کد خبر 4785
تاریخ انتشار: ۵ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۴

وقتي مي‌خواهيم وارد بيت شويم، محمدرضا سنگري (شاعر) دو نعلبکي خيلي معمولي از جيبش در مي‌آورد و مي‌دهد به يکي از روحاني‌هاي فعال در بيت. مي‌گويد، اينها را يک جانباز به نام زين‌العابديني به آقا هديه کرده است. معلوم نيست مراد او از اين کار چيست.

به گزارش مشرق به نقل از رجانيوز، شب نيمه ماه مبارک رمضان از چند سال پيش به اين سو، هميشه براي شاعران با خاطره‌هاي ماندگار همراه بوده است که اين خاطره‌ها را با رسانه‌ها در ميان گذاشته‌اند. حتي بعضي از آنها از مدت‌ها قبل براي ديدار با رهبر معظم انقلاب در اين شب خاطره‌انگيز برنامه‌ريزي مي‌کنند و به هيچ روي، شرکت در اين مراسم را از دست نمي‌دهند. به عنوان نمونه، در حالي که نيمه ماه رمضان امسال، مصادف با سالگرد درگذشت مادر افشين علاء، غزل‌سرا و شاعر کودکان و نوجوانان است، اما او خودش را به برنامه رسانده تا علاوه بر شرکت در آن و شعرخواني در محضر مقام معظم رهبري، سخنان تأمل‌برانگيزي به زبان جاري کند.

* بدهيد اين بسته نان را تبرک کنند
بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم‌ها را در يکي از اتاق‌هاي ساختمان جا مي‌دهند و آقايان در طبقه زيرين همان ساختمان سر سفره افطار مي‌نشينند. با خود فکر مي‌کنم لابد آقا در جاي مستقلي روزه خود را باز مي‌کنند، اما وقتي همه مهمان‌ها سر سفره جايي براي خود دست و پا مي‌کنند و مي‌نشينند به خوردن چاي و خرما، رهبري از راه مي‌رسند و مي‌روند پايين مجلس روي يک صندلي مي‌نشينند و روزه خود را افطار مي‌کنند. حداد عادل هم سر سفره کنار آقا جا گرفته و لابه‌لاي غذا خوردن، جملاتي را با ايشان در ميان مي‌گذارد که رهبري بيشتر گوش مي‌کنند و با سر گفته‌هاي او را تأييد مي‌کنند. آن دست آقا هم سيدمحمد حسيني، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و حجت‌الاسلام رشاد نشسته‌اند سر سفره.
جماعت به غذا خوردن مشغولند که چند نفر اراده مي‌کنند بروند پيش رهبري. محافظ‌ها از آنان خواهش مي‌کنند که اجازه بدهند آقا غذايشان را بخورند و در فرصت‌هاي ديگر، حرف‌هايشان را با ايشان در ميان بگذارند. اما يک نفر که براي اين کار خيلي اصرار مي‌کند، يک بسته نان مي‌دهد به يکي از محافظ‌ها و مي‌گويد: «پس اين را بدهيد آقا تبرک کنند!» آن بنده خدا هم مي‌گويد: «بهتر نيست يک تکه از نان‌هاي روي ميز افطار آقا را برداريد؟» و مقداري نان به آن مهمان مي‌دهد که تکه‌اي از آن جدا شده است.

* شعرهايي بخوانيد که همه آن را بفهمند
جلسه شعرخواني خيلي زود شروع مي‌شود. مجلس به صورت مربع طراحي شده است و هر کس بايد بر اساس شماره‌اي که در دست دارد، روي صندلي خودش بنشيند؛ غير از خانم‌ها که يکي از اضلاع اين مربع متعلق به آنهاست و آقاي رشاد حواسش خيلي جمع است که اول همه آقايان شعرهايشان را بخوانند، بعد بروند سروقت خانم‌ها. براي همين، وقتي چند نفر از آقايان شعرشان را مي‌خوانند، رشاد به عليرضا قزوه يادآوري مي‌کند که حالا نوبت خانم‌هاست و بگذارد آنها شعر بخوانند.
قزوه، جلسه را با خواندن چند بيت درباره ماه مبارک رمضان شروع مي‌کند. بعد، يادي مي‌کند از شاعران فقيدي که تجربه شرکت در اين جلسات را داشته‌اند و حالا در ميان ما نيستند. از جمله کساني که او نام مي‌برد، مهرداد اوستا، محمود شاهرخي (جذبه)، نصرالله مرداني، حسن حسيني، قيصر امين‌پور، سلمان هراتي و سپيده کاشاني است. بعد از اين هم جاي احمد عزيزي را هم ـ که از نيمه اسفند 86 در بيمارستان بستري است ـ خالي مي‌کند. يک توضيح هم درباره غيبت حميد سبزواري و مشفق کاشاني مي‌دهد و مي‌گويد که اينها به دليل کهولت سن و ناتواني از حضور در جلسه عذرخواهي کرده‌اند.
قزوه بعد از اين مقدمه، بايد به سراغ اولين نفري برود که قرار است شعر بخواند. او دو شاعر را داراي استيل و ويژگي خاص مي‌داند؛ اول احمد عزيزي و دوم، استاد علي معلم دامغاني ـ که حتماً اين ستايش، دليلي جز شعرخواني علي معلم ندارد. همينطور هم هست. او اولين شاعري است که از جمع پيشکسوتان، فصلي از يک شعر بلند را براي حضار مي‌خواند؛ شعري سنگين که مطلعش اين است: «دريغ است از ولي، اما ولي تنهاست بي‌مردم...»
شعر که تمام مي‌شود، رهبري از آقاي معلم تشکر مي‌کنند، اما در پايان جلسه و در صحبت‌هايشان اشاره‌اي به اين موضوع مي‌کنند که طوري حرف بزنيد که همه شعرهاي شما را بفهمند؛ حتي آنها که با شعر مأنوس نيستند.
ميکروفون بي‌سيم پايه‌دار دست به دست مي‌شود تا مي‌رسد به علي موسوي گرمارودي. قزوه او را نفر دوم شعرخواني کرده است، اما گرمارودي مي‌گويد که دلش مي‌خواسته اين فرصت را در اختيار جوان‌ترها قرار دهد و حتي از آن جواني که نامزد شعرخواني کرده بوده نام مي‌برد. سيدحميد برقعي ـ که همشهري گرمارودي هم هست و شعرهاي آييني مي‌خواند، اما قرار نيست کسي نوبتش را به شاعر ديگري بدهد. گرمارودي يک غزل پنج و يک قطعه هفت بيتي با عنوان «مهرباني» مي‌خواند که بسيار مورد توجه واقع مي‌شود. آقا مي‌گويند: «طيب‌الله انفاسکم. قطعه خوبي بود.»
يوسفعلي ميرشکاک، نفر سوم جماعت شاعراني است که امشب قرار است شعر بخوانند؛ يکي از ميان 29 نفر. شعرش قافيه جالبي دارد که هر بيت با «اغي» ختم مي‌شود و گاهي لبخند روي لب حضار آشکار مي‌شود.
قزوه با جملاتي به استقبال شعرخواني حداد عادل مي‌رود. مي‌گويد که او توأمان اهل شعر و ادب و سياست است که علي معلم کنار گوشش مي‌گويد: «فلسفه را هم اضافه کن.» قزوه هم اين کار را مي‌کند و حداد عادل با خواندن شعري با رديف و عنوان «گل سرخ» جلسه را به وجد مي‌آورد. يک «طيب‌الله انفاسکم» هم نصيب او از رهبري مي‌شود.
حجت‌الاسلام زکريا اخلاقي يکي از سه شاعر روحاني است که در فهرست شعرخوانان امشب قرار دارد. شعرش را که مي‌خواند، مورد تشويق آقا واقع مي‌شود. ايشان مي‌گويند: «شعرتان خيلي خوب بود و بحر سختي داشت، اما چون شما خودتان عروضي هستيد، حمل بر صحت مي‌کنيم و به خودتان وامي‌گذاريم.»

* آبي و قرمز در شعر شاعر
استاد کلامي از شاعران آذري‌زباني است که رهبر معظم انقلاب حتي خانواده او را از نزديک مي‌شناسند و قبل از نماز و افطار با او به زبان آذري احوال‌پرسي مي‌کنند. شعر او با واژه‌هاي فوتبالي شنيده و فهميده مي‌شود. لازم نيست حتماً به زبان ترکي مسلط باشي و بداني که او چه مي‌گويد. مضمون شعر او به نحوي به حفظ وحدت گروه‌ها و دسته‌هاي سياسي کشور در مقابل دشمنان مي‌پردازد. مثلاً مي‌گويد: «شما بهتر است تيم خودتان را تشويق کنيد و به طرف مقابل توهين نکنيد. آبي و قرمز مهم نيست، بلکه دفاع از دروازه تيم ملي مهم است. بنابراين کاري بکنيد که اجنبي سوء استفاده نکند.»
محمود حبيبي کسبي، يکي از برگزيدگان جشنواره شعر فجر، هفتمين نفري است که شعر مي‌خواند و بلافاصله پس از او، ميکروفون جلوي قادر طهماسبي (فريد) قرار مي‌گيرد. او تقريباً يکي از شعرخوانان ثابت اين چند سال اخير است که با مکث زياد و مقدمه طولاني شعر خود را شروع مي‌کند. قزوه قبل از آنکه شعرخواني استاد فريد شروع شود، مي‌گويد که قرار است امشب حدود 30 نفر شعر بخوانند، بنابراين بايد شعرها کوتاه باشد و مقدمه‌ها حذف شود. البته او قبلاً گفته که فريد، چله‌نشين شعر و ادبيات است و اخيراً داستان هم نوشته است که رهبري بعد از شعرخواني فريد مي‌گويند: «شعرهايش که خوب بود، بايد منتظر باشيم داستانش هم در بيايد ببينيم چگونه است.»
احوالپرسي منظوم فريد از دوستان، مثنوي جالبي است که حضار را ياد کارهاي ديگر او مي‌اندازد. فريد مي‌گويد که شاعر براي خواندن شعرش به دنبال بهانه است، اما آقا مي‌گويند: «اگر بهانه هم پيدا نکرد، بي‌بهانه مي‌خواند!» که شاعران به خنده مي‌افتند.
محمدباقر کلاهي اهري از شاعران مشهدي است که وقتي شعرش را مي‌خواند، بسيار مورد تفقد رهبري واقع مي‌شود. شعري با اين مطلع:
«عشق است کيميا و منم کيمياطلب
عشق است کهربا و منم کهرباطلب»
پس از کلاهي اهري، نوبت به حجت‌الاسلام محمدحسين انصاري، شاعر روحاني اهل جنوب کشور مي‌رسد. همان که با زيرکي، اول جلسه چفيه آقا را مال خود کرد و پس از آن، چفيه را به گردن خود انداخت.
قزوه وقتي مي‌بيند افشين علاء از راه رسيده است، اعلام مي‌کند که بعد از اين، نوبت به چند شاعر از جمله علاء مي‌رسد. اما اين ترتيب، با تذکر حجت‌الاسلام رشاد به هم مي‌ريزد و اول علي داوودي شعرش را مي‌خواند و بعد، ميکروفون مي‌رود در ميان بانوان شاعر. داوودي که شعرش را مي‌خواند، رهبري مي‌گويند که الفاظ زيبايي داشت و ادامه مي‌دهند: «شعر شما از آن کارهايي است که بايد يک بار ديگر خوانده شود.»
از شاعر دوازدهم ـ که پونه نکويي، شاعر جوان گيلاني باشد ـ ميکروفون به ميان بانوان شاعر مي‌رود. اثر او، يک سروده بسيار احساسي و شاعرانه است که از عناصري مانند طبيعت به خوبي در آن بهره گرفته شده است. نفر بعدي هم سپيده فلاح‌فر، دانش‌آموز برگزيده المپياد ادبي است که هم نام کوچکش و هم فاميلي‌اش با آنچه قبلاً شنيده‌ايم، تفاوت دارد. سپيده، همان «راحيل» فرزند مريم صباغ‌زاده ايراني، نويسنده و تقي دژاکام، منتقد و روزنامه‌نگار است که به نظر مي‌رسد جوان‌ترين شاعر حاضر در جلسه باشد.
فرشته خدابنده، شاعر مشهدي از ديگر رويش‌هاي شعر معاصر است که وقتي شعرش را مي‌خواند و مورد توجه رهبر معظم انقلاب واقع مي‌شود، قزوه توضيح مي‌دهد که اگر شعر خانم خدابنده از چنين قوتي برخوردار است، به دليل شاگردي استاد قهرمان، شاعر بلندآوازه مشهدي است.

* حيف مي‌شد نمي‌خواندي
فاطمه ناني‌زاده، يکي ديگر از شاعران جوان کشور ماست که مي‌گويد غزلي براي جانبازان شيميايي سروده است. وقتي آن را مي‌خواند، اجازه مي‌خواهد که يک شعر ديگر هم درباره زيارت امام هشتم بخواند، اما قزوه اين اجازه را به او نمي‌دهد و مي‌گويد: «همه يک شعر خواندند، شما هم همان يک شعر بخوان.» اما وقتي آقا مي‌بينند که شاعر جوان ممکن است برنجد، بلافاصله پشت ميکروفون خودشان مي‌گويند: «آن شعر را هم بخوانيد.»
وقتي ناني‌زاده شعر پراحساس و خوش‌قافيه خود را به محضر امام رضا (ع) تقديم مي‌کند، رهبري مي‌گويند: «انصافاً شعر خوبي بود. حيف بود نمي‌خوانديد.» آنگاه قزوه صحبت‌هاي رهبري را ادامه مي‌دهد: «حالا اگر شعر ديگري هم داري بخوان!»
بعد از اين شاعر جوان، نوبت به سيميندخت وحيدي، بانوي شعر کشورمان مي‌رسد. او که از شاعران متقدم ايران است، غزلي طولاني مي‌خواند و مورد تشويق رهبر معظم انقلاب قرار مي‌گيرد.
عفت شريعتي کوهبناني نيز به عنوان آخرين شاعر زن، شعر خود را در محضر شاعران مي‌خواند. يادم هست او در داستان‌نويسي هم توانايي‌هاي بسياري داشته و در جشنواره ادبيات داستاني بسيج، رتبه خوبي کسب کرده است.
ميکروفون دوباره به ميان آقايان برمي‌گردد. حسين جنتي، يکي از برگزيدگان جشنواره شعر فجر در دوره‌هاي گذشته است که او را به عنوان شاعر جوان وراميني مي‌شناسند. شعر او، بسيار جذاب و قدرتمند است که به گفته رهبر فرزانه انقلاب، دغدغه‌ها و دل‌نگراني‌هاي نسل جوان را نمايان مي‌کند. وقتي جنتي شعر خود را مي‌خواند، آقا مي‌گويند: «شعر شما زبان خوب و رديف سختي داشت.» و قزوه مي‌گويد: «خاطره خوبي از اولين شعرخواني در حضور رهبر انقلاب در ذهن اين شاعر جوان به جاي ماند.»
هادي حسني نيز از شاعران جوان است که سروده او بسيار مورد تشويق رهبري واقع مي‌شود. آقا اگر نظر خاصي درباره شعري نداشته باشند، به گفتن «طيب‌الله انفاسکم، بسيار خوب، بسيار خوب» بسنده مي‌کنند، اما درباره شعر شاعران جواني مثل حسني مي‌گويند: «احسنت! شعر شسته و رفته، بامعنا و پرمغزي بود.» به خصوص وقتي او به اين مصرع مي‌رسد، مورد تشويق حاضران قرار مي‌گيرد: «... که شرط داغ نديدن جگر نداشتن است»
سيدمحسن خاتمي، بيستمين شاعري است که شعر خود را مي‌خواند و پس از آن، سرانجام نوبت به افشين علاء مي‌رسد؛ او که دير آمده و قرار است زود برود.

* از اين طرف که منم راه کاروان باز است
افشين علاء نيمه‌هاي مجلس از راه مي‌رسد. او را در صف نماز و سر سفره افطار نديده‌ايم و اين شائبه بين برخي شاعران به وجود آمده که ممکن است او هم مثل معدود شاعراني که اين فرصت مغتنم را از دست داده‌اند، به جلسه نرسد، اما مي‌رسد و حرف‌هايي درخور تأمل مي‌زند و پاسخي به شعر از رهبر فرزانه انقلاب دريافت مي‌کند که بسيار جالب توجه و هوشمندانه است.
علاء قبل از اينکه شعرش را بخواند، مي‌گويد: «امشب با سالگرد درگذشت مادرم مصادف بود، اما انگار عده‌اي منتظرند بگويند کسي از دامن شما جدا شده است. بنابراين، گفتم هر جوري هست بايد خودم را به اين جلسه برسانم. چون دامن شما آنقدر پرمهر است که که نمي‌شود از شما جدا شد. وقتي شما را مي‌بينيم با تمام دلخستگي‌ها آرامش مي‌يابيم.»
رهبري با خواندن اين مصرع که: «از اين طرف که منم، راه کاروان باز است» ادامه دادند: «گفته‌اند دوري و دوستي!» که حاضران خنديدند و علاء گفت: «اما خيلي از دوستي‌ها از نوع دوستي اويس قرني است.»
نفر پسين که شعرش را مي‌خواند، هادي سعيدي کياسري از گردانندگان اوليه مجله شعر حوزه هنري است. وقتي مي‌گويد که مي‌خواهد غزلي تقديم رهبر معظم انقلاب کند، آقا مي‌گويند:
«تو يک غزل بخواني از آن عاشقانه‌ها
من يک ترانه سر کنم از آن ترانه‌ها»
بعد از اين، قزوه مي‌گويد که همه سراغ شعر طنز را مي‌گيرند، اما کسي مثل ناصر فيض، شعري دارد که خواندنش جاي نگراني دارد! خيلي زود معلوم مي‌شود که نگراني قزوه از شعرخواني فيض چيست. چون شعر طنز او با رديف «عليرضا قزوه» يک شعر زيبا و شنيدني درباره خصوصيات فردي و رفتار حرفه‌اي مجري جلسه است. وقتي فيض شعرش را با مصرع «هيس! آمد عليرضا قزوه» تمام مي‌کند، رهبري با يادآوري شعر قبلي ناصر فيض مي‌گويند: «شما بالاخره برادرزن‌هايتان را عوض کرديد؟!»
فاضل نظري از شاعراني است که هم در انتخاب شعر شاعران و هم در جلسه‌گرداني به مرتضي اميري اسفندقه و عليرضا قزوه کمک مي‌کند. او يک غزل مي‌خواند و بلافاصله ميکروفون به حجت‌الاسلام رشاد مي‌رسد. او هم شعري درباره واقعه عاشورا مي‌خواند که به گفته خودش سوغات و رهاورد سفر عتبات است. وقتي شعر او تمام مي‌شود، آقا مي‌گويند: «وزن يکي از مصرع‌ها دچار اشکال بود. در بعضي قافيه‌ها هم هاي غيرملفوظ وجود داشت.» که آقاي رشاد مي‌گويد: «در شعر حافظ هم چنين بوده است.» رهبري در پاسخ مي‌گويند: «آن به خاطر لهجه شيرازي حافظ است و اشکال ادبي ندارد.»
همين بحث‌هاي ادبي باعث مي‌شود که احد ده‌بزرگي، شاعر شيرازي براي شعرخواني دعوت شود. قزوه مي‌گويد که او به نمايندگي از مرحومان جمالي و نصرالله مرداني شعر خواهد خواند. ده‌بزرگي هم اجازه مي‌خواهد که شعري با لهجه شيرازي بخواند که آقا مي‌گويند: «هرچه مي‌خواهد دل تنگت بخوان!»
شعر اين شاعر پيشکسوت به حمايت آمريکا از رژيم صهيونيستي اشاره دارد و اين اقدام را مذموم و زشت مي‌داند.
سينا علي محمدي، يکي از برگزيدگان شعر فجر، سروده‌اي در قالب سپيد مي‌خواند که درباره مظلوميت مردم غزه است. وقتي او شعرش را تمام مي‌کند، آقا مي‌گويند: «من البته سررشته‌اي از شعر سپيد ندارم، منتها چون شعر شما داراي مضامين خوبي بود، کاش شعر منظوم هم داشتيد.»
نفر بعدي، در حالي شعر خود را قرائت مي‌کند که شب به ساعت 23 نزديک مي‌شود. محمدعلي جوشايي از شهر بم، بخش پاياني يک غزل مثنوي را مي‌خواند که عنوانش «درخت پسته کوهي» است. شعر او سرشار از اميد به آينده و داراي اشاراتي به رويش نهال تازه ايمان است.
جلسه رو به اتمام است. قزوه از حجت‌الاسلام محمدي گلپايگاني، مسئول دفتر مقام معظم رهبري مي‌خواهد که شعرش را بخواند، اما او مي‌گويد که وقت تمام شده و حاضران خسته‌اند. آقا که شاهد گفت و شنود مجري با اوست، مي‌گويند: «حالا که اصرار مي‌کنند، بخوان.»
وقتي هم که حجت‌الاسلام محمدي گلپايگاني شعر خود را تمام مي‌کند و در آن از اقوام و ملل ايراني و شهرهاي مختلف کشورمان نام مي‌برد، رهبري با شوخ‌طبعي و دقت نظر مي‌گويند: «اسم همه شهرها را بردي، اما کهگيلويه و بويراحمد را جا انداختي!»
بعدش هم براي تشويق مسئول دفترشان مي‌گويند: «جزاکم‌الله في ايران!»
ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، بعد از صحبت‌هاي ايشان در نيمه‌شب چهارشنبه چهاردهم ماه مبارک رمضان، همزمان با شب ميلاد کريم اهل بيت، امام حسن مجتبي (ع) به پايان مي‌رسد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس