در این گزارش به ویژگی های رفتاری مرحوم ابوتربی در دوران اسارت می پردازیم. دو تن از روحانیون آزاده ای است که سال های اسارت خود را در کنار سیدآزادگان گذرانده اند و درباره ی شیوه ی متفاوت این سید بزرگوار در برخورد با مصائب و مشکلات اسارت می گویند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق ـ حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی اکبر ابوترابی، دلاور مردی است که بیش از ده سال رنج اسارت را به جان خرید و در سیاه ترین ایام تاریخ معاصر، هدایت نسلی را به عهده گرفت که با استقامت خونین خود، صفحات زرّینی در سینه تاریخ به ثبت رساندند. او هدایت و رهبری را به اردوگاه دشمن کشانید و شمّه هایی به یاد ماندنی از صفحات پسندیده الهی را در برابر آنها به معرض نمایش گذاشت، و این باعث شد که دشمن بارها به عظمت او اعتراف کند. سرانجام آن مجاهد خستگی ناپذیر، در دوازدهم خرداد سال ۱۳۷۹، در حالی که به همراه پدر بزرگوارشان آیت الله سیدعباس ابوترابی عازم مشهد مقدس بودند، به دیدار دوست شتافتند.

در این گزارش به ویژگی های رفتاری مرحوم ابوتربی در دوران اسارت می پردازیم. دو تن از روحانیون آزاده ای است که سال های اسارت خود را در کنار سیدآزادگان گذرانده اند و درباره ی شیوه ی متفاوت این سید بزرگوار در برخورد با مصائب و مشکلات اسارت می گویند.

استراتژی مبارزه به روش سیدآزادگان

آزاده حجت الاسلام علی اصغر صالح آبادی - من در سال ۶۱ و در عملیات رمضان به اسارت در آمدم. غالب اسرایی که به اسارت درآمدیم، نیروهای بسیجی و پاسدار بودیم. هفت ماه در اردوگاه موصل دو(بعدها به موصل یک تغییر نام یافت) بودیم.

شیوه مبارزاتی ما در اردوگاه و تا قبل از انتقال به موصل چهار و دیدار با حاج آقا ابوترابی؛ همان شیوه درگیری و مبارزه مستقیم با عراقی ها در جبهه بود. به این صورت که با هر حرکت کوچکی از بعثیان، دست به اعتراض و اغتشاش می زدیم که در پی این رفتار، ما هم متحمل شکنجه های سخت و سنگین از سوی آنان می شدیم.

آخرین حرکت اعتراضی ما در اردوگاه موصل دو هم، همان اغتشاش معروف مورخ ۸/۹/۶۱ بود که در نهایت منجر به شهادت و مجروح شدن تعداد زیادی از اسرا شد. بعد از جریان انتقال به موصل چهار و آشنا شدن با شیوه مبارزاتی حاج آقا در مواجهه با  بعثیان، سعی کردیم که به صورت غیر مستقیم به مبارزه بپردازیم. البته این مبارزه غیرمستقیم؛ به این معنا نبود که ما در موصل دو عمل اشتباهی را مرتکب شدیم؛ خیر. در واقع استراتژی مبارزه ما بوسیله حاج آقا تغییر کرد.

از دیدگاه ایشان در این روش هم خسارت کمتری می دادیم و هم در مواجهه با شکنجه های سخت، از طرف خودمان ریزش نداشتیم. در واقع علت اینکه در مدت کمی که با حاج آقا هم جوار شدیم و توانستیم افکار و شیوه مبارزاتی ایشان را درک و پذیرش کنیم؛ نوع رفتار و جاذبه ایشان بود. از نظرمن به دو دلیل اسرا از ایشان تاثیر می پذیرفتند؛ اول به جهت اینکه ایشان علوم اسلامی را درک کرده بودند و روحانی بودند و و دوم اینکه سعی می کردند اخلاق اسلامی را رعایت کنند و رفتارشان  پیامبر گونه بود و  اخلاق نیکویی داشتند. رفتار ایشان بچه ها را به یاد پیامبر ص می انداخت. در برخورد اول آنقدر گرم و صمیمی برخورد می کردند که طرف مقابل تحت تاثیر قرار می گرفت. حاج آقا اهل ظاهر سازی نبودند و هر آنچه که در رفتارشان نمود پیدا می کرد، ناشی از اخلاق و اعتقاد و باور قلبی ایشان بود.

تصور می کنم که در جامعه کنونی هم اگر مردم مجموعه سخنرانی های حاج آقا را بدون واسطه بشنوند، همان تأثیری را که اسرا گرفتند، بگیرند.

مرحوم ابوترابی الگوی رفتاری اسرا بودند

آزاده حجت الاسلام رحمان سلطانی-  بنده مدت کوتاهی و در اردوگاه ۱۸ بعقوبه با حاج آقا ابوترابی، هم اردوگاهی بودم. نوع رفتار ایشان نه تنها باعث همبستگی و وحدت در بین اسرا بود بلکه افسران و سربازان عراقی را جذب خود می نمود.

بسیار اتفاق افتاده بود که حاجی با استفاده از همین آموزه های دینی و اخلاقی، سربازان عراقی را از نوع رفتار غیرانسانی و غیر دینیشان آگاه کرده و باعث تغییر در برخورد آنها در مواجهه با اسرای ایرانی شدند. در واقع ایشان با کمک آموزه های دینی که در رفتارشان تجلی و نمود داشت خود را به یک الگوی اخلاقی بدل کردند که هنوز هم در بین بسیاری مردم جایگاه خوبی دارند.

آن چه که شخصیت ایشان را برجسته کرده،  این است که ایشان الگوی گفتاری نبودند. در واقع هیچ گاه ایشان از طریق زبان کسی را نصیحت نکردند. هرآنچه که بود در رفتار ایشان بود. نیاز امروز جامعه ما و علی الخصوص قشر جوان در بحث فرهنگ سازی، همین الگوهای عملی است. حاج آقا ابوترابی یک الگوی عملی هستند.

با توجه به اینکه در شرایط کنونی حجم تبلیغات چه از طریق اینترنت و چه از طریق ماهواره ها زیاد است و با سال های دهه ۶۰ فرق کرده و تاثیرگذاری اینها در بین جوانان بسیار زیاد است، ما باید جاذبه های قوی تری را در مسئله دین ایجاد کنیم. یکی از این جاذبه ها حاج آقا است. باید دل جوانان را تسخیر کرد و این تسخیر کردن به زبان و پند و نصیحت نخواهد بود.

در اینجا خاطره ای از این سید عزیز روایت می کنم: اتفاقی که در اواخر اسارت افتاد این بود که ده دوازده نفر از اسرایی که برای عراقی ها جاسوسی می کردند را به بعقوبه اوردند. خب اینها در حق بسیاری از اسرا ظلم کرده بودند و به عناوین مختلف و به وسیله همکاری با عراقی ها باعث زحمت اسرا شده بودند. بچه های دیگر درصدد بودند که در وقتی مشخص آنها را گوشمالی دهند!! خبر به گوش حاجی رسید. ایشان با همان چهر ه‌ی آرام و مصمم، بچه ها را از این کار منع کردند و فرمودند:« این اسرا هم برای خود در ایران چشم انتظارانی دارند و خدا را خوش نمی آید که بخواهید آنها را گوشمالی دهید.» شنیدن این حرف از حاجی کافی بود تا بچه ها از کارشان منصرف شوند و دیگر کاری به کار آنها نداشته باشند.
*سجاد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس