به گزارش مشرق، مخالفان خارجی توافق اتمی انگیزههای متفاوتی برای این مخالفت دارند.
تفاوت انگیزهها به تفاوت رفتار منجر میشود لذا باید درواکنش خود این
تفاوت را لحاظ کرد. دلایل رهبران اسرائیل با دلایل برخی کشورهای دیگر منطقه
برای مخالفت با توافق اتمی نقاط اشتراکی دارد از جمله نگرانی از نزدیکی
ایران با غرب اما تفاوتی جوهری نیز دارد که بسیار مهم تر است. همه این
مخالفان، به اقتضای سیاست، دلایل اصلی خود را زیر پوشش بهانهها پنهان
میسازند. لذا به جای اتخاذ موضع درباره بهانهها باید نسبت به اهداف واقعی
موضع گرفت.
اسرائیل دلایل حقیقی راهبردی و تاکتیکی برای احساس تهدید از روند نزدیکی ایران وغرب دارد که آنرا عامدانه در هیاهوی رسانهای پنهان میسازد. در سطح راهبردی، هدف اول که همه جناحهای قدرت در دولت عبری بر آن اجماع دارند حفظ شرایط بیثباتی و القای مستمر خطر امنیتی در منطقه است تا بدین سان متحدان غربی به ادامه حمایت از اسرائیل ناگزیر بمانند شاید در نتیجه، چشم از جنایتهای مستمر آن بپوشند و فشار برای تغییر رفتارش را کاهش دهند. هدف دوم که همین اندازه یا حتی بیشتر، برای رهبران اسرائیل اهمیت دارد پنهان ساختن تهدید وجودی حقیقی است که دولت عبری با آن مواجه است. افکار عمومی جهان آزاد رفته رفته نسبت به ماهیت تجاوزکار و جنگ طلب دولت نژادپرست در تل آویو وقوف مییابد و رهبران دموکراسیهای غربی در پرداخت هزینه گزاف حفظ این دولت تردید از خود نشان میدهند. شرایط برای اسرائیل تا بدان حد نگران کننده شده که اگر لابی مقتدر آنها در ایالات متحده از واداشتن رهبران سیاسی آن کشور به همراهی ناکام شود رژیم از اساس به خطر میافتد. باید با دمیدن در تنور تبلیغات راجع به خطر ایران آن خطر وجودی حقیقی را پنهان ساخت تا شهروندان چون گذشته احساس امنیت و از سیاستهای دولت حمایت کنند. هدف سوم دولت تندروی نتانیاهو از تکرار و بزرگنمایی تهدید وجودی ایران که ادعایی تازه نیست، ممانعت از بازی رقیبان سیاسی داخلی است تا آنان نتوانند از طریق امنیتی ساختن شرایط کشور، به نفع خود بهرهبرداری کنند.
درسطح تاکتیکی، تل آویو به یک پیروزی چشمگیر در جنگی دیگر نیاز دارد تا هم شکستهای پیاپی دهه اخیر را متوقف و آثار آنرا خنثی سازد و هم چشم زخم دیگری از جهان عرب بگیرد تا مقاومت تضعیف و اعراب وادار به تسلیم به شروط اسرائیل شوند و از این طریق امنیت و اقتدار اسرائیل تثبیت گردد. اما اسرائیل به تنهایی در هیچ جنگ دیگری پیروز نخواهد شد. بدین جهت سالها کوشیده بهانهای برای کشاندن امریکا به جنگ با ایران ایجاد کند تا در سایه آن هدف خود را به دست ارتش امریکا محقق کند. اصرار باراک اوباما بر اینکه مخالفان توافق اتمی باید هدف واقعی خود را که جنگ با ایران است آشکارا بیان کنند و تأکیدش بر اینکه مردم امریکا طالب جنگی دیگر نیستند نشان میدهد رهبران جهان آزاد از محاسبات اسرائیل آگاهند اما با آن موافق نیستند.
اشتراک نظر رقبای منطقهای ایران با اسرائیلیها در نگرانی از نزدیکی ایران و غرب نباید سبب شود ماهیت متفاوت این نگرانی را درک نکنیم. برای این رقیبان، اسرائیل دشمن است و ایران یک سوژه پارادکسیکال. از سویی آنرا تهدید وجودی برای اسرائیل میبینند و برای خود نمیبینند بل نیم نگاهی به آن به عنوان نقطه اتکایی دارند که میتواند در شرایط خاص قابل اعتماد هم باشد. از سوی دیگر نقش ایران در بحران خاورمیانه در دهههای اخیر را موی دماغ جدی خود میبینند. پیروزیهای اندک ولی مهمی که مقاومت اسلامی با حمایت ایران در برابر اسرائیل کسب کرده این رهبران را در چشم شهروند عرب تحقیر کرده و هم رجزخوانیها و هم سازش طلبیهای آنها را در برابر اسرائیل برای شهروند عرب بیمعنا ساخته و طبعاً آبروی آنها را نزد رعایای خود بر باد داده است. در این شرایط، همچنین میفهمند که با نزدیکی هر چه بیشتر ایران وغرب میدان عمل آنان در منطقه محدودتر میشود و این چیزی نیست که هیچ سیاستمداری را خوش آید. آنان بخوبی آگاهاند که تنها ذیل منازعه ایران وغرب برای جهان صنعتی اهمیتی را دارند که دارند و امکان شلتاق در منطقه مییابند و از جمله میتوانند ناراضیهای خطرناک خود را به میدانهای جنگی کیش دهند که از هر طرف که شود کشته سود آنان است. توافق ایران و جامعه جهانی همه این روندها را بهم میریزد لذا از آن دلخوراند. اما پیدا ست که این دلخوری دلایل و میدان تأثیر متفاوتی دارد که در واکنش ایران باید به دقت دیده شود. بیتوجهی به این ظرایف میتواند دشمنان ایران ومنطقه را موفق سازد جبهه حقیقتاً متحدی به رهبری پنهان اسرائیل ایجاد کنند و حتی کاخ سفید را در ممانعت از آن ناکام سازد.
منبع: ایران/ حسین واله سفیر سابق ایران در الجزایر