به گزارش مشرق، هفته نامه 9 دي گزارش مستندي پيرامون حلقه ارتباطي شياد معروفي كه اين روزها ارتباط او با حلقه انحرافي اطراف دولت آشكار شده منتشر ساخته است كه متن كامل اين گزارش بدين شرح است:
هر روز اخبار موثقي در منابع اطلاعاتي و امنيتي كشور از ارتباطات يك عنصر مجهول النسب و مبهم با شخصيتهاي دولت فعلي و برخي از مسئولان بلندپاي دولت اصلاحات دست بدست مي شود. اين اخبار هر چند يك طرفه و عليه كليت دولت و رييس جمهور در رسانه هاي مختلف منتشر مي شود اما واقعيت ماجرا حاكي از ارتباط نگران كننده برخي از شخصيتهاي پرحاشيه نه فقط در دولت فعلي است كه سابقه آن به دولتهاي قبل نيز مي رسد. به نظر مي رسد پديده اي كه اين روزها نقل آن نُقل محافل سياسي و فرهنگي رسانه اي شده، بايد جدي گرفته شود. حتي اگر ما هم بخواهيم از كنار آن عبور كنيم، امكان آن نيست چرا كه اين مباحث در فضاي رسانه هاي مكتوب و فضاي مجازي با تيترهاي ريز و درشت و اخبار و تحليل هاي مختلف به موضوعي جدي تبديل شده تا جايي كه روزنامه هاي مختلف از قول فرمانده نيروي انتظامي نوشتند: قاطعانه با رمّالان و دعانويسان برخورد مي كنيم. رسانه ديگري از زواياي مختلف فعاليت جريان انحرافي از جمله ترويج عرفان هاي كاذب، رجوع به جن گير و رمال خبر داده است.
رييس يكي از قوا اعلام كرده كه جريان انحرافي، مردم را به كوروش و هخامنش و ديگران ارجاع مي دهد و در ترويج جن گيري و رمالي هم تلاش مي كند. روزنامه اي كه همواره انتظار گزارشهاي دقيق از او مي رود، هفته گذشته با استفاده از برخي اخبار نقل شده در سايتهاي اينترنتي تحليلي از جريان انحرافي ارائه داد كه يك روز بعد به دليل عدم دقت در تنظيم گزارش و منابع آن از خوانندگان خود عذر خواست. همه اين موارد حكايت از آن مي كند كه مباحثي از اين دست در افكار عمومي مطرح شده و لازم است مسئولان ذي ربط هر چه زودتر به ابهامات ايجاد شده پاسخ دهند.
9 دي بنا بر وظيفه ديني و انقلابي خود نيز تلاش مي كند تا اين موضوع را كمي ريشه اي تر و البته مستند به برخي از اخبار درست به تحليل بنشيند هر چند هنوز زواياي مختلفي از اين بحث همچنان امكان طرح در افكار عمومي را ندارد و اميدواريم كه بتوانيم در هفته هاي آينده به شكلي دقيقتر به آن بپردازيم اما طرح برخي از حقايق نيز ضرورت دارد بويژه كه ورود شخصيتهاي دقيق و عميقي مانند آيت الله مصباح در اين موضوع اين ضرورت را از طرف ما بيشتر مي كند.
براي پاسخ به برخي از سئوالاتي كه امروز در خصوص جريان انحرافي و ريشه ها و زواياي پنهان آن در اذهان مطرح شده بايد كمي به عقب برگشت و جريان هاي شبه عرفاني دو دهه اخير را مورد مطالعه قرار داد و نقش دولت هاي قبلي را براي آماده سازي چنين فضايي در جامعه بازخواني كرد و از متوليان فرهنگي دولتهاي گذشته كه با تساهل و تسامحشان بسترهاي فرهنگي ترويج چنين تفكراتي را آماده كرده اند در باره اتخاذ آن سياستها سئوال كرد.
بايد پرسيد چرا و به چه دليل اجازه داده شد كتابهاي عرفانهاي هندي و سرخپوستي نظير "اوشو، كاستاندا، پائولو كوئيلو " و ... در ايران ترجمه و منتشر شود و آيا تجديد چاپ برخي از اين كتابها كه به 30 تا 50 بار رسيده بدون هيچگونه طراحي و برنامه ريزي بوده؟ آيا آموزه هاي شبه عرفاني و خرافي "كاستاندا " و يا آموزههاي غيراخلاقي و عرفان نماي "پائولو كوئيلو " حاصلي غير از فضاي موجود داشت؟ آيا "كوئيلو " در كتاب "كيمياگر " چيزي غير از خرافات را در اذهان مردم جهان جايگزين مي كند؟ زبان كيهاني كه در اين داستان به آن اشاره مي شود و مردم تشويق مي شوند اين زبان را فراگيرند تا بتوانند با آب و باد و خاك و گوسفند و ... به گفتگو بنشينند، غير از ترويج اين تفكرات است؟
شايد اگر آرش حجازي - بازيگردان سناريو ندا آقا سلطان - به انگليس مركز فراماسونرها نگريخته بود مي توانستيم پاسخ برخي از سئوالاتمان را از او بيابيم. آرش حجازي همان كسي است كه در دوره وزارت مهاجراني با حمايت او در دوره اصلاحات، پائولو را به ايران دعوت مي كند و با او قرارداد مي بندد تا انتشار ترجمه و نشر آثارش را به عهده داشته باشد و بعد همين شخص را به قم و مكان هاي مقدس مي برد تا يافته هاي اسرائيلي خود را با آنچه در باره ايران بافته تطبيق دهد، آن وقت است كه پي مي بريم چه فاصله غريب و دوري است بين "اسرائيليات پائولو " و "جريان ناب اسلامي " و بفهميم كه چگونه زهر اين اسرائيليات وارد پيكره منسجم و متفكر جامعه اسلامي شد!
چرا و چگونه است كه از كنار تفكرات اسرائيلي و تناسخ زاي برخي از نويسندگان اين كتابها كه اتفاقاً سابقه ماركسيستي هم در پرونده آنها موجود مي باشد، افرادي با سابقه گروهكي همچون جمشيد حاج اشرفي رهبر كاباليستي جريان خرافي tsm در ايران بوجود مي آيد و يا سركرده فرقه كيهاني به نام طاهري - كه هفته گذشته به جرم ارتداد و سب النبي بازداشت شد - به روش هاي خرافي جن گيري و پاكسازي روح و جسم انسانها از ويروس هاي غير ارگانيك(اشرار جني)، شكل مي گيرد و يا ايمان فتاحي به عنوان آواتار(خداي مجسم) به علوم باطني دست مي يابد و مدعي مي شود مي تواند درون انسانها و اشياء را واكاوي كرده و تغييرات اساسي بوجود آورد!
در كنار اينها هم در اين دو دهه كم نبودند كساني كه با الهام از اين خداگونگي ادعاي حضور در ملكوت داشته و براي خود رسالت جهاني تعريف كرده اند مانند نادر جهاني كه خود را مهدي صغير به رسالت جهاني ناميد و يا افرادي كه به نام ائمه سيزدهم و چهاردهم ظهور كردند و يا سيد حسني جعلي كه با روبند عربي مردم را دعوت به قيام مي كرد.
خوب شد كه "ساي بابا " مرتاض هندي كه خود را خداي مجسم مي دانست اخيراً مُرد تا همه بدانند كه اين بتهاي دروغين قابل شكستن هستند، خوب شد كه عبدالرضا غرابات مدعي خدايي در خوزستان اعدام شد تا همه بدانند اين مشركبالله چيزي جز يك عاجز شياد نبود و خوب شد كه شياداني امثال راجي، غفاري و محققي دستگير شدند، تا همه بدانند آنها جز شياداني بي ايمان نيستند كه اتفاقاً مأموريت شيطاني دارند تا روي افراد ذي نفوذ در داخل كشور ما تأثيرگذار باشد.
متاسفانه امروزه در بسياري از كشورهاي غربي و شرقي، مراجعه سياستمداران به افرادي كه ادعاي قدرتهاي متافيزيكي دارند وجود دارد كه در مواردي اخبار آن به سطح رسانه ها نيز كشيده مي شود. در كشور ايران نيز بر اساس اسناد و مدارك تاريخي تا قبل از انقلاب اسلامي نيز اين شيوه به دليل حاكم بودن جريان فراماسونري در تمام شاخه هاي كشور وجود داشت كه با پيروزي انقلاب اسلامي تقريبا ريشه كن شد، با اين وجود آيا بايد روي آوري ناخوشايند برخي از شخصيتهاي سياسي يا فعالان اجتماعي - هر چند تعداد آنها در انبوه مديران سالم و خدوم، بسيار محدود است - به اين امور را انكار كرد؟ به نظر ميرسد گرايش برخي از شخصيتهاي سياسي به اين افراد چندان هم عجيب نباشد، چگونه اين معماي عجيبي باشد در حالي كه از ديرباز و حتي دوره برخي از انبياي الهي، مردم با شيادان قدرت طلبي روبرو بوده اند كه براي رسيدن به قدرت از هر وسيله اي و حتي سحر و قدرتهاي شيطاني تمسك جسته اند؟ بله جاي تعجب است اگر عده اي بكوشند تا تمام سياست هاي يك نظام الهي مبتني بر خون هزاران شهيد را بويژه در سالهاي اخير كه به تعبير رهبر معظم انقلاب زنده كننده جوهره حقيقي امام و انقلاب بوده، متأثر از اين امور معرفي كنند! قطعا تذكر برخي از علماي صاحب نام نيز از اين منظر قابل تحليل است كه در ضمن دفاع از كليت اقدامات انجام شده در اين سالها هشداري براي مقابله با اين آفت بزرگ و صيانت اعتقادي از دستآوردهاي نظام و جامعه اسلامي است و مقابله با معدود افرادي كه در بدنه اجرايي كشور نه تنها در دولت قبل كه در اين دولت نيز نفوذ كرده اند .
بي شك منشأ خدماتي كه در طول سالهاي بعد از انقلاب صورت گرفته، ناشي از اين نوع ارتباطات غير رحماني و متافيزيكي نبوده و نيست همانطور كه منشأ انحرافات در طول اين سالها نيز فقط ارتباطات ماورالطبيعي نبوده بلكه منشأ اصلي انحرافات، پيوندهاي خارجي و هواهاي نفساني و به تعبير دقيق اميرالمومنين قرائتهاي جديد از دين، بدعتها و هواهاي نفساني بوده كه شيطاني هستند ولي متافيزيكي نيستند. آيا مي شود باور كرد كه اقدامات ارزشمندي كه در طول اين سالها و بويژه در دولت نهم و دهم تحقق يافته و در اكثر موارد دشمنان نظام اسلامي و قدرتهاي سلطه گر را به واكنش و عصبانيت واداشته و همچنين دوستان انقلاب اسلامي و مظلومان عالم را شاد كرده، نتيجه ارتباط با برخي از شيادان شيطان صفت بوده؟
از طرفي ضريب و وزن دادن بيش از اندازه به اين ارتباطات متافيزيكي در تغيير و تحولات سياسي و اجتماعي فريبي است كه بايد مراقب آن باشيم و از سوي ديگر آنچه مسلم است اين كه انحرافاتي از اين دست در بخشهايي هر چند محدود از شخصيتهاي سياسي امروز و ديروز وارد شده كه البته تعداد آنها به تعداد انگشتان دو دست هم نمي رسد. با اين وجود لازم است تا چگونگي ورود اين مباحث در ميان اين افراد بررسي و كالبد شكافي شود و پاسخ داده شود كه اين انحرافات از كي و كجا آغاز و چه كساني در محافل سرّي داخلي و خارجي آن را پخت و پز كرده اند؟ ارتباط اين محافل با جريانات صهيونيستي، انگليسي و حلقه هاي فراماسونري چيست؟
اكنون سئوال اين است كه اساساً زمينه ساز طرح اين مباحث انحرافي در جامعه اسلامي چه جرياناتي بوده اند، آيا اين جريانات مانند جريان انحرافي فعلي و جريان اصلاحات در برخي اقدامات و طراحي هاي خود، اشتراك هدف داشته اند به طوري كه اين دو جريان مانند دو لبه قيچي عمل كردهاند؟! منشأ طرح اين مباحث و احساس خطر ايجاد شده از رفتار چه كساني است، آيا فقط در ميان يك جريان فكري و سياسي، برخي از افراد مطرح آن به دنبال برقراري ارتباط با افرادي مانند عباس غفاري بوده اند يا در ميان جريانات و شخصيتهاي سياسي ديگر، هستند كساني كه پيش و بيش از اين با اين افراد منحرف ارتباط برقرار كردهاند، اساسا آيا اين ارتباطات در راستاي استفاده از قدرتهاي هر چند محدود اما ماوراءالطبيعي امثال افرادي مانند غفاري و متهم دومي كه نقش آن از عباس غفاري بسيار مهمتر است يا اين شيادان شيطان صفت با پوششهاي ديگر همچون طب سنتي و يا انرژي درماني ارتباطات اوليه را برقرار و سپس با ارائه اطلاعاتي محدود از اطراف و اكناف جامعه، اين شخصيتها را در دام قدرت خود گرفتار كرده اند؟
آنچه 9 دي از مجموع اطلاعات مستند و قطعي به دست آورده اين است كه نفوذ اين افراد در بدنه اجرايي كشور به جريان مشهور به انحرافي امروز محدود نمي شود بلكه ورود اين افراد در بدنه اجرايي كشور از سالهاي نيمه دوم دهه هفتاد به بعد آغاز شده تا جايي كه عباس غفاري با هدايت برخي افراد به شخصيتهايي مانند )سيد محمد خ( پيوند مي خورد. در ميان شخصيتهايي كه با غفاري - متهم بازداشتي امروز به جرم استفاده از قدرتهاي شيطاني - ارتباط داشته اند علاوه بر نام افرادي از جريان انحرافي امروز همچون (ر) و (م)، شخصيتهاي سياسي ديگري مانند (م) وزير اصلاح طلبي كه به غرب پناهنده شده، (ي) وزير اصلاح طلبي كه وظيفه اطلاعاتي برخورد با اين انحرافات را داشت، (ب ل) كه در امور پزشكي تخصص دارد و امروز معاونت يكي از وزارتخانهها را بعهده دارد و (م م خ) مرد خاكستري اصلاحات ديده مي شود.
بايد مشخص شود كه ارتباط همه اين افراد با مجرم دستگير شده در راستاي استفاده از اخبار و اطلاعات و قدرتهاي ماوراءالطبيعي محدود اما شيطاني اين فرد بوده يا به دليل برخي از تخصصهاي طب سنتي و پزشكي اين فرد؟! اساسا اين افراد اطلاعي از رفتارهاي شيطاني او داشتند؟ آيا همه اين افراد از ديرباز با مثل اين شخص ارتباط داشته اند يا اين ارتباطات جديد و در سالهاي اخير بوده؟! و از همه مهمتر پاسخ به اين سئوال است كه آيا افرادي كه اين ارتباطات را از ديرباز داشته اند، تاكنون نيز اين ارتباطات را حفظ كرده اند يا نه؟ آيا افراد ذكر شده از شيطاني بودن اقدامات و قدرت ماورالطبيعي اين فرد خبر داشته اند يا نه ؟! آنچه لازم است هر چه سريعتر به اطلاع افكار عمومي برسد پاسخ به اين سئوالات و برطرف كردن ابهامات ايجاد شده است، شايد لازم باشد همه كساني كه با ارتباط گيري با امثال عباس غفاري به دنبال افزايش قدرت سياسي خود بوده اند، در برابر مردم كه به آنها اعتماد كردند و قدرت را به دستشان سپردند پاسخگو باشند، همه آنها از شخصيتهاي جريان انحرافي امروز تا (محمد خ) كه در نهاد رياست جمهوري براي غفاري دفتري هم تعيين كرده بود تا راحت به كارهايش بپردازد.
هر روز اخبار موثقي در منابع اطلاعاتي و امنيتي كشور از ارتباطات يك عنصر مجهول النسب و مبهم با شخصيتهاي دولت فعلي و برخي از مسئولان بلندپاي دولت اصلاحات دست بدست مي شود. اين اخبار هر چند يك طرفه و عليه كليت دولت و رييس جمهور در رسانه هاي مختلف منتشر مي شود اما واقعيت ماجرا حاكي از ارتباط نگران كننده برخي از شخصيتهاي پرحاشيه نه فقط در دولت فعلي است كه سابقه آن به دولتهاي قبل نيز مي رسد. به نظر مي رسد پديده اي كه اين روزها نقل آن نُقل محافل سياسي و فرهنگي رسانه اي شده، بايد جدي گرفته شود. حتي اگر ما هم بخواهيم از كنار آن عبور كنيم، امكان آن نيست چرا كه اين مباحث در فضاي رسانه هاي مكتوب و فضاي مجازي با تيترهاي ريز و درشت و اخبار و تحليل هاي مختلف به موضوعي جدي تبديل شده تا جايي كه روزنامه هاي مختلف از قول فرمانده نيروي انتظامي نوشتند: قاطعانه با رمّالان و دعانويسان برخورد مي كنيم. رسانه ديگري از زواياي مختلف فعاليت جريان انحرافي از جمله ترويج عرفان هاي كاذب، رجوع به جن گير و رمال خبر داده است.
رييس يكي از قوا اعلام كرده كه جريان انحرافي، مردم را به كوروش و هخامنش و ديگران ارجاع مي دهد و در ترويج جن گيري و رمالي هم تلاش مي كند. روزنامه اي كه همواره انتظار گزارشهاي دقيق از او مي رود، هفته گذشته با استفاده از برخي اخبار نقل شده در سايتهاي اينترنتي تحليلي از جريان انحرافي ارائه داد كه يك روز بعد به دليل عدم دقت در تنظيم گزارش و منابع آن از خوانندگان خود عذر خواست. همه اين موارد حكايت از آن مي كند كه مباحثي از اين دست در افكار عمومي مطرح شده و لازم است مسئولان ذي ربط هر چه زودتر به ابهامات ايجاد شده پاسخ دهند.
9 دي بنا بر وظيفه ديني و انقلابي خود نيز تلاش مي كند تا اين موضوع را كمي ريشه اي تر و البته مستند به برخي از اخبار درست به تحليل بنشيند هر چند هنوز زواياي مختلفي از اين بحث همچنان امكان طرح در افكار عمومي را ندارد و اميدواريم كه بتوانيم در هفته هاي آينده به شكلي دقيقتر به آن بپردازيم اما طرح برخي از حقايق نيز ضرورت دارد بويژه كه ورود شخصيتهاي دقيق و عميقي مانند آيت الله مصباح در اين موضوع اين ضرورت را از طرف ما بيشتر مي كند.
براي پاسخ به برخي از سئوالاتي كه امروز در خصوص جريان انحرافي و ريشه ها و زواياي پنهان آن در اذهان مطرح شده بايد كمي به عقب برگشت و جريان هاي شبه عرفاني دو دهه اخير را مورد مطالعه قرار داد و نقش دولت هاي قبلي را براي آماده سازي چنين فضايي در جامعه بازخواني كرد و از متوليان فرهنگي دولتهاي گذشته كه با تساهل و تسامحشان بسترهاي فرهنگي ترويج چنين تفكراتي را آماده كرده اند در باره اتخاذ آن سياستها سئوال كرد.
بايد پرسيد چرا و به چه دليل اجازه داده شد كتابهاي عرفانهاي هندي و سرخپوستي نظير "اوشو، كاستاندا، پائولو كوئيلو " و ... در ايران ترجمه و منتشر شود و آيا تجديد چاپ برخي از اين كتابها كه به 30 تا 50 بار رسيده بدون هيچگونه طراحي و برنامه ريزي بوده؟ آيا آموزه هاي شبه عرفاني و خرافي "كاستاندا " و يا آموزههاي غيراخلاقي و عرفان نماي "پائولو كوئيلو " حاصلي غير از فضاي موجود داشت؟ آيا "كوئيلو " در كتاب "كيمياگر " چيزي غير از خرافات را در اذهان مردم جهان جايگزين مي كند؟ زبان كيهاني كه در اين داستان به آن اشاره مي شود و مردم تشويق مي شوند اين زبان را فراگيرند تا بتوانند با آب و باد و خاك و گوسفند و ... به گفتگو بنشينند، غير از ترويج اين تفكرات است؟
شايد اگر آرش حجازي - بازيگردان سناريو ندا آقا سلطان - به انگليس مركز فراماسونرها نگريخته بود مي توانستيم پاسخ برخي از سئوالاتمان را از او بيابيم. آرش حجازي همان كسي است كه در دوره وزارت مهاجراني با حمايت او در دوره اصلاحات، پائولو را به ايران دعوت مي كند و با او قرارداد مي بندد تا انتشار ترجمه و نشر آثارش را به عهده داشته باشد و بعد همين شخص را به قم و مكان هاي مقدس مي برد تا يافته هاي اسرائيلي خود را با آنچه در باره ايران بافته تطبيق دهد، آن وقت است كه پي مي بريم چه فاصله غريب و دوري است بين "اسرائيليات پائولو " و "جريان ناب اسلامي " و بفهميم كه چگونه زهر اين اسرائيليات وارد پيكره منسجم و متفكر جامعه اسلامي شد!
چرا و چگونه است كه از كنار تفكرات اسرائيلي و تناسخ زاي برخي از نويسندگان اين كتابها كه اتفاقاً سابقه ماركسيستي هم در پرونده آنها موجود مي باشد، افرادي با سابقه گروهكي همچون جمشيد حاج اشرفي رهبر كاباليستي جريان خرافي tsm در ايران بوجود مي آيد و يا سركرده فرقه كيهاني به نام طاهري - كه هفته گذشته به جرم ارتداد و سب النبي بازداشت شد - به روش هاي خرافي جن گيري و پاكسازي روح و جسم انسانها از ويروس هاي غير ارگانيك(اشرار جني)، شكل مي گيرد و يا ايمان فتاحي به عنوان آواتار(خداي مجسم) به علوم باطني دست مي يابد و مدعي مي شود مي تواند درون انسانها و اشياء را واكاوي كرده و تغييرات اساسي بوجود آورد!
در كنار اينها هم در اين دو دهه كم نبودند كساني كه با الهام از اين خداگونگي ادعاي حضور در ملكوت داشته و براي خود رسالت جهاني تعريف كرده اند مانند نادر جهاني كه خود را مهدي صغير به رسالت جهاني ناميد و يا افرادي كه به نام ائمه سيزدهم و چهاردهم ظهور كردند و يا سيد حسني جعلي كه با روبند عربي مردم را دعوت به قيام مي كرد.
خوب شد كه "ساي بابا " مرتاض هندي كه خود را خداي مجسم مي دانست اخيراً مُرد تا همه بدانند كه اين بتهاي دروغين قابل شكستن هستند، خوب شد كه عبدالرضا غرابات مدعي خدايي در خوزستان اعدام شد تا همه بدانند اين مشركبالله چيزي جز يك عاجز شياد نبود و خوب شد كه شياداني امثال راجي، غفاري و محققي دستگير شدند، تا همه بدانند آنها جز شياداني بي ايمان نيستند كه اتفاقاً مأموريت شيطاني دارند تا روي افراد ذي نفوذ در داخل كشور ما تأثيرگذار باشد.
متاسفانه امروزه در بسياري از كشورهاي غربي و شرقي، مراجعه سياستمداران به افرادي كه ادعاي قدرتهاي متافيزيكي دارند وجود دارد كه در مواردي اخبار آن به سطح رسانه ها نيز كشيده مي شود. در كشور ايران نيز بر اساس اسناد و مدارك تاريخي تا قبل از انقلاب اسلامي نيز اين شيوه به دليل حاكم بودن جريان فراماسونري در تمام شاخه هاي كشور وجود داشت كه با پيروزي انقلاب اسلامي تقريبا ريشه كن شد، با اين وجود آيا بايد روي آوري ناخوشايند برخي از شخصيتهاي سياسي يا فعالان اجتماعي - هر چند تعداد آنها در انبوه مديران سالم و خدوم، بسيار محدود است - به اين امور را انكار كرد؟ به نظر ميرسد گرايش برخي از شخصيتهاي سياسي به اين افراد چندان هم عجيب نباشد، چگونه اين معماي عجيبي باشد در حالي كه از ديرباز و حتي دوره برخي از انبياي الهي، مردم با شيادان قدرت طلبي روبرو بوده اند كه براي رسيدن به قدرت از هر وسيله اي و حتي سحر و قدرتهاي شيطاني تمسك جسته اند؟ بله جاي تعجب است اگر عده اي بكوشند تا تمام سياست هاي يك نظام الهي مبتني بر خون هزاران شهيد را بويژه در سالهاي اخير كه به تعبير رهبر معظم انقلاب زنده كننده جوهره حقيقي امام و انقلاب بوده، متأثر از اين امور معرفي كنند! قطعا تذكر برخي از علماي صاحب نام نيز از اين منظر قابل تحليل است كه در ضمن دفاع از كليت اقدامات انجام شده در اين سالها هشداري براي مقابله با اين آفت بزرگ و صيانت اعتقادي از دستآوردهاي نظام و جامعه اسلامي است و مقابله با معدود افرادي كه در بدنه اجرايي كشور نه تنها در دولت قبل كه در اين دولت نيز نفوذ كرده اند .
بي شك منشأ خدماتي كه در طول سالهاي بعد از انقلاب صورت گرفته، ناشي از اين نوع ارتباطات غير رحماني و متافيزيكي نبوده و نيست همانطور كه منشأ انحرافات در طول اين سالها نيز فقط ارتباطات ماورالطبيعي نبوده بلكه منشأ اصلي انحرافات، پيوندهاي خارجي و هواهاي نفساني و به تعبير دقيق اميرالمومنين قرائتهاي جديد از دين، بدعتها و هواهاي نفساني بوده كه شيطاني هستند ولي متافيزيكي نيستند. آيا مي شود باور كرد كه اقدامات ارزشمندي كه در طول اين سالها و بويژه در دولت نهم و دهم تحقق يافته و در اكثر موارد دشمنان نظام اسلامي و قدرتهاي سلطه گر را به واكنش و عصبانيت واداشته و همچنين دوستان انقلاب اسلامي و مظلومان عالم را شاد كرده، نتيجه ارتباط با برخي از شيادان شيطان صفت بوده؟
از طرفي ضريب و وزن دادن بيش از اندازه به اين ارتباطات متافيزيكي در تغيير و تحولات سياسي و اجتماعي فريبي است كه بايد مراقب آن باشيم و از سوي ديگر آنچه مسلم است اين كه انحرافاتي از اين دست در بخشهايي هر چند محدود از شخصيتهاي سياسي امروز و ديروز وارد شده كه البته تعداد آنها به تعداد انگشتان دو دست هم نمي رسد. با اين وجود لازم است تا چگونگي ورود اين مباحث در ميان اين افراد بررسي و كالبد شكافي شود و پاسخ داده شود كه اين انحرافات از كي و كجا آغاز و چه كساني در محافل سرّي داخلي و خارجي آن را پخت و پز كرده اند؟ ارتباط اين محافل با جريانات صهيونيستي، انگليسي و حلقه هاي فراماسونري چيست؟
اكنون سئوال اين است كه اساساً زمينه ساز طرح اين مباحث انحرافي در جامعه اسلامي چه جرياناتي بوده اند، آيا اين جريانات مانند جريان انحرافي فعلي و جريان اصلاحات در برخي اقدامات و طراحي هاي خود، اشتراك هدف داشته اند به طوري كه اين دو جريان مانند دو لبه قيچي عمل كردهاند؟! منشأ طرح اين مباحث و احساس خطر ايجاد شده از رفتار چه كساني است، آيا فقط در ميان يك جريان فكري و سياسي، برخي از افراد مطرح آن به دنبال برقراري ارتباط با افرادي مانند عباس غفاري بوده اند يا در ميان جريانات و شخصيتهاي سياسي ديگر، هستند كساني كه پيش و بيش از اين با اين افراد منحرف ارتباط برقرار كردهاند، اساسا آيا اين ارتباطات در راستاي استفاده از قدرتهاي هر چند محدود اما ماوراءالطبيعي امثال افرادي مانند غفاري و متهم دومي كه نقش آن از عباس غفاري بسيار مهمتر است يا اين شيادان شيطان صفت با پوششهاي ديگر همچون طب سنتي و يا انرژي درماني ارتباطات اوليه را برقرار و سپس با ارائه اطلاعاتي محدود از اطراف و اكناف جامعه، اين شخصيتها را در دام قدرت خود گرفتار كرده اند؟
آنچه 9 دي از مجموع اطلاعات مستند و قطعي به دست آورده اين است كه نفوذ اين افراد در بدنه اجرايي كشور به جريان مشهور به انحرافي امروز محدود نمي شود بلكه ورود اين افراد در بدنه اجرايي كشور از سالهاي نيمه دوم دهه هفتاد به بعد آغاز شده تا جايي كه عباس غفاري با هدايت برخي افراد به شخصيتهايي مانند )سيد محمد خ( پيوند مي خورد. در ميان شخصيتهايي كه با غفاري - متهم بازداشتي امروز به جرم استفاده از قدرتهاي شيطاني - ارتباط داشته اند علاوه بر نام افرادي از جريان انحرافي امروز همچون (ر) و (م)، شخصيتهاي سياسي ديگري مانند (م) وزير اصلاح طلبي كه به غرب پناهنده شده، (ي) وزير اصلاح طلبي كه وظيفه اطلاعاتي برخورد با اين انحرافات را داشت، (ب ل) كه در امور پزشكي تخصص دارد و امروز معاونت يكي از وزارتخانهها را بعهده دارد و (م م خ) مرد خاكستري اصلاحات ديده مي شود.
بايد مشخص شود كه ارتباط همه اين افراد با مجرم دستگير شده در راستاي استفاده از اخبار و اطلاعات و قدرتهاي ماوراءالطبيعي محدود اما شيطاني اين فرد بوده يا به دليل برخي از تخصصهاي طب سنتي و پزشكي اين فرد؟! اساسا اين افراد اطلاعي از رفتارهاي شيطاني او داشتند؟ آيا همه اين افراد از ديرباز با مثل اين شخص ارتباط داشته اند يا اين ارتباطات جديد و در سالهاي اخير بوده؟! و از همه مهمتر پاسخ به اين سئوال است كه آيا افرادي كه اين ارتباطات را از ديرباز داشته اند، تاكنون نيز اين ارتباطات را حفظ كرده اند يا نه؟ آيا افراد ذكر شده از شيطاني بودن اقدامات و قدرت ماورالطبيعي اين فرد خبر داشته اند يا نه ؟! آنچه لازم است هر چه سريعتر به اطلاع افكار عمومي برسد پاسخ به اين سئوالات و برطرف كردن ابهامات ايجاد شده است، شايد لازم باشد همه كساني كه با ارتباط گيري با امثال عباس غفاري به دنبال افزايش قدرت سياسي خود بوده اند، در برابر مردم كه به آنها اعتماد كردند و قدرت را به دستشان سپردند پاسخگو باشند، همه آنها از شخصيتهاي جريان انحرافي امروز تا (محمد خ) كه در نهاد رياست جمهوري براي غفاري دفتري هم تعيين كرده بود تا راحت به كارهايش بپردازد.