
به گزارش مشرق، صحبت کردن با سيدمرتضي نبوي کار آساني نيست. او که سابقه مبارزه در دوران ستمشاهي را نيز دارد، به تنهايي تاريخ 50 ساله گويايي از سياست داخلي در ايران است. مردي که اينک اگرچه گرد پيري و پختگي بر سر و رويش نشسته و با طمأنيه فراواني صحبت ميکند، اما ردپاي شور و نشاط يک آرمانخواه انقلابي را ميشود در حرفهايش ديد.
با او در مرکز پژوهش مطالعات راهبردي توسعه به گفتوگو نشستيم. وزير سابق ارتباطات و مدير مسئول روزنامه رسالت، به سوالات مختلف و البته مرتبط ما، پاسخهاي مشروحي داد.
او از سربرآوردن طيفي در درون گفتمان اصولگرايي خبر ميدهد که ادامه جريان اشرافيت قبلي است و همانند آنها اهل تجديد نظرطلبي هم هست.
مشروح مصاحبه فارس با مرتضي نبوي را در ذيل بخوانيد:
*به عنوان اولين سؤال بفرماييد که تحليلتان از کارنامه اصولگرايان در دوران حاضر چيست؟ به هر حال اين اصولگرايان هستند که هم اکنون در دو مجلس در اکثريت بودهاند و دولت نيز در اختيار آنهاست؛ لذا به نظر ميرسد زمان مناسبي براي ارزيابي عملکرد گفتمان اصولگرايي باشد.
نبوي: بايد بگوييم عملکرد خوبي داشتند که البته براي مردم هم ملموس بوده است. اصولگرايان توانستهاند در جهت تحقق شعار عدالت در جمهوري اسلامي و توجه به اقشار متوسط و پايين جامعه اقدامات مثبت و گستردهاي چه در سطح مجلس و چه در سطح دولت داشته باشند. بايد گفت که در دوراني که اصولگرايان در مجلس و دولت حضور يافتهاند رابطه بين دولت و مردم نيز که در گذشته به سردي گراييده بود گرمتر شد.
در همين دوران بازتوليد گفتمان انقلاب اسلامي در ديپلماسي بينالمللي ما نيز رخ داده است و در واقع الگوي مقاومت در مقابل زيادهخواهي آمريکا و غرب تعريف شد.
همچنين در صحنه سياست داخلي نيز يک الگوي رفتاري بين اصولگرايان ايجاد شد به طوري که اگرچه اکثريت مجالس هفتم و هشتم و دولت اصولگرا بودند اما اين سبب نشد که اين طيف نسبت به عملکرد يکديگر اغماض داشته باشند و در واقع نقد درون گفتماني در اصولگرايان نهادينه شد و اين درست خلاف همان چيزي است که در دوران اصلاح طلبان شاهد بوديم که چطور هنگاميکه اکثريت مجلس و دولت را در اختيار داشتند، نسبت به يکديگر تساهل و اغماض به خرج ميدادند.
* به ضعفها هم اشاره کنيد. به هر حال به نظر ميرسد موقعيت کنوني، فصل مناسبي براي نقد کليتر جريان اصولگرايي و شناخت نقاط ضعف آن در کنار نقاط قوتش باشد.
نبوي: جريان اصولگرايي ضعفهايي هم دارد اما بايد گفت که برخي تقابلات موجود در واقع پويايي جريان را نشان ميدهد؛ يعني اصولگرايان در عين اصولگرا بودن، در تنظيم روابط و رعايت جايگاهها جدي هستند.
مثلاً ميبينيم که اين چالشها عموما حول و حوش برداشت از قانون اساسي شکل ميگيرد و اين به نظر من نشاندهنده جديت اصولگرايان است. البته اگر به دنبال اين چالشها به راهکارهايي نيز برسيم، اين راهکارها وضعيت ما را پيشرفتهتر ميکند و ميتواند منجر به تدوين منطقي روابط بشود که کارايي بيشتر ما را در پي خواهد داشت.
* ضعفهايي هم بعضا در درون جريان شکل گرفته است که سببساز ايجاد موقعيتهاي خاصي شدهاند. تحليل شما از اين ضعفها چيست؟
نبوي: جريان اصولگرايي اضلاع مختلفي دارد که شخصيتهاي مؤثر و برخي احزاب اين اضلاع را تشکيل دادهاند اما بايد گفت که اکنون اين جريان گسترده اصولگرايي در درون خود شاهد جرياني است که خودشان ميگويند ما از اصولگرايي عبور کردهايم.
شواهدي که از اين طيف ديده شده اين است که آنها نسبت به گفتمان انقلاب اسلامي که در ابتداي دولت نهم بازتوليد شد تجديدنظرهايي دارند.
اين طيف سراغ اسلام منهاي روحانيت ميرود و مثل اينکه متمايل به اسلام منهاي ولايت فقيه و يا به قيد عامتر آن اسلام منهاي مرجعيت نيز هست. البته آنها از ولايت دم ميزنند ولي بايد گفت که به دنبال ايمان، عمل صالح هم نياز است و التزام عملي نيز فرع بر اعتقاد است.
آنها به روحانيت کممحلي ميکنند و بحث عبور از اصولگرايي را نيز مطرح ميکنند، البته من نميخواهم اسم کسي را ببرم اما اين ويژگيهايي است که از آنها منتزع شده.
بايد گفت که آنها حتي در پايبندي به شعار مهم مبارزه با فساد و اشرافيتي که شکل گرفته بود نيز تجديد نظر کردهاند و برخي در حال جايگزين شدن در مقام طبقه اشراف قبلي هستند. منتهي با يک سرعت و ناشيانهگري بيشتر.
يعني آن چيزي که به شدت از سوي خود اين طيف مورد حمله بود حالا خودشان به آن دچار شدهاند و دور نخواهد بود که شاهد مثالهايي از انحرافات اقتصادي و توجه به رانتهاي دولتي توسط اين جريان تجديد نظرطلبي باشيم.
البته به اين نکته نيز بايد اذعان کرد که بخشي از آنها که ميتوان به آنان گفت جريان انحرافي، هم اکنون سعي مي کنند پشت چهره هاي موجه و دولت مخفي شوند.
* تحليلتان از آينده اين جريان چيست؟ آيا آنها موفق ميشوند به اهدافي که در نظر گرفتهاند برسند؟
نبوي: اين جريان خاستگاه و ريشه اجتماعي ندارد و گرفتار تجديدنظرطلبي است اما از خصوصيات آن نيز اين است که در درون جريان اصولگرايي نفوذ کرده و براي دستيابي به رانتهاي دولتي و نفتي تلاش کرده و مي کند.
من اعتقاد دارم آينده اينها نيز ظهور و بروز بيشتر در استفاده از رانتهاست و بعد از آن نيز برملا شدن بيشتر انحرافاتشان و اينکه اينها مشروعيت خود را از دست خواهند داد.
البته اگر مردم متوجه بشوند که اينها در عمل در نقطه مقابل شعارهاي خودشان قرار گرفتهاند آن وقت اين مسئله منجر به اين خواهد شد که اين جريان به سرعت منزوي شود. زيرا اينها با شتاب به همين سمتي که عرض کردم در حال حرکت هستند و من معتقدم که مردم متوجه اين مسئله شدهاند.
* اساساً آيا شما معتقد هستيد که اين جريان ميتواند منشأ يک فتنه جديد باشد و يا يک فتنه را مديريت کند يا خير؟
نبوي: بايد گفت که اين اشرافيت ميتواند منجر به فتنه شود در واقع ريشه فتنه حب جاه و مقام و فاميل است که اين اشراف اين حب را دارند.
در واقع از ابتداي انقلاب اسلامي ما يک اشرافيگري شکل گرفت و اشرافي به صحنه آمدند که ضمن اينکه در قواي مختلف بودند با يکديگر نيز متحد و دست به دست هم داده بودند و در عين حال برايشان هم بسيار سخت بود که از موقعيت و اشرافيتي که داشتند دست بکشند.
لذا مردم در تمام طول سالهاي گذشته انتظار يک تحول را ميکشيدند و من معتقدم سال 84 و پيروزي دولت احمدي نژاد پاسخ مثبتي بود به اين درخواست عمومي مردم و تقابل با اشرافيتي که ذکر کردم.
اما امروز شاهديم که اشرافيتي جديد در ادامه همين جريان شکل گرفته از آغاز انقلاب به وجود آمده و البته در درون جريان اصولگرايي نيز نضج گرفته است. البته قاطبه اصولگرايان با جريان نفوذي و انحرافي مخالفند.
بايد گفت اين جريان اشرافيگري جديد در واقع در درون اصولگرايان مطرح و هم اکنون نيز داراي ثروت و قدرتي شده که شيريني آن نيز زير دندانشان رفته است.
البته نظام در مقابل فتنه تجربه دارد و عکس العمل سريع مردم نيز ميتواند دامنه فتنه را کاهش دهد زيرا هر مقداري که مردم سريعتر با اين پديده انحرافي آشنا شوند تأثيرات آن کمتر خواهد بود، ضمن اينکه با سرعت بيشتري نيز منزوي ميشود.
نکته ديگري هم در اين ميان وجود دارد و آن اينکه اين جريان که ميشود به آنها گفت جريان انحرافي، ميگويند ما ميخواهيم رأي طرف ديگر را جذب کنيم اما در عرصه واقعيت در حال اتحاد با افراطيهاي جريان مخالف هستند.
در واقع اين جذب کردن رأي دستاويزي شده است براي اتحاد با چهرههاي افراطي جريان مقابل که اين مسئله تا حدودي در انتخابات هيئت رئيسه اتاق بازرگاني تهران ظهور و بروز داشت و شاهد بوديم که چهرههاي وابسته به اين جريان با جريان راديکال اصلاحات ائتلاف کرد و البته بعيد نيست اين جريان در انتخابات آتي مجلس هم همين کار را دوباره تکرار کند.
* بخش عمدهاي از اصلاحطلبان و سران آنها با جريان فتنه تعامل عميقي داشتند. تحليل شما از وضعيت فعلي آنها چيست. فکر ميکنيد ظهور و بروز آنها در آينده و به ويژه در انتخاباتها چگونه خواهد بود؟
نبوي: ما نميتوانيم صورت مسئله را پاک کنيم. برخي اصلاحطلبان يا همان چپهاي سابق پايگاه اجتماعي دارند اما سران مشهور اين جريان تبديل به چهرههاي سياسي سوخته شدهاند زيرا ساختارشکني کردهاند و سبب شدهاند که جريان اصلاحات ضربههاي سختي بخورد و به تعبيري اصلاحطلبي را تبديل به جرياني بيسر کردهاند.
اما به هر حال اين جريان چهرههايي هم دارد که در چارچوب نظام عمل کرده و نسوختهاند. يعني اين جريان شانس بازسازي دارد و من معتقدم که اينها از فرصت آتي مجلس هم نخواهند گذشت.
* تحليلتان از ماجراي ائتلاف اصولگرايان چيست؟ فکر ميکنيد با توجه به اينکه تجربه نشان داده هرگاه در قدرت بودهايم، تا حدي در ايجاد ائتلاف دچار اشکال شدهايم، آيا ميتوان به فرمولهاي گروه 3 نفره و در ادامه گروه 13 نفره اميدوار بود يا خير؟
نبوي: بله، اصولگرايان ميتوانند ائتلاف کنند و به نظر من اين عملي است. البته من در جريان اقدامات ليست سه نفره نيستم که البته بايد گفت اين بي خبري هم تا مقطعي مصلحت به نظر ميرسد.
اين نکته را هم بايد اضافه کرد که ما چندان تجربه ناموفقي در ائتلاف اصولگرايان به ويژه در آن هنگام که در قدرت بودهايم، نداريم. مثلا در انتخابات مجلس هشتم، توانستيم اين ائتلاف را عملي کنيم و در مجلس موفق شويم.
* در اين ميان آيا براي جريان انحرافي هم نقشي قائليد؟ به نظر شما آيا آنها ميتوانند در اين روند ائتلاف اخلال ايجاد کنند؟
جريان انحرافي در جلب آراي مردم تحليل غلطي دارد که اين تحليل غلط آنها در شوراي سوم هم نمود پيدا کرد. البته در شوراي سوم و در آن مقطع اين جريان مرزبنديهاي شفافي نداشت به طوري که برخي افراد که خود در آن مقطع محور عمل بودند هم اکنون تبديل به منتقد اين جريان شده اند. لذا بعيد ميدانم که اين جريان بتواند از پايگاه اجتماعي مطلوبي برخوردار باشد و در ادامه اين را هم بعيد ميدانم که اينها بتوانند سبب ايجاد اخلال در وحدت اصولگرايان شوند اما بعيد هم نيست.
* اجازه بدهيد به بيرون از ايران هم نگاهي داشته باشيم. نظرتان راجع به خيزش کشورهاي اسلامي چيست؟ آيا اساسا اين اتفاقات را ثمره بيداري اسلامي ميدانيد يا نه؟
نبوي: در انقلاب خود ما هم جريان اسلام گرايي غالب بود اما معناي اين حرف اين نيست که جريانات ديگر نبودند؛ بودند اما رهبري با امام راحل بود و جريانات ديگر بعداً کنار رفتند.
هم اکنون در کشورهاي اسلامي نيز همين اتفاق افتاده است. الان در اين کشورها برخي گروهها تحت تأثير شبکههاي اجتماعي هستند، برخي ديگر در مباحث اسلامي عمق ندارند و ناراضياني هم هستند که بهانههاي اقتصادي دارند اما جريان غالب کلي، اسلام خواهي و بيداري اسلامي است که در عمده کشورهاي اسلامي بروز کرده و الگوگيري از انقلاب اسلامي ايران نيز وجه غالب اينهاست.
آنها اقداماتي را که انجام ميدهند تماما برگرفته از انقلاب اسلامي ماست به طور مثال در گذشته مردم کشورهاي مختلف در هنگام قيام به کشورهايي مثل شوروي سابق، کوبا يا چين در قيام خود تمسک ميکردند و با مبارزات مسلحانه به صحنه ميآمدند اما امروز شاهد هستيم که مردم کشورهاي خيزش کرده با الگوگيري از انقلاب اسلامي ايران و با حضور مردم به صحنه آمدهاند که بايد گفت اين امر ظهور قدرت نرم انقلاب اسلامي است.
* در باب مصادره اين انقلابها هم تحليلتان را بگوييد؟ دشمن موفق خواهد شد يا نه؟
نبوي: دشمن در اين خيزشها زواياي محدودي را در رسانههايش نشان ميدهد. آنها نمازهاي جمعه ميليوني و نمازهاي جماعت را نشان ندادند.
اين را بايد گفت که غرب به سرکردگي آمريکا اين هنر را دارد که وقتي با چالش روبهرو ميشود سعي ميکند آن را مديريت کند، مثلا آنها در انقلابهاي اخير تأکيد کردند که اين تغييرات خواست خود ما هم بوده است در حاليکه غافلگيري آنها در اين انقلابها بسيار روشن است.
شما ميتوانيد طيف مواضع اوباما و کلينتون را بررسي کنيد و تناقضها براي شما آشکار شود. آنها اول طرفدار ديکتاتور مصر بودند اما بعدا به مخالفانش تبديل ميشوند و همين ميشود که مردم مصر بعد از رفتن مبارک و آمدن دولت نظامي باز هم قيام کرده و ميگويند ما اين وضعيت را نميخواهيم.
اين جريان برگشت ناپذير است زيرا اين بيداري، اسلامي است.
* وزارت خارجه ما در اين مسئله چطور عمل کرد؟
وزارت خارجه ما در قبال اين مسئله عملکردش ضعيف بود و حالا هم به رکود کشيده شده است. عملکرد نظام مثبت بود اما وزارت خارجه به رکود کشيده شده و اصلا ميشود گفت که وزارت خارجه ما در قبال اين مسئله نيمه تعطيل است.