به گزارش مشرق، شبکه یک سیما این شب ها شاهد پخش سریالی سفارشی با تم
جاسوسی و امنیتی با نام تعبیر وارونه یک رویا ساخته فیلمساز مورد علاقه
نهادهای امنیتی فریدون جیرانی می باشد.
ژانرجاسوسی، یکی از محبوبترین و پرکاربردترین گونه های سینمایی- تلویزیونی در دنیا محسوب میشود. این نوع فیلمها و سریالها از یکسو قابلیت فراوانی در سرگرم سازی و رونق اقتصادی رسانه ها دارند و از سوی دیگر میتوان در بستر جذابیت دراماتیک اینگونه آثار، پیگیر تأثیرگذاری فرهنگی و سیاسی نیز، بود. همچنان که در سینمای جهان و به ویژه هالیوود بخش قابل توجهی از اهداف اقتصادی و فرهنگی و ایدئولوژیک از طریق فیلم ها و سریالهای جاسوسی پیگیری میشود.
در فیلمها و سریالهای غربی، شخصیتهای امنیتی و اطلاعاتی عمدتاً نمایندگان حاکمیتهای این کشورها هستند که در نقش منجی ملی و گاه نجات دهنده بشریت ظاهر میشوند. تقابل آنها با جاسوس ها، تروریستها و خرابکاران به منزله نمادهایی از دشمنان ملت و حاکمیت، روایتگر ماجراها و کشمکش هایی مجذوب کننده درباره رویارویی خیر و شر است. آثار جاسوسی در قالب چنین روایتهایی، حس وطن پرستی مخاطب را برمی انگیزند و همدلی مخاطب را با دولت و نهادهای حکومتی جلب میکنند. سریالهای «۲۴» و «میهن» نمونه های بارز از این جریان هستند.
با این حال، در کشور ما و با وجودی که حریق های عملیاتهای جاسوسی و تروریستی بارها دامن پاک این سرزمین را دچار خود کرده، هنوز هم از ظرفیت موضوعات جاسوسی استفاده چندانی نشده است،. به طوریکه کم وبیش میتوان گفت اثر ماندگاری با این موضوع دیده نمیشود، هرچند تلویزیون نسبت به سینما در این زمینه فعال تر و باکیفیت تر عمل کرده است.
مجموعه تلویزیونی «تعبیر وارونه یک رؤیا» تازه ترین محصول سفارشی صداوسیما با موضوع جاسوسی و با رویکرد به پرونده هسته ای ایران است که در شب های تابستان امسال از شبکه یک سیما پخش میشود. اگرچه این سریال ضعف ها و کمبودهایی دارد، اما یک گام در راستای زنده نگه داشتن و توجه به آثار جاسوسی است؛ سریالی که درست در موقع درگرفتن مباحث داغ درباره توافق هسته ای میان ایران و غرب روی آنتن رفته و از این منظر می تواند قابل توجه و تأمل باشد.
یادآوری هزینه هایی که ملت ایران برای دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای پرداختند، در این دوران موسوم به پسا توافق، بسیار لازم و ضروری است. «تعبیر وارونه یک رؤیا» می تواند مانع از فراموشی و ضعف حافظه جامعه درباره مسیر منتهی به توافق وین شود. حداقل کارکرد چنین برنامه ای، مرور حوادث گذشته و زدن این تلنگر به مخاطب است که چگونه عده ای برای حذف انرژی هسته ای از کشورمان دست به هر توطئه و جنایتی زدند و چگونه عده ای از نخبگان جوان این کشور در این راه قربانی شدند. با در نظر گرفتن این مسائل، به این نتیجه میرسیم که مذاکرات و توافق و... در نهایت باید در راستای این مجاهدتها و خونهای به ناحق ریخته شده باشد.
این سریال به کارگردانی فریدون جیرانی فیلمساز مورد علاقه نهادهای امنیتی که سابقا نیز برخی آثار سفارشی را ساخته است به درگیری یکی از واحدهای ضدجاسوسی-تروریستی وزارت اطلاعات ایران با یک عملیات ترور از سوی موساد میپردازد. داستان از دل عوامل وابسته با رژیم اشغالگر قدس آغاز میشود؛ جایی که آنها از رؤیای نابودی نظام انقلابی حاکم بر ایران سخن میگویند و با شست وشوی مغزی و انتشار شایعات دروغ، سعی در جذب نیرو برای انجام عملیات خرابکارانه دارند. آنها در قدم اول برنامه ترور یکی از مدیران میانی سازمان انرژی هسته ای به نام محسن روانبخش را اجرا میکنند که با هوشمندی محافظان ایرانی نافرجام میماند. همین حادثه سبب میشود که روانبخش تبدیل به یک قهرمان شده و ارتقای پست پیدا کند، اما خیلی زود مشخص میشود که روانبخش خودش یک جاسوس است و این ترور، نقشهای برای نفوذ بیشتر به برنامه هسته ای ایران بوده است. در عین حال، یکی دیگر از شاخه های تروریستی، یکی از مهندسان نخبه کشور را زیرنظر دارند و می خواهند او را ترور کنند. این دو ماجرای موازی، «تعبیر وارونه... » را شکل داده اند.
اینکه عامل اصلی ترورهای هسته ای در ایران، رژیم صهیونیستی بوده، امری انکارناپذیر است. در این سریال هم به درستی به این مسئله پرداخته شده است، اما نمی توان از همکاری دولت هایی چون آمریکا و انگلیس در عملیاتهای تروریستی ضدایرانی گذشت. در این سریال هم باید به این مسئله اشاره میشد، اما به عمد یا سهو، سازندگان سریال «تعبیر وارونه...» از کنار این واقعیت گذشته اند و در طول داستان به جز موساد و صهیونیسم، اسم دیگر کشورهای طرف تخاصم با ایران در پرونده هسته ای شنیده نمیشود. ضعف دیگری که در این سریال وجود دارد، آب بندی بسیار زیاد ماجراهاست، به طوری که داستان مفید در هر قسمت، بسیار اندک است و بیشتر زمان در هر قسمت، زاید است و تنها کاربرد پرکردن وقت را دارند.
تعبیر وارونه ..." تصویر "دشمن کودن" را به خورد مخاطب می دهد، مخاطبی که بیش از یک دهه خود را با فیلم ها و سریال های هالیوودی سپری کرده و سینماهای کشور را به "مدرسه موش ها" و "آتش بس "هایش! بخشیده است. دشمن کودنی که که فقط صدای خش دار زن دائم الخمر یهودی و رئیسش را می شنود و این صدای خش دار اوج خباثت دشمن اشت!
فریدون جیرانی در جدیدترین اثر خود اقتدار و هیمنه دستگاه های اطلاعاتی کشور را که پس از انهدام بزرگترین باندها و گروه های خرابکاری و دستگیری مشهورترین تروریست یک دهه اخیر یعنی عبدالمالک ریگی در نظر دشمنان نظام چند برابر شده بود (تا جایی که برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم سعی کردند با سند زدن این افتخارات به نامشان، از آن کلاهی برای خود ببافند) به یک تصویر ذلیلانه و از موضع ضعف تبدیل کرده و به نمایش گذاشته است. ماموران اطلاعاتی که در وقت اجرای عملیات حق اشتباه ندارند ولی در این سریال ماموران اطلاعاتی به صورت مستمر اشتباهاتی انجام می دهند! اشتباهاتی که هرچه سریال جلوتر می رود بذتر و غیر قابل بخشش تر است! اشتباهاتی که باعث دیوانه شدن دو زن و کشته شدن چندین نفر شده است!
اگر از نقش مصنوعی و بازی مصنوعی مهندس که در سریال قراراست ترور بشود و همسرش که در اوج فداکاری با خوردن قرص زاناکس شوهرش را به ادامه فعالیت ترغیب می کند بگذریم (ای کاش سازندگان این سریال سری به خانواده های شهدای هسته ای کشور نظیر شهید علیمحدی،شهریاری،احمدی روشن،رضایی نژاد و... می زدند تا حداقل وقتی می خواهند زندگی یک مهندس مرتبط با هسته ای را نشان دهند درست آن را به تصویر بکشند!) نقطه منفی دیگر این سریال، رسوخ درونمایه خیانت به سبک سریال های ترکیه ایست. گرچه هدف روانبخش از نزدیک شدن به همکار فعلی و معشوق سابقش، بخشی از نقشه یک طرح خرابکاری است، اما پرداخت غلیظ به این قضیه، فضایی مهوع و آلوده را در این سریال ایجاد کرده است.
ماجرای روانبخش، همسرش و موید، بیش از آنکه با یک سریال جاسوسی ایرانی، شبیه باشد، یادآور سریالهای مبتذل ترکیه ای است. این درحالی است که ماجراهای جاسوسی و معمایی، به خودی خود جاذبه دارند.چه خوب است این فیلمساز مورد علاقه نهادهای امنیتی که سابقا نیز سریال هایی با سفارش برخی نهادها ساخته است کمی سریال های آمریکایی و غربی را در حوزه جاسوسی و ژانر پلیسی ببیند تا متوجه شود که در این کشورها وقتی قرار است مامور اطلاعاتی و امنیتی به تصویر کشیده شود عملاا اقتدار آن کشور به تصویر کشیده می شود نه اینکه مانند سریال جیرانی مامور اطلاعاتی که قصد کشاورزی پس ا ز این ماموریت را دارد ! با اشتباهات مستمر خود علاوه بر ایجاد فضایی طنز از یک مامور امنیتی موجبات دیوانه شدن و کشته شدن چندین نفر شده است و آخرسر در سکانسی مضحک که بازجویی از یک تروریست کنار ماشینش را به تصویر می کشد با اشک، سر به بیابان گذاشته تا با تروریست ها مقابله کند!
این سریال هرچه جلوتر می رود بیشتر باعث سخره گرفتن سیستم اطلاعاتی کشور می شود و بهتر است همانند ناجا که جلوی سریال نوروزی فخیم زاده را گرفت و با جرح و تعدیل آن را پخش کرد چون سبب وهن پلیس بود نهاد سفارش دهنده نیز جلو این سریال که ظاهرا برای دوران پسا توافق ساخته شده است را بگیرد که بیش از این اقتدار سربازان گمنام امام زمان(عج) در چلو چشم مردم فرو نریزد.
به نظر می رسد سفارش دهندگان با نیت خیر سفارش سریال می دهند ولی سازندگان چندان پایبند به سفارش دهندگان نیستند و کاری که برایشان صرفه مالی بیشتر داشته باشند را انجام می دهند که درنهایت با سریالی آب بندی شده به نام تعبیر وارونه یک رویا روبرو خواهیم شد.
منبع: سراج24
ژانرجاسوسی، یکی از محبوبترین و پرکاربردترین گونه های سینمایی- تلویزیونی در دنیا محسوب میشود. این نوع فیلمها و سریالها از یکسو قابلیت فراوانی در سرگرم سازی و رونق اقتصادی رسانه ها دارند و از سوی دیگر میتوان در بستر جذابیت دراماتیک اینگونه آثار، پیگیر تأثیرگذاری فرهنگی و سیاسی نیز، بود. همچنان که در سینمای جهان و به ویژه هالیوود بخش قابل توجهی از اهداف اقتصادی و فرهنگی و ایدئولوژیک از طریق فیلم ها و سریالهای جاسوسی پیگیری میشود.
در فیلمها و سریالهای غربی، شخصیتهای امنیتی و اطلاعاتی عمدتاً نمایندگان حاکمیتهای این کشورها هستند که در نقش منجی ملی و گاه نجات دهنده بشریت ظاهر میشوند. تقابل آنها با جاسوس ها، تروریستها و خرابکاران به منزله نمادهایی از دشمنان ملت و حاکمیت، روایتگر ماجراها و کشمکش هایی مجذوب کننده درباره رویارویی خیر و شر است. آثار جاسوسی در قالب چنین روایتهایی، حس وطن پرستی مخاطب را برمی انگیزند و همدلی مخاطب را با دولت و نهادهای حکومتی جلب میکنند. سریالهای «۲۴» و «میهن» نمونه های بارز از این جریان هستند.
با این حال، در کشور ما و با وجودی که حریق های عملیاتهای جاسوسی و تروریستی بارها دامن پاک این سرزمین را دچار خود کرده، هنوز هم از ظرفیت موضوعات جاسوسی استفاده چندانی نشده است،. به طوریکه کم وبیش میتوان گفت اثر ماندگاری با این موضوع دیده نمیشود، هرچند تلویزیون نسبت به سینما در این زمینه فعال تر و باکیفیت تر عمل کرده است.
مجموعه تلویزیونی «تعبیر وارونه یک رؤیا» تازه ترین محصول سفارشی صداوسیما با موضوع جاسوسی و با رویکرد به پرونده هسته ای ایران است که در شب های تابستان امسال از شبکه یک سیما پخش میشود. اگرچه این سریال ضعف ها و کمبودهایی دارد، اما یک گام در راستای زنده نگه داشتن و توجه به آثار جاسوسی است؛ سریالی که درست در موقع درگرفتن مباحث داغ درباره توافق هسته ای میان ایران و غرب روی آنتن رفته و از این منظر می تواند قابل توجه و تأمل باشد.
یادآوری هزینه هایی که ملت ایران برای دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای پرداختند، در این دوران موسوم به پسا توافق، بسیار لازم و ضروری است. «تعبیر وارونه یک رؤیا» می تواند مانع از فراموشی و ضعف حافظه جامعه درباره مسیر منتهی به توافق وین شود. حداقل کارکرد چنین برنامه ای، مرور حوادث گذشته و زدن این تلنگر به مخاطب است که چگونه عده ای برای حذف انرژی هسته ای از کشورمان دست به هر توطئه و جنایتی زدند و چگونه عده ای از نخبگان جوان این کشور در این راه قربانی شدند. با در نظر گرفتن این مسائل، به این نتیجه میرسیم که مذاکرات و توافق و... در نهایت باید در راستای این مجاهدتها و خونهای به ناحق ریخته شده باشد.
این سریال به کارگردانی فریدون جیرانی فیلمساز مورد علاقه نهادهای امنیتی که سابقا نیز برخی آثار سفارشی را ساخته است به درگیری یکی از واحدهای ضدجاسوسی-تروریستی وزارت اطلاعات ایران با یک عملیات ترور از سوی موساد میپردازد. داستان از دل عوامل وابسته با رژیم اشغالگر قدس آغاز میشود؛ جایی که آنها از رؤیای نابودی نظام انقلابی حاکم بر ایران سخن میگویند و با شست وشوی مغزی و انتشار شایعات دروغ، سعی در جذب نیرو برای انجام عملیات خرابکارانه دارند. آنها در قدم اول برنامه ترور یکی از مدیران میانی سازمان انرژی هسته ای به نام محسن روانبخش را اجرا میکنند که با هوشمندی محافظان ایرانی نافرجام میماند. همین حادثه سبب میشود که روانبخش تبدیل به یک قهرمان شده و ارتقای پست پیدا کند، اما خیلی زود مشخص میشود که روانبخش خودش یک جاسوس است و این ترور، نقشهای برای نفوذ بیشتر به برنامه هسته ای ایران بوده است. در عین حال، یکی دیگر از شاخه های تروریستی، یکی از مهندسان نخبه کشور را زیرنظر دارند و می خواهند او را ترور کنند. این دو ماجرای موازی، «تعبیر وارونه... » را شکل داده اند.
اینکه عامل اصلی ترورهای هسته ای در ایران، رژیم صهیونیستی بوده، امری انکارناپذیر است. در این سریال هم به درستی به این مسئله پرداخته شده است، اما نمی توان از همکاری دولت هایی چون آمریکا و انگلیس در عملیاتهای تروریستی ضدایرانی گذشت. در این سریال هم باید به این مسئله اشاره میشد، اما به عمد یا سهو، سازندگان سریال «تعبیر وارونه...» از کنار این واقعیت گذشته اند و در طول داستان به جز موساد و صهیونیسم، اسم دیگر کشورهای طرف تخاصم با ایران در پرونده هسته ای شنیده نمیشود. ضعف دیگری که در این سریال وجود دارد، آب بندی بسیار زیاد ماجراهاست، به طوری که داستان مفید در هر قسمت، بسیار اندک است و بیشتر زمان در هر قسمت، زاید است و تنها کاربرد پرکردن وقت را دارند.
تعبیر وارونه ..." تصویر "دشمن کودن" را به خورد مخاطب می دهد، مخاطبی که بیش از یک دهه خود را با فیلم ها و سریال های هالیوودی سپری کرده و سینماهای کشور را به "مدرسه موش ها" و "آتش بس "هایش! بخشیده است. دشمن کودنی که که فقط صدای خش دار زن دائم الخمر یهودی و رئیسش را می شنود و این صدای خش دار اوج خباثت دشمن اشت!
فریدون جیرانی در جدیدترین اثر خود اقتدار و هیمنه دستگاه های اطلاعاتی کشور را که پس از انهدام بزرگترین باندها و گروه های خرابکاری و دستگیری مشهورترین تروریست یک دهه اخیر یعنی عبدالمالک ریگی در نظر دشمنان نظام چند برابر شده بود (تا جایی که برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم سعی کردند با سند زدن این افتخارات به نامشان، از آن کلاهی برای خود ببافند) به یک تصویر ذلیلانه و از موضع ضعف تبدیل کرده و به نمایش گذاشته است. ماموران اطلاعاتی که در وقت اجرای عملیات حق اشتباه ندارند ولی در این سریال ماموران اطلاعاتی به صورت مستمر اشتباهاتی انجام می دهند! اشتباهاتی که هرچه سریال جلوتر می رود بذتر و غیر قابل بخشش تر است! اشتباهاتی که باعث دیوانه شدن دو زن و کشته شدن چندین نفر شده است!
اگر از نقش مصنوعی و بازی مصنوعی مهندس که در سریال قراراست ترور بشود و همسرش که در اوج فداکاری با خوردن قرص زاناکس شوهرش را به ادامه فعالیت ترغیب می کند بگذریم (ای کاش سازندگان این سریال سری به خانواده های شهدای هسته ای کشور نظیر شهید علیمحدی،شهریاری،احمدی روشن،رضایی نژاد و... می زدند تا حداقل وقتی می خواهند زندگی یک مهندس مرتبط با هسته ای را نشان دهند درست آن را به تصویر بکشند!) نقطه منفی دیگر این سریال، رسوخ درونمایه خیانت به سبک سریال های ترکیه ایست. گرچه هدف روانبخش از نزدیک شدن به همکار فعلی و معشوق سابقش، بخشی از نقشه یک طرح خرابکاری است، اما پرداخت غلیظ به این قضیه، فضایی مهوع و آلوده را در این سریال ایجاد کرده است.
ماجرای روانبخش، همسرش و موید، بیش از آنکه با یک سریال جاسوسی ایرانی، شبیه باشد، یادآور سریالهای مبتذل ترکیه ای است. این درحالی است که ماجراهای جاسوسی و معمایی، به خودی خود جاذبه دارند.چه خوب است این فیلمساز مورد علاقه نهادهای امنیتی که سابقا نیز سریال هایی با سفارش برخی نهادها ساخته است کمی سریال های آمریکایی و غربی را در حوزه جاسوسی و ژانر پلیسی ببیند تا متوجه شود که در این کشورها وقتی قرار است مامور اطلاعاتی و امنیتی به تصویر کشیده شود عملاا اقتدار آن کشور به تصویر کشیده می شود نه اینکه مانند سریال جیرانی مامور اطلاعاتی که قصد کشاورزی پس ا ز این ماموریت را دارد ! با اشتباهات مستمر خود علاوه بر ایجاد فضایی طنز از یک مامور امنیتی موجبات دیوانه شدن و کشته شدن چندین نفر شده است و آخرسر در سکانسی مضحک که بازجویی از یک تروریست کنار ماشینش را به تصویر می کشد با اشک، سر به بیابان گذاشته تا با تروریست ها مقابله کند!
این سریال هرچه جلوتر می رود بیشتر باعث سخره گرفتن سیستم اطلاعاتی کشور می شود و بهتر است همانند ناجا که جلوی سریال نوروزی فخیم زاده را گرفت و با جرح و تعدیل آن را پخش کرد چون سبب وهن پلیس بود نهاد سفارش دهنده نیز جلو این سریال که ظاهرا برای دوران پسا توافق ساخته شده است را بگیرد که بیش از این اقتدار سربازان گمنام امام زمان(عج) در چلو چشم مردم فرو نریزد.
به نظر می رسد سفارش دهندگان با نیت خیر سفارش سریال می دهند ولی سازندگان چندان پایبند به سفارش دهندگان نیستند و کاری که برایشان صرفه مالی بیشتر داشته باشند را انجام می دهند که درنهایت با سریالی آب بندی شده به نام تعبیر وارونه یک رویا روبرو خواهیم شد.
منبع: سراج24