کد خبر 42232
تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۹:۵۳

کلاه قرمزي پاسخي بود به نياز نسل ما و نه نسل کنوني که سرش به کارتون هاي ماهواره اي و بازيهاي کامپيوتري و... گرم است، و يکي از مصاديق واقعي نبش قبر دقيقاً همين جاست!

به گزارش وبلاگستان مشرق، عباس سياح طاهري در يکي از مطالب اخير وبلاگ "عصيان" نوشت:
نوروز امسال را با ما باشيد در...، فيلم هاي متنوع و جديد، محصول2010، سريال هاي متنوع و جذاب، برنامه هاي خنده دار و شيرين، لحظاتي به ياد ماندني...
اين ها همه کلماتي آشنا هستند چون در اسفند ماه و هر روز، بارها و بارها از صدا وسيماي رسانه ملي پخش شده اند. سوال اما اينجاست: نو آوري و ابتکار و آن همت مضاعف و کار مضاعفي که مي بايست در صدا و سيما شکل بگيرد(يعني گرفته باشد!) کجاست؟ در نوروز امسال صدا و سيما چندين و چند برنامه داشت که به تفکيک مهمترين و اصلي ترين آن ها را بررسي مي کنيم.
"برنامه سينما 1" با پخش فيلم هاي روز دنيا سهم مهمي در پر کردن اوقات فراغت مخاطبين داشت اما پخش فيلم هايي مانند نبرد تايتان ها (که محل مبارزه فرزند زئوس، پرسيوس، منجي بشريت!، که حاصل همبستري خدا(زئوس) با همسر پادشاه مردم –که اين همبستري و به قول بهتر تجاوز تنبيهي براي مردم- است، دقيقا در تخت جمشيد واقع است!!!) و يا افسانه جادوگر با نام واقعي شاگرد استاد ساحر (که داستان آموزش سحر و جادوست و پر از تصاوير کاباليستي و نماد هاي کابالا بود) نشان داد که خط سير سرگرم کنندگي، جانشين نگاه محتوا و سرگرميِ توامان (اگر در صدا وسيما وجود داشته باشد!) شده است. هرچند پخش فيلم هايي مانند تلقين (inception)، بدون هيچ ردي و القا (push) و فيلم نسبتا ضعيف "اسم من خان" را نبايد ناديده گرفت و البته مي توان در رويکرد سرگرمي نيز تفسير نمود!
"کلاه قرمزي" همان شخصيت محبوب کودکي مان هنوز همان کودک بازيگوش است و همان کليشه ها و صحبت ها؛ به زعم تهيه کنندگان آن اضافه کردن چند عروسک در همان دکور سرد و بي روح سال گذشته (کاري که در سال گذشته با اضافه کردن ميهمانان مختلف صورت گرفته بود) توانسته است موج تغييرات درخواستي آنان(و يا شايد مديران از آنان!) از اين عروسک را ايجاد کند. حال آنکه اين نکته کاملاً فراموش شده است که کلاه قرمزي پاسخي بود به نياز نسل ما و نه نسل کنوني که سرش به کارتون هاي ماهواره اي و بازيهاي کامپيوتري و... گرم است، و يکي از مصاديق واقعي نبش قبر دقيقاً همين جاست!
سريال "راه در رو" را مي توان در اين ميان شاهکاري بي بديل دانست از نبش قبر!... جمع آوري بازيگران(اگر بتوان نام بازيگر بر آنان نهاد، بازيگرِ) زرد و بازيگراني که سال هاست کار قابل توجهي نداشته و يا در عرصه بازيگري تمام شده و مرده اند... و کاري اگر بوده همين هجويات به نام طنز بوده است که به خورد مردم بيچاره داده شده است. داستان به شدت سخيف و ضعيف، شوخي هاي ساختار شکنانه ي بي حيا و استفاده از تکه کلام هاي دم دستي و... دست به دست هم داده بودند تا شانيت رسانه ملي از يک رسانه ي اسلامي (که جايگاه هدف رسانه ملي بايد باشد) به يک صفحه نمايش هجو زننده تنزل يابد. قطعاً مديران صدا و سيما توضيحات خوبي درباره اين سريال خواهند داشت...
"سينما 4" امسال هيچ تغييري نکرده بود. برنامه اي خاص براي مخاطبي خاص و پخش فيلم هايي خاص. که البته در اين ميان فيلم نشاني و نوامبر ديوانه (به خاطر نقدي که به ساختار هاليوود از نگاه روسي داشت) و چند فيلم ديگر را مي توان فيلم هاي خوب ناميد.
"صندلي داغ" کليشه اي بود تکراري و دکوري تکراري تر با اجرايي بسيار ضعيف. مقايسه کنيد قدرت اجراي امير حسين مدرس را با احمد نجفي، و احمد نجفي را با داريوش کاردان. مثل اين که تهيه کنندگان اين برنامه اصرار دارند که خاطره خوب برنامه هاي قبل را از اذهان پاک کنند!
"خنده بازار" ديگر نمونه اي بود از نبش قبر، بازگشت به جنگ هاي کمدي دهه هفتاد و نه حتي شبيه بهترين هايشان مثل ساعت خوش و سيب خنده و صد البته بسيار بسيار ضعيف تر و البته تمسخر علني دولت در بخش هاي مربوط به مهران رجبي (که با سوژه کردن عزل متکي در سنگال تقريبا همه چيز دولت را به باد سخره مي گرفت آن هم در رسانه ملي!) و تکرار مکررات و سوژه هاي تکراري نخ نما شده مهر تاييدي بر نبش قبر صدا و سيما هستند.
"بهار نارنج" يک تاک شوي ساده و بي محتوا بود، به نظر مي رسد اگر جاي سفره ي هفت سين را با سفره افطار عوض مي کردند همان برنامه ماه عسل بود. منتها ماه عسل تيتراژ و دکور بهتري داشت!
"مسابقه با هم" در ايام نوروز از بعد از ظهر ها به ساعات پاياني شب منتقل شده بود تا سهم ديگري در اين نبش قبر باشد. مقايسه کنيد "مسابقه بزرگ" را با اجراي احمد زاده و حسيني با مسابقه با هم با اجراي مسعود بينش پژوه که با همه تلاش بينش پژوه در به کارگيري تجربه ي چند ده ساله خود در اجراي مسابقه باز به علت نخ نمايي سوژه و ساختار، متاسفانه بايد گفت بيلي ديگر به اين قبر در جهت نبش آن زده شده است.
سريال "پايتخت" با بازي فوق العاده ي عليرضا خمسه را مي توان سريال محسن تنابنده ناميد! طرح اوليه، فيلم نامه، بازيگر نقش اول و بازيگردان تنها آن قسمتي از فعاليت هاي اوست که در تيتراژ ذکر شده است و باقي را خدا مي داند! سريال خوش ساختي که با بازي درخشان عليرضا خمسه و احياي اين بازيگر طنز سال هاي دور همراه بود را مي توان به گاوي نُه من شير دِه تشبيه کرد! که در آخر کار تمام رشته هاي خود را پنبه نمود! بياد بياوريد سکانسي را که هما (ريما رامين فر) در پشت کاميون (و زماني که در رودخانه اي با فشار آب زياد گير افتاده اند) به نقي با نگراني مي گويد: "بابا يه جا نگه داريد سيزده مون رو بدر کنيم، يالا يه کاري بکنيد! ظهر شد سيزدمون رو به در نکرديم!" و با بستن طناب از ميان رودخانه عبور مي کنند تا سيزده شان به در رود! که انگار چه واجب بر زمين مانده اي را طلب مي کند... و بعد از نجاتشان از ميان رودخانه و موقع حرکت با نگراني مي گويد:"واي نقي سبزه گره نزديم!" گويي که چه کار مهم تري را انجام نداده اند... و افسوس آن جايي بيشتر مي شود که تنها حرفي که از نماز در يک سريال تلويزيوني (با آن کليشه هاي ثابت خوب و بد و هر وقت گير افتادي نماز بخوان! تلويزيون) از نماز زده مي شود لفظ :"نمازه؟ نماز؟" بابا پنچعلي است... البته نبايد از شکر گذاري نقي در پارک (در زمان به هم خوردگي حال بابا پنچعلي) و هما در سکانس هاي مختلف و يا عدم قبول رشوه توسط افراد مختلف در طول سريال و يا ليست برداري از اقلام مصرف شده ي منزل شهشهاني توسط هما در زماني که برادرانش به منزل آمده اند با ديالوگ فوق العاده ي "ما که نمي خوايم حروم بخوريم، مي نويسم تا پولوش بديم" و نمونه هايي از اين دست به سادگي گذشت... شايد تشنگي مخاطب نسبت به اين مسائل که مدت هاست ديگر از رسانه ملي نه مي شنود و نه مي بيند باعث به چشم آمدن مراسم سيزده به در با اين همه اهميت براي قهرمانان داستان باشد.
آخر نکته اين که از ابتداي اسفند ماه تقريباً تمامي بخش هاي خبري خبر اولشان ثابت بود: "نوروز 90" که در تمامي اين گزارشات حتي يک بار اشاره اي به اسلامي بودن نوروز صورت نگرفت و تنها به آيين هاي ايراني در سراسر ايران (با توجه به گزارش هاي پخش شده از اخبار مجددا تاکيد مي کنم: سراسر ايران) توجه شد. حال آن که نوروز به خاطر سلامت نفسي که در باطن خود داشته است جزو رسوماتي است که بعد از آمدن اسلام به ايران پا برجا مانده و جداي از دعايي که درباره تحويل سال آمده است، پيامبر ما درباره اهميت بهار احاديثي را هم ذکرنموده اند! و اگر هّم و غمّ رسانه ملي براي نوروز، در زمان فتنه و براي رسوا کردن دروغ متوهميني بود که تمام ايران را در تهران مي ديدند و اين پتانسيل در رسانه وجود داشت که آنان را از اين توهم خارج کند پس رسانه و رسانه اي ها آن زمان چه مي کرده اند؟ ديگر سوال اين جاست که آيا اين تاکيد بر ايراني بودن نوروز و جشن هاي آن چنانيِ جهاني براي آن، با آن خرج هاي گزاف و بيهوده، با مطرح کردن مکتب ايراني توسط "بعضي ها" نسبتي دارد يا ندارد؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس