کد خبر 44103
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۶:۰۲

مردم آمريکا بر مرگ فردي شادي مي کنند که زنده بودن يا نبودن آن، و داستان هاي گفته شده در مورد آن، محل ترديد جدي است و بر گوري گريه مي کنند که هيچ مرده اي در آن يافت نمي شود. شايد بتوان اينچنين ادعا کرد که بن لادن فراواقعيتي به نام خدا و به کام آمريکا بود.

مشرق---- 
 

پرده اول: حمله شوروي به افغانستان و ظهور جهادگرايان
يک دهه پس از جنگ ويتنام، يکبار ديگر جهان شاهد صف آرايي مجدد دو ابرقدرت جنگ سرد، يعني آمريکا و شوروي بود و اين بار، يکي ديگر از ابر قدرت ها به کشوري ديگر حمله مي کرد. اگر در جنگ ويتنام آمريکا وارد کشور ديگري شده و سعي در تعقيب اهداف خود در خاک آن کشور داشت، اين بار شوروي بود که وارد خاک ديگري مي شد، و اين خاک، همان افغانستان بود. اهميت استراتژيک افغانستان تا حدي بود که اتحاد جماهير شوروي حاضر بود بخاطر حمله به يک کشور مسلمان، خود را در اذهان مسلمانان سراسر دنيا مطرود و منفور گرداند و اين مساله، يعني تعلق افغانستان به ژئوپليتيک دنياي اسلام، نقطه شروع سياست هاي توازن قوا از سوي طرف آمريکايي بود، و اين سرآغازي بود بر بنيادگرايي سلفي جهادگرايان در عصر پسامدرن.
حمله شوروي به افغانستان در سال 1979 ميلادي، فرصتي را براي آمريکايي ها مهيا ساخت تا تلافي حمايت يک دهه پيش شوروي از ويتنامي هاي شمالي را در جنگ با آمريکا در آورد. (برگن، 2001، ص 69) اين تلافي در نقل قولي منتسب به زبيگنيو برژينسکي، مشاور وقت امنيت ملي آمريکا نهفته است که گفته بود: "اين حمله فرصتي براي آمريکا فراهم آورد تا در حيات خلوت شوروي مدفوع کند" (لوبک، 1993، ص 43) و اين مدفوع، از نظر وي چيزي نبود، جز درست کردن تشکيلات طالبان. چراغ سبز آمريکايي ها به بنيادگرايان سلفي وهابي، براي فراخواندن جهادگرايان از سراسر جهان عرب و پروراندن ايده جهاد در بازگشت به افکار تئوريسين هاي اخوان المسلمين مصر همچون سيد قطب، و همچنين حمايت هاي بي دريغ مالي شيوخ عرب و سازمانهاي اطلاعاتي شان که در راس آنها سازمان امنيت و اطلاعات عربستان سعودي بود؛ و همچنين حمايت بي چون و چراي سازمان اطلاعات پاکستان ISI؛ پايه گذار معجوني به نام طالبان شد تا بوسيله آن بتوانند جلوي نفوذ شوروي در افغانستان، و به تبع آن در منطقه را بگيرند.
مسلمانان سني مذهبي که معتقد به ايده جهاد بودند، با تشکيل هسته هاي مقاومت در افغانستان، و با سازماندهي مالي و آموزش نظامي سازمان اطلاعات آمريکا CIA و سازمانها و کشورهاي نامبرده، خود را به افغانستان مي رساندند تا از مرزهاي دنياي اسلام، در مقابل کمونيست هاي ماترياليست و بي خدا دفاع کنند، و اگر در اين راه کشته هم مي شدند، قطعا اجري عظيم به آنها تعلق مي گرفت.
پرده دوم، ظهور القاعده و بن لادن
ايده تشکيل سازمان القاعده در همين جا شکل گرفت. چرا که اين گردهمايي، فرصتي براي رفاقت ها و پايه گذاري فعاليت هاي بعدي را فراهم مي کرد. در همين جا بود که اسامه بن لادن، فرزند يک مولتي بيلياردر سعودي، با ايمن الظواهري، پزشک مصري آشنا شده و توانستند با همکاري يکديگر، نه تنها به زعم خودشان شوروي را از خاک اسلام بيرون برانند، بلکه بعدها به روي پدرخوانده خود نيز تيغ بکشند.
اسامه در اواخر دهه 1970 و اوايل دهه 80، با ورود به دانشگاه عبدالعزيز در شهر جده عربستان، به طور نظري با افکار سلفيه و همچنين آراي سيد قطب آشنا شد و از لحاظ عملي هم همنشيني وي با اعضاي تبعيدي اخوان المسلمين در عربستان، نظيرعبدالله اعظم و همچنين محمد قطب، برادر سيد قطب، موجب شکل گيري شخصيت تندرو و سلفي وي گرديد. اسامه بيش از هر کسي تحت تاثير عبدالله اعظم بود. اعظم يک اردني فلسطيني الاصل بود که عهده دار امور دفتر اخوان المسلمين در پيشاور پاکستان بود و به عنوان رابط مالي دولت سعودي با مجاهدين افغان عمل مي کرد. (روي، 1994، ص 147-146). از اينرو، اسامه به همراه وي به افغانستان رفته و ضمن حمايت هاي بي دريغ مالي از جهادگران، به فراگيري آموزش هاي نظامي نيز پرداخت. اين فعاليت ها همه تحت نظارت سازمان هاي اطلاعاتي عربستان سعودي و پاکستان، و بالاتر از آن تحت نظارت سازمان سيا بود.
با اتمام جنگ افغانستان و بيرون رفتن شوروي از باتلاق افغانستان، و همچنين با فروپاشي شوروي و به پايان رسيدن دوران جنگ سرد، اينک زمان آن فرا رسيده بود تا ايالات متحده به دنيا نشان دهد که تنها قدرت بلامنازع دنياست. عملي که در تئوري پايان تاريخ فوکوياما خود را بيش از هر چيزي نمايان ساخت. از اينرو، در غياب شوروي، و با ايده گسترش ناتو به شرق، ايالات متحده آمريکا بايستي عملا برتري نظامي خود را به رخ دنيا مي کشيد و اين، با دادن چراغ سبز آمريکا به صدام حسين، براي حمله به کويت مهيا شد.
با حمله صدام حسين به کويت در سال 1990، اين ايده نيز مطرح شد که خطر حمله صدام به عربستان سعودي نيز وجود دارد، لذا اسامه به ملک فهد پادشاه وقت عربستان پيشنهاد کرد تا نيروهاي مجاهدين تحت امر خود را براي دفاع از عربستان، به اين کشور منتقل کند. مخالفت پادشاه با اين پيشنهاد، و استقرار نيروهاي غير مسلمان آمريکايي در "مقدس ترين سرزمين مسلمانان"، اسامه را به انتقاد از دولت سعودي کشانيد و اين سرآغاز جدايي وي از عربستان سعودي (وشايد آمريکا) بود. اين انتقادات از استقرار نيروهاي آمريکايي در خاک اسلامي که به زعم وي در تناقض مستقيم با آموزه هاي اسلام بود، سبب حبس خانگي وي شد. او پس از آزادي از اين حبس، به مدت کوتاهي به سودان رفته و پس از آن به افغانستان روي آورد و در آنجا به همراه ايمن الظواهري(مرد شماره دوي تشکيلاتي که بعدها القاعده ناميده شد) به پايه گذاري سازمان جديدي براي جهاد در برابر کفار روي آورد.
ايمن الظواهري، متولد مصر بوده و در رشته پزشکي تحصيل کرده بود و به چند زبان خارجي، از جمله انگليسي تسلط کامل داشت. او عضو جهاد اسلامي مصر بود که پس از ترور انورسادات، رئيس جمهور مصر در سال 1981 دستگير شد که پس از آزادي، به افغانستان رفت و در آنجا، هم در نقش يک ايدئولوگ مذهبي، و هم يک جنگجوي تمام عيار درآمد. او بعدها پس از تشکيل القاعده، بيشتر نقش ارشاد معنوي را بر عهده گرفت و در کنار اسامه، حامي مالي و بنيادگذار اصلي اين تشکيلات، تبديل به زوجي شدند که هزاران کتاب در سراسر دنيا در مورد آنان نوشته شد.
سازمان القاعده توانست با بنيادگذاري يک شبکه بين المللي و منطقه اي، نقش مهمي در سياست بين الملل (از نوع منفي و تخريبي) ايفا نمايد. اين سازمان در کشورهايي همچون عراق و يمن و همچنين کشورهاي تازه استقلال يافته شوروي سابق به تاسيس پايگاه هايي پرداخت و مخصوصا در عراق توانست در سالهاي 2004 تا 2006، با کشتن شيعيان در اين کشور، جو ترور و ارعاب را بازتوليد کند.
گفته مي شود اوج فعاليت هاي اين سازمان در حمله آن به برج هاي دوقلوي سازمان تجارت جهاني در نيويورک ، در 11 سپتامبر 2001 بود، که سرآغاز جديدي در تمامي مباحث مربوط به روابط بين الملل محسوب مي شود. اين عمل، که البته ابهام هاي زيادي در مورد آن و نحوه انجام آن وجود دارد، به اين سازمان نسبت داده شد تا توجيهي مناسب براي حمله نئوکان ها به افغانستان و حضور گسترده در منطقه و پس از آن اشغال عراق باشد. لذا هيچ کس به درستي نمي داند که در پشت پرده اين ماجرا چيست و اينکه آيا اسامه و سازمان تحت فعاليتش پس از جدا شدن از عربستان، از ايالات متحده نيز دوري گزيده است، يا اينکه تبديل به آلت دست آنان شده است.
پرده سوم: فراواقعيت، جنگ افغانستان و عراق، و کشتن بن لادن
ژان بودريار، متفکر پست مدرن فرانسوي، در توصيف و نقد جامعه پست مدرن، نظريه اي با عنوان فراواقعيت Hyper Reality را مطرح مي کند. به عقيده وي، فرا واقعيت آن تصويري است که از يک واقعيت اوليه ارائه مي شود و اين تصوير بوسيله نظام رسانه اي و نظام تبادل نمادين آنقدر قوي مي شود که خود واقعيت را متلاشي کرده و آنرا خالي از معنا مي کند. لذا از نظر وي، در دنياي پست مدرن، چيزي به اسم واقعيت وجود نداشته و اين اين امر، کاملا به صورت وهم، خيال، ظاهر سازي، تقليد و تصوير درآمده است. در اين ديدگاه، مدل ها هميشه واقعي تر از امر واقعي جلوه مي کنند و اصولا فروپاشي واقعيت، در نتيجه بازتوليد تصاوير است.
او در شرح اين نظريه، شهر نيويورک را به توصيف مي کشد که يک فراواقعيت است تا اينکه يک شهر واقعي باشد، چرا که همه تصاوير قبلا از اين شهر ساخته شده اند و اگر بخواهيم به شهر واقعي نزديک شويم، مي بينيم که اصلا واقعيت اصيلي براي تجربه کردن وجود ندارد. در واقع، نيويورک شهري است که قبل از آنکه واقعي باشد، بر پرده سينماها، صفحه تلويزيونها، تابلوهاي بزرگ، تي شرت ها و فنجان هاي قهوه نقش بسته است. لذا از نظر وي، نيويورک يک فراواقعيت است که نظام رسانه اي آنرا توليد کرده است.
اوج نظريه بازنمايي بودريار را مي توان در جمله مشهوري که عنوان يکي از کتاب هاي وي را نيز به خود اختصاص داد، يافت. او در جريان جنگ خليج فارس، در سال 1991 گفت که جنگ خليج فارس هيچ گاه اتفاق نيفتاد. جان کلام وي در اين کتاب، اين نکته است که نظام رسانه اي حاکم بر دنيا که در سيطره ايالات متحده آمريکاست، با سکوت معنا دار در مقابل اين پديده، و همچنين قلب واقعيت در راستاي اهداف ايالات متحده، تصويري منطبق بر فراواقعيت از جنگ خليج فارس ارائه دادند. به زعم وي، به راستي هيچ کس نمي داند که آيا تصاوير پخش شده در سي ان ان صحت دارد يا نه، چرا که وجود انحصار رسانه اي، سبب مي شود ايالات متحده تصوير دلخواه خود را به جهانيان نمايش دهد که اين تصوير، قطعا يک تصوير فراواقعيتي است و با واقعيت فاصله بسياري دارد.
نگاهي به حوادث 11 سپتامبر و رخدادهاي پس از آن که با عنوان "جنگ با ترور" نام گرفت، و تصاوير ارائه شده از رسانه ها در جريان جنگ افغانستان و عراق نشان داد که اين پديده نيز تا حد زيادي از آميختگي با فراواقعيت رنج مي برد. اشغال افغانستان و به خاک و خون کشيدن مردم بي دفاع، اشغال عراق و کشته و زخمي شدن بيش از يک ميليون نفر از مردم مسلمان آن، حملات روزانه هواپيماهاي بي سرنشين آمريکايي به مردم پاکستان و مسائلي از اين دست که در رسانه ها ذيل عنوان جنگ با ترور بازنمايي مي شود، همه و همه نشان دهنده قلب واقعيت و در نتيجه نوعي آميختگي با فراواقعيت اند.
دستگيري اسامه بن لادن و سرنگوني تشکيلات القاعده، که به بهانه آن لشکر کشي به افغانستان شروع شد، هيچ گاه در طول ده سال گذشته خود را به جامه واقعيت نياورد، چرا که اولا اين تشکيلات (آنچنان که آمد) ساخته خود ايالات متحده بود و ثانيا ارائه تصوير تروريستي از آنان و نشان دادن طبع خونخوار آنان، قبل از آنکه واقعيتي تمام عيار باشد، فراواقعيتي بود تا بوسيله آن لشکر کشي به افغانستان و کشتار مردم بي گناه در جريان آن، در افکار عمومي جهان توجيه گردد. لشکر کشي اي که توسط آن، يکي از استراتژيک ترين مناطق جهان به تصرف در مي آمد و بوسيله آن ايالات متحده مي تواند ايران، چين، روسيه و هند را کنترل کند و در آينده استراتژيک جهان نقش حياتي ايفا نمايد.
لشکر کشي به عراق نيز که به بهانه پيدا کردن سلاح هاي کشتار جمعي آغاز شد، يکي از نمونه هاي تمام عيار اين فراواقعيت رسانه اي بود. ايالات متحده آمريکا براي اينکه اشغال عراق (يکي از شاه کليدهاي انرژي منطقه) را در اذهان عمومي توجيه کند، و حتي آنان را براي حمله به عراق آماده کند، فراواقعيتي با نام "سلاح هاي کشتار جمعي" را در ارتباط با رژيم صدام حسين مطرح کرد. اين فرا واقعيت که البته بعدها ماهيت آن معلوم شد، آنچنان قوي بود که بعد از پيدا نشدن اينگونه سلاح ها در عراق، هنوز هم معتقداني جدي داشت!
نمايش تلويزيوني اخير در ارتباط با کشته شدن اسامه بن لادن نيز يکي از همين فراواقعيت هاست. ايالات متحده در صبحگاه روز دوشنبه دوم ماه مي 2011 ميلادي اعلام کرد که اسامه بن لادن در يکي از حملات هوايي به مقر اصلي وي در شهر کوچکي در 150 کيلومتري شمال اسلام آباد، و در اثر اصابت دو تير به سر و قفسه سينه اش به هلاکت رسيده است. پس از آن نيز اعلام شد جسد وي توسط يکي از ناوهاي جنگي آمريکا به دريا انداخته شده است. اين خبر، که البته براي اوباما و تيم حاکم وي در دو بعد داخلي و بين المللي برد داشت، به گفته "رسانه هاي آمريکايي" نظير سي ان ان، موجي از شعف را در ميان آمريکايي ها به دنبال داشت. در بعد داخلي، اين خبر سبب مي شد تا حملات داخلي مخالفين اوباما که در پي ناتواني هاي اخير وي در مهاربحران هاي داخلي و بين المللي افزايش يافته بود، کاهش يابد. در بعد بين المللي نيز اين خبر توانست اخبار مربوط به قيام هاي مردمي منطقه و همچنين سرکوب شيعيان بحرين را تحت الشعاع قرار دهد.
فارغ از اينکه محل اختفاي بن لادن در پاکستان، و در نزديکي يکي از مقرهاي اصلي ارتش اين شهر بوده است، و اينکه آيا مقامات اطلاعاتي اين کشور از اين موضوع خبر داشته اند يا خير، با نگاهي به مبناي تئوريک اين نوشته مي توان به روشني دريافت که در صحت اصل خبر بايستي ترديد کرد.
تصاوير نشان داده شده از اين عمليات، از جسد بن لادن، و از محل اختفاي وي، همه و همه ساخته رسانه هاي آمريکايي و بخصوص سي ان ان بوده است. هيچ کس به درستي نمي داند که آيا اسامه بن لادن در اين مکان زندگي مي کرده يا خير، و مهمتر ازهمه، هيچ کس نديده است که بن لادن کشته شده است. مردم خاورميانه تنها آن روز صبح از خواب بيدار شدند و وقتي تلويزيون خود را روشن کردند، شنيدند که نيروهاي ويژه ارتش آمريکا به محل اختفاي بن لادن حمله کرده اند. اين فراواقعيتي است که مي تواند از خود واقعيت هم واقعي تر بنمايد: "اسامه بن لادن مرد". هيچ کس از خود نمي پرسد او که بود، چه کرد، چه کسي تشکيلات تحت مديريت او را بوجود آورد و چه کسي او را حمايت مي کرد. اين بهترين و عالي ترين نوع فراواقعيت است که تاکنون در عرصه سياسي جهان اتفاق افتاده است.
در واقع، مردم آمريکا بر مرگ فردي شادي مي کنند که زنده بودن يا نبودن آن، و داستان هاي گفته شده در مورد آن، محل ترديد جدي است، و همچنين تندرواني که بر اين عمل تاسف خورده و خشمگين اند، و براي او طلب مغفرت مي کنند، بر گوري گريه مي کنند که هيچ مرده اي در آن يافت نمي شود. شايد بتوان اينچنين ادعا کرد که بن لادن فراواقعيتي به نام خدا و به کام آمريکا بود.

پيوست ها
-Lohbeck, Kurt, 1993, Holly War, Unholy Victory: Eyewitnesses to the CIA’s Secret War in Afghanistan, Washington
-Bergen, Peter, 2001, Holly War, Inc. Inside the Secret World of Osama bin Laden, London
-Roy, Oliver, 1994, The Failure of Political Islam, Harvard University Press
- Baudrillard, Jean, 1991, The Gulf War Did Not Take Place, Indiana University Press
- Baudrillard, Jean, 1981, Simulacra and Simulation, Tr.by: Sheila Faria Glaser, Michigan

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس