها نشان دادند و با درک نقش و جایگاه مهم کشورمان در منطقه، خواستار مشارکت و ایفای نقش جمهوری اسلامی ایران برای حل و فصل برخی چالشهای منطقهای شدهاند که این خود گویای ورود روابط به شرایط جدید و در چارچوب اهمیت نقش جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقهای، قابل تفسیر است. در پی دستیابی به توافق هستهای و آغاز اجرای برجام، فصل جدیدی در روابط دوجانبه با فرانسه گشوده شده است و بدون شک بهرهبرداری از فضای مثبتی که ایجاد شده، برای تحکیم و تقویت مناسبات فیمابین در راستای تأمین منافع مشترک دو ملت ایران و فرانسه خواهد بود.
سفر رئیس جمهوری کشورمان به پاریس با توجه به روند جدید حاکم بر روابط دوجانبه و همچنین با در نظر گرفتن شرایط زمانی کنونی و تشدید خطر تهدیدات تروریستی بویژه از سوی گروه تروریستی داعش و تحولات پیچیده منطقهای و بینالمللی از اهمیت ویژهای برای هر دو کشور برخوردار است و قطعاً آثار مهم و گستردهای در حوزههای فوقالذکر خواهد داشت.
در پایان این سفر، قرار است یادداشت تفاهمها و توافقهای متعددی در زمینه همکاریهای صنعتی، کشاورزی، حمل و نقل، بهداشت، محیط زیست، مالی، صنعتی، علوم و تحقیقات، فناوری اطلاعات، گردشگری و نیز توافقنامه و قراردادهایی بین شرکتها و بخش خصوصی دو کشور و نیز توافقهایی درخصوص برخی سرمایهگذاریهای مشترک به امضا برسد. همچنین با توجه به امضای سند رایزنیهای سیاسی توسط وزیران خارجه دو کشور، این سفر به ارتقا و تعمیق گفتوگوی سیاسی بین دو کشور درخصوص موضوعهای منطقهای و بینالمللی و تلاش مشترک برای یافتن راه حل سیاسی درخصوص بحرانهای منطقهای کمک خواهد کرد. علاوه براین با توجه به تهدید مشترک تروریسم برای دو کشور، این سفر میتواند بستر بهتری برای همکاری و مبارزه مشترک با این پدیده شوم فراهم آورد. از سوی دیگر به مناسبت انجام این سفر مهم، هفته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران نیز در آستانه دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی با همکاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاریس برگزار خواهد شد که در معرفی بهتر فرهنگ و تمدن ایران اسلامی در فرانسه تأثیر مهمی خواهد گذاشت. نکته مهم دیگر اینکه با امضای سند مهم نقشه راه درخصوص همکاریهای بین دو کشور در زمینههای مختلف از سوی وزیران خارجه و در حضور رؤسای جمهوری دو کشور، چارچوب همکاریهای جدید و همهجانبه ترسیم خواهد شد و فصل نوینی در مناسبات فیمابین گشوده خواهد شد. بدون تردید در سال آینده شاهد برنامهریزی و تبادل هیأتهایی در سطوح و ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و پارلمانی خواهیم بود و با لغو شدن تحریمها، همکاریهای اقتصادی صنعتی دو کشور با شتاب جدید و چشمگیری مواجه خواهد شد.
دومين مظلوم انقلاب
دکتر عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
اگر اهل سياست و قدرت هم اين وجيزه را بنويسند هيچ تأثيري در آيتالله جنتي ندارد، اما نگارنده به جهت دوري از قدرت و بيعلاقگي به مسيرهايي كه به شوراي نگهبان ختم ميشود، بر اين باور است كه دفاع از مظلوميت آيتالله جنتي، دفاع از يك شخص نيست كه دفاع از فقهاي تراز اول انقلاب اسلامي و اسلام سياسي است، دفاع از عالم بزرگي كه توسط بيريشهها در سايه آزادي مورد ستم قرار ميگيرد و اما بعد...
بدون ترديد در فاصله 34 سال بعد از شهادت شهيد مظلوم دكتر بهشتي، هيچ يك از شخصيتهاي منصوب امام به اندازه آيتالله جنتي مظلوم نبوده است. فقط تفاوت ماجرا در اين است كه شهيد بهشتي آماج «تهمتها» و «شايعات» بود، اما آيتالله جنتي آماج «تمسخرها و كنايهها» است. علت اينكه نميتوانند مانند شهيد بهشتي هزاران تهمت را نثار وي كنند، اين است كه آيندهاي براي اندوختگي دنيوي او قابل تصور نيست. بنابراين با هزاران ذرهبين نتوانستند ردپايي از دنياطلبي و دنياگرايي را در اين مرد بزرگ ببينند. يقيناً اگر او اهل دنياي ما بود با اندك هجمه و فشار عرصه را رها ميكرد و آرامش خود در اين سنين را بر هر چيز ديگري ترجيح ميداد اما او در پيماني كه با امام بست و اعتمادي كه امام به ايشان نمود مأمور است تا از پلشتيها در حكومت صالحان پيشگيري نمايد. او دغدغه دارد تا امام را از خوفي كه داشت دور سازد: «من خوف از آن دارم كه ما يك جمهوري اسلامي درست كرديم اما هر كجايش برويم همان حكومت طاغوت باشد». واقعاً اين همه هجمه و تمسخر يك مرد پارسا براي چيست؟ او منفعت خاصي را دنبال ميكند؟ از مسئولان با سابقه نظام كسي را ميتوان يافت كه فرزندش كار يدي (نجاري) كند؟ ممكن است آيتالله جنتي مانند همه ما دچار اشتباه شود اما خروجيهايي همچون خاتمي، روحاني، اصلاحطلبان مجلس ششم و اخيراً هاشمي نشان ميدهد كه آيتالله جنتي براي حساسترين مناصب كشور نيز به سليقه خود عمل نميكند. او در قالب سازوكار شورايي ظاهر ميشود و براساس تقوي رأي ميدهد. اما علت هجمهها به وي اين است كه او اهل زد و بند نيست. او «اصحاب معامله» را پشت در نگه ميدارد. تاريخ اسلام مملو از ظلم به چنين اشخاصي است كه غربت اميرالمؤمنين در كوفه بارزترين مصداق اين سلامت و مظلوميت است. مثل آيتالله جنتي مَثل شيخ فضلالله نوري است. ديروز (1285ش) مشروطهخواهان، مشروطه انگليسي را عامل توسعه و شكوفايي ايران ميدانستند و به همين دليل هر نفسي كه بر خلاف اين مسير استنشاق ميشد به مسلخ ميبردند. هنوز ايرانيان در بهت و حيرتند كه چگونه عالم تراز اول آنان در تهران به چوبهدار سپرده شد و مردمي كه باور كرده بودند مشروطه انگليسي راه حل مشكلات كشور است براي كشته شدن او كف ميزدند. او روي قرآن كوچك خود دست ميگذاشت و قسم ميخورد اما مشروطهخواهان قرآن را پاكت سيگار معرفي كردند تا هلهله غربگرايان صداي وي را خاموش كند. شيخفضلالله را مقابل خواستههاي مردم معرفي كردند تا بتوانند خون او را توجيه كنند و پسرش كف ميزد تا حقانيت اعدام باورپذيرتر گردد. اگر اهل دنيا همه تلاششان براي بهبود رفاه زن و فرزند باشد آيتالله جنتي قبلاً بين فرزند و انقلاب يكي را انتخاب كرده است.
كسي كه از فرزند براي انقلاب گذشته باشد هيچ شاخص دنيايي او را اسير نمينمايد. جرم جنتي ايستادن در مقابل سكولاريسم است. جرم آيتالله جنتي ايستادگي بر اصول امام در همه ادوار انقلاب اسلامي است.
او در واپسين سالهاي حيات، حفظ سلامت انقلاب و صلابت راه امام را ذخيره و توشه خود كرده است و اين چيزي است كه اهل دنيا از فهم آن عاجزند، همانگونه كه در تاريخ معاصر ميرزاي شيرازي ماند و ناصرالدين شاه نماند، همانگونه كه شيخفضلالله ماند و شيخ ابراهيم زنجاني نماند، همانگونه كه قبر مدرس زيارتگاه شد و رضاخان به زبالهدان تاريخ پيوست و همانگونه كه امام جاودانه تاريخ و پهلوي دوم مدفون شهوات قدرت شد، جنتي نيز در تاريخ آيندگان چون كوه خواهد ماند و هلهله اهل قدرت همچون كف و باد گذر خواهد نمود. امام قاعده و فرمولي را براي بعد از خود به جاي گذاشت كه هر گاه دشمن از شما تمجيد كرد در خود شك كنيد و هرگاه دشمن بر شما شوريد بدانيد مسير درستي را طي مينماييد. امروز آيتالله جنتي مغضوب دشمنان است چرا كه راه نفوذ را سد نموده است. از لسآنجلس تا تهران براي او جوك ميسازند، از «من و تو» تا تجديدنظر طلبان به سخرهاش ميگيرند. اما او همچون عمار تا لحظه آخر دچار ترديد نشده است و از هيچ كس شكايتي نميكند. او به دنبال عقبه اجتماعي و سياسي براي دفاع از خود و جريانسازي عليه ديگران نميگردد. او زخمزبانها و تمسخرها را «تأديب نفس» ميداند و هر روز استوارتر ميشود. دشمن تلاش كرده است تا شوراي نگهبان را معادل جنتي معرفي كند حال آنكه از درون شورا چنين نگاهي اعلام نميشود. آنچه راز هجمه به جنتي است پايبندي واقعي او به انقلاب اسلامي است چرا كه او به يك جمهوري اسلامي بزك شده با اسلام نميانديشد. بدون ترديد اگر تصميم با آيتالله جنتي بود هرگز فرزند خود را وزير ارشاد نظام جمهوري اسلامي نمیکرد. چنين مردي اگر مورد هجمه مدعيان اسلام رحماني، سكولارهاي وطني و دمكراسيخواهان غربي و CIA نباشد به درد اين مسئوليت خطير نخواهد خورد. مظلوميت او جوهره درخشاني وي در تاريخ آينده اسلام سياسي و تشيع است و هجمهكنندگان به او مفقودان آينده تاريخ اسلام و تشيعاند. روزي آيندگان حسرت وجود او را خواهند خورد، همانگونه كه ما امروز حسرت بهشتي را ميخوريم.
غلامرضا ظريفيان در بخش سرمقاله روزنامه آرمان نوشت:
اصلاحطلبي نوعي مدارا، صبوري و نگاه به آينده است. اصلاحطلبان بايد بتوانند از فضاهاي حداقلي براي تعامل با جامعه، احزاب و گروههاي مختلف استفاده كنند. اصلاحطلبان همواره بايد تلاش كنند كه عرصه را براي گفتوگو ميان جريانات مختلف سياسي فراهم نمایند. جريان اصلاحطلبي به خوبي ميداند كه مساله دموكراسي و مشاركت جمعي يك امر صرفا ذهني نيست بلكه امری انضمامي است و براي اين امر علمي جامعه بايد تلاش و تمرين جدي انجام دهد. در تاريخ تحولات سياسي اجتماعي از نظامات سلطنتي و با نگرش كلي گرا به نگرش تكثرگرا و دموكراتيك رسيدهايم؛ در اين سير تاريخي همواره اين بستر بسيار طولاني را پشت سر گذاشتهايم و تمريني آرام انجام دادهایم لذا بايد براي رسيدن به نقطه اوج تحمل كرد و صبور بود. واقعيت اين است كه تاريخچه مردمسالاري در جامعه ما تاريخچه كوتاهي است و ما ايرانيان رفتار واقعي دموكراتيك به معني جمهوري را حدود 35سال است تمرين كردهايم و اين تمرين در بسياري از كشورها سابقه بسيار طولانيتري دارد. بنابراين با پذیرش اینکه در ذات اصلاحطلبي نوعي تحمل و شكيبايي وجود دارد؛ با شكيبايي هم بايد بپذيريم كه بهترين راه براي اداره امور جامعه خردجمعي و استفاده از ظرفيتها براي توسعه علمي و ملي است و راهي غير از صبر و تحمل براي رسيدن به توسعه پايدار وجود ندارد. به عبارتی شتاب در راه توسعه عواقبی میتواند داشته باشد که با آرامش میتوان از آسیبها آن جلوگیری کرد. استراتژي شركت در انتخابات استراتژي حكيمانهاي است و راه اساسي براي استمرار اصلاحات را که همانا مدارا، تحمل و صبوري و آيندهنگري است در خود دارد. امور ذهني بايد به تدريج در درون اقشار مختلف جامعه و در درون زوايای گونهگون جامعه به بالندگي برسد تا اتفاق مهمي برای استفاده هميشگي از ظرفيتها و مشاركت عمومي و همچنين استفاده از خردجمعي تحقق پيدا كند. بايد تلاش شود از هر نوع تندروي جلوگيري کرد؛ زيرا تندروي مانند چيدن ميوههاي کال است و خوردن ميوههاي نرسيده مشكلات زيادي به وجود ميآورد. تجربه 35 سال گذشته نشان داده هر جا تندروي صورت گرفته و توجه به منافع ملي به حاشیه رانده شده است كل ملت ايران متضرر شدهاند و نمونه عيني اين مطلب را مردم با پوست و استخوان خود درك كردهاند. بنابراين اين تجارب ذيقيمت به نگاه اصلاحطلبي ناب اضافه شده و راهي جز نگاه گام به گام، آموزش، گفتوگو و پذيرش اين مورد كه هيچ جامعهاي بدون اصلاح به اهداف خود و توسعه پايدار نميرسد، وجود ندارد. رسيدن به اين مفهوم حاصل تجربههای مهمي است كه از مشروطه تا به امروز بر روي هم انباشته شده و مسير درستی است كه بايد آن را بسط و توسعه داد. حاصل و ميوه صبوري توام با ماندن در صحنه چیزی جز موفقيت نخواهد بود.
چشم انداز تاریک مذاکرات ژنو 3
دکتر علیرضا رضاخواه در بخش یادداشت روز روزنامه خراسان نوشت:
آخرین اخبار حاکی از آن است که مذاکرات ژنو 3 درباره سوریه پس از تاخیر چند باره قرار است در روز جمعه29 ژانویه آغاز شود. استفان دی میستورا، فرستاده سازمان ملل به سوریه اخیرا اعلام کرده است که مذاکرات ژنو 3، 29 ژانویه جاری آغاز میشود و احتمالا شش ماه به طول بینجامد. با این حال تحلیل گران امیدی به برگزاری این نشست یا دستیابی آن به نتایج قابل قبول و موثری ندارند. دلایل چنین بدبینی را می توان در موارد زیر جستجو کرد:
اقدامات مخرب سعودی
تحلیل گران معتقدند مهمترین عامل به تاخیر افتادن دور جدید مذاکرات را می توان در اقدامات مخرب دربار سعودی جستجو کرد. پیش از برگزاری نشست ژنو، عربستان با گردآوری مخالفان سوری که تحت پوشش مالی و تسلیحاتی اش قرار دارند تلاش کرد تا مجموعهای تحت عنوان مخالفان نظام سوری گرد آورد و آنها را به عنوان تنها نماینده مخالفان معرفی کند. اجتماع مخالفان در عربستان که به کنفرانس ریاض مشهور شد هیئتی را برای شرکت در مذاکرات ژنو 3معرفی کرد. این هیئت بیش از آن که نماینده مخالفان دولت سوریه باشد نماینده تروریست های تحت حمایت عربستان و همپیمانانش بود. لذا ترکیب پیشنهادی با مخالفت های جدی بین المللی مواجه شد. مسکو و دمشق به شدت مخالف حضور گروه های تروریستی چون احرار الشام هستند و آمریکایی ها هم از عدم حضور اپوزیسیون مستقل مانند (رئیس «شورای دموکراتیک سوریه» به ریاست هیثم مناع و «جبهه ملی آزادسازی و تغییر» به ریاست قدری جمیل) ناراحتند.در همین راستا استفان دی میستورا، نماینده ویژه سازمان ملل در بحران سوریه بدون اشاره به نام سعودی اعلام کرد که تلاش طرفی که خواستار تحکیم سلطه اش بر مخالفان نظام سوریه است عملا موجبات تاخیر در مذاکرات را فراهم کرده است.
همسو نبودن مذاکرات سیاسی و تحرکات میدانی
از سوی دیگر روند تحولات نظامی و میدانی با گرایش به سوی مذاکرات سیاسی با هدف استقرار صلح و پایان جنگ در سوریه و عراق همخوانی ندارد. پیشروی های میدانی نیروهای مقاومت در سوریه و عراق باعث شده تا ائتلاف حامی تروریست ها در منطقه به رهبری عربستان و ترکیه خود را در شرایط مناسبی برای ورود به مذاکرات سیاسی نبیند. علاوه بر این در یک سطح بالاتر نیز شاهد رقابت میان مسکو و واشنگتن برای توسعه نفوذ در منطقه می باشیم. آمریکاییها با 1800 نیروی جدید در پایگاه عین الاسد در استان الانبار عراق در نزدیکی مرز سوریه مستقر شدهاند که امکان استفاده از نیروی هوایی این کشور در عراق و سوریه را تسهیل میکند. برخی کارشناسان نظامی معتقدند این پایگاه در مقابل استقرار نیروی هوایی در منطقه لاذقیه سوریه است.
همچنین گزارش های رسانه ای حاکی از آن است که آمریکایی ها در حال تکمیل و راه اندازی یک فرودگاه قدیمی در شمال شرقی استان حسکه برای پشتیبانی از کردهای سوریه علیه داعش هستند. حمایت میدانی از کردهای سوریه در حالی است که در عرصه سیاسی آمریکایی ها با نبود کردها در هیئت مذاکره کننده مخالفان سوری مشکلی ندارند. در مقابل روسیه خواستار حضور کردهای سوریه در مذاکرات است و پیداست که نبردی پنهان بین روسیه و آمریکا بر سر کردهای سوریه آغاز شده است اما یکی با تکیه بر پشتیبانی نظامی و دیگری با پشتیبانی سیاسی. این نقشه سیاسی وقتی ناموزون به نظر میرسد که ترکیه مهمترین هم پیمان آمریکا به شدت مخالف هرگونه کمک نظامی به کردهای سوریه در نبرد با داعش است.همچنین روسیه در شمال شرق سوریه در قامشلی اقدام به ایجاد یک پایگاه نظامی جدید در نزدیکی مرز ترکیه کرده است تا به این ترتیب وحدت عملیاتی بین کردها و عرب های منطقه به منظور نبرد با داعش ایجاد کند. این اقدام مسکو واکنش جدی آنکارا را به دنبال داشته است، علاوه بر این سیاستی که روسیه در قبال کردهای منطقه در پیش گرفته بیانگر آن است که روسیه در توسعه روابط با کردها تلاش دارد دست پیش را بگیرد و نمیخواهد آمریکا در این حوزه پیش دستی کرده و بر روند تحولات سوریه تاثیر منفی بگذارد.
تلاش ها برای تغییر نقشه خاورمیانه
در کنار این تحرکات نظامی و سیاسی شاهد تقویت اظهارات جنجالی برای تغییر نقشه خاورمیانه هستیم. این روزها برخی در عراق به دنبال ایجاد یک اقلیم مستقل هستند، همزمان مقامات کردستان عراق از لزوم استقلال این منطقه سخن می گویند. در این میان می توان به اظهارات مسعود بارزانی در گفتوگو با روزنامه گاردین مبنی بر لزوم استقلال کردستان عراق و بر هم خوردن مرزهای سایکس پیکو اشاره کرد.
گویی بارزانی در آستانه مذاکرات سوریه در ژنو می خواهد بگوید که تفاهمی در منطقه تحقق نخواهد یافت و تجزیه و استقلال کردستان امری اجتناب ناپذیر شده است. این سخنان با حمایت و استقبال مقامات رسمی رژیم صهیونیستی همراه شده است تا جایی که وزیر دادگستری این رژیم صراحتا بر شکل گیری کشور مستقل کردستان تاکید کرده است.
روشن است که هرگونه تغییری در کردستان عراق امتداد تجزیه فراگیر در خاورمیانه خواهد بود. اینها همه همان حرکات ناموزون غیر همسو با روند مذاکرات سیاسی در ژنو درباره سوریه است. عواملی که باعث شده تاکنون دور جدید مذاکرات چند بار به تعویق بیفتد و چشم انداز و آینده آن هم روشن ترسیم نشود.
اصلاحطلبي نوعي مدارا، صبوري و نگاه به آينده است. اصلاحطلبان بايد بتوانند از فضاهاي حداقلي براي تعامل با جامعه، احزاب و گروههاي مختلف استفاده كنند. اصلاحطلبان همواره بايد تلاش كنند كه عرصه را براي گفتوگو ميان جريانات مختلف سياسي فراهم نمایند. جريان اصلاحطلبي به خوبي ميداند كه مساله دموكراسي و مشاركت جمعي يك امر صرفا ذهني نيست بلكه امری انضمامي است و براي اين امر علمي جامعه بايد تلاش و تمرين جدي انجام دهد. در تاريخ تحولات سياسي اجتماعي از نظامات سلطنتي و با نگرش كلي گرا به نگرش تكثرگرا و دموكراتيك رسيدهايم؛ در اين سير تاريخي همواره اين بستر بسيار طولاني را پشت سر گذاشتهايم و تمريني آرام انجام دادهایم لذا بايد براي رسيدن به نقطه اوج تحمل كرد و صبور بود. واقعيت اين است كه تاريخچه مردمسالاري در جامعه ما تاريخچه كوتاهي است و ما ايرانيان رفتار واقعي دموكراتيك به معني جمهوري را حدود 35سال است تمرين كردهايم و اين تمرين در بسياري از كشورها سابقه بسيار طولانيتري دارد. بنابراين با پذیرش اینکه در ذات اصلاحطلبي نوعي تحمل و شكيبايي وجود دارد؛ با شكيبايي هم بايد بپذيريم كه بهترين راه براي اداره امور جامعه خردجمعي و استفاده از ظرفيتها براي توسعه علمي و ملي است و راهي غير از صبر و تحمل براي رسيدن به توسعه پايدار وجود ندارد. به عبارتی شتاب در راه توسعه عواقبی میتواند داشته باشد که با آرامش میتوان از آسیبها آن جلوگیری کرد. استراتژي شركت در انتخابات استراتژي حكيمانهاي است و راه اساسي براي استمرار اصلاحات را که همانا مدارا، تحمل و صبوري و آيندهنگري است در خود دارد. امور ذهني بايد به تدريج در درون اقشار مختلف جامعه و در درون زوايای گونهگون جامعه به بالندگي برسد تا اتفاق مهمي برای استفاده هميشگي از ظرفيتها و مشاركت عمومي و همچنين استفاده از خردجمعي تحقق پيدا كند. بايد تلاش شود از هر نوع تندروي جلوگيري کرد؛ زيرا تندروي مانند چيدن ميوههاي کال است و خوردن ميوههاي نرسيده مشكلات زيادي به وجود ميآورد. تجربه 35 سال گذشته نشان داده هر جا تندروي صورت گرفته و توجه به منافع ملي به حاشیه رانده شده است كل ملت ايران متضرر شدهاند و نمونه عيني اين مطلب را مردم با پوست و استخوان خود درك كردهاند. بنابراين اين تجارب ذيقيمت به نگاه اصلاحطلبي ناب اضافه شده و راهي جز نگاه گام به گام، آموزش، گفتوگو و پذيرش اين مورد كه هيچ جامعهاي بدون اصلاح به اهداف خود و توسعه پايدار نميرسد، وجود ندارد. رسيدن به اين مفهوم حاصل تجربههای مهمي است كه از مشروطه تا به امروز بر روي هم انباشته شده و مسير درستی است كه بايد آن را بسط و توسعه داد. حاصل و ميوه صبوري توام با ماندن در صحنه چیزی جز موفقيت نخواهد بود.
چشم انداز تاریک مذاکرات ژنو 3
دکتر علیرضا رضاخواه در بخش یادداشت روز روزنامه خراسان نوشت:
آخرین اخبار حاکی از آن است که مذاکرات ژنو 3 درباره سوریه پس از تاخیر چند باره قرار است در روز جمعه29 ژانویه آغاز شود. استفان دی میستورا، فرستاده سازمان ملل به سوریه اخیرا اعلام کرده است که مذاکرات ژنو 3، 29 ژانویه جاری آغاز میشود و احتمالا شش ماه به طول بینجامد. با این حال تحلیل گران امیدی به برگزاری این نشست یا دستیابی آن به نتایج قابل قبول و موثری ندارند. دلایل چنین بدبینی را می توان در موارد زیر جستجو کرد:
اقدامات مخرب سعودی
تحلیل گران معتقدند مهمترین عامل به تاخیر افتادن دور جدید مذاکرات را می توان در اقدامات مخرب دربار سعودی جستجو کرد. پیش از برگزاری نشست ژنو، عربستان با گردآوری مخالفان سوری که تحت پوشش مالی و تسلیحاتی اش قرار دارند تلاش کرد تا مجموعهای تحت عنوان مخالفان نظام سوری گرد آورد و آنها را به عنوان تنها نماینده مخالفان معرفی کند. اجتماع مخالفان در عربستان که به کنفرانس ریاض مشهور شد هیئتی را برای شرکت در مذاکرات ژنو 3معرفی کرد. این هیئت بیش از آن که نماینده مخالفان دولت سوریه باشد نماینده تروریست های تحت حمایت عربستان و همپیمانانش بود. لذا ترکیب پیشنهادی با مخالفت های جدی بین المللی مواجه شد. مسکو و دمشق به شدت مخالف حضور گروه های تروریستی چون احرار الشام هستند و آمریکایی ها هم از عدم حضور اپوزیسیون مستقل مانند (رئیس «شورای دموکراتیک سوریه» به ریاست هیثم مناع و «جبهه ملی آزادسازی و تغییر» به ریاست قدری جمیل) ناراحتند.در همین راستا استفان دی میستورا، نماینده ویژه سازمان ملل در بحران سوریه بدون اشاره به نام سعودی اعلام کرد که تلاش طرفی که خواستار تحکیم سلطه اش بر مخالفان نظام سوریه است عملا موجبات تاخیر در مذاکرات را فراهم کرده است.
همسو نبودن مذاکرات سیاسی و تحرکات میدانی
از سوی دیگر روند تحولات نظامی و میدانی با گرایش به سوی مذاکرات سیاسی با هدف استقرار صلح و پایان جنگ در سوریه و عراق همخوانی ندارد. پیشروی های میدانی نیروهای مقاومت در سوریه و عراق باعث شده تا ائتلاف حامی تروریست ها در منطقه به رهبری عربستان و ترکیه خود را در شرایط مناسبی برای ورود به مذاکرات سیاسی نبیند. علاوه بر این در یک سطح بالاتر نیز شاهد رقابت میان مسکو و واشنگتن برای توسعه نفوذ در منطقه می باشیم. آمریکاییها با 1800 نیروی جدید در پایگاه عین الاسد در استان الانبار عراق در نزدیکی مرز سوریه مستقر شدهاند که امکان استفاده از نیروی هوایی این کشور در عراق و سوریه را تسهیل میکند. برخی کارشناسان نظامی معتقدند این پایگاه در مقابل استقرار نیروی هوایی در منطقه لاذقیه سوریه است.
همچنین گزارش های رسانه ای حاکی از آن است که آمریکایی ها در حال تکمیل و راه اندازی یک فرودگاه قدیمی در شمال شرقی استان حسکه برای پشتیبانی از کردهای سوریه علیه داعش هستند. حمایت میدانی از کردهای سوریه در حالی است که در عرصه سیاسی آمریکایی ها با نبود کردها در هیئت مذاکره کننده مخالفان سوری مشکلی ندارند. در مقابل روسیه خواستار حضور کردهای سوریه در مذاکرات است و پیداست که نبردی پنهان بین روسیه و آمریکا بر سر کردهای سوریه آغاز شده است اما یکی با تکیه بر پشتیبانی نظامی و دیگری با پشتیبانی سیاسی. این نقشه سیاسی وقتی ناموزون به نظر میرسد که ترکیه مهمترین هم پیمان آمریکا به شدت مخالف هرگونه کمک نظامی به کردهای سوریه در نبرد با داعش است.همچنین روسیه در شمال شرق سوریه در قامشلی اقدام به ایجاد یک پایگاه نظامی جدید در نزدیکی مرز ترکیه کرده است تا به این ترتیب وحدت عملیاتی بین کردها و عرب های منطقه به منظور نبرد با داعش ایجاد کند. این اقدام مسکو واکنش جدی آنکارا را به دنبال داشته است، علاوه بر این سیاستی که روسیه در قبال کردهای منطقه در پیش گرفته بیانگر آن است که روسیه در توسعه روابط با کردها تلاش دارد دست پیش را بگیرد و نمیخواهد آمریکا در این حوزه پیش دستی کرده و بر روند تحولات سوریه تاثیر منفی بگذارد.
تلاش ها برای تغییر نقشه خاورمیانه
در کنار این تحرکات نظامی و سیاسی شاهد تقویت اظهارات جنجالی برای تغییر نقشه خاورمیانه هستیم. این روزها برخی در عراق به دنبال ایجاد یک اقلیم مستقل هستند، همزمان مقامات کردستان عراق از لزوم استقلال این منطقه سخن می گویند. در این میان می توان به اظهارات مسعود بارزانی در گفتوگو با روزنامه گاردین مبنی بر لزوم استقلال کردستان عراق و بر هم خوردن مرزهای سایکس پیکو اشاره کرد.
گویی بارزانی در آستانه مذاکرات سوریه در ژنو می خواهد بگوید که تفاهمی در منطقه تحقق نخواهد یافت و تجزیه و استقلال کردستان امری اجتناب ناپذیر شده است. این سخنان با حمایت و استقبال مقامات رسمی رژیم صهیونیستی همراه شده است تا جایی که وزیر دادگستری این رژیم صراحتا بر شکل گیری کشور مستقل کردستان تاکید کرده است.
روشن است که هرگونه تغییری در کردستان عراق امتداد تجزیه فراگیر در خاورمیانه خواهد بود. اینها همه همان حرکات ناموزون غیر همسو با روند مذاکرات سیاسی در ژنو درباره سوریه است. عواملی که باعث شده تاکنون دور جدید مذاکرات چند بار به تعویق بیفتد و چشم انداز و آینده آن هم روشن ترسیم نشود.