
به گزارش وبلاگستان مشرق، حسين رنجبران در مطلب جديد وبلاگ "اتاق شيشه اي" ماجراي نوع مواجهه يک مدير دولتي که به نظر مي رسد يک مدير رسانه اي است، با آبدارچي آن اداره را منتشر کرده است. در مطلب رنجبران آمده است:
اقاي سرپرست در نخستين روز دعوت مي شه تا ضمن اشنايي با محيط و کارکنان کم کم کار را تحويل بگيره پيرمرد ابدارچي با اون سن و سال و ريش هاي سپيدش وارد اتاق ميشه تا اولين چايي رو به اقاي سرپرست بده/ تا چايي رو در مقابلش مي گذاره يک نگاهي به چايي مي اندازه و يک نگاهي خشم الود و ناراحت به پيرمرد..(( اين چيه ته چايي...!!!))
پيرمرد با نهايت احترام و دلسوزي ميگه ..(( اقا آب اين منطقه متاسفانه خيلي املاح داره براي همين ته چايي ها يک مقدار رسوب مي کنه ...))
حضرت سرپرست حرف پيرمرد تموم شده يا نشده دستوري افاضه مي کنه..(( مراقب باش ديگه چايي هايي که مياري رسوب نداشته باشه ...))
روز بعد وقتي اقاي سرپرست داشته کارها رو تحويل مي گرفته پيرمرد ترسون و لرزون براش چايي مياره هنوز چايي رو روي ميز نگذاشته با لحني عصبي و خشن ميگه ..(( اگه رسوب و اين چيزها داره اصلا نگذار روي ميز ببر اقا ...!!!))
عجب! مدير ارشد دولت مردمي و ...
اصلا ميشه از چنين ادمي انتظار ولايي بودن داشت بابا ولايي بودن پيش کش/ اخلاق انساني رو رعايت کنيد.. باشه اصلا همون اخلاق انساني که توي ماموريت چند سالتون توي اسپانيا ياد گرفتيد نه اخلاق انساني اسلامي که شايد ديگه براتون جذاب نباشه ...