
به گزارش مشرق، فارين پاليسي ؛ در مقاله اي تحت عنوان "سوق دادن ايران به سوي يک جامعه ي باز"، دو شيوه آمريکا جهت براندازي و تغيير رژيم ايران را به نقد کشيده و براي اين کار روش برخورد نرم از طريق فعال سازي نهادهاي جامعه مدني و دموکراسي خواهي را مناسب ترين روش تغيير رژيم مي داند.
اين مجله آمريکايي، ضمن اينکه با صراحت از تغيير رژيم در ايران سخن مي گويد اعتراف کرد که بنيادهاي وابسته به جورج سوروس، در آستانه انتخابات رياست جمهوري 88 در ايران، ميليون ها دلار صرف آموزش عاملان سياسي در تکنيک هاي ارتباطي و سازماندهي کرده است که بخشي از آن در اختيار حاميان موسوي که ارتباطاتي با سازمان هاي جامعه مدني (ان جي او) که خارج از ايران هستند و بودجه ي خود را از بنياد اعانه ي ملي دريافت مي کنند، قرار گرفته است.
فارين پاليسي در خصوص اين مبلغ مي گويد: تنها در سال 2009 [1388] بنياد اعانه ملي 674506 دلار کمک بلاعوض را براي فعاليت ها در ايران اختصاص داد (اين در حالي است که در سال پيش از آن اين مبلغ به ميزان 4898000 دلار بود) .
اين منبع پس از برشمردن فعاليت هاي موفق بنياد هاي جورج سوروس در تغيير رژيم چند کشور، مي افزايد: ردپاهاي نهان ديگري نيز از بنياد سوروس در آشوب هاي ايران قابل رديابي هستند. هم زمان با اوج گيري اعتراضات سال 2009 [1388] در ايران و تشديد آن، مخالفان ايراني ترجمه فارسي کتابچه ي مهم و تأثيرگذار «از ديکتاتوري تا دموکراسي» را 3487 بار از اينترنت دانلود کردند. اين کتابچه دستورالعملي براي تربيت و آموزش فعالان سياسي است که توسط جين شارپ، استاد دانشگاه هاروارد، نگاشته شده است . اين کتابچه ي راهنما، که بخاطر دستورالعمل هاي عملي موجود در آن درباره ي چگونگي سازماندهي اقداماتي جهت تغيير ناگهاني، موثر و غيرخشونت آميز حکومت ها، توسط معترضان در انقلاب هاي رز و نارنجي نيز به کار گرفته شد، بوسيله ي موسسه ي شارپ توزيع شد. که اين موسسه توسط هزينه هاي خود را از يکي از موسسات جورج سوروس تامين مي کند.
فارين پالسي در ادامه به نقل از جورج سوروس ضمن احمقانه خواندن حمايت بي چون و چراي آمريکا از رژيم صهيونيستي مي گويد: تا زماني که آمريکا از آپارتايد اسراييل حمايت مي کند ايران قادر خواهد بود از اين موقعيت براي رسيدن به اهداف خود ــ که در نهايت به زيان ايالات متحده خواهد بود ــ استفاده کند.
اين منبع تاکيد مي کند: يادمان نرود هنگامي که بوش در برابر فشارهاي معاونش، ديک چني، که خواهان اقدام نظامي داخل ايران بود، مخالفت کرد، يک شکاف آشکار در ميان دولت بوش ايجاد شد . بجاي اقدام نظامي، بوش سيا را مأمور کرد از روش هاي «غيرکشنده» براي بر هم زدن ثبات ايران استفاده کند .
اين منبع در پايان ضمن تفکيک دو رويکرد آمريکا در مقابله با ايران که يکي از جنبه هاي سخت برخوردار است و ديگري روش هاي تغيير رژيم از طريق بنيادهاي مربوط به جورج سوروس و نهادهاي جامعه مدني مي افزايد: اول اينکه اين دو گروه مانعه الجمع نيستند و اغلب با يکديگر هم پوشاني دارند.
دوم اين که هدف هر دوي آنها کاملاً مشابه هم است: تغيير رژيم در ايران به سمت مدلي طرفدار غرب، که بر بنيان هاي «ليبرال دموکراسي» استوار باشد.
يکي از اين دو گروه به دنبال حفظ موقعيت اسراييل در خاورميانه بوسيله عمليات مستقيم نظامي است و ديگري مي خواهد روش هايي پنهاني تر را به کار برده در پشت اصطلاحاتي دهان پرکن همچون «ازسرگيري مناسبات»، «تعهد مدني» و «تحکيم دموکراسي» کمين کند.
هر دوي اينها در تحت روکش نازکي از «بشردوستي» عمل مي کنند. هر دو مي فهمند که ايران، به عنوان کشوري سرشار از منابع نفتي و صنايع ملي شده که بازيگر ژئوپولتيک و کليديِ منطقه خاورميانه است، به سوالي اساسي در سياست خارجي ايالات متحده آمريکا تبديل شده است.
هر دو گروه اين واقعيت را، که مردم ايران از حق حاکميت بر خويش و حق تصميم گيري درباره موقعيت خويش در جهان برخوردارند، ناديده مي گيرند.
متن کامل مقاله را اينجا بخوانيد.