کد خبر 47887
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۶:۰۶

فرمانده وقت سپاه در زمان دفاع مقدس به چرايي سقوط خرمشهر، نقش سپاه و ارتش در فتح خرمشهر، نقش شهيد صياد در کاهش اختلافات ارتش و سپاه، موضوع غرامت جنگي ايران از عراق و برخورد با منافقين قرارگاه اشرف پرداخت.

به گزارش گروه دفاع و امنيت مشرق به نقل از مهر، درآستانه فرارسيدن سالروز حماسه با شکوه آزادسازي خرمشهر به منزل محسن رضايي فرمانده وقت کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي رفتيم و گفتگويي را با وي انجام داديم که در زير بخشهاي مرتبط با حماسه خرمشهر و دفاع مقدس را مي خوانيد:

*گروه سياسي: به عنوان نخستين سئوال چرا روز سوم خرداد را روز مقاومت نامگذاري کردند؟

- محسن رضايي: کسي با ما مشورت نکرده بود که اين رو روز مقاومت باشد! شايد اگر مشورت مي کردند ما مي‌گفتم که نام اين روز را روز پيروزي و فتح بگذارند، زيرا روز سوم خرداد روز آزادسازي خرمشهر است و تقريبا مي توان گفت که استراتژي غرب در اين روز در قبال جنگ بطور کلي شکست خورد يعني اصلا آزادسازي خرمشهر شکستي استراتژيک بود نه شکست تاکتيکي. به عبارتي ديگر مي توان گفت که عراق در يک نقطه در آنجا شکست نخورد بلکه کل اهدافش در جنگ با آزاد سازي خرمشهر باطل شد و با آزادسازي خرمشهر ايران پيروز شد.

البته ماه اول جنگ عراقيها فکر مي کردند خرمشهر را چند روزه مي گيرند در حاليکه مردم 34 روز مقاومت کردند اما از يک بعد ديگر مي توانيم مقاومت را تفسير کنيم که من مي پسندم اسم اين روز مقاومت باشد مقاومت در قاموس ملت ايران و شيعه به نحوي معناي پيروزي مي دهد يعني ايستادگي در مقابل دشمن وناکام کردن دشمن اگر مفهوم مقاومت از اين بعد باشد من آن را مي پسندم و دليلش اين است که ما در چنين ايامي توانستيم در اثر ايستادگي که بخرج داديم بالاخره خرمشهر را آزاد کنيم و دشمن شکست خورد و مقاومت ما همراه با پيروزي شد.

* يکي از سئوالاتي که تاکنون کمتر مطرح شده اين است که چرا اساسا چرا ما خرمشهر را از دست داديم، در اين رابطه توضيح بدهيد.


- وقتي جنگ شروع شد، خرمشهر نزديکترين شهر به مرز پس از قصر شيرين، بزرگترين شهر مرزي ايران و بندري استراتژيک بود. دشمن از سمت اروند رود 500 متر با خرمشهر فاصله داشت با اين حال رود بزرگ اروند حائل بين ايران و عراق بود. از سمت مرز خشکي هم حدود کمتر از 20 کيلومتر تا خرمشهر فاصله داشت. بنابراين نزديکي شهر خرمشهر يکي از عوامل سقوط خرمشهر بود.

عامل ديگر اين بود که نيروهاي رسمي و نيروهاي مسئول در لب مرز دفاع مستحکمي نداشتند لذا در همان ساعات اوليه مرز فرو ريخت ومرز شکسته شد و دشمن خيلي زود توانست به اطراف شهر خرمشهر برسد و ارتباط بين اهواز با خرمشهر قطع شد و بطوريکه دشمن خود را به حوالي شهر رساند.

از اين لحظه به بعد يک مقاومت مردمي و انقلابي در خرمشهر شکل گرفت حتي ارتشيهايي هم که در خرمشهربودند ارتشيهاي حزب الهي و انقلابي شامل تعدادي تکاوران نيروي دريايي بودند که در کنار سپاه و بسيج مردمي جنگيدند و در کنار هم مجموعه اي ادغام شده اي را تشکيل داده بودند که وجه غالب آن وجه انقلابي و مردمي بودن آن بود، البته اين هم به دليل کمبود امکانات و ساز و برگ تا يک حدي مي توانستند بجنگند بطوريکه امکانات و تسليحات نظامي بقدري کم بود که فشارها را اضافه کرد.
 


عامل سوم در سقوط خرمشهر اين بود که آقاي بني صدر معتقد بود که ما بايد به سبک اشکانيان بجنگيم يعني زمين بدهيم دشمن را به داخل بکشانيم و زمان بدست بياوريم و بعد از آن به دشمن هجوم ببريم خود اين موضوع هم در عدم حمايت و توجه به جبهه خرمشهر و يا درعدم ارسال تجهيزات و مهمات موثر بود. وقتي يک فرمانده نظامي کنار بني صدر مي گويد خرمشهر ارزش نظامي ندارد خب معلوم است که به اندازه کافي هم به آنجا اسلحه و مهمات نمي دهند و وقتي چنين اعتقادي در برخي افراد وجود داشته باشد اينطور مي شود.

به هرحال همه اين عوامل دست به دست هم داد و موجب سقوط خرمشهر شد. با اين حال 34 روز مقاومت شبيه يک معجزه بود چون ارتش عراق با تمام قدرت آمده بود که خرمشهر را بگيرد ولي يک مقاومت مردمي 34 روز ارتش رژيم بعث عراق را متوقف کرد و نتوانستند وارد خرمشهر شوند بعد از آن ترفندهاي خيلي گسترده مثل بمبارانها توانستند شهر خرمشهر را تصرف کنند.

* پس بر اين اساس چون ارتش به سپاه سلاح و مهمات نمي داد نتوانست با دشمن مقابله کند؟


- در آن مقطع سپاه مسئوليت نظامي در مرزها نداشت و سپاه بعد از اينکه نيروهاي رسمي نتوانستند کاري انجام دهد وارد جنگ شد و پيش از اين هم که وارد جنگ مي شد بصورت داوطلبانه بود و اساس سپاه به اين دليل وارد جنگ شد که در آن مقطع شهرها داشت توسط دشمن بعثي اشغال مي شد، ضمن اينکه در آن زمان سپاه تجهيزات بسيار سبکي داشت، يعني سپاه توپ و تانک و گردان رزمي، تيپ و لشگر نداشت.

سپاه در حقيقت يک نيروي شبه انتظامي انقلابي بود که نه ساز و برگ نظامي داشت و نه سازمانهاي رزمي، اما با اين حال تعداد کمي که توپ هاي 106 در اختيار داشت توانست به بهترين شکل کار خود را انجام دهد، البته در آن زمان من فرمانده سپاه نبودم ولي فرمانده وقت سپاه تجهيزات و امکانات را به جبهه خرمشهر فرستاده بود.

* آيا اين درست است که در آن زمان دعواهايي بين فرماندهان شکل گرفت که چه کسي زودتر وارد خاک خرمشهر شده است و حتي شنيده شده بنوعي دعوايي بين شهيد خرازي و شهيد متوسليان بوده که کدام يک زودتر وارد خرمشهر شدند نظر شما در اين رابطه چيست؟


- اولا اين حرفي را که مي زنند من تائيد نمي کنم. اصلا دوستان ما در آن زمان طوري بودند که حتي از مصاحبه کردن فرار مي کردند. بارها خبرنگاران به نزد من مي آمدند و گله مي کردند که اينها (فرماندهان) نمي گذارند ، با آنها مصاحبه کنيم و اجازه فيلم برداري نمي دهند و اينها چيزهايي است که بعد از جنگ درست شده است و اصلا چنين چيزي در آن مقطع نبود، ولي با اين وجود در فتح خرمشهر 4 الي 5 نفر موثر بودند. شهيد احمد کاظمي، شهيد حسين خرازي، احمد متوسليان و شهيد حسن باقري در فتح خرمشهر موثر بودند.
 


اين افراد يگانهاي شهادت طلبي داشتند که به بخشهاي مختلف شهر حمله مي کردند تا شهر را آزاد کنند يا در رسيدن به خرمشهر و عبور از کارون خيلي موثر بودند. بعضي از فرماندهان در شهر مسئوليتي نداشتند اما بعنوان جناح گرفتن که دشمن نتواند از بالا حمله کند خيلي موثر بودند و از نظر فرماندهان اداره کننده آقاي رشيد، آقاي رحيم صفوي و آقاي شمخاني در قرارگاه مرکزي به من کمک مي کردند و در آزادسازي خرمشهر موثر بودند.

* با همه اين حرفها براي ثبت در تاريخ بفرمائيد چه کسي زودتر از بقيه وارد شهر شد؟


- همانطور که گفتم سه نفر بودند شهيد احمد کاظمي، احمد متوسليان و شهيد حسين خرازي.

* يعني واقعاهمه اين سه نفر با هم وارد خرمشهر شدند؟


- بله چون شهر که فقط يک دروازه نداشت که همه بخواهند از آن وارد شوند بلکه اين عزيزان بايد يک خط 10 کيلومتري را مي شکستند تا وارد خرمشهر شوند يعني اين سه لشگر پا به پاي همديگر حمله مي کردند و با هم وارد شهر خرمشهر شدند البته لشگرهاي اين سه نفر چون آنها تقريبا نزديک ساعت 9 صبح وارد شهر شدند و من هم تقريبا ساعت 10 رفتم که مطمئن شوم و به تهران خبر بدهم تا مارش پيروزي را بزنند متوجه شدم قبل از من شهيد احمد کاظمي، احمد متوسليان و شهيد حسين خرازي وارد شهر شده اند. مي گفتند بچه هاي ما در خانه هاي اطراف شهر هستند يا برخي از آنها مي گفتند ما وارد پاسگاه پليس شديم . به هرحال با فاصله خيلي کم از همديگر وارد خرمشهر شدند.

بعد من رفتم چک کردم البته ماشين ما را بمباران کردند چون هواپيماي عراقي بصورت شيرجه به سمت ما هجوم آورد و بمب را در فاصله 50 متري ما به زمين انداخت، بطوريکه دو نفر که در نزديکي ما سوار موتور بودند در جا شهيد شدند و بعد از اينکه مطمئن شدم شهر آزاد شد به حاج احمد آقا گفتم که شهر خرمشهر آزاد شد و دوستان مي توانند تبليغات را شروع کنند.

* آيا در آن زمان امام پيام خاصي به شما دادند؟


- نه اما بعد از اينکه رفتم نزد امام ايشان خيلي شاداب بودند و در طول عمرم که با امام ارتباط داشتم هيچگاه امام را به اين شادابي نديده بودم و ايشان خيلي دعا کردند.

*اگر بخواهيد نام چند شخصيت مهم را غير از حضرت امام ببريد که به سپاه کمک کردند نام چه کساني را خواهيد برد؟

- در آن زمان امام مستقيما جنگ را اداره مي کردند و مسئولان سياسي کشور مسئوليت مستقيم در جنگ نداشتند و بعد از آزادي خرمشهر و عمليات رمضان است که ستاد اداره جنگ در تهران تشکيل شد اما قبل از آن خود امام جنگ را اداره مي کردند و البته هم مقام معظم رهبري هم آيت الله هاشمي رفسنجاني در هدايت جنگ و حمايت از رزمندگان خيلي موثر بودند. بعد از آزادي خرمشهر هم که آقاي هاشمي مسئوليت گرفت به جبهه ها و قرارگاهها مي آمد و حضور مستقيم پيدا مي کرد.
 


* سهم سپاه و ارتش در اين پيروزي به چه ميزان بود؟


- اين دعوا دعواي بيخودي است که بين ارتش و سپاه بوجود آمده است و نبايد افتخارات ملي سياسي شود ضمن اينکه هم ارتش و هم سپاه هردو باهم تحت فرماندهي مشترک مي جنگيدند بطوريکه من با برادر صياد با همديگر عمليات ها را داره مي کرديم. به هرحال لشگرهاي ارتش لشگرهاي سپاه پابه پاي هم جلو مي رفتند حتي اختلافاتي هم که بعدا بوجود آمد کمتر در عمليات آزادسازي خرمشهر داشتيم. يعني اختلاف نظرهايي که وجود داشت همه تا قبل از شروع عمليات حل شده بود و بصورت مشترک وارد عمل شديم.

* مي خواهيد بگوئيد اختلاف نظر بين شما و شهيد صياد شيرازي وجود داشت؟


- بله اختلاف نظر تخصصي وجود داشت چون به هرحال دو تخصص متفاوت بوديم البته فرق اختلافات تخصصي با اختلافات سياسي اين است که اختلافات تخصصي باعث تقويت عمليات مي شود يعني عده اي از يک بعد موضوع را مي بينند و نکاتي را تذکر مي دهند و عده ديگري از بعد ديگر موضوع را مي بينند و تذکرات لازم را مي دهند، لذا فرماندهان اگر اختلافات تخصصي داشته باشند بهتر مي توانند تصميم بگيرند تا اينکه همه يک حرف بزنند. البته شايد در عالم سياست تک صدايي در يک حزب و يا يک جبهه چيز خوبي باشد اما در صحنه عمل اگر همه يک حرف بزنند مسئله خطرناک مي شود و حتي موجب گمراهي مي شود.

چندصدايي تخصصي و کارشناسانه اصلا رحمت است و باعث ارتقاء بهره وري و پيشرفت در کارها مي شود.

* اختلافات ميان ارتش و سپاه درباره طرح حمله اي بود که شهيد باقري طراحي کرده بود؟


- شهيد باقري هم يکي از طراحان عمليات بود، چون ما در آنجا دو تيم طراح داشتيم که آقاي رشيد، آقاي رحيم صفوي و شهيد باقري از طرف ما و آقاي قويدل، آقاي مفيد و آقاي قرايي از طرف شهيد صياد شيرازي کار مي کردند. بعد اين 6 نفر طرح هاي عملياتي خود را مي آوردند و به من و برادر صياد مي دادند ما پس از شنيدن استدلال هاي آنها مي نشستيم و طرح نهايي را تصويب و ابلاغ مي کرديم.

در آن زمان تيم ارتش در عبور از کارون ابهام داشت و پس از قبول کردن آن ايده ، عبور از کارون را براي همان شب عمليات پذيرفتند اما بچه هاي سپاه مي گفتند که بايد زودتر از کارون عبور کنيم که بالاخره سرانجام آنها طرح سپاه را قبول کردند.

* باتوجه به اينکه ارتش به لحاظ سابقه و تجربه آکادميک خود را نسبت به سپاه برتر مي ديد بطور طبيعي نبايد نظرات سپاه را مي پذيرفتند آيا مي توان گفت نقش شهيد صياد در همکاري ارتش با سپاه موثر بود؟


- بله وجود شهيد صياد شيرازي در اين مورد بسيار موثر بود وا گر شهيد صياد نبود شايد بعد ازعمليات ثامن الائمه يعني در عمليات طريق القدس وحدت نيروها سخت بود. در حقيقت آمدن شهيد صياد يکماه بعد از اينکه من فرمانده سپاه شدم کمک کرد تا توانستيم ارتش و سپاه را کنار هم بگذاريم و با هم هماهنگ کنيم. قبل از اينکه شهيد صياد بعنوان فرمانده نيروي زميني معرفي شود ما در سپاه يک اتاق مشاور عملياتي به ايشان داده بوديم که شهيد صياد با آقاي حسن دانايي و يک تيمي داخل ستاد مرکزي سپاه کارهاي مشاوره عملياتي را انجام مي دادند. چون آقاي بني صدر ايشان را عزل کرده و از ارتش بيرون کرده بود در حقيقت سپاه پشتيبان ايشان بود. در آن نامه اي هم که بني صدر به آقاي منتظري نوشته بود از اينکه سپاه از ايشان حمايت مي کند گله کرده بود.
 


* ارزيابي شما از اقدام دولت عراق عليه منافقين چيست؟

- منافقين قبل از سقوط صدام با مردم عراق خيلي جنگيدند بطوريکه بسياري از دوستان آقاي مالکي نخست وزير و طالباني رئيس جمهور عراق را به شهادت رساندند و حتي با سپاه بدر عراق هم جنگيدند. بعد از سقوط صدام هم به فعاليتهاي تروريستي مي پرداختند، لذا دولت عراق نه به عنوان اينکه اينها عليه دولت ايران هستند و جنگيدند بلکه دولت عراق يکي از دشمنان سخت خود را منافقين مي داند، بنابراين طبيعي است که نمي توانند دشمن خود را در کنار پايتختشان ببينند آنهم حدود 2 الي 3 هزار نفر مسلح و مجهز و اصولا عراقيها ناراحت بودند که چرا آمريکائيها اينها را کنار بغداد نگهداشته اند و نگران بودند که ممکن است هرلحظه آنها به شهر بغداد بريزند و با کمک بعثيها و امريکائيها کودتا کنند، بنابراين ترس از کودتا و اقدامات تروريستي باعث شد که دولت عراق به پادگان اشرف حمله کند.

* آيا مسئولان عراقي نبايد اين عناصر تروريستي را تحويل ايران بدهند که بتوان آنها را در دادگاه عدل محاکمه کرد؟


- اگر دولت ايران فعال شود مي تواند طبق قرارداد استرداد مجرمين منافقين را از عراقيها تحويل بگيرد، البته دولت ما بايد از طريق وزارت امور خارجه در اين رابطه تلاش بيشتري انجام دهد و براي تک تک آنها دادگاه تشکيل دهد و حکم قضايي صادر کند و آنها را از عراق مطالبه نمايد.

* در خصوص دريافت غرامت از عراق نظرتان چيست؟


- تا دو سال پيش بودجه دولت عراق در چارچوب طرح غذا در مقابل نفت بود و بودجه عراق در اختيار سازمان ملل بود که در آن زمان دولت مي توانست تلاشهايي انجام دهد تا غرامت جنگ تحميلي را از سازمان ملل دريافت کنيم اما متاسفانه بنا به دلائلي اين کار صورت نگرفت .الان هم که بودجه کشوربعهده دولت عراق افتاده دولت ما مي تواند غرامت را از آنها مطالبه کند، البته اين مطالبه مي تواند در چارچوب طرح هاي اقتصادي مثل سرمايه گذاري هاي مشترک باشد يعني با همان ميزان غرامت در حوزه هاي نفتي مشترک سرمايه گذاري کنيم . به نظر من اين کار اجرايي است چون طرح هاي عملياتي در اين رابطه وجود دارد که مي توان از آنها استفاده کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس