انگلیس و نفت ایران

گرچه اولین امتیاز نفتی ایران به دوران پیش از مشروطه بازمی‌گردد اما سرنوشت پریشان نظام مشروطه باعث شد كه پس از استقرار مجلس نیز نفت ایران به عنوان یك امتیاز، همواره نزد استعمارگران دست به دست شود. انگلیسی‌ها نخستین گروهی بودند كه موفق شدند با حربه، امتیاز نفت ایران را تحت تسلط خود بگیرند. اما ناشیانه‌ترین قرارداد نفتی ایران در سال 1312 شمسی توسط رضاشاه  با شركت انگلیسی موسوم به شركت نفت ایران و انگلیس بسته شد. طول مدت این قرارداد 60 سال تعیین شد و بدین ترتیب نفت ایران در اختیار استعمار پیر قرار گرفت.

پس از پایان دو جنگ بین‌المللی تاثیر نفت در معادلات جهانی بر همگان كاملا آشكار شده بود بر همین اساس از آنجا كه پس از سقوط رضاشاه جو داخلی ایران علیه انگلیس بود، استعمار پیر تلاش كرد تا با پیش‌دستی، ضمیمه‌ای به قرارداد 1933 افزوده و نفت ایران را همچنان حفظ كند. به همین منظور نویل گس را به ایران فرستاد تا با گلشائیان، وزیر دارایی ایران وارد مذاكره شود. صرف نظر از اینكه بندهای قرارداد الحاقی گس-گلشائیان چه بود، به دلیل اتمام عمر مجلس پانزدهم این قرارداد به تصویب مجلس نرسید.

زمانی كه مجلس شانزدهم آغاز به كار كرد پیش‌بینی می‌شد كه جریان نفت مهم‌ترین موضوع این دوره باشد. بر همین اساس مبارزه برای خلع ید شركت نفت ایران و انگلیس كلید خورد و با اتحاد نیروهای ملی و مذهبی نهایتا نفت ایران در آخرین روز سال 1329 ملی اعلام شد. از این به بعد انگلستان تلاش كرد تا با شیطنت‌ها و كارشكنی‌ها، نهضت را از مسیر اصلی خود منحرف كند و حقیقتا در این امر نیز موفق بود چرا كه با جدا ساختن نیروهای ملی از نیروهای مذهبی با كمك آمریكا توانست زمینه‌های كودتای 28 مرداد را فراهم كند.

در اینجا باید اشاره كرد كه همراهی آمریكا با انگلیس در كودتای 28 مرداد به دلیل حمایت از انگلیس نبود بلكه آمریكایی‌ها از الگو گرفتن دیگر كشورهای نفت‌خیز از ایران واهمه داشتند و به دنبال آن بودند تا با حربه‌ای نظامی(كودتا) و سپس سیاسی(كنسرسیوم) نفت را به سود خود مصادره كنند. به این ترتیب می‌توان گفت مهم‌ترین عاملی كه در همراهی آمریكا با انگلیس برای ساقط كردن مصدق تاثیر داشت ملاحظات نفتی بود.

اگرچه آنچه كه در مرداد 1332 رخ داد معلول دلایل فراوانی بود اما اصلی‌ترین دلایل وقوع این كودتا را باید در وهله اول اشتباهات رهبران جبهه ملی و در درجه دوم اتحاد آمریكا و انگلیس برای به زیر كشاندن مصدق دانست. اما مهمتر از آنكه كودتای 28 مرداد چگونه منجر به بازگشت شاه به كشور شد، نتایج حاصل از كودتا بود. آنچه كه به عنوان میراث كودتا برجای ماند علاوه بر اینكه ایران را تحت تسلط ابرقدرت جهانی قرار داد، نظام سیاسی و فكری ایرانیان را نیز دگرگون كرد. اما به روشنی ملموس‌ترین نتیجه كودتا، به غارت رفتن نفت ایران با حربه كنسرسیوم از سوی آمریكا و انگلیس بود.

كنسرسیوم و تسلط آمریكا بر ایران

گرچه شاه گمان می‌كرد كه با امضای قرارداد كنسرسیوم مناقشه نفتی را حل و فصل كرده است اما واقعیت امر چیز دیگری بود. انعقاد قرارداد كنسرسیوم در واقع نفت به ظاهر ملی شده را از تسلط ایران خارج كرده و در اختیار شركت‌های غربی و در راس آن‌ها آمریكا قرار می‌داد. به عبارت دیگر كنسرسیوم چیزی جز تداوم سلطه استعمار بر منابع ایران نبود. در این كنسرسیوم 40 درصد از سهام به شركت نفت انگلیس و ایران با نام جدید بریتیش پترولیوم، 14 درصد به رویال داچ شل، 6 درصد به كمپانی فرانسوی، و چهل درصد به شركت‌های آمریكایی از جمله گلف، تگزاكو، استاندارد اویل نیوجرسی و موبیل تعلق گرفت.

با این تركیب، این كنسرسیوم نخستین شركتی بود كه هفت خواهران نفتی همگی در آن شركت داشتند. این قرارداد با بندهایی مبهم و تاریك بسیاری از حقوق ایران را زیر پا گذاشت. كنسرسیوم حتی درصدی از نفت صادراتی را برای فروش مستقیم در اختیار ایران قرار نداد. فاجعه‌بارتر اینكه ایران را به پرداخت غرامت به بریتیش پترولیوم نیز محكوم كرد. در حقیقت كنسرسیوم در حكم نوعی امتیازگیری بود كه در محیط خفقان به ملت ایران تحمیل شد و گذشته از اینكه حقوق ایران را نادیده گرفت، كشور را در ابعاد اقتصادی، سیاسی و نظامی بیش از پیش به غرب وابسته كرد.

قرارداد كنسرسیوم دارای 51 ماده و دو ضمیمه بود. این قرارداد درعین حال مملو از اصطلاحات نامفهوم یا دوپهلو بود. ظاهر قرارداد مالكیت ایران را بر دارایی‌های نفتی به رسمیت می‌شناخت اما این مالكیت بی‌محتوا بود و مالك خود حق تصرف در دارایی‌هایش را نداشت. حق انحصاری استفاده از تمام تاسیسات برای تمام دوره قرارداد به كنسرسیوم واگذار شده بود. نفت در زیر زمین دارایی ایران محسوب می‌شد اما وقتی استخراج شده و به سر چاه می‌آمد به مالكیت كنسرسیوم درمی‌آمد!

گرچه این قرارداد ناعادلانه موجب بروز نارضایتی‌هایی در كشور شد اما خفقان به وجود آمده پس از كودتای 28 مرداد اجازه خودنمایی را به مخالفان نمی‌داد. هربرت هوور قرارداد را به نمایندگی از سوی كنسرسیوم امضا كرد  و رئیس هیئت مدیره شل نیز به عنوان مدیرعامل كنسرسیوم انتخاب شد. چندی بعد مجلس هفدهم نیز كه پس از كودتا مجددا توسط شاه بازگشایی شده بود در یك جلسه غیر علنی قرارداد كنسرسیوم را به تصویب رساند. به این ترتیب رسما صنعت نفت ایران ملی‌زدایی شد و نفت بار دیگر از تسلط ایران خارج شد.

علاوه بر این، ابهام موجود در قرارداد كنسرسیوم نیز كه ناشی از بی‌اطلاعی رژیم و مجلس بود كفه ترازو را به سود كنسرسیوم پایین آورد. این قرارداد به نوعی یادآور موافقتنامه 1933 بود به طوری كه به اعضای كنسرسیوم این اجازه داده می‌شد كه بدون اطلاع ایران ترتیباتی در زمینه تغییر قیمت نفت و میزان تولید آن اتخاذ كنند. مدت‌ها طول كشید تا شاه به بلایی كه كنسرسیوم بر سر ایران آورده بود پی برده و متوجه شد كه كنسرسیوم بدون در نظر گرفتن نیازهای ایران اقدام به تصمیم‌گیری می‌كند.

حتی خود انگلیسی‌ها نیز اعتراف كردند كه كنسرسیوم حربه‌ای برای كنترل پنهانی نفت ایران بود. به گفته دنیس رایت: براساس فرمول كنسرسیوم «ایران ظاهرا حاكمیت بر نفت را در اختیار داشت درحالی كه كنترل واقعی در دست كنسرسیوم بود.» اما آنچه كه پس از كودتا در ایران اهمیت داشت ورود آمریكا به صحنه سیاسی ایران بود به طوری كه ایالات متحده رفته رفته بریتانیا را از صحنه رقابت كنار زد و در سال‌های بعد به كلی محمدرضا شاه را تحت كنترل خود درآورد. علاوه بر این، كنسرسیوم پیش زمینه‌ای برای تحمیل قراردادهای ناعادلانه‌تری چون كاپیتولاسیون شد.

این واقعیت تلخ كه كنسرسیوم از سال 1333 عملا كنترل نفت ایران را در اختیار داشت با وقوع انقلاب اسلامی دگرگون شد. با سقوط رژیم منحوس پهلوی فاجعه‌ای كه كنسرسیوم بر سر ایران آورده بود كشف شده و مشخص شد كه كنسرسیوم از سال 33 كنترل 90 درصد از تولیدات را در اختیار داشته و منافع سرشاری را با این طریق از چنگ ایران خارج كرده است، بر همین اساس می‌توان گفت كه تنها با وقوع انقلاب اسلامی بود كه فرایند ملی شدن نفت ایران تكمیل شد.


منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی مركز اسناد انقلاب اسلامی