به گزارش مشرق، بازگشت پیکر 175 شهید غواص دوران دفاع مقدس به کشور با همراهی اهالی فرهنگ مواجه بود؛ همراهی از جنس دلنوشته، سروده و یاد و خاطره.
همزمان با تشییع پیکر پاک این شهدا در سالروز شهادت امام صادق(ع) در شهرهای مختلف کشور، تعدادی از شاعران جدیدترین سرودههای خود را به مقام این شهدا تقدیم و زبان را معطر به نام و یاد این بزرگواران کردند. سروده ذیل از میلاد عرفانپور، از شاعران جوان کشور، است که در رثای شهدای گمنام سروده شده و توسط میثم مطیعی نیز در هیئت میثاق با شهدای دانشگاه امام صادق(ع) قرائت شده است.
بازنشر این سروده بهمناسبت استقبال از پیکر پاک شهدای تازهتفحص شده از سوی خبرگزاری تسنیم انجام شده است:
صوت قرائت بخشهایی از این سروده توسط مطیعی به این شرح است:
همزمان با تشییع پیکر پاک این شهدا در سالروز شهادت امام صادق(ع) در شهرهای مختلف کشور، تعدادی از شاعران جدیدترین سرودههای خود را به مقام این شهدا تقدیم و زبان را معطر به نام و یاد این بزرگواران کردند. سروده ذیل از میلاد عرفانپور، از شاعران جوان کشور، است که در رثای شهدای گمنام سروده شده و توسط میثم مطیعی نیز در هیئت میثاق با شهدای دانشگاه امام صادق(ع) قرائت شده است.
بازنشر این سروده بهمناسبت استقبال از پیکر پاک شهدای تازهتفحص شده از سوی خبرگزاری تسنیم انجام شده است:
بهسیل اشک باید شست راه کاروانها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمانها مینوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده، نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبرّد امانها را
امان از این چنین سوزی که در داغ عزیزان است
امان از این چنین داغی که میبرد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشانها را
بهدنبال جوان خوشقد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبرند این استخوانها را
خبر دادند یوسفها به کنعان بازمیگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
بهروی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمانها مینوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده، نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبرّد امانها را
امان از این چنین سوزی که در داغ عزیزان است
امان از این چنین داغی که میبرد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشانها را
بهدنبال جوان خوشقد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبرند این استخوانها را
خبر دادند یوسفها به کنعان بازمیگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
بهروی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها را
صوت قرائت بخشهایی از این سروده توسط مطیعی به این شرح است: