گروه فرهنگی مشرق- ادبیات ظهور کرده از سال 1320 با قدرت گیری پهلوی دوم بسیار متاثر از جریان ترجمه بود. به طور مثال می توان به برگردان آثار کافکا به فارسی توسط صادق هدایت در سال های 1327 و 1329 و همچنین ترجمه "پینوکیو" و یامجموعه شعر "اعراب" از ادگارد آلن پو اشاره کرد. از این حیث جریان ترجمه تاثیر بسیاری بر نهیلیسم (غفلت از ذات حق) نهفته در آثار ادبی این دوره داشت.
بسیاری از منتقدان همچون استاد محمد رضا سرشار "بوف کور" را در بسیاری از قسمت هایش رونویسی از "دفتر خاطرات" ریکله می دانند از سویی به شباهت عینی "بوف کور" با اثری از ویرجینیا وولف اشاره می کنند و حتی از طرفی سایه سنگین نویسنده امریکایی قرن نوزدهم واشنگتن آیرونیگ و اثرش یعنی "ماجرای دانشجوی آلمانی" یا "اورلیای"ژرارد دونورال را بر این اثر احساس می کنند. نویسندگان غرب زده داستان های به اصطلاح اجتماعی می پنداشتند که با ترجمه و بازخوانی آثار ادبی غرب می توان بر سطحی نویسی رمان های طولانی پاورقی غلبه نمود و اثری در خور ادبیات اجتماعی ایران پدید آورد.
بسیاری از منتقدان همچون استاد محمد رضا سرشار "بوف کور" را در بسیاری از قسمت هایش رونویسی از "دفتر خاطرات" ریکله می دانند از سویی به شباهت عینی "بوف کور" با اثری از ویرجینیا وولف اشاره می کنند و حتی از طرفی سایه سنگین نویسنده امریکایی قرن نوزدهم واشنگتن آیرونیگ و اثرش یعنی "ماجرای دانشجوی آلمانی" یا "اورلیای"ژرارد دونورال را بر این اثر احساس می کنند. نویسندگان غرب زده داستان های به اصطلاح اجتماعی می پنداشتند که با ترجمه و بازخوانی آثار ادبی غرب می توان بر سطحی نویسی رمان های طولانی پاورقی غلبه نمود و اثری در خور ادبیات اجتماعی ایران پدید آورد.
هدایت در سال 1323 می نویسد:
"ادبیات ایران بیش از هر چیز به ترجمه شاهکار های ادبی قدیم و جدید خارجه نیازمند است. زیرا یکی از علت های بزرگ جمود و عدم تناسب و رشد فکری و ادبی کنونی ما نسبت به کشورهای متمدن، نداشتن تماس با افکار و سبک ها و روش های ادبی دنیای امروزه است. همان طور که امروز ناگزیریم از لحاظ علمی و هنری و فنی از دنیای متمدن استفاده بکنیم، از لحاظ ادبی و فکری نیز راه دیگری در دسترس ما نخواهد بود و برای این منظور نیازمند ترجمه دقیق و صحیح آثار ادبی دنیا هستیم. متاسفانه باید اقرار کرد که از این حیث بسیار فقیر می باشیم، به طوری که از هزار یک آثاری که باید ترجمه و شناخته شده باشد به فارسی ترجمه نشده است و آنچه شده طرف اطمینان نمی باشد، چون اغلب در ماهیت این کتاب ها دخل و تصرف فاحشی شده است و عبارت مسخ گردیده به نحوی که با اصل تطبیق نمی کند."
حسین میر عابدینی – صد سال داستان نویسی –مجلد اول- تهران نشر چشمه .1377- 169ص)
حسین میر عابدینی – صد سال داستان نویسی –مجلد اول- تهران نشر چشمه .1377- 169ص)
همین باور اشتباه بود که تاریخ ادبیات ایران را به حاشیه ای بر ادبیات غرب مبدل نمود و از پدید آمدن تصویر تاریخی عمیقی از وضعیت اجتماعی–سیاسی زمان خود جلوگیری کرد و میزان ابتلای جریان روشنفکری ادبیات را به غرب زدگی مضاعف نمود.
جریان ترجمه بیش از آنکه موجب شناخت ماهوی غرب مدرن و بحران های آن باشد وسیله ای برای خودنمایی تقلیدی ادبیات گردید. در واقع داستان نویسان در جهت تحکیم و قوام غرب زدگی و سلطه اسارت باری حرکت نمودند که کمترین خسارت آن اشاعه غفلت زدگی و عدم روشنگری در مناسبات اقتصادی و سیاسی حاکمیت بود و این خود عاملی مهم برای انکار بحران های اجتماعی و اقتصادی آن زمان و یا عوامل آن بود و این امر منجر به غفلت و ناآگاهی در سطحی کلان گردید.
این ادبیات غرب زده در تحکیم پایه های سلطه استعمار و دین ستیزی و حقیقت گریزی و جهل آفرینی نقش محوری ایفا نمود. سیطره ادبیات شبه مدرن بر ذهن مخاطب کمک بزرگی بر سیطره مشهورات مدرنیستی و عادات فکری و رفتاری شبه مدرن و تفکر گریزی و پذیرش خرافه های مدرن به عنوان حقایق و ترویج ارزش های منحط اخلاقی مدرن نمود.
" پس از سال های 25-1324 افتی کوتاه مدت در نهضت مردمی ایران پدید می آید. اعمال سرکوبگرانه هیات حاکمه و گسترده تر شدن جو ترس و ترور بر جامعه، رواج محافظه کاری و تنهایی انسان ها را در پی دارد. در چنین فضایی، سرخوردگی های سیاسی نیز مزید بر علت می شود و بسیاری از روشنفکران آرمان های خود را پوچ می بینند و موج ارتداد و انتقاد از خود دامنگستر می شود. واقعیت این است که تغییرات این دوره، تغییراتی ریشه ای در بنیان های اقتصادی و اجتماعی نیست، تغییراتی در سیاست و فرهنگ است که بنا به مقتضیات بین المللی و ملی، دگرگونی گسترده ای در وضعیت روشنفکری ایران پدید می آورد و جمعی از نویسندگان را به صورتی احساسی جلب جامعه گرایی می کند. منتقدی در همان سال ها می نویسد : "در زندگی روزانه خود با هنرمندانی رو به رو می شویم که طرفدار هنر جانبدارند، ولی یا مفهوم صحیح جانبداری را درک نکرده اند یا طرفداری آنها بی پشت بند و بدون محتواست" نویسندگان مدعی جستجو راهی به سوی مردم اند اما نمی توانند از پیله خود به در آیند و به شکلی هنرمندانه خواسته های مردم را منعکس کنند. اینان موفق نمی شوند نگرش خود را تغییر دهند و از دیدگاهی اصولی تر به رویداد ها بنگرند. متجدد ترین آن ها می کوشیدند زندگی مردم محروم را نقاشی و تشریح کنند. ولی از نوشته های ایشان به خوبی می توان پی برد که نه مزه بدبختی و سختی را چشیده اند و در نه وضع زندگی، طرز فکر و گرفتاری های مردم بدبخت را مطالعه کرده اند. این ها با توده مردم تماس ندارند و به زندگی آنها آشنا نیستند و به طور تصنعی از زبان آنان سخن می گویند. به همین دلیل مضمون های مربوط به زندگی محرومان به صورتی ناقص بیان می شوند. قهرمانان این آثار ظاهرا کارگر و دهقان و پیشه ور هستند، اما افکار و احساسات آنها رنگی روشنفکرانه دارد." (حسین میر عابدینی – صد سال داستان نویسی –مجلد اول- تهران نشر چشمه .1377- ص208 و 209)
از طرفی این ادبیات در آثار بسیاری از نویسندگان میل افراطی به توصیف رکیک تجربه های جنسی غیر اخلاقی و تصویرگری زندگی فواحش و لمپن ها دارد این توصیفات زشت به هیچ روی موجب تقویت روندهای انگیزش عدالت طلبانه و اصلاح گرانه در مخاطب نمی گردد و در مخاطب این آثار نوعی شور شوق متعهدانه در جهت مبارزه با پلیدی و پلشتی و به منظور تغییر وضع زشت و ناعادلانه پدید نمی آورد. کاملا به عکس مخاطب را در مقابل کراهت دردناک این زشتی ها گرفتار نوعی انفعال و تسلیم شدن به وضع موجود می نماید.
مسعود قدیمی