
به گزارش گروه دفاع و امنيت مشرق به نقل از فارس، 24 سال پيش در ارتفاعات غرب، درست در 8 ارديبهشت ماه 66 بود که گلوله توپخانه رژيم بعث عراق يکي از بزرگترين و البته گمنامترين فرماندهان سپاه را از ملت گرفت.
شهيدي که هرچند گمنام بود اما کارنامه درخشانش چنان او را ماندگار کرد که هر ساله خيل عظيمي از دوستان، همرزمان و نه، جواناني که حتي او را نديدند، براي گرامي داشت ياد و خاطرش در مسجد بزرگ تبريز گرد هم آمده و به مرور خاطرات اين شهيد عزيز ميپردازند.
"شهيد حسن شفيع زاده " بنيانگذار توپخانه سپاه، اهل تبريز بود اما 8 ارديبهشت هر سال بهانهاي ميشود تا جمع زيادي از دوستدارن او از اقصي نقاط کشور از اصفهان، خراسان، اهواز، شمال، کاشان و... راهي آذربايجان شرقي شوند.
سالروز شهادت اين سردار نستوه سپاه اسلام، بهانهاي بود تا پاي صحبت يکي از شاگردان او بنشينيم تا اين بار فرمانده امروز توپخانه و موشکي نيروي زمين سپاه بخش از خاطرات و ويژگيهاي شفيع زاده را برايمان روايت کند.
متن زير گفتگويي است با سردار محمود چهارباغي ششمين فرمانده توپخانه و موشکي نيروي زميني سپاه که به مناسبت بيست و چهارمين سالگرد شهادت شهيد حسن شفيعزاده انجام شده است.
* توپخانه سپاه با سامانههاي به غنيمت گرفته شده سازماندهي شد
همانطور که ميدانيم سپاه پاسداران در ايام دفاع مقدس بيشترين تجهيزات خود را از ارتش بعث عراق به غنيمت گرفت و در همان صحنه نبرد عليه آنها بکارگيري ميکرد.
سازماندهي توپخانه سپاه نيز به همين صورت بود و شهيد شفيعزاده در کمترين زمان ممکن توانست توپهاي غنميت گرفته شده از عراق را سازماندهي کند.
کار با سلاحهاي سبک آسان است و هرکس ميتواند اين توانمندي را داشته باشد اما کار با توپخانه اموزشها و تخصص دقيق و پيشرفته خود را ميطلبد. براي همين بود که شفيعزاده اقدام به تاسيس مرکز آموزش توپخانه در اصفهان کرد و خودش فرماندهي اين مرکز را که امروز يکي از پرقدرتترين دانشکدههاي سپاه است را برعهده گرفت. تعداد زيادي از دانشجويان سپاه از آن زمان تا امروز آموزشهاي اوليه و عالي و کارشناسي در طيفهاي مختلف را در همين دانشکده طي ميکنند.
* در فتحالمبين چندين گردان توپخانه عراق به غنيمت گرفته شد
ما در عملياتهاي مختلف بخصوص در فتحالمبين چندين گردان توپخانه از ارتش عراق به غنيمت گرفتيم و شفيعزاده هم براي تامين نيرو، بچههاي لشکرهاي مختلف را شناسايي و در اختيار گرفت.
آن زمان من نيروي پياده لشکر 14 امام حسين(ع) به فرماندهي شهيد حسين خرازي بودم که از ما خواسته شد تا براي آموزش توپخانه به مرکز انرژي اتمي در نزديکي آبادان برويم و اولين آموزشا نيز همانجا صورت گرفت.
* جواب آتش دشمن را با آتش توپخانه ميداديم
خود شفيعزاده از تبريز به جبههها آمد و در ابتدا خمپارهانداز و ديدبان توپخانه بود اما بخاطر نبوغ خاصي که در مديريت داشت، در همان صحنه نبرد به صورت تجربي نياز به آتش پشتيباني را حس کرد و به سفارش فرماندهان، مسئول پايه گذاري توپخانه در سپاه شد.
قبل از تاسيس توپخانه سپاه، وقتي بچه بسيجيها براي شکستن خط ، جلو ميرفتند، توسط آتش توپخانه دشمن از پا در ميآمدند و مسئولين نيز به اين نتيجه رسيدند که جواب آتش توپخانه آنها را بايد با توپخانه داد. براي همين بود که تصميم بر سازماندهي توپهايي شد که از ارتش عراق به غنيمت گرفته بوديم تا بسيجيان در پناه آتش آن بتوانند به خط بزنند و شفيعزاده مسئول اين کار شد.
شفيع زاده در همان صحنه نبرد شروع به شناسايي نيروهاي خوب و موثر کرد و به سرعت آموزش و بکارگيري آنها آغاز شد به طوري که هر توپ بلافاصله پس از به غنميت گرفتن، بکارگيري ميشد.
* شفيعزاده فرماندهان خود را از تمام نقاط کشور انتخاب ميکرد
هنر شفيع زاده اين بود که مديران و فرماندهان خود را از همه کشور انتخاب ميکرد و با اينکه خودش اهل تبريز بود اما اطراف او پر بود از رزمندگان اصفهان، خراسان، شيراز، کاشان، و ... چراکه جاذبه و اخلاص ويژگي اصلي شفيعزاده بود.
* ايمان و تقوا را در عمل نشان ميداد نه در سخنراني
او هيچگاه وانمود به خوب بودن نکرد. سخنراني نمي کرد و نميگغت که مثلا بيتالمال را رعايت کنيد، نماز شب بخوانيد، دعا بخوانيد و... بلکه اين کارها را در عمل نشان ميداد و چون فرمانده بود، همه از او الگو ميگرفتند.
با اينکه فرمانده توپخانه بود و بهترين امکانات سپاه پاسداران را در اختيار داشت، اما هميشه براي رفتن به مرخصي از اتوبوس يا قطار استفاده ميکرد و وقتي ما اين کار او را ميديدم خود به خود ما نيز از وسيله سپاه استفاده نميکرديم.
* کلفتي نان را نميگرفت و نازکي کار را
از فرماندهاني بود که هميشه شخصا در خط مقدم، در ديدگاه و پاي توپخانه حضور داشت مگر اينکه براي جلسهاي به عقب برود. به قول معروف کلفتي نان را نميگرفت و نازکي کار را بلکه نازکي نان را ميگرفت و کلفتي کار را.
شفيع زاده فرماندهاي کم هزينه و مديري بسيار کم خرج براي نظام بود و هميشه ده سال جلوتر را ميديد و بر اساس آن تدبير ميکرد.
اينکه امام فرمودند جبهه، دانشگاه است، شفيعزاده يکي از همان کساني بود که در دانشگاه جنگ تجربياتي کسب کرد که يک فرد نظامي بايد طي 20 سال در دانشگاههاي نظامي به دست ميآورد.
* با توپ130م.م عمق 100 کيلوممتري دشمن را هدف ميگرفت
گل کارهاي شفيعزاده، طراحي آتش در عمليت والفجر 8 بود که هنوز هم بزرگترين نظاميان دنيا آن را در دانشگاههاي جنگ تدريس ميکنند.
طرح آتش و اجراي عمليات به گونهاي بود که او از منطقه شلمچه، خرمشهر و آبادان تا دهانه خليج فارس را توپ چيد و وقتي رزمندگان اسلام، فاو را گرفتند و عراق فهميد که تلاش اصلي در کجاست و ميخواست از بصره نيروهاي خود را به فاو ببرد، اکثر نيروهايش توسط آتش توپخانه شفيعزاده در اين مسير هلاک شدند.
هنر شفيع زاده اين بود که با توپ 130م.م که 27 کيلومتر برد دارد، توانست به عمق ارتش عراق در 100 کيلومتري هجوم ببرد.
اينها يک طراحي و هنر بزرگي بود که باعث شد تا ما بخش عمده پيروزي عمليات والفجر8 را مديون نبوغ و هنر شفيع زاده بدانيم.
* بسيجيان والفجر 8 در پناه آتش توپخانه شفيعزاده بودند
فرمانده وقت سپاه به او گفته بود که بسيجيان در دو سه روز اول عمليات بايد پشت آتش توپخانه سنگر بگيرند چون ما آنجا خاکريز نداريم و بايد با آتش توپخانه برايشان خاکريز ايجاد کني تا بچهها امن باشند تا بعد برويم و خاکريز بزنيم و شفيعزاده به خوبي اين کار را کرد.
اينکه زير ديد آواکس امريکا، ستون پنجم و هواپيماي دشمن اين همه توپ را به منطقه ببري، طوري که دشمن متوجه نشود، هنر بزرگ شفيعزاده بود.
با لباس محلي، با تراکتور و نيسان و در قالب کارشناس سازمان آب براي شناسايي به منطق ميرفتند و وقتي عمليات آغاز شد، مراکز مهندسي در حال ايجاد مواضع توپخانه بودند و توپها هم همزمان شروع به شليک کردند و در کنار اين، مقادير زيادي از مهمات را بدون اينکه دشمن متوجه شود، به مناطق ميبردند.
* سختترين عملياتها را شخصا در ميدان فرماندهي ميکرد
ما که افتخار داشتيم چند سال شاگردي او را بکنيم، تمام لحظات با او بودن برايمان درس بود.
يادم هست در عمليات خيبر ما در جزيره مجنون بوديم که اوضاع بسيار بد شد و در هر لحظه صدها گلوله دشمن بر روي زمين ميريخت. در همين حال خود شفيعزاده آمده بود پاي هاورکرافت و مشغول بار زدن گلولهها براي انتقال به جزيره شد.
وقتي هم به منطقه امد خودش شخصا شروع به سرکشي و ابلاغ دستورات لازم کرد.
* گلوله توپخانه دشمن شفيعزاده را به عرش برد
هر وقت ديدن او برايمان فاصله ميافتاد به يک بهانهاي ميرفيتم، او را پيدا ميکرديم و با صحبت او آرام ميشديم. تا اينکه در 8 ارديبهشت ماه 66 در کردستان و در اتفاعات بوالحسن بانه، شفيعزاده بر اثر اصابت گلگوله توپحانه دشمن با خودروي وي به شهادت رسيد و خواست خدا اين بود که شهادتش نيز با گلوله توپخانه دشمن باشد.
* مصداق واقعي بسيجيان دهه شصت بود
پيکر شهيد در قطعه شهداي تبريز دفن شد تا همه ساله از همه نقاط کشور دوستان او گردهم بيايند و اين دوستداران فقط از پاسدارها نيستند بلکه من سراغ دارم افرادي را که با پول شخصي خود از نقاطي دور براي شرکت در اين مراسم به آذربايجان شرقي ميآيند.
اينها فقط به خاطر اخلاصي بود که شفيعزاده داشت. شما نگاه کنيد اگر عزيزترين فرد انسان هم فوت کند، بعد از چند سال اين خاصيت آدمي است که کم کم او را فراموش ميکند اما من که هميشه در مراسم يادبود شفيعزاده شرکت دارم ميبينم که چطور هر سال بيش از سال قبل، دوستداران او به تبريز سرازير ميشوند.
شما مي دانيد که دعوت از سخنران براي هر مراسمي يکي از کارهاي سخت است اما هر بار از هرکدام از فرماندهان سپاه خواستيهايم، با اشتياق قبول کردند چون خود را مديون شفيعزاده ميدانند.
شفيع زاده پول و املاک نداشت و هيچ گاه هم تظاهر به خوب بودن نکرد اما مصداق واقعي بسيجيان ابتداي دهه شصت بود.
* توپخانه و موشکي سپاه در بهترين شرايط دفاعي بسر ميبرند
او افراد خوبي را تربيت کرد که امروز همانها توپخانه سپاه را مديريت ميکنند و طوري عمل کردند که توپخانه سپاه با قدرت و با تشکيل چندين گروه توپخانه و موشکي کاملا آماده دفاع از مرزها و انقلاب هستند.
توپخانه از اين قالبيت برخوردار است که نه تنها در هر شرايط آب و هوايي بلکه در هر منطقه جغرافيايي چه کوهستان، چه دشت و جنگل به اجراي ماموريت بپردازد.
شفيع زاده استاد کار در کردستان بود چراکه اين مناطق را بخوبي ميشناخت و در ايام جنگ بهترين عملکرد را در کردستان داشت.
امروز هم آتش توپخانه عرصه را بر دشمن در اين مناطق تنگ کرده و هرگاه بخواهند اقدامي عليه ايران بکنند، با آتش پرحجم ما مواجه خواهند شد.
* خودکفايي امروز در ساخت توپخانه مرهون تدبير شفيعزاده است
شفيعزاده در همان روزها تعدادي از پرسنل را به مراکز صنعتي و وزارت سپاه فرستاد تا شروع به ساخت سامانههاي توپخانهاي و موشکي کنند و اين خودکفايي امروز که ما تمام نيازهاي خودمان را با کيفيتي بهتر از نوع خارجي ميسازيم، مرهون همان تلاشهاست.
در رژيم طاغوت افتخار ايران اين بود که فشنگ ژ3 ميسازد اما امروز ما به جايي رسيديم که نه تنها سامانههاي توپخانهاي و موشکي خودمان را ميسازيم بلکه صادر کننده نيز هستيم.
زمان جنگ، ارتش عراق بهترين توپخانه را در منطقه در اختيار داشت اما تلفاتي که ما بر آنها وارد ميکرديم بسيار بيشتر از آنها بود و اين نبود جز نتيجه آموزشهايي که شفيعزاده به نيروها داده بود و اينکه بچهها با وضو پاي قبضه توپ ميرفتند و با آيه "و ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي " اقدام به عمليات ميکردند.
طبيعي است که وقتي در آن روزها ما چنين اقتداري داشتيم، امروز در بهترين سطح و توان آمادگي دفاعي بسر ببريم.