کد خبر 49789
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۶:۳۴

اکنون که کاوه اشتهاردي مدير مسوول روزنامه ايران نيست، راحت تر مي توانم در باره او و روزنامه اي که مديريتش مي کرد سخن بگويم، ديگر حمل بر تملق نمي شود.

به گزارش وبلاگستان مشرق، ابراهيم رضايي دبير سياسي سابق روزنامه ايران در وبلاگ "دغدغه" نوشت:

"شاهنامه که در شصت هزار بيتش يک بار و تنها يک بار از نژاد ما و از برادري از ما، کاوه، سخن گفت، از آهنگري که معلوم بود از تبار ماست." دکتر علي شريعتي.

اکنون که کاوه اشتهاردي مدير مسوول روزنامه ايران نيست، راحت تر مي توانم در باره او و روزنامه اي که مديريتش مي کرد سخن بگويم، ديگر حمل بر تملق نمي شود.

من با کاوه اشتهاردي در موسسه ايران آشنا شدم و پيش از آن دورادور او را مي شناختم. از دانشجويان عدالت خواه و جهادي سابق تا دولت عدالت احمدي نژاد.

درباره کاوه چند نکته را که حاصل کار فشرده با او بود، مي توانم بگويم.

شايد دولت گرايي با آرمان گرايي جمع نشود. مگر مي شود هم دولتي بود و هم آرمان گرا؟! دولتي ها مصلحت انديشند و آرمان گراها ضد مصلحت. اما کاوه اين دو را با هم جمع بسته بود، بي رو در واسي. به همين خاطر هم از اشکالات دفاع نمي کرد و در برابر بي عدالتي ها محکم مي ايستاد، محکم محکم تا آنجا که حاضر شد براي برقراري عدالت و براي تحقق آرمان هايش شلاق هم بخورد اما باز هم کوتاه نيامد و حتي فتيله را هم کمي پايين نکشيد.

بر خلاف خيلي ها، بر خلاف خيلي ها، بر خلاف خيلي ها، دفاع کاوه از دولت احمدي نژاد و بويژه شخص احمدي نژاد از روي اعتقاد بود نه منفعت و شايد به همين خاطر هم بود که از کژي ها دفاع نمي کرد و دولت را معصوم نمي دانست و از آن طرف از عدالت خواهي دولت با تمام وجود دفاع مي کرد چه که اگر غير از اين بود حال و هواي اين روزهاي روزنامه ايران دگرگون نبود.

مطالبه جدي دستورات رهبري به مجلس، نقد منصفانه و بي باکانه قوه قضاييه، مقابله قاطع با فتنه گران، ايستادگي تا آخرين نفس و حصول نتيجه در مقابل امپراطوري دانشگاه آزاد، برخورد با آقازاده هاي فراري و آقازاده گيسم در کنار دفاع منطقي و جدي از دولت مظلوم احمدي نژاد رويکرد روزنامه ايران بود.

ويژگي ديگر کار اشتهاردي، تاثيرگذاري بود. "ايران" در دوره او به يکي از تاثيرگذارترين رسانه ها تبديل شد و اين در حالي بود که يک روزنامه دولتي بود و قاعدتا مي بايست محافظه کار باشد. حجم حساسيت ضد انقلاب و همچنين مخالفان و منتقدان دولت روي اين روزنامه، شکايت سران فتنه و يک خانواده معروف از آن در کنار ارتقاي کمي و کيفي و تيراژ بالا همگي نشان از تاثيرگذاري آن دارد.

يادم نمي رود روزهايي که حکم شلاق کاوه را صادر کرده بودند، مخاطبان تماس مي گرفتند و مي گفتند که حاضرند بجاي او شلاق بخورند. قصه همان شلاق هم جالب است. بيانيه 220 تشکل دانشجويي در مورد مهدي هاشمي رفسنجاني را همه خبرگزاري هاي رسمي کشور از جمله فارس و ايرنا منتشر کرده بودند، ظاهرا برخي روزنامه ها هم چاپ کرده بودند اما آقازاده آقاي هاشمي فقط روي ايران حساس بود!

طراحي و راه اندازي شبکه آرماني ايران، حاصل تلاش او و همکارانش بود. شبکه ايران يک حادثه در تاريخ رسانه اي کشور است، حادثه اي که به جوانمرگي ختم شد و شايد تکرار نشود. شايد يک دليل فاصله زياد رسانه دولتي ايران با ديگر رسانه هاي دولتي کاوه بود.

گرچه برکناري کاوه حق حضرات بود اما شيوه آن بداخلاقي درخور شانشان هم بود. کاوه اسير تخريب و تملق شد.

برخي ها در اين مدت سطر به سطر روزنامه را تحليل محتواي سياسي مي کردند تا شايد بهانه اي بيابند اما نتوانستند.

حکايت شاهنامه رسانه اي دولت است و...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس