
1) «عمو» در رمزگان نشانه شناختي خانواده ايراني يک نشانه "مجلّل" است. "جلال" برجسته ترين صفت در شخصيت «عموي ايراني» و وجه مميّزه معنايي آن از ديگر شخصيت هاي خانوادگي است. "عمو" ما به ازاء درجه اول و مذکّر پدر است و دلالتي تام بر "ابّهت و جبروت" او دارد که در عين حال به دليل نداشتن مسئوليتهاي پدري و عدم درگيري مستقيم با فرزندانِ برادر در اوج "حشمت و جلال" قرار گرفته است. به عبارت ديگر بهره برداري از مزيّت هاي مطنطن پدري در کنار مصون ماندن از محدوديت هاي مسئوليت پذيري، به نوعي "ابّهت دوست داشتني" مي انجامد و "جبروت" عموي ايراني را با صميميّت و محبّت فرزندان برادر گره مي زند. در اين شرايط " جلالت عموي ايراني" مشابه مجلّل هاي مغرور و فخر فروش، نه تنها دست نيافتني و غريبه نيست بلکه "جلالي" کاملاً در خدمت خانواده و ممزوج با آن است.
2) پديده "جلالت محبوب"- که صورتي منحصر به فرد از آن در شخصيت عموي ايراني متبلور مي شود- محصول همنشيني "ابّهت" و "صميميت" است و نوعي تعادل طبيعي را در وجوه سخت و نرم شخصيتي مي نماياند. تناسب طبيعي وجوه انزاري و تبشيري، نفوذ کلمه و اعتبار بالاي عمو را در خانواده هاي ايراني به يک سنّت تبديل کرده است و انواعي از مزيت هاي کارکردي ويژه را به او اختصاص داده است. در سنت هاي خانواده هاي ايراني آنجا که پدر خانواده در مسير ايفاي برخي مسئوليتهاي تربيتي يا مديريتي خود خصوصاً در ارتباط با فرزندان با موانعي حادّ و بزرگ روبرو مي شود، برادر پدر- بخوانيد عموي بچه ها- تکيه گاهي مهم و مرجعي معتبر براي حل مشکل و رفع مانع است. "عمو" به ويژه وقتي که از حيث "سن"، "ديانت" و "موقعيت اجتماعي" از برادرش بزرگتر است نقش بي بديلي را در مديريت بحران هاي خانواده برادر به عهده دارد.
3) غناي معنايي "عمو" و کارکردهاي تربيتي فاخرش در مقام تعامل با کودکان و نوجوانان، تلويزيون ايران را از ديرباز بسوي بهره برداري از اين نشانه در کودکانه هاي خود سوقداده است به نحوي که برنامه هاي کودک و نوجوان در ادوار مختلف رسانه ملي هميشه يک يا چند "عموي تلويزيوني" را همراه خود کرده اند. بدين ترتيب در "حافظه تلويزيوني" نسل هاي مسلسل کودکان ايراني "عمو" يکي از مشترک ترين نشانه ها به شمار مي رود. بسياري از مجريان و بازيگران برنامه کودک،اجرا و بازيگري خود را مديون "عموي ايراني" هستند. آنها در پناه اين "استعاره ناب" به شخصيت تلويزيوني تبديل شده و در حافظه فرهنگي کودکان ايران ماندگار گشتند. "استعاره عمو" همچنان بستر حاصلخيز کِشت مجري مرد براي کودکانه هاي تلويزيون ايران محسوب مي شود.
4) "داريوش فرضيايي" گل سرسبد "عمو تلويزيوني" هاي کودکان ايران است. او در مقايسه با بقيه عموهاي تلويزيون واجد مزيت هايي جدي است که "صداي خوش"، "جست و خيز"، "گپ وگفت با بچهها"، "نوآوري در ارتباطات غير کلامي" ، "تنوع در صحنه آرايي"، "ابداعات شبه شعري" ،"چهره نسبتاًً ثابت و با طراوت جوان"،"حضور هفتگي در آنتن طي يک دهه" ،"فرآوري آوازها و ترانه هايش در قالب پخش خانگي" ،"جُنگ هاي تلويزيوني خارج از استوديو" و نهايتاً پديده "امير محمد" گوش نوازترين و چشمگير ترين آنها هستند. اغلب مرد- مجري هاي تاريخ برنامه هاي کودک تلويزيون ايران از اکثر مؤلفه هاي پيش گفته بي بهره بوده اند. اين مزيت هاي اختصاصي در کنار غلظت رويکرد تربيتي و آموزشي،"فرضيايي" را در طول حداقل نيم دهه به "عموي تمام عيار" کودکانه هاي رسانه ملي تبديل کرده بود.
5) بازنمايي "عمو پورنگ" در تلويزيون از همان ابتدا با "جلالت" غليظ تري نسبت به بقيه عموهاي تاريخ برنامههاي کودک و نوجوان همراه بود و او را "عمو" تر از برادرانش نشان مي داد. ارتباطات کلامي وغير کلامي "عموپورنگ" خصوصاً وقتي با رفتارهاي "امير محمد" تکميل مي شد بيش تر و بهتر از قبل "جلال عموي ايراني" را نمايندگي ميکرد. برخوردهاي محترمانه و حرف شنوي کودکانه اميرمحمد از عمو پورنگ آنجا که با کمال ميل و اختيار تصوير مي شد دلالت تامّي بر حاضربودن يک عموي ايراني تمام عيار در قاب تلويزيون داشت. کمتر پيش مي آمد که شوخي هاي صميمانه داريوش فرضيايي و امير محمد به تقليل شکوه و جلال عمو پورنگ در چشم تماشاچي هاي کودک بينجامد و او را از مقام "عموي امير محمد" تا حد "رفيقي هم سن و سال" تنزل دهد. اين در حالي است که به مرور و با افزايش سن "امير محمد" نوع تعاملات او با عمويش دچار تغييرات جدي شده است و دامنه اين تغييرات حتي به رفتارهاي عمو هم سرايت کرده است.
در چارچوب صميميت و دوستي سنتي عمو پورنگ و امير محمد، امروزه بسيار کمتر از قبل امکان تماشاي "حرف شنوي کودک" و "ابّهّت عمو" وجوددارد. همه چيز به "شوخي"، "لج و لجبازي"، "يکي به دو"، "دست اندازي" و بعضاً "به سخره گرفتن" ختم مي شود و جمع و جور کردن پيام هاي تربيتي و آموزشي از مجراي اين همه حاشيه نازل به دشواري ميسّر است. حال اگر قرار باشد در ازاي افزايش سن امير محمد، سن و سال تلويزيوني عمو جانش ثابت بماند، ديگر همه چيز براي تضعيف شکوه و جلال عمو فراهم شده است. به نظر ميرسد که اجراهاي سالهاي اخير "عمو پورنگ" و اميرمحمد علي رغم اضافهشدن نشانه هاي صوتي و تصويري بسيار و مهيا کردن گونههاي مختلفي از جذابيتهاي تلويزيوني اما رو به رقيق کردن معناي" عمو" داشته است. به عبارت ديگر هرچند که با عيار روند عمومي برنامه سازي کودک و نوجوان تلويزيون ايران، "برنامه عمو پورنگ" همچنان به روز و پر بيننده است اما در طول همه اين سالها نشانه محوري آن( عمو) جراحات عميقي برداشته است.
"عمو پورنگ" بايد بيش از همه در خصوص اين دگرديسي معنايي حساس باشد. او بهتر از بقيه مي داند که اگر "عموي بچه هاي ايران " نباشد حتي در اوج شهرت تلويزيوني نيز براي خانواده هاي ايراني معناي يک "غريبه" را خواهد داشت و يا حداکثر عمويي غير قابل اعتماد و ناباب خواهد بود که بچه هاي مردم را به "جيغ و هورا" معتاد مي کند. شايد براي يک عموي دلسوز و حساس موقعيتي دردناکتر از اين نباشد که برادرش و همسر برادرش و بچه هاي آنها بسان يک "غريبه" به او نگاه کنند!!
*رجا نيوز