به گزارش مشرق، درد منوچهر شفقتیان، پیشکسوت پرسپولیس که لب و دهان خود را دوخته و اعتصاب غذا کرده است، درد بسیاری از پیشکسوتان ورزش است که نمیتوانند از علم و تجربه خود برای تولید قهرمان و ورزشکار در کشور استفاده کنند.
بسیاری از پیشکسوتان ورزش در جای جای کشور این معضل را دارند البته و این درد، درد منحصر به شفقتیان نیست اما همین حرکت این پیشکسوت این پرسش را ایجاد میکند که چه برنامهای برای قهرمان هایی داریم که شب و روزشان را در ایام جوانی میگذارند و مقامهای بین المللی میآورند اما دغدغه شان فقط خدمت نیست و دغدغه نان دارند و به محض عبور از قدرت جوانی و حتی در میان دو اردوی تیمهای ملی به دستفروشی و مسافرکشی و ... روی میآروند.
نمونه این موضوع بسیار است، مجتبی مرادی قهرمان کشتی آزاد جهان پس از تیم ملی کارش به فروش سمبوسه رسیده بود، یا امید ستایشپور قهرمان رشته پاور لیفتینگ که در حال فروش روسری و شال کنار خیابان دیده شد و یا محمد یوسف رئیسی کاپیتان و البته سرمربی تیم ملی کریکت ایران که کنار خیابان بنزین میفروشد و باز صادق پاکدامن که علاوه بر قهرمانیهای داخلی، مدال طلای جهان در رشته نجات غریق را دارد و البته کنار خیابان فلافل میفروشد.
به این اسامی میتوان باز هم اسم اضافه کرد مثلا فرشاد درکه را میتوان اضافه کرد، قهرمان کیک بوکسینگ یا خیلیهای دیگر اما چون به لطف خدا منوچهر شفقتیان مشکلش مالی نیست و درد خدمت و یاد دادن دارد، به این اسامی اضافه نمیکنیم و بلکه تاکید داریم که این معضل تنها از یک راه قابل حل است و آن تعامل و عقد قرارداد است میان وزارت آموزش و پرورش با وزارت ورزش و جوانان.
آموزش و پرورش دو نکته بزرگ دارد که باید روی آن دقت کرد؛ اول اینکه این وزارتخانه بیشترین فضای ورزشی ایران را دارد که حتی از خود وزارت ورزش هم بسیار وسیعتر است و دوم اینکه این وزارتخانه در تمامی مقاطع تحصیلی نیازمند آموزش ورزش است.
اگر وزارت ورزش و جوانان بتواند از میان پیشکسوتها و حتی جوانهای قهرمان و مدال آور و مقامدار، مربی ورزش وزارت آموزش و پرورش را تامین کند، هم این متخصصها میتوانند از بزرگترین جمعیت جوان کشور استعدادها را شناسایی کنند و به سمت قهرمانی آنها را سوق دهند، هم فقر حرکتی جامعه را از بین ببرند و باز هم اینکه خودشان صاحب شغل خواهند شد.
این اما همه متن قراردادی نیست که میتوان بین وزارت ورزش و جوانان بست، نکته برای ادامه همکاری این است که تقریبا تمامی فضاهای ورزشی آموزش و پرورش در شیفت عصر و شب به طور کامل بلا استفاده است که وزارت ورزش میتواند با استخدام مربیانی مثل همین شفقتیان، بسیاری از مردم را با ورزش آشتی دهد و ضمن درآمد زایی، محیط های تخصصی برای ورزش ایجاد کند.
شاید تنها راه کار برای حل این معضل پیوند وزارتخانه های ورزش و جوانان با آموزش و پرورش باشد که یکی مواد خام و (جوانان) را دارد و سخت افزارش را (فضای زیاد ورزشی) و دیگری قهرمانان کشور و پیشکسوتان را دارد.
این موضوع باید توسط هر دو وزارتخانه بررسی شود، شاید یک کمیته هماهنگی ساده بتواند از این همه امکان و نیروز انسانی و مربی ورزش استفاده بهینه ای داشته باشد.
بسیاری از پیشکسوتان ورزش در جای جای کشور این معضل را دارند البته و این درد، درد منحصر به شفقتیان نیست اما همین حرکت این پیشکسوت این پرسش را ایجاد میکند که چه برنامهای برای قهرمان هایی داریم که شب و روزشان را در ایام جوانی میگذارند و مقامهای بین المللی میآورند اما دغدغه شان فقط خدمت نیست و دغدغه نان دارند و به محض عبور از قدرت جوانی و حتی در میان دو اردوی تیمهای ملی به دستفروشی و مسافرکشی و ... روی میآروند.
نمونه این موضوع بسیار است، مجتبی مرادی قهرمان کشتی آزاد جهان پس از تیم ملی کارش به فروش سمبوسه رسیده بود، یا امید ستایشپور قهرمان رشته پاور لیفتینگ که در حال فروش روسری و شال کنار خیابان دیده شد و یا محمد یوسف رئیسی کاپیتان و البته سرمربی تیم ملی کریکت ایران که کنار خیابان بنزین میفروشد و باز صادق پاکدامن که علاوه بر قهرمانیهای داخلی، مدال طلای جهان در رشته نجات غریق را دارد و البته کنار خیابان فلافل میفروشد.
به این اسامی میتوان باز هم اسم اضافه کرد مثلا فرشاد درکه را میتوان اضافه کرد، قهرمان کیک بوکسینگ یا خیلیهای دیگر اما چون به لطف خدا منوچهر شفقتیان مشکلش مالی نیست و درد خدمت و یاد دادن دارد، به این اسامی اضافه نمیکنیم و بلکه تاکید داریم که این معضل تنها از یک راه قابل حل است و آن تعامل و عقد قرارداد است میان وزارت آموزش و پرورش با وزارت ورزش و جوانان.
آموزش و پرورش دو نکته بزرگ دارد که باید روی آن دقت کرد؛ اول اینکه این وزارتخانه بیشترین فضای ورزشی ایران را دارد که حتی از خود وزارت ورزش هم بسیار وسیعتر است و دوم اینکه این وزارتخانه در تمامی مقاطع تحصیلی نیازمند آموزش ورزش است.
اگر وزارت ورزش و جوانان بتواند از میان پیشکسوتها و حتی جوانهای قهرمان و مدال آور و مقامدار، مربی ورزش وزارت آموزش و پرورش را تامین کند، هم این متخصصها میتوانند از بزرگترین جمعیت جوان کشور استعدادها را شناسایی کنند و به سمت قهرمانی آنها را سوق دهند، هم فقر حرکتی جامعه را از بین ببرند و باز هم اینکه خودشان صاحب شغل خواهند شد.
این اما همه متن قراردادی نیست که میتوان بین وزارت ورزش و جوانان بست، نکته برای ادامه همکاری این است که تقریبا تمامی فضاهای ورزشی آموزش و پرورش در شیفت عصر و شب به طور کامل بلا استفاده است که وزارت ورزش میتواند با استخدام مربیانی مثل همین شفقتیان، بسیاری از مردم را با ورزش آشتی دهد و ضمن درآمد زایی، محیط های تخصصی برای ورزش ایجاد کند.
شاید تنها راه کار برای حل این معضل پیوند وزارتخانه های ورزش و جوانان با آموزش و پرورش باشد که یکی مواد خام و (جوانان) را دارد و سخت افزارش را (فضای زیاد ورزشی) و دیگری قهرمانان کشور و پیشکسوتان را دارد.
این موضوع باید توسط هر دو وزارتخانه بررسی شود، شاید یک کمیته هماهنگی ساده بتواند از این همه امکان و نیروز انسانی و مربی ورزش استفاده بهینه ای داشته باشد.